چه چیزی می تواند یک آشنایی بالقوه بسیار خوب را خراب کند؟ فراموش کردن اصول اخلاقی مهم در قرار ملاقات های ابتدایی همان طور که خانم ها اصولا از مردهایی که مدام از زنان دیگر صحبت می کنند یا زنان زیادی با آنها تماس برقرار می کنند، خوششان نمی آید، مسایلی هم هست که مردها دوست ندارند و به خاطر آنها حاضرند قید ازدواج با شما را بزنند. به طور مثال، پرسیدن سوالات خیلی شخصی وقتی هنوز در اولین جلسات آشنایی هستید.
تشکر نمی کنید
درست است که تنظیم دیدارها و ترتیب دادن مقدمات آن به عهده داماد و خانواده او است اما قرار نیست شما هم نقش یک شاهزاده را ایفا کنید. اگر قبل یا بعد از جلسه خواستگاری، دیداری در خارج از خانه دارید، یادتان باشد از این که وقت و هزینه ای برای این دیدار متقبل شده تشکر کنید. شاید اضطراب و هیجان و شرم مانع از این شود که آداب معاشرت را به درستی به جا بیاورید. اما باید بدانید که تشکر نکردن یکی از بزرگترین اشتباهات ممکن برای از چشم دیگری افتادن است. همسر آینده شما انتظار ندارد صورت حساب را پرداخت کنید، اما انتظار دارد هنگام خداحافظی حداقل یک تشکر ساده بکنید. یا حتی فردای آن روز از طریق پیامک تشکر کنید.
شروع یک مکالمه بحثبرانگیز
در هنگام مکالمات، به تمایل طرف مقابل برای گفتگو توجه کنید. او را با زیاد سخنرانی کردن و تعربف کردن از خود در موضع ضعف قرار ندهید. همیشه موضوع های آرام و دوطرفه برای صحبت های خود انتخاب و از بحث و منفی بافی دوری کنید. بگذارید بحث بین هر دو شما در جریان باشد. متکلم وحده بودن و مسلسل وار از خود و خانواده تان گفتن، فقط داماد آینده را کلافه می کند.
صحبت در مورد نامزد سابق
به هیچ عنوان کار درست و عاقلانه ای نیست که در مورد نامزد سابق خود با مردی صحبت کنید که برای نخستین بار او را ملاقات می کنید و قرار است دوستی طولانی مدتی با هم داشته باشید. این کار ممکن است باعث ناراحتی و انزجار طرف مقابل بشود و دیگر هرگز با شما تماس نگیرد زیرا تصور می کند اگر یک روز از او جدا شوید، در مقابل مرد دیگری خواهید نشست و او را مسخره خواهید کرد. اگر حرفی برای گفتن ندارید، بهتر است اصلا حرفی نزنید.
مدام چک کردن موبایل
اگر فکر می کنید که تلفن همراه شما قرار است مدام زنگ بخورد یا پیامک برسد و شما مجبور به پاسخ هستید، بهتر است آن را خاموش یا سایلنت کنید. مردها اصولا از زن هایی که مدام تلفنی با دوستان خود صحبت می کنند و برای روزهای آینده برنامه ریزی می کنند، خوششان نمی آید. اگر تلفن کاری مهمی دارید که در طول قرار باید پاسخ بدهید، بهتر است از قبل آن را به طرف مقابل بگویید و پیشاپیش از هر گونه وقفه ای عذرخواهی کنید.
بیشتر از حد لازم ماندن
در قرارهای اول و ملاقات های آشنایی معمولا ساعت ها همچون چند دقیقه کوتاه می گذرند. اما باید حواستان به ساعت باشد. اگر مردی مدام به ساعت خود نگاه کرد، خمیازه کشید یا در مورد مشغله ای که فردا صبح دارد صحبت کرد، زمان رفتن فرا رسیده است و باید مودبانه خداحافظی کنید و بروید تا یک قرار مهم به یک کابوس ناراحت کننده تبدیل نشود.
اگر در هضم غذا دچار مشکل شده اید، نفخ می کنید و حالت تهوع دارید، احتمال دارد کبدتان دچار مشکل شده باشد، یعنی اینکه باکش پر شده و دیگر نمی تواند مواد زائد را دفع کند.
ـ لیموترش می تواند باعث تحریک ترشح صفرا شده و تمام سموم و مواد زائد انباشته شده در کبد را تمیز کند.
روش
استفاده: سه عدد لیموترش را بدون برش دادن داخل یک ظرف حاوی آب سرد بیندازید.
اجازه دهید آب به مدت سه دقیقه داغ شده و به جوش برسد. سپس آن را خنک و لیموترش ها
را از آن خارج کنید. آب لیموترش ها را بگیرید و به همان آب اضافه کنید. هر روز صبح
ناشتا و همچنین بین وعده های غذایی از این آب لیموترش میل کنید.
ـ
رزماری باعث افزایش ترشح صفرا می شود به طوری که کبد را تمیز و به عملکرد خوب آن
کمک می کند.
روش استفاده: ۱۵ گرم برگ خشک رزماری را در یک لیتر آب ریخته و ۱۵ دقیقه بجوشانید. محلول را صاف کرده و روزانه چند فنجان از آن میل کنید.
ـ حالت تهوع، مشکلات کلیوی و حتی اختلالات جنسی می تواند ناشی از اشباع شدن کبد باشد زمانی که ضایعات زیادی در کبد جمع شده، علائم زیادی بروز می کند. برای کمک به تمیز شدن و عملکرد خوب کبد می توانید از افشره خوراکی نعناع استفاده کنید.
روش استفاده: دو قطره افشره خوراکی نعناع فلفلی را در یک قاشق چایخوری عسل بچکانید و در دهان بگذارید. همچنین می توانید یک قطره افشره خوراکی رزماری، یک قطره افشره خوراکی نعناع و یک قطره افشره خوراکی ترخون را با هم مخلوط کرده و به صورت موضعی روزانه دو مرتبه کبدتان را خلاف عقربه های ساعت با آن ماساژ دهید.
ـ گیاه قاصدک ترشح صفرا را تحریک کرده و مواد زائد را از بدن دفع می کند.
روش استفاده: برای هر ۱۵۰ میلی لیتر آب جوش یک تا چهار گرم ریشه خشک گیاه قاصدک لازم دارید. این گیاه را دم کنید و روزانه سه تا چهار مرتبه میل کنید.
ـ روغن زیتون برای کبد بسیار سودمند است چون خواص ملینی دارد. این روغن، کبد را تمیز و مشکلات کبدی را رفع می کند.
روش استفاده: روغن زیتون را با آب لیموترش مخلوط کنید و پنج روز با شکم خالی این ترکیب را بنوشید.
ـ آرتیشو یا همان کنگرفرنگی باعث تحریک تشرح صفرا می شود و به دفع توکسین ها یا همان سموم انباشته شده در کبد کمک می کند.
روش استفاده: ۱۰ تا ۲۰ عدد برگ آرتیشو را در نیم تا یک لیتر آب و به مدت ۱۵ دقیقه بجوشانید و در طول روز بعد از غذا از این محلول میل کنید.
ـ خار مریم می توان برای تحریک ترشح صفرا و همچنین دفع مواد زائد استفاده کرد.
روش استفاده: ۵/۲ گرم عصاره گیاه خار مریم را با یک چهارم لیتر آب مخلوط کنید و هر روز قبل از غذا (سه مرتبه در روز) از این عصاره میل کنید. عصاره این گیاه به صورت کپسول یا به شکل مایع در بازار وجود دارد.
دشمنان کبد را شناسایی کنید
الکل
الکل یکی از پنج ماده مخرب و آسیب رسان کبد محسوب می شود. زمانی که الکل وارد بدن می شود کبد مجبور می شود برای مقابله و از بین بردن میزان زیادی توکسین تولید شده از طریق مصرف الکل تلاش زیادی بکند. مصرف زیاد الکل باعث می شود کبد به زحمت زیادی بیفتد و طولی نمی کشد که این عضو حیاتی کارایی خود را از دست می دهد.
آرد سفید
آرد سفید یا همان آرد بدون سبوس نیز معمولاً یکی از عوامل تشکیل سنگ کلیه محسوب شده و در عین حال باعث ابتلا به بیماری سیروز کبدی می شود. اگر هر روز از نان هایی استفاده می کنید که از آرد سفید بدون سبوس تهیه می شوند باید بدانید که کبدتان دچار مشکل می شود.
برنج سفید، نمک و قند تصفیه شده
همه محصولات غذایی فراوری و تصفیه شده مانند برنج سفید، نمک تصفیه شده و قند سفید می توانند به کبد آسیب برسانند. سعی کنید برنج قهوه ای، شکر قهوه ای یا عسل و همچنین نمک دریایی را جایگزین این مواد غذایی بکنید. تا جایی که می توانید مصرف نمک را کاهش دهید. گوشت های دودی نیز می توانند عاملی برای آسیب رساندن به کبد شوند. برای اینکه طعم مواد غذایی تان را بهتر کنید از آب لیموترش استفاده کنید چون هم به غذا طعم بهتری می دهد و هم باعث تمیز شدن کبد می شود.
مواد غذایی سرخ کردنی
تا جایی که می توانید مصرف مواد غذایی سرخ کردنی، گوشت های چرب، گوشت هایی با پوست یا چربی و مواد غذایی نیمه پخته شده را محدود کنید. از این گذشته توصیه می کنیم از مصرف مواد غذایی حاوی رنگ های خوراکی و شیرین کننده های مصنوعی بپرهیزید.
مهمترین عواملی که به کبد آسیب می رسانند
۱. دیر خوابیدن در شب و دیر بیدار شدن در صبح
۲. ادرار نکردن هنگام بیدار شدن از خواب
۳. زیاد غذا خوردن
۴. با عجله صبحانه خوردن
۵. مصرف بیش از حد داروها
۶. مصرف بیش از اندازه رنگ های مصنوعی موجود در مواد غذایی (مثل آدامس های رنگی، پاستیل و...)، قندهای مصنوعی، ادویه ها و به طور کلی استفاده از خوراکی هایی که موجب از دست رفتن مواد مغذی مفید از بدن می شود.
۷. مصرف نامناسب روغن. (بهتر است مصرف روغن را در غذاهای خود کاهش دهید، حتی روغن هایی که جزو بهترین روغن ها شناخته شده اند، مثل روغن زیتون)
۸. غذاهای آماده و سرخ شده را کمتر مصرف کنید (مصرف سبزیجات و میوه های خام مفید است)
دانستنی های مفید
ـ جایگزینی گوشت با سویا، جایگزینی شام با سالادی شامل هویج، کلم، کاهو، ترب، تربچه، سرکه سیب، آبغوره، پرهیز ار آب خوردن بین غذا، استفاده بیشتر از سیر، پیاز، سبزیجات تازه، لیموترش و سیب در رژیم غذایی روزانه بسیار مفید است.
ـ زنجبیل و زردچوبه تاثیر مفیدی بر روند بهبود کبد چرب دارند.
ـ مصرف مقطعی و کوتاه مدت ویتامین E می تواند مفید باشد.
ـ مصرف روزانه یک لیوان سرکه انگبین تاثیرات شفابخشی در درمان کبد چرب دارد و عرق کاسنی، عرق خارشتر، عرق بید و عرق شاتره نیز مفید است.
ـ نوشیدن دم کرده گل مریم نیز اثربخش است.
ـ مصرف چند روز متوالی شربت یا مربای آلبالو و گیلاس داروی نارسایی کبد است.
تذکر
خوردن مواد غذایی فوق نمی تواند جایگزین داروهای تجویز شده توسط پزشک شود و باید همراه با مصرف این مواد غذایی به توصیه پزشک در این زمینه نیز عمل کنید.
خواندن ذهن خانم ها سخت ترین کار دنیاست و زمانی که موضوع ازدواج در میان باشد واقعا ناممکن به نظر می رسد اما نگران نباشید؛ علائمی هست که به شما نشان می دهد آیا او به ازدواج فکر می کند یا نه:
1 - زنی که آمادگی ازدواج دارد، برای خودش محدودیت و قید و بندهایی خواهد داشت
او می داند که از رابطه چه می خواهد و این آشنایی را باید به کدام سمت ببرد. زنی که آمادگی ازدواج دارد نمی گذارد شما از وقت ارزشمندش استفاده بیهوده کنید. او می داند که این رابطه یا باید به سمت ازدواج برود و یا همه چیز همین جا تمام شود.
او برای ازدواجش برنامه ریزی کرده است، خودش را آماده کرده و درباره آن فکر می کند و حرف می زند. از به میان آمدن حرف ازدواج کهیر نمی زند، بلکه با خوشحالی درباره زندگی مشترک، بچه دار شدن، استقلال و زندگی خانوادگی صحبت می کند.
زنی که قوانین خاصی برای خودش ندارد، در نتیجه هیچ برنامه ای برای ادامه رابطه ندارد، هیچ انتظار خاصی از یک مرد نداشته و هیچ شرط و محدودیتی برای او قائل نیست؛ چرا که به ازدواج فکر نمی کند. او بدون هیچ هدفی وارد رابطه ای شده که برایش پیش آمده و سیاست فعلی اش این است: «هر چه پیش آید خوش آید.» اگر در هر ساعت از شبانه روز که دلتان خواست می توانید با او تماس بگیرید یا بیرون بروید، اگر برای خودش احترام قائل نیست، اگر پوشش و رفتار درستی ندارد، پس نمی تواند زن زندگی شما باشد.
زن باهوش می داند که اگر قرار است اتزدواجی صورت بگیرد، نباید به این سادگی از قوانینش کوتاه بیاید. زن کم هوش هم که به درد زندگی نمی خورد!
2 - زنی که آمادگی ازدواج دارد، به وضعیت مالی شما اهمیت می دهد
شاید فکر کنید زنان موجودات پول پرستی هستند که شما را فقط برای پولتان می خواهند. این از ساده اندیشی شماست. اگر زنی به هیچ وجه به وضع مالی شما اهمیتی نمی دهد به این معنا است که اصلا به ازدواج با شما فکر نمی کند.
روابط بی هدف و کوتاه مدت نیازی به امنیت مالی ندارد؛ وضعیت مالی شما فقط زمانی اهمیت پیدا می کند که مسئله ازدواج در میان باشد نه به این خاطر که زنان دنبال جیب شما هستند بلکه به این خاطر که آنها به دنبال امنیت هستند، آن هم نه فقط برای خوشدان، بلکه برای فرزندانشان و فرزندان شما.
غریزه مادری قویترین غریزه در زنان است، اگر اینطور نبود بچه های شما به هیچ وجه نمی توانستند زنده بمانند. همین غریزه مادری به زنان می گوید که اگر می خواهند فرزندانشان را به خوبی و در امنیت و آسایش تربیت و بزرگ کنند باید برای آنها پدری قدرتمند انتخاب کنند.
در دوران اجداد غارنشین ما، زنان به سمت مردانی جذب می شدند که قدرت بدنی بیشتری داشتند چون تنها در این صورت بود که می توانستند برای خانواده به شکار بروند، با رقبا بجنگند و با دست پر برگردند و از خانواده در برابر دشمنان و حیوانات وحشی و بلایای طبیعی حفاظت کنند و تنها در این صورت بود که زنان می توانستند با خیال راحت در غاذر بنشینند و بچه هایشان را بزرگ کنند!
اما در حال حاضر دیگر نیازی به قدرت جسمی نیست. البته نه اینکه شکار و رقیب و دشمنن دیگر وجود ندارد، بلکه شکل آن عوض شده است. امروزه قدرت مردان تا حد زیادی در توانایی شان در پول درآوردن خلاصه می شود.
البته نیازی نیست از باشگاه بدنسازیتان انصراف بدهید، چرا که حافظه زنان در طول تاریخ هنوز به طور کامل پاک نشده اما در کنارش به فکر قدرت امروزیتان هم باشید.
3 - زنی که آمادگی ازدواج دارد، آشپزی بلد است یا به یادگیری آن علاقه دارد
واقعا شما آقایان چه فکری می کنید؟ مگر می خواهید آشپز استخدام کنید؟ در این صورت بهتر است بروید با رستوران سر کوچه تان قرارداد ببندید.
اما اگر در فکر تشکیل خانواده هستید و می خواهید بدانید «او» به ازدواج فکر می کند یا نه، این یکی از نشانه هایش است. او آشپزی می داند و از خانه داری هم سردر می آورد. به هر حال وقتی خانمی خودش را برای ازدواج آماده می کند، حداقل در کشور ما، در واقع با فداکاری و لطف تمام خودش را برای انجام کارهای خانه و به خصوص آشپزی هم آماده می کند. او می داند مردان می توانند بدون سقف، بدون خواب یا حتی بدون مسابقات فوتبال زنده بمانند اما قطعا بدون غذا می میرند! هیچ زنی هم این را نمی خواهد، حداقل قبل از ازدواج!
4 - زنی که آمادگی ازدواج دارد، با زن بودن خودش کنار آمده است
زن بودن مشکلی ندارد اما از آنجایی که زنان همواره در طول تاریخ مورد ظلم و ستم و بی عدالتی قرار گرفته اند و البته بعد از تعالیم جنبش فمنیستی، بسیاری از آنها حداقل در دوره ای از زندگی شان احساس می کنند جنس دوم هستند و با جنسیت خودشان کمی مشکل پیدا می کنند.
این برای زن امروزی یک امر کاملا طبیعی به شمار می رود اما زن سالم بالاخره این بحران را پشت سر می گذارد و زن بودن خودش را با کمال افتخار می پذیرد و به نقاط قوت خودش پی می برد. او می داند اگرچه تفاوت هایی با جنس مرد داغرد اما این تفاوت نها به هیچ وجه نشانه برتری یکی بر دیگر نیست.
زنی که آمادگی ازدواج دارد دیگر به دنبال بحث های بچگانه «زن ها بهترند یا مردها» یا «چقدر مردان به ما ظلم کرده اند» نیست و این مسائل برایش حل شده است. او به جنس مرد به عنوان رقیب یا دشمن نگاه نمی کند و به دنبال گرفتن انتقام کل زنان تاریخ از شما نیست. او از اینکه زن متولدشده خشمگین نیست و از مادر شدن، همسر بودن و وظایفی که به عنوان یک زن برعهده اش است استقبال می کند.
5 - زنی که آمادگی ازدواج دارد، به بچه ها علاقه خاصی نشان می دهد
آقایان! این رازی است که مطمئنم از اینکه آن را با شما در میان گذاشته ام تشکر خواهید کرد. خیلی جالب است که تقریبا همیشه علاقه خانم ها به بچه ها با علاقه آنها با ازدواج رابطه دارد. این یک نشانه شگفت انگیز است که بر اساس آن خیلی راحت و بدون دردسر می توانید نظر طرف مقابل تان درباره ازدواج را کشف کنید: وقتی به طور اتفاقی با بچه ها یا خانم های بچه دار برخورد می کنید، واکنش او را زیر نظر بگیرید. اگر با بی حوصلگی و بی توجهی و حتی انزجار به بچه ها واکنش نشان داد، فکر ازدواج با او را فعلا از سرتان بیرون کنید اما اگر با شوق و ذوق تمام با بچه ها ارتباط برقرار و شروع به بازی با آنها کرد و با حسرت به نوزدان خیره شد، زودتر دست به کار شوید.تبریکات صمیمانه ما را هم بپذیرید!
در سال های اخیر که شکل زندگی تغییر کرده و دختران، تحصیل کرده و برخی دارای شغل شدند، همسو شدن با تمام خواستههای خانواده خودشان نیز برای آنها مشکل شده چه برسد به بجا آوردن خواستههای خانواده همسر در نتیجه ارتباط برقرار کردن با خانواده همسر کار چندان آسانی نیست. اما نگران نباشید کار نشد ندارد میخواهیم به شما یاد دهیم چطور بهترین عروس دنیا شوید.
اولین قدم برای برقراری یک ارتباط خوب
اگر میخواهید ارتباطی خوب داشته باشید باید از شناخت خودتان شروع کنید و این در دستترین منبع قابل تغییر است. شناخت ما از خود میتواند نقاط ضعف و قدرتمان را نشان دهد تا درصدد برطرف کردن این نقاط ضعف باشیم. خیلی از مراجعان مبتلا به تکرار اشتباهات خودشان هستند و حتی تمام تلاششان را میکنند تا اطرافیان را تغییر دهند. مثلا دخترخانمی که بسیار حساس و زودرنج است از کوچکترین مسئله از طرف خانواده همسر ناراحت شده و باعث ناراحتی و تشنج در خانواده میشود. اگر دقت کنیم میبینیم که این دخترخانم در خانواده خود نیز این مشکل را داشته و به فکر حل آن برنیامده است یا مثلا پسری که وقتشناس نیست و در خانواده خود کسی اهمیت این موضوع را به او نیاموخته و چه بسا موقعیتها و شرایط خوبی را نیز از دست داده است، بعد از ازدواج نیز بابت این قضیه مشکلات زیادی را با همسر خود پیدا میکند.
پدر و مادر همسر مثل والدین خودمان هستند؟
ما با این گفته که پدر و مادر همسرمان را مثل پدر و مادر خودمان بدانیم موافق نیستیم. اگر پدر و مادر همسرمان را فقط پدر و مادرعزیز همسر عزیزمان بدانیم مسئله خیلی راحتترمیشود. این موضوع را از همان اول در خودمان حل کنیم که همان احساس و احترامی که من نسبت به پدر و مادر خودم دارم همسرم نیز نسبت به پدر و مادر خودش دارد و هیچوقت به دنبال تغییر این احساس نباشیم چرا که جز آسیب زدن به همسرمان، فایده دیگری ندارد. اگر این مسئله را بپذیریم و در ارتباطات با مسائل پیش آمده لحاظ کنیم خیلی از مشکلات اصلا به وجود نمیآید. مسئله بعدی نیز حفظ استقلال و تمامیت خانواده نوپای خودمان است. خیلی از مشکلاتی که بین فرد و خانواده همسرش پیش میآید به دلیل رعایت نکردن این حریم است.
رفت و آمدها را چطور کنترل کنیم؟
این موضوع به توافق شما با همسرتان بستگی دارد، مثلا اگر هر دوی شما افراد برونگرا یا درونگرایی هستید به راحتی میتوانید در مورد تعداد و زمان رفتوآمدها به تفاهم برسید.مشکل زمانی است که یکی از زوجها درونگرا و دیگری برونگراست که در این مورد هم با شناخت شخصیت و علایق طرف مقابل به جای قضاوت و تحمیل نظرمان میتوانیم به نظر مشترکی دست پیدا کنیم. پس در این مورد خود دو نفر تصمیم میگیرند.
چگونه با دخالت خانواده همسر مقابله کنیم؟
اول خونسردی خود را حفظ کنید. آدم عصبانی نه تنها خوب به مسئله پیش آمده فکر نمیکند بلکه باعث میشود اطرافیان نیز در مورد گفتههای او شک کنند. بعد به آنها بگویید در مورد گفته یا پیشنهاد آنها فکر خواهید کرد، اگر موضوع اینجا تمام نشد و آنها در این خصوص پافشاری کردند به آنها یادآوری کنید که شما و همسرتان در زمان مناسب با هم همفکری کرده و تصمیم خواهید گرفت. در مواردی که آنها به حریم شما احترام نگذاشته و خواهان تاثیرگذاری بیشتری در زندگی و تصمیمات شما هستند باید صریحا این موضوع را به آنها یادآوری کنید که این موضوع را در زمان مناسب و با همسرتان بررسی خواهید کرد.
برچسبهایی به نام مادرشوهر و عروس
اینکه ما با چه نگرشی وارد زندگی جدید میشویم بسیار مهم است. مثلا اگر به عنوان یک دختر خانم در خانوادهای بزرگ شدهاید که مادربزرگ و پدربزرگ همه تصمیمات مهم را میگرفتند و این باعث عصبانیت و نارضایتی و غصه خوردن مادرمان از دست پدرشوهر و مادرشوهرش بوده، در این حالت احتمالا ذهنیت خوبی نسبت به خانواده شوهر نخواهید داشت؛ از طرف دیگراغلب ما در مورد مادرشوهر یا عروس افکار منفیای داریم که باعث جهتگیری منفی و رفتار منفی در ما میشود.
مثلا در نظر بگیرید اگر مادر ما از ما کاری را بخواهد که در توان ما نیست و برایمان سخت است کم پیش میآید که از دست او ناراحت شویم و تلاشمان را میکنیم تا آن کار را انجام دهیم و اگر هم نتوانستیم موضوع خیلی کش پیدا نمیکند.حالا در نظر بگیرید اگر مادرشوهر از عروس تقاضایی داشته باشد که حتی دشواری کمتری نسبت به تقاضای مادرمان دارد، چه فکری خواهیم کرد؟ چه واکنشی نشان میدهیم؟ اگر نپذیریم چه مسائلی پیش خواهد آمد؟ پیامدهای این نپذیرفتن حتی سالهای سال گریبانگیر ما خواهد بود.
اگر از خانواده همسرتان دلخورید...
این مسئله اجتنابناپذیر است پس برای آن آماده باشید. شما با خانوادهای که تاکنون تعاملی به این شکل نداشتید وارد ارتباط شدهاید و حتما اختلاف نظر و سوءتفاهم پیش خواهد آمد. منتها بهترین روش برای حل مسئله ارزیابی درست مسئله و اتخاذ بهترین و مناسبترین تصمیم و در نهایت عملی کردن تصمیممتان است. اول مسئلهای که باعث ناراحتی شما شده است را بررسی کنید؛ مشکل اصلی چیست؟
اگر مادر یا خواهر یا نزدیکان خودتان این ناراحتی را به وجود میآوردند چه فکری درباره آنها میکردید، بعد سعی کنید خودتان را جای آنها بگذارید و اتفاق پیش آمده را از نظر آنها ببینید، وقتی به اینجا رسیدید متوجه میشوید که بهتر و منطقیتر دارید موضوع را بررسی میکنید، حالا بعد از تشخیص مشکل آن را ارزیابی کنید؛ موضوع چقدر برایتان مهم است آیا نادیده گرفتن آن بهتر است یا صحبت کردن درباره آن؟ بعد که تصمیم گرفتید آن را خودتان عملی کنید. در اینجا بهتر است بگویم خودتان مشکلات را حل کنید و آنها را به همسرتان موکول نکنید.حتی برخی مواقع بهتر است اصلا همسرتان را وارد مشکلات نکنید.
شما فکر میکنید که مردها، ساده، بیتوجه و خودخواه هستند اما روانشناسان میگویند که آنها نه تنها از زنها پیچیدهترند، بلکه خیلی دقیق به شما و دیگر اتفاقات اطرافشان توجه میکنند و برخلاف تصور شما، خیلی هم فداکار و از خودگذشته هستند. آنها میگویند دنیای مردان هزار و یک پیچ و خم دارد که کمتر زنی از عهده کشفش برمیآید.
در واقع از نظر آنها هیچ زنی نمیتواند آنطور که باید همسرش را بشناسد و به همین دلیل، دنیای زندگی زناشویی، پر است از سوءتفاهمها و مشکلاتی که تنها بهدلیل همین ناآشنایی رخ میدهد. اما با تمامی این اوصاف، یک زن شاید نتواند همسرش را تمام و کمال بشناسد، اما میتواند از حقایق سادهای که شاید هیچ وقت به آنها توجه نمیکرده، باخبر شود و با آگاهی از آنها زندگیاش را نجات دهد. اگر شما میخواهید از این دسته از زنها باشید، این ریزهکاریها را جدیتر بگیرید و بیشتر با مرد زندگیتان آشنا شوید.
ازدواج را جدی میگیرند
شاید مردها با تردید بسیار، موقعیتهایشان را برای ازدواج بررسی کنند و شاید راحت تن به تشکیل زندگی ندهند، اما شواهد میگوید که مردها سرسری از کنار ازدواج نمیگذرند و آن را جدی میگیرند. درست است که آنها سالها برای پیدا کردن یک مورد مناسب برای ازدواج وقت میگذارند، اما وقتی تن به تشکیل زندگی میدهند، با جدیت برای موفق شدنش تلاش میکنند. شاید به همین دلیل است که وقتی از آنها میپرسید « اگر به گذشته برگردند، چه گزینهای را برای ازدواج انتخاب میکنند »، ۹۰ درصدشان میگویند دوباره از همسر فعلیشان خواستگاری میکنند. مردها عاشق عادت هستند. آنها نهتنها به محله و شهرشان وابسته میشوند، بلکه به زن زندگیشان هم به شکل خارقالعادهای وابسته میشوند و حتی اگر روزی او را از دست دهند، هرگز نمیتوانند به اندازه او به فرد دیگری وابسته شوند.
احساسشان را در عملشان جا میدهند
شما انتظار دارید که همسرتان در هر مورد کوچکی که در زندگیاش پیش میآید، با شما درد دل کند و احساسش را با شما در میان بگذارد؟ یا شاید دوست دارید وقتی با او خرید میروید، نظرش را به وضوح بگوید و وقتی غذا میخورید، دستپختتان را با حرفهایش قضاوت کند، اما مردها اساسا از این جنس نیستند. شما کمتر مردی را پیدا میکنید که احساسش را با حرفهایش بیان کند. مردها دوست دارند با عملشان این حس را نشان دهند و وقتی عشقشان را میخواهند ابراز کنند، از شما برای انجام کارهایشان همکاری میطلبند. آنها دوست دارند در عمل همراه شما باشند نه در کلام. البته گمان نکنید یک مرد هرگز به حرف نمیآید. شما میتوانید با ابراز احساساتتان –البته نه به شکلی اغراق شده- و فرصت دادن به او، زبانش را باز کنید. اما تا زمانی که او هم با کلام عشقش را به شما نشان ندهد، هرگز با قهر و بحث نارضایتیتان از این اتفاق را به او نشان ندهید. یادتان نرود که مردها خیلی دیرتر از زنها اعتماد و تکیه میکنند، پس این زمان را به او بدهید.
با دل و جان گوش میدهند
اگر گمان میکنید همسرتان به حرفهای شما بیتوجه است و در تمام مدتی که با او حرف میزنید، منتظر تمام شدن حرفهای شماست، کاملا در اشتباه هستید. راه و رسم شنیدن مردانه، با راهی که شما برای شنیدن انتخاب میکنید کاملا متفاوت است. شما نمیتوانید تنها به این دلیل که همسرتان هنگام گوش کردن کلمهای را به زبان نمیآورد یا آنطور که انتظار دارید با شما همدردی نمیکند، او را به نشنیدن متهم کنید. مردها دوست دارند با سکوت شما را همراهی کنند تا بهدقت حرفهایتان را بشنوند. برخلاف زنها، مردها میل زیادی به همذاتپنداری و ارائه توصیههای عجیب و غریب ندارند. مردها تنها میخواهند شنونده خوبی باشند و بدون دخالت در کار شما، راه را برای آرامشدنتان فراهم کنند.
از رازهایی که کمتر زنی در مورد همسرش میداند باخبر شوید
به تنهایی نیاز دارند
درست است که مردها از همکاری شما استقبال میکنند و آن لحظات را عاشقانهترین لحظات زندگی میدانند، اما معنای این تمایل، این نیست که همه لحظات زندگی آنها را با حضور و همکاریتان پر کنید. مردها به زمانی خالی برای خودشان نیاز دارند. آنها دوست دارند دقایقی از روز را بدون حضور هیچ کس بگذرانند و حتی اگر در آن لحظات هیچکاری نمیکنند، تنها غرق افکارشان باشند. مردها نه تنها در عادیترین روزهای زندگی نیاز به این تنهایی دارند، بلکه در لحظات سخت و پرتنش هم دوست دارند کمی با خودشان خلوت کرده و تکلیف ذهنشان را با خیلی چیزها روشن کنند، پس اگر میخواهید حضورتان مشکلساز نشود، این زمان را به آنها هدیه دهید. باور کنید که یک مرد قدر این فرصت را خوب میداند و اگر هم آن را از او دریغ کنید، نمیتواند رضایتی را که باید از شما داشته باشد.
مثل پدرشان هستند
اگر میخواهید بدانید که یک مرد در زندگی زناشوییاش چه شخصیتی را بروز میدهد، نگاهی به پدرش بیندازید. روانشناسان میگویند حتی مردانی که دل خوشی از رفتارهای پدرشان ندارند، در بزرگسالی و بهویژه بعد از ازدواج، شبیه پدرشان میشوند. البته شاید خیلی از این مردها، هرگز این موضوع را قبول نکنند، اما واقعیت این است که با محبت و همدل بودن یا نبودن آنها، کاملا بستگی به رفتارهایی دارد که از پدرشان دیدهاند. روانشناسان معتقدند رابطه یک پدر با یک مادر، میتواند گویای رابطه فرزند آنها با همسرش باشد، پس قبل از انتخاب، حسابی به این موضوع توجه کنید.
آنها زودتر فراموش میکنند
شاید برای یک زن، دعوا، بحث و قهر موضوعی باشد که ماهها ذهن را بهخود مشغول میکند و بین او و همسرش فاصله میاندازد، اما واقعیت این است که مردها چنین خصلتی ندارند. اگر با همسرتان شدیدترین بحث عمرتان را کردهاید، انتظار نداشته باشید که او به اندازه شما از این موضوع رنج ببرد و به دلیل این اتفاق از شما فاصله بگیرد. یادتان نرود که مردها در لحظه زندگی میکنند. برای آنها دعوا درست در لحظه تمام شدنش به سمت فراموشی میرود و قهر اصلا در دنیای آنها جایی ندارد. یک مرد درنهایت چند ساعت به چنین موضوعاتی فکر میکند و حتی اگر این اتفاقها روی قضاوتش در مورد شما و زندگیتان تاثیر گذاشته باشد، نمیتوانید گلایههایی که یک زن از این اتفاقات میکند را از زبان یک مرد بشنوید. از طرف دیگر، مردها نمیتوانند با این خصلت زنها که فراموش کردن برایشان سخت است، کنار بیایند. آنها دوست دارند پرونده یکبحث، همانجا بسته شود و نمیتوانند بپذیرند که همسرشان هر روز و هر لحظه آن موضوع را یادآوری کند.
بعد از ازدواج هم یاد خانوادهشان میافتند
حتی اگر یک مرد در دوران مجردیاش رابطه نزدیکی با خانوادهاش نداشته باشد، این رابطه بعد از ازدواج تقویت میشود. مردها با قبول مسئولیت یک زندگی، سختیهایی که خانوادهشان در این سالها کشیده بود را میبینند و حتی اگر پیش از این چندان قدر آنها را نمیدانستهاند، بعد از ازدواج بیشتر از همیشه قدرشناسیشان را ابراز میکنند. آنها میخواهند با محبت کردنهای بعد از ازدواج، دینشان را به خانوادهشان ادا کرده و قدرشناسیشان را اثبات کنند. یک مرد حتی اگر چیزی به زبان نیاورد، طاقت دیدن بیتفاوتی همسرش نسبت به خانواده خودش را ندارد. مردها دوست دارند بعد از ازدواج از خواهر و برادرهای کوچکترشان حمایت کنند و کارهایی که قبل از آن برای مادرشان انجام نمیدادند را انجام دهند، پس اگر میخواهید همسرتان مرد زندگی شما باقی بماند، به این میل او بیشتر توجه کنید.
ازدواج برای خیلی از ما بخشی عادی از زندگی است. ما بزرگ میشویم، یا دیپلممان را میگیریم، یا کار پیدا میکنیم یا وارد دانشگاه میشویم و بعد یک روز آن کسی که میخواهیم را برای زندگیمان پیدا میکنیم اما مواقعی هست که باید برای ازدواج دست نگاه داشت.
درست همانطور که نشانههایی برای آمادگی شما برای ازدواج وجود دارد، نشانههایی هم هست که میگوید آمادگی ازدواج ندارید. تعداد قابلتوجهی از افراد هستند که وقتی به عقب و ازدواجشان نگاه میکنند، میفهمند که آماده نبودن آنها برای ازدواج در آن زمان علت طلاق و جداییشان بوده است.
برای اینکه مرتکب این اشتباهات نشوید، قبل از ازدواج حتماً به انگیزههایتان خوب فکر کنید. اگر خود را جزء یکی از دستههای زیر میبینید، خودداری از ازدواج در این شرایط به نفعتان است. درعوض، به توصیههایی که بعنوان جایگزین معرفی شدهاند عمل کنید.
اگر برای دلایل غیرمنطقی زیر ازدواج را انتخاب میکنید، باید متوجه ریسکی که میخواهید بکنید باشید:
برای فرار از وضعیت ناراحتکننده خانه :
به جای آن میتوانید به جای آن میتوانید به دانشگاهی خارج از شهر خود بروید. روی این تمرکز کنید که فردی مستقل و سالم بار بیایید تا بتوانید شاد و سالم زندگی کنید. هرچقدر محیط خانهتان بدتر باشد، باید بیشتر برای جلوگیری از اشتباهی که والدینتان کردند تلاش کنید.
وقتی خیلی جوان یا نابالغ هستید :
سعی کنید از جوانیتان لذت ببرید و ازدواج را تا زمانیکه به بلوغ فکری کامل رسیدهاید به تعویق بیندازید.
وقتی به اندازه کافی تجربه ارتباط با جنس مخالف ندارید :
سعی کنید با جنس مخالف خود ارتباط سالم بگیرید تا تجربه لازم را به دست آورید. ببینید از یک رابطه چه میخواهید و فرق یک شریک زندگی سازگار و هماهنگ با خودتان و افراد ناسالم یا کسانی که سازگاری با شخصیت شما ندارند را بشناسید.
وقتی تجربه زندگی مستقل را ندارید :
وقتی تازه فارغالتحصیل شدهاید و هیچوقت بعنوان یک مجرد زندگی مستقلی را تجربه نکردهاید، هیچ کار یا طریق امرارمعاشی ندارید، از تنها بودن میترسید یا طرفتان قرار است مدتی طولانی شما را ترک کند. درستان را تمام کنید و تجربه کاری مرتبط با رشتهتان را آغاز کنید. کاری پیدا کنید که قدرت حمایت از خودتان و خانوادهتان را تامین کند. زندگی مستقلی را آغاز کنید و سعی کنید هزینههای مربوط به خودتان را تقبل کنید، پول پسانداز کنید و مستقل شوید. یاد بگیرید چطور تنها زندگی کنید و یک مجرد شاد باشید.
برای برانگیختن حس حسادت فردی دیگر :
برای اینکه بلوغ احساسی بیشتری پیدا کنید کتابهای بیشتری بخوانید یا نزد مشاور بروید. تا زمانیکه به این بلوغ فکری و احساسی نرسیدهاید با هیچکس ازدواج نکنید. باید رفتارها و مهارتهای سازگاری افراد بزرگسال را کسب کنید تا وقتی آسیب دیدید، بتوانید به آنها تکیه کنید.
برای بالا بردن اعتمادبهنفستان :
برای این منظور بهتر است نزد مشاور متخصص بروید. اعتمادبهنفس پایینتان را با افکار مثبت و باارزش جایگزین کنید. تازمانیکه اعتمادبهنفس لازم را پیدا نکردید و با خودتان راحت نبودید، ازدواج نکنید. دقت کنید که کسی را انتخاب کنید که با شما سازگاری شخصیتی داشته باشد.
چون بقیه ازدواج میکنند :
برای اینکه بلوغ احساسی بیشتری پیدا کنید، نزد روانشناس بروید و مطالعه کنید. هرازگاهی با افراد مختلفی ایجاد ارتباط کنید اما تازمانیکه بلوغ کافی پیدا نکردهاید با کسی ازدواج نکنید.
وقتی نمیدانید برای چه ازدواج میکنید :
وقتی رابطهتان چیزی که میخواهید نیست یا فقط تفریحی است اما سنتان روزبهروز بالاتر میرود و میترسید کس دیگری را پیدا نکنید. درمورد سابقه رابطهتان با یک روانشناس صحبت کنید و ببینید سازگاری شخصیتی شما و طرفتان در چه حدی است. تازمانیکه مطمئن نشدهاید که با هم سازگاری دارید و میتوانید زندگی شادی کنار هم داشته باشید، دست به ازدواج نزنید. اگر کسی که الان در زندگیتان است تطابق چندانی با شما ندارد، سعی کنید با افراد دیگری آشنا شوید که با شما سازگارتر هستند.
وقتی به اندازه کافی با هم وقت نگذراندهاید تا بفهمید سازگاری دارید یا خیر :
اگر طرفتان آنقدر مشغله دارد که نمیتواند شما را به اولویت زندگی خود تبدیل کند، درمورد فکرتان با او صحبت کنید ببینید میتوانید با هم به نتیجهای برسید که برای هر دو شما رضایتبخش باشد یا خیر. اگر اخیراً با فردی آشنا شدهاید، آرام باشید و برای شناخت همدیگر وقت بگذارید: اگر طرفتان از شما دور است و اکثر ارتباط شما از طریق دنیای مجازی و دیدارهای گاهگاه بوده است، تازمانیکه از نزدیک با هم بیشتر وقت نگذراندهاید و همدیگر را نشناختهاید تصمیم به ازدواج نگیرید.
اگر از پایان یافتن رابطه قبلی یکی از شما مدت کوتاهی گذشته است :
سعی کنید از شروع این رابطه جدید لذت ببرید اما درک کنید که ممکن است روزی این رابطه تمام شود. ممکن است طرفتان با فرد قبلی که در زندگیاش بوده است آشتی کند یا متوجه شوید با هم سازگاری ندارید، پس عجله نکنید.
وقتی یکی از شما مدیریت ارتباطی نمیداند :
افرادی که خانواده آزار دهنده دارند و نمیتوانند در مقابل آزار آنها از همسرشان حمایت کنند، باید تا اصلاح این رفتار خود از ازدواج اجتناب کنند. کسانی که رفتار آزار دهنده خانواده خود را نسبت به همسرشان تحمل میکنند، کودکانی هستند که هنوز بالغ نشدهاند و به علت وابستگی زیاد به خانوادهشان برای ازدواج مناسب نیستند.
وقتی یکی از شما کنترل کننده است :
این افراد دوست دارند همه چیز در اختیار آنها باشد و همه تصمیمها را خودشان بگیرند. همواره برای دیگران تعیین تکلیف میکنند. آنها حسودند و اگر چیزی مطابق میلشان نباشد یا تحت کنترل آنها قرار نگیرد عصبانی میشوند. اصلا خوش ندارند کسی به آنها بگوید که چه بکنند. سلطه جو و انتقادگر خواهند بود چرا که نمیتوانند کنترل لازم را بر دیگران اعمال کنند. این افراد معمولا بر همسر و فرزندان بیشترین کنترل را اعمال میکنند و خشم زیاد و جبهه گیری زیادی ایجاد میکنند.
وقتی یکی از شما بشدت خشمگین میشود :
اگر با کوچکترین چیزی که مطابق میلتان نباشد از کوره در میروید و خشم خود را روی اطرافیانشان خالی میکنید، اگر پاسخ افرادی را که با نظر شما موافق نیستند با فریاد و بددهنی یا تهدید میدهید، اگر خشمتان را با کوبیدن در، قطع تلفن، پرتاب کردن اشیا، هل دادن، زدن، ترک اتاق و … بروز میدهید، خلاصه آنکه اگر به طور ناگهانی و با شدت زیاد، نامتناسب و غیر معمولی خشمگین میشوید، تا درمان این حالت خود برای ازدواج اقدامی نکنید. ازدواج کردن شما ارمغانی جز ترس و اضطراب و محدودیت برای دیگری ندارد.
وقتی یکی از شما دارای اختلالات جنسی است :
اختلال جنسی انواع مختلفی دارد.
_ اعتیاد جنسی و فقدان عزت نفس جنسی
_ اختلالات کنشی جنسی: این اختلال فعالیت جنسی را با مشکل مواجه میکند. مانند افرادی که میل به فعالیت جنسی ندارند و یا نفرت دارند، افرادی که تحریک و ارضا نمیشوند، افرادی که خیلی زود ارضا میشوند و انحرافات جنسی.
اگر یکی از شما معتاد به مواد و الکل است :
هرگز به امیدهای واهی ریسک ازدواج را نپذیرید! افراد زیادی بودهاند که دانسته یا ندانسته با فردی معتاد ازدواج کردهاند به این امید که ترک خواهد کرد و بعد با بحران مواجه شدهاند. یک فرد معتاد لازم است تا به خودش بپردازد و در ابتدا بیماری خود را درمان کند. هیچ کس با ازدواج نمیتواند اعتیاد خود و یا دیگری را درمان کند.
وقتی یکی از شما یا هر دوتان مرتکب آزار جسمی، جنسی یا کودکآزاری شده است :
این رابطه قدرت بسیار کمی دارد. اگر فرد آزاررسان خودتان بودهاید، نیاز به درمان فوری توسط متخصص دارید. فوراً اقدام کنید و اجازه بدهید که مشاور متخصص با شما صحبت کند. اگر فرد آزاردیده شما بودهاید، شما هم نیاز دارید که پیش روانشناس بروید. تازمانیکه بتوانید از رابطه آزاردهنده خود به طور کامل بیرون بیایید و آن را فراموش کنید، درمانهایتان را ادامه دهید.
یک روانشناس معتقد است: توانایی نداشتن در انتخاب و ناتوانی در فهم و درک همدیگر عامل بسیاری از طلاقها در فرهنگ ایرانی است.
دکتر شاهین فرهنگ در همایش خانواده موفق به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه زهرا(س) که در سمنان برگزار شد با اشاره به روایتی از نحوه تشکیل زندگی و ازدواج امام علی(ع)و فاطمه زهرا(س)، برگزاری مراسم ساده و تهیه اندک جهیزیه را از نمودهای بارز زندگی این دو بزرگوار عنوان کرد
و افزود: ازدواج آن دو بر این تفکر استوار بود که زندگی و دنیا، وسیله و فرصتی برای تقرب به پرودگار است و از این رو فاطمه زهرا(س) با بخشیدن لباس شب عروسی خود به یک فقیر و آزاد کردن غلام و کنیز با پولهای جمع شده در مراسم عروسی، برکت را به خانه خود آورد و تا آخر عمر چیزی که خارج از توان حضرت علی (ع) باشد از او نخواست.
وی با اشاره به آمار روز افزون طلاق در ایران، گفت: علت عمده طلاقها در کشور ما این است که روشهای زندگی و انتخاب کردن را نیاموخته و از زبان هم سر در نمیآوریم، بنابراین سودی که از ازدواج میبریم کم و در برخی مواقع لطمهای که از ناحیه آن میخوریم زیاد است که نهایتأ منجر به قهر و فاصله و طلاق همسران میشود.
این مدرس مهارتهای زندگی افزود: مردان و زنان در احساسات، عشق ورزی، خواستهها، عکس العملها و نیازها با هم متفاوتند و اغلب اوقات به خاطر نشناختن این تفاوتها با یکدیگر میجنگند.
دکتر فرهنگ با اشاره به اختلافات ساختاری بین مردان و زنان، گفت: از جمله این اختلافات آن است که آقایان کلیات را بیشتر مد نظر قرار میدهند و خانم ها جزئیات را.
این دکترای روانشناسی، با اشاره به اینکه نیمکره راست مغز مربوط به بخش سمبلیک و تخیلی و نیکره چپ مربوط به بخش استدلالی و منطقی است، افزود: خانمها میتوانند به طور همزمان از دو نیمکره مغز استفاده کنند و ۲ کار را به صورت عالی انجام دهند ولی آقایان چون در آن واحد یک کار را بیشتر نمیتوانند انجام دهند، ۲۵ دقیقه فرصت نیاز دارند تا از بخش احساسی به استدلالی و بالعکس بروند و این نیز باعث اختلاف بین آنها میشود.
وی، تفاوت در تجسم فضایی، محاسبه فاصلهها و حجم ها را از دیگر اختلافات ساختاری بین مردان و زنان برشمرد و افزود: اینها مواردی هستند که در آقایان قوی ترند و همین امر باعث ایجاد تفاوت در آنها میشود.
فرهنگ، درک زبان بدن و رابطهمدار بودن خانمها و هدفمدار بودن آقایان را دیگر تفاوت بین جنس زن و مرد ارزیابی کرد و افزود: خانمها، کارهایشان برای گرمی و نزدیکی روابط و تلاش آقایان بیشتر برای رسیدن به هدف است. همچنین توجه مردان، دیداری و توجه خانمها، شنیداری است.
این روانشناس اضافه کرد: آقایان بیشتر علاقمندند در رابطه با اقتصاد و سیاست حرف بزنند و خانمها عمدتا به آشپزی، مد لباس، مسائل روانشناسی و دینی و مذهبی علاقمندند و اینها نیز سبب بوجود آمدن اختلافاتی بین آنها شده است.
وی، زن و مرد را مکمل هم دانست و افزود: خداوند بواسطه مأموریتهایی که برای آدمها گذاشته، تواناییهای متفاوت به آنها داده و طبق آموزههای دین اسلام در مواردی آقایان نقاط قوت و ضعف دارند و در مواردی خانمها.
فرهنگ با اشاره به اینکه علم روانشناسی در کشور ما بومی نشده است، اظهار کرد: روان شناسی ره آورد غرب است و با فرهنگ دینی ما سازگار نیست. دستورات دین اسلام و قرآن بهترین و کاملترین سرمایه معنوی برای الگو پذیری است.
وی با بیان اینکه فراگیری و آموزش تکنیکها برای آن است که ما ابتدا به اصلاح کردن روشهای خود بپردازیم و کاری به طرف مقابل نداشته باشیم، به خانمها توصیه کرد، از بیان تذکرات پیاپی به آقایان پرهیز کنند چرا که این روند، باعث نافرمانی میشود.
فرهنگ افزود: انجام کارهای شخصی آقایان و بیان اشتباهات آنها به خصوص جلوی دیگران روش نادرستی است که تاثیرات سویی نیز به همراه دارد. مقایسه مرد با دیگران و به رخ کشیدن اشتباهاتش نیز مخرب و ویرانگر است و خانمها باید توجه داشته باشند که به آقایان نه دستور که به آنها مسئولیت دهند و اگر دچار اشتباه شدند دوباره به آنها مسئولیت بدهند.
وی با اشاره به نیاز زنان به درک و توجه فراوان از سوی آقایان، توصیه کرد، در شرایط مختلف با خانمها مشورت و در امور مختلف از آنها نظرخواهی کنید.
فرهنگ افزود: آقایان باید در موقعیتهای مختلف از خانمها، تعریف و تمجید کنند و طبق فرموده دین اسلام بر کلمه "دوست دارم" مداومت داشته باشند.
این روانشناس گفت: آقایان در منزل بهتر است خانمهایشان را به اسم کوچک و با نامهای خوب صدا کنند و به آنها فرصت دهند به امور شخصی و مورد علاقه شان نیز برسند. همچنین آقایان باید توجه داشته باشند که زنان در زمان های خاص و در مواقع اختلالات هورمونی، بی حوصله و عصبی و پرخاشگرند و نیاز به درک و توجه بیشتری دارند. زنها شیفته محبتند و بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی به خاطر این است که در خانه محبت نمیبینند.
بدون شک مشکلات بزرگی در زندگی وجود دارد که منجر به نابودی روابط زن و مرد می شود. مشکلاتی چون ناباروری، بدرفتاری و اعتیاد که همیشه دلیل اصلی بیشتر جدایی ها بوده است، اما یکسری مشکلات کوچک نیز وجود دارد که به طور پنهانی، خرابی به بار می آورد. مثل انداختن جوراب کثیف وسط اتاق و جویدن غذا با صدای بلند.
این مسائل کوچک درست مانند قطراتی که از شیر آب چکه می کنند، می توانند احساس خوب موجود در هر رابطه ای را بتدریج فرسوده کنند و از بین ببرند. گاهی اوقات جوراب وسط اتاق فقط یک جوراب است، اما مواقع دیگر مخصوصا پس از گذشت زمانی طولانی از رابطه مان به معضلی بزرگ تبدیل می شود. در حقیقت رنجش های کوچک همچون قطعه های کوچک یخ هستند که قابلیت تبدیل به کوه های یخ شدن را دارند و می توانند به مشکلاتی بسیار عمیق تبدیل شوند.
در یک رابطه، هر رنجشی حقیقتا یک خیابان دوطرفه است. همسران معمولا روی رفتار طرف مقابل شان متمرکز می شوند نه روی رفتار خودشان. این که رفتار همسرتان چقدر ناامیدکننده است، اهمیتی ندارد آنچه مهم است تعبیر شما ازآن رفتار خاص است. توانایی حذف این رنجش های کوچک و کم اهمیت در وجود تمام ما نهفته است و ما می توانیم از آن برای داشتن رابطه ای خوب استفاده کنیم یا بدون فکر، همه چیز را به نابودی بکشانیم. ۱۰ مورد از رنجش های نابودکننده روابط زن و شوهر از این قرار است:
همه کارهایش عمدی است: دایان سالی نیمه های شب صدای خروپف پدرش را که از اتاق بیرون می آمد، می شنید تا این که یک روز از مادرش پرسید: «تو چطور می توانی خروپف های بابا را تحمل کنی؟» مادرش پاسخ داد: «وقتی خروپفش را می شنوم با خودم می گویم خدارا شکرحالش خوبه و مشکلی نداره.» خروپف مشکل نیست، بلکه تعبیری است که شما از آن دارید. متاسفانه ما عادت داریم هر موضوع ناراحت کننده ای را شخصی کنیم. در حقیقت هر رخدادی را نوعی تحقیر شخصی می دانیم و تصور می کنیم طرف مقابل به ما علاقه ای ندارد و به او می گوییم: «تو دوستم نداری»، «اگر به من اهمیت می دادی با این عادت های آزاردهنده ات اینقدر مرا اذیت نمی کردی.»،
اما بیشتر رفتارها و عادت ها بدون فکر انجام می شوند. ما بسیاری از این کارها را بدون این که قصد خاصی داشته باشیم انجام می دهیم. در واقع بر مبنای عادت و صرفا تمرکز بر خود است و به طور کل طرف مقابل خود را فراموش می کنیم.
اگر همسرتان عادتی دارد که شما را بسیار ناراحت می کند، مثل باز گذاشتن در دستشویی، گذاشتن ظرف غذا بدون سرپوش در یخچال و… بهتر است با محبت و مهربانی به او متذکر شوید. شاید او نمی داند این رفتارها ناراحت تان می کند، اما اگر او نمی تواند این عادت های خود را ترک کند با خود فکر کنید چه دارید و چقدر برایتان اهمیت دارد.
آقایی می گفت نمی توانست صدای خنده همسرش را که درست شبیه کشیدن ناخن روی تخته سیاه بود تحمل کند و به همین علت روابط شان کم کم رو به سردی گذاشت، اما بعد از ۱۵ سال زندگی، همسرش بر اثر سرطان فوت کرد. حالا او آرزو می کرد یک بار دیگر صدای این خنده را بشنود.
شلخته است: در حقیقت در هر ارتباطی یک طرف قضیه شلخته تر از طرف دیگر است. ۸۰ درصد زوج ها بیان کرده اند بی نظمی و شلختگی مشکلاتی در روابط شان به وجود آورده است. برخی خانم ها شکایت دارند که همسرانشان جوراب های کثیف شان را وسط اتاق می اندازند و این موضوع را بی احترامی می دانند. زوج های بسیاری بودند که به دلیل شلختگی یکی از طرفین، از هم جدا شده اند. اگر همسرتان نمی تواند دست از شلختگی بردارد، کمی بیشتر فکر کنید.
به جای متمرکز شدن روی این که او چقدر شلخته است یا نمی تواند چیزی را تمیز و خوب نگهدارد، با خود بیندیشید در عوض او در انجام دادن کارهای روزمره خانه مانند خرید و این قبیل کارها کمک تان می کند و بعد متوجه می شوید شلختگی اش دیگر آزاردهنده نیست. تغییرنگاه و دیدتان به این موضوع نه تنها از رنجش تان می کاهد، بلکه به بهبود روابط تان نیز کمک می کند.
مرا دوست ندارد: وقتی همسرتان به شما می تازد یا کاری می کند که فکر می کنید دوست تان ندارد، یک الگوی تداخل لازم است تا روش برخوردتان با قضیه را کاملا تغییر دهد. مثلا باید بدانید معمولا وقتی همسرتان فریاد می کشد نمی خواهد بگوید از شما بدش می آید بلکه معنای فریاد درخواست کمک است.
او چنان ناراحت است که نمی تواند با روشی آرام و ملایم احساس رنجش و ناراحتی اش را بیان کند. شما در این گونه مواقع به جای این که در موضع دفاع قرار بگیرید و تصور کنید دوست تان ندارد باید کاری انجام دهید که او را آرام کنید. در واقع با درک کردن احساس او، موجب آرامش او می شوید و می توانید جلوی تخریب روابط تان را بگیرید.
او هرگز قدردان من نیست: وقتی زن و شوهر نسبت به یکدیگر احساس خوبی دارند معمولا تلاش می کنند یکدیگر را شاد کنند و بویژه اگر از این تلاش شان قدردانی شود نسبت به یکدیگر بیشتر احساس تعهد می کنند، اما اگر این تلاش نادیده گرفته شود ـ و آنها فقط به کارهایی که انجام نداده اند توجه کنند ـ دیگر علاقه شان را به یکدیگراز دست می دهند و تصور می کنند بی جهت خود را به زحمت می اندازند.
گاهی اوقات همسرتان فقط نمی داند باید از شما قدردانی کند و چنین رفتاری را یاد نگرفته است. شما می توانید به صورتی مبتکرانه به او یاد دهید. مثلا خانمی می گفت: «وقتی پس از کلی در آشپزخانه بودن غذای خوشمزه ای آماده کردم، همسرم کوچک ترین تشکری از من نکرد، به جای ناراحت شدن، پس از پایان غذا به خودم گفتم دستت درد نکند واقعا خوشمزه بود.
او خنده اش گرفت و بعد یک تشکر درست و حسابی کرد.» حتی اگر این ترفند هم موثر نبود حداقل با این روش می توانید احساس خودتان را کنترل کنید و خیلی زود از قدردانی نکردن همسرتان نرنجید. شما در این لحظات می توانید روی مواردی که همسرتان برایتان فراهم می کند و به شما توجه می کند، متمرکز شوید.
او مرا کنترل می کند: احساس کنترل یکی از رایج ترین مواردی است که زوج ها از آن شکایت دارند. ما انسان ها اصلا دوست نداریم امر و نهی بشنویم. بنابراین وقتی زن یا شوهری تصمیم می گیرد کوچک ترین حرکات همسر خود را زیر ذره بین ببرد بسیار عذاب آور می شود، اما بیشتر مواقع کنترل کردن همسر از روی سوءنیت نیست. در واقع مشکل حقیقی ممکن است کاری نباشد که او انجام می دهد بلکه نامی است که شما روی آن می گذارید.
چنین رفتاری را ممکن است کسی کنترل بداند، اما دیگری از آن به عنوان عشق و توجه یاد کند. اگر رابطه تان را دوست دارید باید این رفتارهای همسرتان را خوب تعبیر کنید. مثلا اگر فکر می کنید او شما را خیلی کنترل می کند از خود بپرسید چه کرده اید که این حس دراو تحریک شده است.
اگر همسرتان دوست ندارد شما تنهایی با دوستان تان به گردش بروید شاید می ترسد او را ترک کنید یا اگر نسبت به تصمیم هایتان شک و تردید دارد شاید بیش از حد نگرانتان است. گاهی اوقات بیش از حد حامی بودن همسر یا نگران بودن او به کنترل تعبیر می شود. تا آنجا که می توانید به همسرتان محبت کنید تا او مطمئن شود قصد ندارید او را ترک کنید و معمولا با رفتارهای عاقلانه تان به او نشان دهید از پس زندگی بخوبی برمی آیید و نیازی نیست او نگران تان باشد.
با هم صمیمی نیستید: صمیمیت نداشتن مانند تمام موضوعات آزاردهنده، خیابانی دوطرفه است. اگر هر دوی شما به نیازهای یکدیگر توجه کنید و هر روز به یکدیگر عشق بورزید هر دو احساس صمیمیت و نزدیکی می کنید. مردهای بسیاری هستند از این که همسرشان خیلی ناگهانی تقاضای طلاق کرده است متعجب اند و واقعا نمی دانند چرا آنها را رها کرده اند. این مردها معتقدند تمام وسایل رفاهی خانه را تامین کرده بودند.
درست است، اما محبت و صمیمتی را که همسرانشان لازم داشته، نتوانسته اند فراهم کنند.
صمیمیت با فردی غیر از همسر خود: گاهی اوقات که نمی توانید با همسرتان احساس صمیمیت کنید، موجب می شود به سمت حضور بیشتر در محیط بیرون کشیده شوید و گاهی بدون این که متوجه باشید یا اصلا قصد خاصی داشته باشید با افرادی در خارج از حریم خانواده با لحنی صحبت کنید که موجب ناراحتی و حتی نگرانی همسرتان شود. معمولا کسالت و یکنواختی و عدم محبت در خانه موجب می شود همسران به دنبال توجه در بیرون از خانه باشند.
با یکدیگر تضاد شخصیتی دارید: بیشتر رنجش ها از تفاوت ها ناشی می شود. ممکن است فردی از برخی خصوصیت های همسرش شکایت داشته باشد و همسرش دقیقا به سبب نبود آن ویژگی ها در وجود همسرش شاکی باشد. مثلا ممکن است احساس کنید همسرتان بیش از حد اجتماعی است و برعکس همسرتان شما را تارک دنیا بداند.
بیشتر این موضوعات ناراحت کننده با درک تفاوت هایتان از میان می روند. شما باید این تفاوت ها را بپذیرید.
گاهی اوقات فکر می کنیم همسرمان دقیقا چیزی که ما نیاز داریم، لازم دارد یا تصور می کنیم نیازهای متفاوت با نیازهای خودمان بی اهمیت اند و ارزش برآورده شدن را ندارند. حتی به واسطه حسن نیت بیشتر تمایل داریم به همسرانمان چیزی را که برای خودمان خیلی اهمیت دارد بدهیم نه چیزی را که آنها می خواهند. با شناختن تفاوت های یکدیگر و احترام گذاشتن به آنها می توانید یکدیگر را همیشه دوست داشته باشید و فکر نکنید که همسرتان به شما بی توجه است.
او انصاف ندارد: سخت ترین جنبه های یک رابطه مذاکره کردن در مورد علاقه هاست. مثلا کارهای خانه را چه کسی انجام دهد؟ تعطیلات پیش والدین کدام یک بروند؟
چه کسی تصمیم بگیرد مسافرت کجا بروند؟ و… چنین مشکلاتی معمولا خودشان را به شکل شکایت درخصوص عدم انصاف نشان می دهند. ممکن است زن یا شوهر فکر کند دیگری می خواهد همه چیز را به نفع خود تمام کند. درحقیقت حتی وقتی قصد دارید مثلا انصاف را رعایت کنید و این که در مورد همه چیز به مساوات رفتار نمایید همین مساله باز خودش مشکل ساز می شود.
بهتر است مسئولیت ها را براساس اولویت ها و توانایی ها تقسیم کنید و به این ترتیب جلوی رقابت های بی مورد را بگیرید. همچنین می توانید از سیستم جابه جایی استفاده کنید. مثلا گاهی اوقات کارها را به روش خودتان یا همسرتان انجام دهید یا اگر مثلا امروز او دوست دارد به سینما بروید، دفعه بعد شما انتخاب کنید که چه کاری انجام دهید.
انتقاد: وقتی زن و شوهر از یکدیگر می رنجند به انتقاد کردن از یکدیگر می پردازند، اما فراموش نکنید انتقاد آزاردهنده به مراتب خطرناک تر از مسائل دیگر است. اگر شما می خواهید رابطه ای را بی درنگ از بین ببرید، خیانت کنید، اما اگر می خواهید رابطه ای را دچار مرگ تدریجی کنید پس انتقاد کنید.
انتقاد این تصور را در همسرتان به وجود می آورد که او را دوست ندارید. مردها معمولا در واکنش به رنجش ها سکوت می کنند و خود را کنار می کشند، اما صدای زن ها در انتقاد کردن بلند است. معمولا مکالماتی که با انتقاد شروع می شود به عصبانیت ختم می شود، اما روان شناسان معتقدند همین انتقادها را می توان غیرمستقیم و گاهی باشوخی مطرح و از حالت مخرب به روشی سازنده تبدیل کرد.
آزاردهنده های کم اهمیت، اما مخرب
روان شناسان طی تحقیقی از مرد ها و زن ها درمورد مسائلی که بشدت آزارشان می دهد پرسیده اند و پاسخ آنها در زیر فهرست شده است.
شکایت مردها از زن ها
ـ نمی تواند لحظه ای سکوت کند.
ـ مدام گذشته و خاطرات بد سابق را پیش می کشد.
ـ گاهی خیلی پرسروصدا می شود و گاهی هم خیلی سرد و یخ رفتار می کند.
ـ دائم انتقاد می کند، یکدنده و لجباز است.
شکایت زن ها از مردها
ـ مناسبت های مهم مثل تاریخ تولد و سالگرد ازدواج را فراموش می کند.
ـ به شغلش اهمیت نمی دهد و درست کار نمی کند.
ـ با صدای بلند آروغ می زند.
ـ به زن های دیگر خیره می شود.
ـ یکدنده ولجباز است و حرف حرف خودش است.
معنای اصطلاحی نکاح:
نکاح رابطهای است حقوقی، عاطفی که به وسیله عقد بین زن و مرد حاصل میگردد و به آن ها حق میدهد که با یکدیگر زندگی کنند و مظهر بارز این رابطه حق تمتع جنسی است.
اهمیت ازدواج در اسلام:
ازدواج از مستحبات مؤکد است و به حالت تجرد زندگی کردن کراهت شدید دارد حتی فقر و نداری نباید مانع ازدواج شود. خداوند در قرآن کریم میفرماید: و البته باید مردان بی زن و زنان بی شوهر و کنیزان و بندگان خود را به نکاح یکدیگر درآورید، اگر مرد و زنی فقیرند خداوند به لطف خویش آنان را بی نیاز و مستغنی خواهد فرمود که خدا به احوال بندگان آگاه و رحمتش وسیع است. (النور/۳۲).
اهداف عالیه ازدواج:
- پاسخ به ندای فطرت: ازدواج در حقیقت پاسخ درست و شرعی به ندای فطرت و غریزه است. خداوند انسان را آفرید و برای رسیدن به آرامش و تداوم و بقای نسل نوع بشر، غریزه جنسی را در اندرون وجودش قرار داد.
- پاسخ به دعوت سنت: ازدواج در اسلام از جهتی وظیفهای مقدس بوده، آن چنان که خود را موظف به انجام آن میدانند زیرا ازدواج از جمله سنتهای رسول خداست که اعراض از آن مساوی با خروج از جرگه طرفداران آن حضرت است.
-
صیانت
از خطر: ازدواج میتواند عاملی برای پرهیز از خطر و سپس برای حفظ سلامتی تن و روان
باشد.
- حفظ عفت: میل جنسی و شهوت دستاویزی مهم برای شیطان است که
به وسیله آن بندگان خدا را از راه خدا و تقوا باز دارد. به همین دلیل در شریعت
اسلامی تأکید شده است که نباید مرد مسلمان با زن نامحرم خلوت کند چرا که در این
صورت مناسب ترین زمینه برای وسوسه های شیطانی فراهم خواهد شد. بنا بر مطلب فوق
مشخص میشود که ازدواج به عنوان سدی در برابر وسوسه های شیطانی چقدر مفید است.
- تحصیل آرامش و سکون: انسان در اثر تنهایی دچار ملامت و افسردگی میشود و برای رفع آن لازم است همنشین و مصاحبی داشته باشد.
معیارهای ازدواج:
سزاوار است انسان به صفات کسی که میخواهد با او ازدواج کند توجه داشته باشد و تنها به زیبایی و مال اکتفا نکند. برخی از صفات همسر شایسته از نظر پیامبر اکرم(ص) بدین قرار است:
۱ـ بامحبت باشد. ۲ـ عفیف و پاکدامن باشد. ۳ـ در میان خانواده خود عزیز باشد. ۴ـ نسبت به شوهر متواضع باشد ۵ـ تنها برای شوهر خود زینت و آرایش کند. ۶ـ از شوهر خود اطاعت کند.
موانع ازدواج:
- مشکل مالی و اقتصادی: عمده ترین مشکلی که در امر ازدواج توجه اکثر جوانان را به خود جلب نموده، مسأله مالی و اقتصادی است. پیامبر(ص) میفرمایند:به ازدواج درآورید (پسران و دختران را) چون خداوند با ازدواج اخلاق آنها را نیکو و روزی را برای آنها توسعه میدهد.
- مشکل ادامه تحصیل و سربازی: برای این مشکل میتوان راه حلهای زیر را پیشنهاد کرد:
- نامزدی شرعی و قانونی، کمک والدین به دختر و پسر، قناعت، انجام کارها و امور زندگی به طور مشترک.
- مشکل در انتخاب همسر: امروزه در جامعه یافتن همسر مناسب واقعاً مشکل شده است و به همین علت باید در انتخاب همسر بسیار دقت شود.
- مسکن: تفاهم، توافق، صفا، صمیمیت و علاقه مندی مهم است. اگر علاقه باشد نداشتن مسکن نمیتواند مانع ازدواج و شروع یک زندگی مشترک شود.
آثار و فواید ازدواج:
- برآورده شدن نیازهای غریزی و رهایی انسان از وسوسهها.
- فزونی پاداش معنوی: رسول خدا همسر داران خفته را از بی همسران شب بیدار و روزه دار برتر میشمرد.
- تولید نسل و حفظ نوع: خداوند در قرآن میفرماید: «خدا برای شما از جنس خودتان همسرانی آفریده و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوادگان خلق فرمود». (نحل/۷۲).
- کمال بخشی عبادات: پیامبر(ص) میفرمایند «هر کس ازدواج کند نصف عبادت به او داده میشود».
ازدواج در عرف و شرع پیمان زناشویی است که بر اساس آن برای مرد و زن در برابر هم تعهدات اخلاقی و حقوقی پدید میآید که سرپیچی از آنها عقوبت و کیفر در پی خواهد داشت.
باید دانست که ازدواج یک نیاز فطری و سنت الهی است که اهدافی را دنبال میکند. در بحث انتخاب همسر برای جوانان لازم است والدین و خویشاوندان مشورت و تحقیقات اساسی انجام دهند تا به تعالیم ارزشمند اسلام، انتخاب احسنی داشته باشند و زندگی موفقی را شروع کنند.
انتخاب همسر از مهمترین تصمیمات فرد در زندگی است، زیرا می تواند آینده فرد را رقم بزند. تشکیل خانواده سالم، متعادل و پایدار مانند هر امر مهم دیگری به تفکر منطقی و تلاش و کوشش نیازمند است. جوان باید بر اساس معیارهای اصولی، منطقی همسر آینده خود را شناسایی و انتخاب نماید و آنگاه به انجام پیوند زناشویی اقدام کند. بصورت کلی اصالت خانوادگی به عنوان اساسیترین معیار انتخاب همسر شناخته میشود. ایمان، اخلاق نیکو و روان سالم، و تناسب زوجین در ویژگیهای ظاهری، سنی، تحصیلی، فرهنگی، تربیتی و اعتقادی از موارد اساسی در انتخاب همسر است هر یک از زوجین باید با دید باز اقدام به تشکیل خانواده نمایند. ازدواج نباید به عنوان راهحلی برای دوری از مشکلات خانوادگی جوان در خانواده در نظر گرفته شود، بلکه ازدواج زمانی موفق خواهد بود که با هدف تشکیل خانواده و تعالی روحی زوجین در نظر گرفته شود.
با وجودی که والدین در راهنمایی جوانان در انتخاب همسر نقش تعیین کنندهای دارند، این نقش باید به صورت مشاورهای باشد و نباید بصورت تحمیلی و سلب اختیار جوان در تعیین شریک زندگی آیندهاش باشد. در اینجا به چند عامل برای یک ازدواج موفق اشاره میشود.
تناسب فرهنگی – اجتماعی
قدم اول در انتخاب همسر مناسب، تناسب فرهنگی بین خانوادههاست. بایدها و نبایدهای فرهنگی و همچنین سلسلهمراتب ارزشهای یک فرهنگ رفتارهای ما را هدایت میکنند.
باید توجه داشت دو فردی که قرار است با هم زندگی کنند، از نظر طبقه اجتماعی فاصله زیادی با یکدیگر نداشته باشند؛ زیرا فاصله غیرقابل قبول باعث بروز مشکلات میشود. طبقه اجتماعی هر فرد، منش، شخصیت و نگاه خاص او را در زندگی شکل میدهد. گاه در خانوادهای نظام مردسالاری و در خانواده دیگری نظام زنسالاری حاکم است و وصلت این دو گروه با هم مشکلآفرین خواهد بود.
توجه
به موقعیت اجتماعی از این لحاظ اهمیت دارد که گاه دیده میشود شخصی به دلایلی به
موقعیتهایی رسیده که به تازگی در طبقهای خاص قرار گرفته است. مردم این تغییر را
به خوبی احساس میکنند و اصطلاحا به او «تازه به دوران رسیده» میگویند. آنها با
مشاهده، رفتار، منش و نوع نگاه وی به زندگی به خوبی متوجه میشوند که او مربوط به
طبقهای که در آن قرار گرفته نیست. پس طبقه اجتماعی در رفتار افراد تاثیرگذار است.
در
جامعه فعلی ما، متاسفانه کم نیستند افرادی که منزل مسکونی خود را اجاره میدهند و
خانهای در شمال شهر اجاره میکنند، به تصور اینکه موقعیت مناسبی برای ازدواج
فرزندشان ایجاد کنند؛ غافل از اینکه این کار باعث ایجاد همان اختلاف طبقاتی است که
مشکلات بعدی را در پی خواهد داشت.
گاه دیده میشود که مردها به دنبال ازدواج با دختر خانوادهای هستند که از امکانات مالی بالایی برخوردار باشد؛ به تصور اینکه از این ازدواج به عنوان سکوی پرتاب استفاده کنند. در واقع، افراد با این اقدامات خود را در پشت نقابی قرار میدهند تا به موقعیت ایدهآل برسند؛ در حالی که راهی نامناسب را انتخاب کردهاند. پس باید توجه داشت به دست خودمان بنای یک ازدواج اشتباه و نامناسب را نگذاریم.
توجه به سطح اجتماعی و اقتصادی تقریبا یکسان اولین گام برای یک ازدواج سالم و موفق است. گاه افراد به حاشیه شخصیتی طرف مقابل توجه میکنند و از ذات وجودی شخصیت او غافل میمانند؛ به عنوان مثال وقتی از شخصی میپرسیم علت انتخاب شما چه بوده، میگوید به دلیل اینکه فلان مدرک و فلان مقام را دارد یا خانوادهاش دارای موقعیت اجتماعی خاصی هستند؛ در حالی که باید به خصوصیات شخصیتی و واقعی فرد توجه کرد و نوع رفتار و نگرش او را به زندگی سنجید. موقعیت اجتماعی مناسب هرگز شرط ازدواج موفق نخواهد بود. چه بسا افرادی با موقعیتهای بالای اجتماعی، در برخورد با خانواده و در روابط شخصی خود دچار اختلال هستند.
تناسب اعتقادی
تناسب اعتقادی و مذهبی بین دو خانوادهای که با هم وصلت میکنند بسیار مهم است؛ به عنوان مثال دختری از خانوادهای که حجاب معمولی دارد با خانوادهای که از نظر حجاب بسیار سختگیر است ازدواج میکند. آقا در شروع به خانم میگوید فقط منزل مادرم که میرویم حجابت را کاملا رعایت کن و دختر هم بنا به دلایلی حفظ ظاهر کرده و این شرط را میپذیرد؛ اما بعدها متوجه میشود پذیرش این شرط مسائلی به دنبال دارد که از عهده وی خارج است و این خود زمینهای برای شروع اختلاف میشود.
در ابتدا ممکن است یکی از طرفین فشارهای روحی را تحمل کند؛ ولی این امر بهتدریج باعث فاصله گرفتن وی از همسرش میشود. پس با کسی ازدواج کنید که از نظر اعتقادی صادقانه شبیه او هستید.
فاصله سنی مناسب
بهترین فاصله سنی بین زوجین ۲-۶ سال است. فاصله سنی زیاد (بالای ۱۰ سال) موجب عدم تناسب بین آنها میشود و مشکلات زیادی به وجود میآورد. در این حالت از دست روانشناس هم کاری ساخته نیست. بحث تناسب سن، به خلقت و جنسیت افراد بستگی دارد. افراد در سنین مختلف از نظر جسمی، روانی، اجتماعی و عاطفی حالات متفاوتی دارند. با توجه به اینکه دختران از نظر عقلی، سریعتر از پسران به سن کمال عقل میرسند، رعایت فاصله مناسب کاملا ضروری و مهم است. به عنوان مثال، پسر و دختر هر دو ۲۰ ساله در دانشگاه با هم آشنا میشوند و تصمیم به ازدواج میگیرند، خانواده پسر نیز متعهد میشود که وی را از نظر مالی و… حمایت کند. در حالی که همسن بودن پسر و دختر، خود مسالهساز است و خانوادهها هم در این بین کاری نمیتوانند انجام دهند. یکی از مهمترین نکاتی که باید به آن توجه داشت این است که اولین نیاز مرد، تمکین عاطفی، روانی زن از وی میباشد که اگر فاصله سنی مناسب رعایت نشود و یا در مواردی دختر از پسر بزرگتر باشد، دختر نمیتواند نیاز مرد را که تمکین همهجانبه است، پاسخ دهد.
یکی دیگر از موارد، ضرورت رعایت فاصله سنی، قانون خلقت است. از لحاظ فیزیکی و تغییرات هورمونی، خانمها سریعتر شکسته میشوند. در ازدواجهای همسن، خانم در حول و حوش سن پنجاه سالگی ممکن است احساس کند از همسرش شکستهتر شده که در ابتدا دچار افسردگی و بعد از آن دچار سوءظن نسبت به همسرش میشود و گاه تصور میکند همسرش جذب افراد دیگر میشود و این خود منجر به بروز مشکلاتی در سنین میانسالی خواهد شد. بر اساس آمارها، ۹ درصد طلاقها مربوط به تفاوتهای سنیزیاد است. البته علت انتخاب این تفاوت سنی، ریشه در مسائل روانی دارد. گاه مردی به دلیل احساس عدم ارضای نیازهای عاطفی با خانمی بزرگتر از خود ازدواج میکند و یا برعکس دختری که از عواطف پدری محروم بوده، با مردی با سن بالا ازدواج میکند. آموزش رعایت فاصله سنی به فرزندان بایستی از جانب خانوادهها انجام گیرد و باید دانست فاصله سنی نامعقول از هر طرف، مشکلات جدی به وجود خواهد آورد.
–من و همسرم ۷ سال است که ازدواج کردهایم، بعد از ۳ سال زندگی جنجالی، ۴ سالی است که با کمی افتوخیز زندگی میکنیم، اما همسرم کوچکترین اشتباهاتم را تا مدتها فراموش نمیکند و تا مدتها پاسخهای متعددی به اشتباهات گذشتهام میدهد، در ضمن گاهی هم اشتباهاتم به جنجال و ضرب و شتم منجر میشود، هر یک از ما چه باید بکنیم؟
-بهتر است توجه داشته باشید که رابطه مانند یک گیاه است. روز اول سرحال و سبز است ولی اگر از آن مراقبت نکنید، آسیب میبیند، قیافه گیاه تغییر میکند و هرگز قیافه مثل روز اول را ندارد. باید دقت کنید، سر مسائل کوچک با هم نزاع نکنید تا حریمها شکسته و پردهها دریده نشود زیرا در صورت بهوجود آمدن این مشکل، دیگر احساسات مثل روز اول نیست. باید مراقب باشد و توجه داشته باشد، درست مانند اولین ملاقاتتان، تمامی سعی و تلاش خود را به بهترین وضعیت ممکن در جهت برقراری روابط صحیح و مناسب به کار برید. اما وقتی روابط بد شد، باید به طرف مقابلمان فرصت بدهیم، در غیر این صورت وی فرصت اصلاح کردن را پیدا نمیکند، در صورتی که رفتار گذشته وی را مانند تابلویی مقابل وی قرار دهیم، در واقع انگیزه تغییر رفتار را از وی گرفتهایم. پس توصیه میکنم، کیلومترشمار را صفر کنیم و صراحتا به همسرمان بگوییم، به تو فرصت جدیدی میدهم و منتظرم تا تو را به بهترین شکل ممکن ببینم.
–همسر مغرور و خودخواهی دارم، دهنبین است و به حرف مادرش توجه میکند، با او چگونه برخورد کنم؟
-این مشکل مستلزم یک پروسه زمانی است. افرادی که مغرور و خودخواه هستند و مایلند در زندگی فقط نظرات خودشان پیاده شود، بهتر است بدانند که هر فردی یک آستانه تحملی دارد، در صورتی که آستانه تحمل وی به حداکثر برسد، دیگر تحمل شرایط نامناسب نیز از توان وی خارج است. توصیه من در این مورد این است که وی باید به مشاور مراجعه کند.
–آیا پرسیدن از شوهر، در مورد اینکه کجایی (اگر چند بار در روز باشد) اشکالی دارد؟
-مگر شما چقدر فرصت دارید که چند بار در روز وقتتان را فقط صرف این کار کنید. این رفتار به نوعی یک وسواس فکری تلقی میشود. اگر شما با هم ازدواج کردهاید، پس باید به هم اطمینان داشته باشید. احوالپرسی از همسر اشکالی ندارد، ولی پرسیدن این مورد که کجایی؟ اصلا جایز نیست. در صورتی که عادت به انجام این کار دارید، بهتر است بدانید این کار رفتار اشتباهی است و بهتر است خود را اصلاح کنید. اگر هم دچار وسواس فکری هستید، با مراجعه به روانشناس و مشاور، وسواس فکری خود را حل و فصل کنید.
باید توجه داشت دو فردی که قرار است با هم زندگی کنند، از نظر طبقه اجتماعی فاصله زیادی با یکدیگر نداشته باشند؛ زیرا فاصله غیرقابل قبول باعث بروز مشکلات میشود. طبقه اجتماعی هر فرد، منش، شخصیت و نگاه خاص او را در زندگی شکل میدهد. گاه در خانوادهای نظام مردسالاری و در خانواده دیگری نظام زنسالاری حاکم است و وصلت این دو گروه با هم مشکلآفرین خواهد بود.
دکتر بدرالسادات بهرامی روانشناس
زیبـاشـو دات کام
یک باور عمومی و رایج این است که «ارتباط عاشقانه و روابط صمیمی بین زوجها، پس از ازدواج و گذشت زمان، بهتدریج کاسته شده و کمرنگ میشود.»بهعبارت دیگر به مرور، جاذبههای همسران کمرنگ میشود و دافعههایشان پررنگ!درست است که در بیشتر ازدواجها و برای بیشتر زوجها این امر اتفاق میافتد، اما پرسش مهم این است که آیا میتوان از آن پیشگیری کرد؟
همانطور که با تغذیهی مناسب، انجام ورزشهای ضروری و حفظ آرامش و رعایت اصول بهداشتی میتوان از بروز بسیاری از بیماریها ازجمله سکتهیقلبی پیشگیری کرد! درواقع با رعایت بهداشت روان و تن میتوان بهخوبی از بدن مراقبت کرد و یکصدسال یا بیشتر، زندگی سالمی را تجربه کرد!
در مورد ازدواج و داشتن زندگی مشترک موفق هم با بالابردن آگاهی، دانایی، توانایی و کسب مهارتهای لازم و بهکاربردن و عملکردن به مهارتها، همراه با مهر و محبت، میتوان عشق و علاقهی میان دونفر را افزایش داده و زندگی زناشویی بسیار موفق، جذاب و عمیقی را تا آخر داشت!
تقریباً همهی دختران و پسران، زندگی مشترک خود را با خوشبینی و رؤیاهای شیرین آغاز میکنند، اما پس از مدتی تقریباً همهچیز تغییر میکند!
بیشتر زنان و مردان هرگز به این امر مهم توجه ندارند که با ازدواج، خود را در مسیر حوادث حیرتانگیز و غیرقابل پیشبینی قرار میدهند! بهنظر میرسد جذابترین و شگفتانگیزترین نقطهمشترک زنان و مردان این باشد که هریک برای رسیدن به خوشبختی ذهنی و خیالی خود، تمام توان و آگاهیهای خود را در مسیر دلخواه و در چارچوب بینش و خواستههای متفاوت خود بهکار میگیرند، در حالیکه خوشبختی و احساس خوشبختی برای هریک از زوجها، معنی و مفهوم خاصی دارد و مغز هر زن و مردی، باتوجه به استعدادهای ژنتیکی و عوامل اکتسابی و محیطی و تربیتی (فضای خانواده، تعلیم و تربیت مستقیم و غیرمستقیم در خانواده، مدارس، رسانههای گروهی، دولت، آدابورسوم، سنتهای جامعه، مذهب و…) انباشته از اطلاعات زیادی است که به هریک دیدگاه و بینش خاص و کاملاً متفاوتی میبخشد و هریک در جستوجوی رسیدن به خوشبختی با روش و دیدگاه خاص خود تلاش میکند!
در اینجا باید به دو نکتهی مهم توجه کرد:
۱- برنامهریزی ذهنی زن و مرد طوری است که با وجود متفاوتبودن، مکمل هم بوده و همدیگر را تکمیل میکنند؛ مثلاً اگر خانمها به جزئیات بیشتر توجه میکنند، آقایان بیشتر روی کلیات امر تمرکز دارند؛ اگر خانمها بیشتر رابطهگرا هستند، آقایان بیشتر هدفگرا میباشند و…!
۲- باوجود اینکه هدف مشترک زنان و مردان رسیدن به خوشبختی است، چون راه رسیدن به خوشبختی برای هر زن و مرد تحت تأثیر استعدادهای ژنتیکی و عوامل اکتسابی و محیطیشان متفاوت است و هریک از زوجها باورها، اندیشهها، مهارتها و احساسات خاص خود را که متفاوت از دیگری است، در رسیدن به خوشبختی با خودمحوری و بهطور مستقل بهکار میگیرد، پس در برابر هر حادثه و هر پدیدهای، رفتار متفاوتی از خود بروز میدهند و از اینکه دیگری رفتار متفاوتی از خود نشان میدهد، دچار سردرگمی فراوان شده و حیرت و تعجب خود را با کنش و واکنش، آن هم به طرق مختلف و بهصورت آشکار یا پنهان، نشان میدهند!
روزهای اول آشنایی و زندگی مشترک، هریک از زوجها با عشق و علاقه و اشتیاق فراوان، با پدیدهها و مسائل زندگی با دیدگاه خاص خود روبهرو میشوند و برای برطرفکردن و حل مسائل، با روش خود تلاش میکنند و هریک به نوبهی خود و باتوجه به تجربه و باورهایشان، برخورد متفاوتی با رویدادها دارند و هریک در برابر پدیدههای زندگی مشترک، راه و شیوهی خود را بهکار میبندند و تصور میکنند که راه خودشان درست است و برای خود، یک برنامهی روزمره بهوجود میآورند.
در زندگیهای موفق، زوجها متوجه هستند که اوضاع و شرایط، پیوسته تغییر میکند و هرگز دوباره به حالت قبل بازنمیگردد. بهعبارت ساده؛ زندگی پیوسته در حال تغییر است و زوجهای موفق میپذیرند که باید تغییر کنند. زوجهای موفق میپذیرند که چون دنیای هریک از آنان با هم متفاوت است، پس روند تغییر و روبهروشدن با مشکلات، سختیها، درد، رنج، عشق، لذت و هیجانهای ناشی از آن، برای آنان یکسان و همزمان نخواهد بود. انتظارات این دسته از زوجها از خود، همسر و دیگران، باتوجه به شرایط زمانی، مکانی و امکانات و… در حد قابل قبولی است؛ در حالیکه در زندگیهای مشترک ناموفق، زوجها کمتر آمادگی پذیرش تغییرات را از خود بروز میدهند، با پدیدهها بهصورت ایستا برخورد میکنند، مرتباًیک روش غلط را بدون تغییر اساسی تکرار میکنند و تعجب میکنند چرا وضعیت بهتر نمیشود.
بهتدریج خسته و درمانده شده و یکدیگر را بهخاطر موقعیتی که در آن گرفتار شدهاند سرزنش میکنند و با کولهباری از یأس و نگرانی در بلاتکلیفی بهسر میبرند و رفتهرفته عصبی و تحریکپذیر میشوند، در برابر حوادث ناخوشایند نمیدانند چکار کنند و درست تصمیم بگیرند؛ با پس و پیش کردن کلمات تصور میکنند که فکر میکنند و تحت تأثیر احساس ترس، اضطراب و خشم کمتر میتوانند کار مثبت انجام داده و موقعیت خود را بهتر کنند و رفتهرفته امید و اشتیاقشان را برای بهترشدن وضعیت از دست میدهند. از سوی دیگر فاصلهی توقع و انتظاراتشان از خود، همسر و دیگران، بدون توجه به شرایط و امکانات، زیاد یا خیلی زیاد میشود و این امر، شکاف عمیقی بین زن و شوهرها بهوجود میآورد و موجب میشود که زوجها به این نتیجه برسند که زندگی مشترکشان از اول اشتباه بوده و قابل اصلاح نیست!
بهطورکلی، زوجهای موفق باتوجه به تغییرات و شرایط خواسته یا ناخواستهای که بهوجود میآید، با بالابردن آگاهی و دانایی، کسب مهارتهای لازم و پذیرش شرایط مساعد یا نامساعد (نه تحمل کردن)، یاد میگیرند که دنبال راهحلهای ریشهای باشند و به جای ترس، نگرانی، خشم و عصبانیت، سعی میکنند توانایی، مهارت و دانش خود را پیوسته بالا ببرند و با تمهیدات لازم، از بروز مسائل منفی و مخرب قابل پیشبینی، پیشگیری کنند.
در این راستا، بهجای نادیدهگرفتن اشتباهات خود و همسر، در چارچوب گذشت، ایثار، کوتاهآمدن و سرکوبکردن نیازهای خود و همسر و بهویژه تمرکز روی برطرفکردن معلولها که بیشتر نتایجی کوتاهمدت و موقت دارند، روی علل مسائل و مشکلات توجه و تمرکز کرده و آنها را با کمک مشاوران و روانشناسان باتجربه به صورت ریشهای برطرف میکنند و با کشف و تحسین ویژگیهای مثبت و تواناییهای همسر و تأیید آنها، فضای امن و آرامی برای همسر و درنهایت برای خود فراهم میسازند و بدینترتیب به تداوم زندگی مشترک خود کمک کرده و زندگی مشترک خود را به مرحلهی بعدی و عشق واقعی میرسانند.
کدام گروه از زوجها به مرحلهی بعدی راه مییابند؟
در اوایل آشنایی و ازدواج، زوجها با خوشبینی فراوان روی نقاط مثبت همدیگر تمرکز کرده و تصور میکنند که نیمهی گمشده و همزاد خود را پیدا کردهاند اما متفاوت بودن باورها، اندیشهها، احساسات و عملکرد زوجها از یک سو و نادانی، ناتوانی و کمبود آگاهی و مهارت و نداشتن تجربه در امر همسرداری و… از سوی دیگر موجب میشود که باوجود تلاش صمیمانهای که هریک از زوجها در ابتدای کار بهعمل میآورند و ارائهی هر آنچه میدانند اما در عمل، آگاهی و تواناییهای محدودشان به رفع نیازها و ایجاد تفاهم بیشتر و دوستی عمیقتر بین خود منجر نمیشود؛ در نتیجه همسران به علت نرسیدن به نتایج دلخواه، انگیزه و تلاششان کاهش یافته و با احساس یأس و ناکامی بهتدریج نسبتبه هم دلسرد میشوند و به جای توجه عمیق به علتها و تغییر و اصلاح آنها، میخواهند معلولها را اصلاح کنند! در این راستاست که هریک از همسران از روی ناآگاهی همسر خود را موجب شرایط و مشکلات موجود دانسته؛ دچار اشتباه بزرگتر میشوند و با خودمحوری، باورها و اندیشهها و عملکرد خویش را که با باورها و اندیشهها و احساسات و عملکرد همسرشان که در موارد بسیاری، متفاوت و حتی متضاد هم هستند؛ مبنای عمل خود قرار میدهند.
این همسران، همانند افرادی که شنا بلد نیستند، وارد دریا شده و آرام آرام پیش میروند. وقتی آب روی شانههایشان قرار میگیرد و از دور امواج دریا را که بهطرف ساحل میآید، میبینند، هراسناک شده و با نگرانی و ترس، تصور میکنند که دریایی که برای شنا انتخاب کردهاند، اشتباه بوده است؛ در حالیکه همهی دریاها کموبیش شبیه هم هستند و اگر کسی شنا بلد نباشد، دیر یا زود در هر دریایی گرفتار عمق آب و مواج آن خواهد شد؛ اگرچه در ابتدای امر دریا بهظاهر آرام بوده یا آرام به نظر برسد!!
بیشتر زوجها توجه ندارند که با اطلاعات ناقص و بسیار محدود همسرداریشان، در کنار هم قرار گرفتهاند و بهدرستی نمیدانند که چگونه و بهطور صحیح باید به رفع نیازهای خود و همسرشان اقدام کنند و به اشتباه تصور میکنند که اگر همسر دیگری انتخاب میکردند، خیلی بهتر بود! درواقع آنان بهجای یادگیری شنا، دریا را مورد سرزنش و انتقاد قرار میدهند که چرا آب دریا بالا و پایین میرود (جزر و مد)… چرا عمق آب زیاد میشود… و چرا دریا مواج و طوفانی میشود! و تداوم این نوع تفکر و عملکرد اشتباه، موجب میشود که بیشتر ازدواجها، به بنبست برسد!
با توجه به پژوهشهای بهعمل آمده، ۲سال نخست زندگی مشترک برای بیشتر زوجها از اهمیت خاصی برخوردار است و به دانش، آگاهی و انرژی بسیاری نیاز دارد؛ در این ۲سال زندگی مشترک؛ نادانی، ناتوانی، کمبود اطلاعات و مهارتهای لازم، بیتجربگی و ناآگاهی زوجها، دخالتهای اطرافیان، برتر شمردن باورها و اندیشههای خود و تلاش برای حاکم ساختن آنها بر زندگی مشترک و…، زن و مرد را در برابر درگیریها، سردرگمیها، سرخوردگیها، ناامیدیها، ناکامیها، مقابلهها، مبارزهها، مقاومتهای منفی، پنهانکاریها، بیعدالتیها، ارتباطات خشن و وحشیانه، بیتوجهی به نیازها و رنجشهای یکدیگر و بیاننکردن آنها، داوری و پیشداوریها، انتظارات غیرواقعبینانه، تصمیمهای ناشیانه و عجولانه، همسر خود را در حالت تدافعی قراردادنها و دهها مورد دیگر، زوجها را در مسیری قرار میدهد که درنهایت، منجر به فروکشکردن و کاهش علاقهی شدید اولیهی آنان میشود.
برخورد مثبت یا منفی همسران با حوادث، مسائل و موانع و چگونگی کنار آمدن و پشتسر گذاشتن آنها و چگونگی بیان و ارائهی احساس شادی، لذت، آرامش، رنجش، نارضایتی، ناکامی و…، بهجای پنهانکردن آنها و اینکه هریک از زوجها چه احساس و رفتار مثبت یا منفی نسبتبه هم دارند و اینکه حفظ عشق، مهر و محبت، برای آنان اولویت نخست میباشد یا نه؛ نشانگر این است که زوجها به سمت طلاق پیش میروند یا اینکه پایههای پیوند زندگی مشترکشان را محکمتر میکنند.
پژوهشهای بهعمل آمده نشان میدهد که زوجهایی که در ۲سال نخست طلاق گرفتهاند، در دوماه نخست ازدواجشان، نسبتبه هم رفتاری منفی داشتهاند، در حالیکه زوجهای موفق در برابر آن همه مسائل و مشکلات و حتی در شرایط بدتر هم مثبتنگری خود را حفظ و نسبتبه هم، رفتار مثبتی داشتهاند. به این علت است که میگویند: «۲سال نخست ازدواج، جذابترین و در عینحال مشکلترین و سختترین دوران زندگی مشترک محسوب میشود!»
دختران و پسران، معمولاً شروع زندگی خود را با رؤیاهای شیرین و خوشبینیهای فراوان آغاز میکنند. در گذشته، ازدواجها براساس عوامل اقتصادی و موقعیت اجتماعی، برای تداوم نسل و بر پایهی قدرت، رفع نیازهای جنسی و… مرد صورت میگرفت و زنان در این میان، نقش درجه۲ را بازی میکردند؛ در حالیکه در ازدواجهای امروزی بُعد روانی علاوهبر عوامل دیگر، بهویژه در جوامع صنعتی و پیشرفته، نقش و اهمیت بیشتری یافته و فلسفهی ازدواج از چند دهه قبل به این طرف، تغییر کرده است. بهعبارت ساده، در گذشته ازدواجها برای تداوم نسل و رفع نیازهای مردها برنامهریزی میشد، در حالی که امروزه ازدواجها برای رفع نیازهای احساسی و عاطفی، جنسی، مالی، حمایتی و استقلالی و… مرد و زن صورت میگیرد. معیار مهم ارزیابی در ازدواجهای امروزی، میزان برقراری رابطهی درست عاطفی بین همسران است و برخلاف باورهای عمومی و زمان گذشته، مسائل مادی بعد از رابطهی عاطفی قرار گرفته است!
در
ازدواجهای موفق و سالم، زوجها پیوسته با بالابردن آگاهی و کسب مهارتهای لازم و
به کمک هم، نیازهای یکدیگر را بهدرستی برطرف میکنند؛ نقاط ضعف و قوت یکدیگر را
میپذیرند و به آن احترام میگذارند. درواقع بالابردن آگاهی و مهارتهای لازم
همسرداری، همراه با برقراری ارتباط کلامی و احساسی بیشتر با هم، مانع نفوذ بسیاری
از عواملی میشود که مخرب و نابودکنندهی پیوندهای زناشویی آنان است.
وقتی
زوجها آگاه، دانا و توانا نبوده و مهارتهای لازم برای زندگی مشترک را نیاموخته
باشند و نتوانند نیازهای همدیگر را به کمک هم و بهدرستی و بهموقع برطرف سازند،
نیازها و خواستههای خود و همسرشان را بهجای حل و فصل، از روی ناآگاهی و
ناتوانایی نادیده گرفته و کتمان میکنند یا به سرزنش همدیگر میپردازند و در اینصورت
زندگی مشترکشان انباشته از فشار روانی، افسردگی، غمگینی، ترس، خشم و سردی در
روابط و افتراق روانی و مسائل و مشکلات عدیده خواهد شد.
دکتر میرعمادالدین فریور روانشناس
زیبــاشــو دات کام
یک رابطه زناشویی سالم و قوی میتواند بزرگترین عامل موفقیت در زندگی شما باشد. روابط خوب میتواند بر تمام جنبههای زندگی شما تاثیرگذار باشد و سلامت جسمیو روانی شما را تضمین کرده و رابطه شما را با دیگران نیز بهبود بخشد. در عین حال یک رابطه زناشویی بد میتواند تاثیر منفی جبران ناپذیری بر زندگی شما بگذارد. رابطهها نوعی سرمایه گذاری هستند. هر چه بیشتر سرمایه به آنها اختصاص دهید، بیشتر برداشت خواهید کرد. با استفاده از راهکارهایی که به شما معرفی میکنیم میتوانید یک رابطه سالم بین خود و همسرتان بسازید یا اگر رابطه بین شما آسیب دیده است، آن را بازسازی کرده و دوباره بهبود بخشید.
چگونه رابطه عاطفی بین خود و همسرتان را تقویت کنید
نوع رابطه زناشویی هر زوجی منحصر به فرد است. افراد با سابقههای مختلف به دلایل گوناگونی به یکدیگر جذب میشوند. اما اموری در روابط موفق هستند که بین همه زوجها مشترکاند. دانستن اصول اولیه یک رابطه سالم باعث میشود آن رابطه برای هر دو طرف پرمعنا، عمیق و هیجان انگیز باشد.
مبانی یک رابطه عاشقانه سالم چیست؟
هر دو طرف باید به امور یکدیگر اهمیت دهند. گاه دیده میشود دو نفر در کنار یکدیگر یک زندگی آرام و به دور از حاشیه دارند. ممکن است در نگاه اول بسیار خوشبخت به نظر برسند اما این رابطه را نمیتوان یک رابطه سالم دانست. دو طرف یک رابطه باید به مشکلات و امور یکدیگر اهمیت دهند و از کنار مسائل مربوط به طرف مقابل به راحتی نگذرند. ارتباط کم با طرف مقابل در یک رابطه فاصلهها را بیشتر میکند. به همین دلیل زمانیکه مجبور میشوید با طرف مقابلتان در مورد یک امر مهم صحبت کنید، او حرف شما را درک نکرده و به مشکل شما اهمیتی نخواهد داد. با اختلافات کنار بیایید. برخی زوجها اختلافاتشان را به آرامی و با خونسردی حل میکنند در حالیکه برخی دیگر صدایشان را بالا برده و عصبی میشوند. مهمترین نکته برای داشتن یک رابطه موفق این است که از اختلافات نهراسید. شما باید بتوانید اموری که نسبت به آنها رضایت ندارید را با همسرتان در میان بگذارید. همچنین باید توانایی حل اختلافات بدون عصبانیت، تمسخر طرف مقابل، تعصب، لجاجت و اصرار بی مورد بر حرف خود داشته باشید. روابط و سرگرمیهای بیرون از خانه داشته باشید. هیچ فردی به تنهایی نمیتواند تمام نیازهای ما را برآورده کند. داشتن انتظارات بیش از حد از طرف مقابل فقط فشارها را بر او افزایش میدهد. داشتن دوستهایی در محیط خارج از خانه نه تنها روابط اجتماعی شما را تقویت میکند، بلکه میتواند به بهبود روابط شما با همسرتان نیز کمک کند.
گفتگو: یک گفتگوی صادقانه و شفاف یکی از قسمتهای کلیدی یک ارتباط سالم است. وقتی هر دو طرف رابطه برای ابراز نیازها، ترسها و نقطه نظراتشان احساس امنیت خاطر کنند، اعتماد و آرامش هر دو طرف نسبت به یکدیگر افزایش مییابد. گاه این ارتباط از طرق غیر کلامیبرقرار میشود، مانند ارتباط چشمی، حالت بدن یا حتی ایجاد ارتباط فیزیکی.
صمیمیت فیزیکی را زنده نگه دارید
تماس فیزیکی یکی از قسمتهای بنیادین حیات انسانهاست. تحقیقات بر نوزادان ثابت کرده است که تماس فیزیکی والدین آنها میتواند در رشد مغز آنها بسیار موثر باشد. این فواید فقط منحصر به دوران کودکی نیست. افرادی که با انسان دیگری تماس فیزیکی ندارند، در زندگی تنها و منزوی خواهند بود. تحقیقات نشان میدهند که تماس فیزیکی عاطفی باعث ترشح هورمونی به اسم اکسیتوسین میشود. این هورمون باعث تقویت روابط عاطفی میشود. منظور از روابط عاطفی فقط روابط جنسی نیست. بلکه تماسهای فیزیکی معمولی، مانند گرفتن دست یکدیگر، در آغوش گرفتن و بوسیدن، نیز میتواند در بهبود روابط بسیار تاثیر گذار باشد. سعی کنید بفهمید همسرتان از چه نوع تماس فیزیکی بیشتر خوشش میآید. برخی انواع تماس فیزیکی ممکن است برای فرد مقابل غیر منتظره باشد و تاثیری نامطلوب بر رابطه شما بگذارد.
ساعاتی از روز را که سرحال هستید با یکدیگر سپری کنید
شاید شما از هم از آن دسته افرادی باشید که دوران نامزدی به نظرشان بسیار شیرین و بهتر از بعد از ازدواج میآید. گویی در آن زمان همه چیز به نظر جدید و هیجان انگیز میآمد. شما ساعتها با نامزدتان صحبت میکردید و هیچ گاه از این صحبتها خسته نمیشدید. اما با گذشت زمان، فرزندان، امور شغلی و بسیاری مسائل دیگر برای شما زمانی برای گذراندن وقت با همسرتان باقی نمیگذارد. اما شما باید به هر طریقی که میتوانید بخشی از زمان خود را به گذراندن با همسرتان اختصاص دهید. این کار برای داشتن رابطه ای سالم و پایدار بسیار مهم است. اگر نتوانید این کار را انجام دهید، ارتباط و درک مقابل شما دچار مشکل خواهد شد. معمولا در اوایل یک رابطه، طرفین از روحیه و نشاطی بیشتری برخوردار هستند. اما با گذشت زمان این روحیه و شادابی کاهش پیدا میکند و استرسهای روزانه افراد را فرسوده میکند. کمیشوخ طبعی و نشاط میتواند در جلوگیری از این مسئله بسیار موثر باشد.
کاری کنید که با همسرتان اوقات خوشی را بگذرانید: به دنبال راههایی برای غافلگیر کردن همسرتان باشید.
مثلا میتوانید بدون مقدمه برای همسرتان گل بخرید یا یک فیلم مورد علاقه همسرتان را برای او تهیه کنید.
سعی کنید روحیه کودکانه خود را تقویت کنید. بازی کردن با کودکان میتواند به شما کمک کند کودک درونتان فعال شود. برخورداری از نشاط کودکانه میتواند در بسیاری از موارد برخورد با مشکلات را برای شما راحتتر کند. از هر فرصتی برای خندیدن با هم استفاده کنید. اگر کمیشوخ طبعی داشته باشید،اکثر موقعیتها آنقدرها هم که به نظر میآیند تلخ و وحشتناک نیستند.
هیچگاه ارتباط خود را با همسرتان قطع نکنید
ارتباط
خوب پایه و اساس یک رابطه خوب است. وقتی افراد با یکدیگر خوب ارتباط برقرار نمیکنند،
در واقع با اینکارشان به عوامل بیرونی اجازه میدهند به راحتی بر روابط آنها تاثیر
بگذارند. تا زمانیکه طرفین یک رابطه بتوانند با یکدیگر خوب ارتباط برقرار کنند، میتوانند
مشکلات و موانع پیش رو را یکی پس از دیگری از پیش رو بردارند.
حالات
عاطفی طرف مقابلتان را بشناسید: هر
یک از ما در برقراری ارتباط شیوه منحصر به فرد خود را داریم. ممکن است واکنشهای
همسر شما با شما متفاوت باشد. سعی کنید حالات گوناگون همسرتان را خوب بشناسید و در
عین حال حالات خود را نیز به او بشناسانید. برای مثال ممکن است فردی بعد از یک روز
سخت کاری با شنیدن یک جمله محبت آمیز از طرف همسرش سرحال شود در حالیکه دیگری دوست
داشته باشد یک فنجان چای نوشیده و با همسرش در رابطه با آن روز صحبت کند. بخش
اعظمیاز برقراری ارتباط از راههای غیر کلامیصورت میگیرد. راههای غیر کلامیشامل
ارتباط از طریق نگاه، حالات گوناگون بدن … است. در یک رابطه، طرفین باید این حالات
خود را به خوبی بشناسند و همچنین به حالات خود نیز توجه داشته باشند. گاه ممکن است
حالت بدن و چهره ما با آن چیزی که به زبان میآوریم متفاوت باشد. این تعارض از چشم
طرف مقابل دور نمیماند.
افکار
و انتظارات خود را برای همسرتان توضیح دهید: ممکن
است شما تصور کنید که از آنجاییکه شما و همسرتان چندین سال است که با یکدیگر زندگی
میکنید، همسر شما افکار و انتظارات شما را به خوبی میشناسد و تشخیص میدهد. اما
همسر شما قرار نیست ذهن شما را بخواند. شاید او متوجه برخی انتظارات شما بشود، اما
بهترین و سالم ترین راه این است که شما خودتان افکارتان را برای او توضیح دهید. به
هر حال افراد در طول زمان تغییر میکنند. ممکن است انتظارات حال شما با انتظارات
پنج سال پیش متفاوت باشد. شفاف بودن در این رابطه میتواند بسیاری از مشکلات شما
را حل کند.
روابط سالم بر پایه درک متقابل و گذشت استوارند
اگر شما انتظار دارید که همیشه آنچه شما میخواهید عملی شود، باید منتظر ناکامیباشید. روابط سالم بر پایه درک متقابل و گذشت استوارند. البته باید سعی کنید این گذشت در حد تعادل باشد.
آنچه نزد همسرتان مهم است را بشناسید: سعی کنید بفهمید چه چیزی برای همسر شما بسیار مهم است.
در آن امور از خود گذشت بیشتری نشان دهید. در عین حال شما نیز باید به گونهای خط قرمزهای خود را به همسرتان بشناسانید. اینکه شما بخواهید مدام گذشت کنید و خواستههای خود را نادیده بگیرید، به تدریج منجر به ایجاد خشم و عقده در شما میشود.
هدفتان نباید پیروزی باشد: اگر شما رفتارتان با همسرتان به گونه ایست که انتظار دارید همیشه «حرف حرف شما باشد»، تقریبا میتوان گفت هیچ گاه به تفاهم نخواهید رسید. گاه ریشه این رفتار در این است که در دوران کودکی فرد نمیتوانسته به خواستههایش برسد یا دچار ناکامیهایی شده است. تاکید کردن بر برخی امور اشکالی ندارد اما باید به همسرتان نیز اجازه اظهار نظر بدهید. اگر به نظرات همسرتان احترام بگذارید، راحتتر میتوانید در سایه تفاهم به خواستههای خود برسید.
راههای حل و فصل محترمانه اختلاف را یاد بگیرید: اختلاف جز جدایی ناپذیر هر رابطه ایست. اما برای اینکه یک رابطه پایدار بماند، هر دو طرف باید بتوانند اظهارنظر کنند. هدف هیچ یک از طرفین نباید پیروزی باشد. بلکه هدف باید حل اختلاف با احترام و محبت باشد. سعی کنید هنگام مشاجره مدام از کلمه «من» در مقابل «تو» استفاده نکنیدو همچنین موضوعات اختلافات پیشین را وارد موضوع بحثتان نکنید. هنگام مشاجره، هیچ گاه به طرف مقابلتان بی احترامینکنید.
در کنار خوشیها، انتظار سختیها را نیز داشته باشید
در هر رابطهای، بالا و پایینهای زیادی وجود دارد. رابطه شما همیشه به یک شکل نخواهد بود. گاه یکی از طرفین ممکن است دچار مشکلی باشد که برای او ناراحتی واسترس زیادی ایجاد میکند، مانند از دست دادن یکی از اعضای خانواده، مشکلات شغلی و سلامتی.
این مشکلات میتواند بر هر دو طرف رابطه به گونه ای تاثیر بگذارد و ایجاد ارتباط با یکدیگر را برای آنها مشکل کند. افراد برای حل مشکلاتشان از راههای متفاوتی استفاده میکنند. این مسئله نباید باعث سؤ تفاهم شده و خشم و کینه طرفین را نسبت به هم زیاد کند. به منظور کاهش اینگونه تنشها، سعی کنید تا میتوانید مشکلات بیرون از خانه را به همسرتان منتقل نکنید. اغلب افراد فکر میکنند که اگر مشکلشان را به همسرشان بگویند سبک میشوند و فشار ناشی از آن مشکل بر آنها کاهش مییابد. اما واقعیت این است که اینکار به مرور بر رابطه شما با همسرتان تاثیر منفی میگذارد و محیط خانه را برای شما غیر قابل تحمل میکند. همچنین سعی کنید در مقابل تغییرات انعطاف پذیر باشید. تغییر یکی از اجزا تفکیک ناپذیر زندگی است.تغییر در بسیاری از موارد باعث رشد هر دو طرف رابطه شده و در عین حال بسیاری از مشکلات را حل میکند.
گروه ترجمه دنیای سلامت
زیبـاشـو دات کام
تقریبا همه ما قهر کردن را تجربه کردهایم. یا خود با کسی قطع رابطه کردهایم و یا کسی دیگر با ما قهر و رابطه را مسدود کرده است. اما قهر از هر نوعی که باشد، ناراحت کننده است. در واقع قهر کردن از هر جانبی که باشد ما را به یاد دل شکستگی، اندوه، خودخواهی، حل نکردن مشکلات و اختلاف نظرها و خلاصه به یاد کدورت و تاریکی قلبها میاندازد. به همین دلیل میخواهم برایتان از پاکسازی و خانه تکانی قلبهایمان بگویم. پاکسازی و خانه تکانی قلبهایمان از تاریکی و کدورت. چون جاهای آلوده، تاریک و کدر جای خوبی برای زندگی عنکبوتهاست. عنکبوتهایی که در قلبهایمان تار میتنند و میخواهند قلب پاک ما را اشغال کنند و به تدریج ما را تبدیل به فردی تنها کنند!
اصلیترین دلایل قهر کردن
اکثر ما در زندگیمان تجربه قهر و دلخوری را داشتهایم. گاهی خودمان در حل اختلافهایمان با کسی شکست خورده و رابطه را قطع کردهایم و گاهی طرف مقابل این کار را انجام داده است. اما دقت کنید که قهر و قطع رابطه، آخرین راه حل در دوستی و رابطه است و قبل از آن حتما لازم است از ابزارهای موفقتر و سالمتری استفاده کنیم و با گفتگو و کمی هم استفاده از ابزار جادویی بخشش، روابطمان را اصلاح کنیم. در این جا میخواهم در باره گفتگو و بروز موثر احساسات و سپس در باره بخشش دیگران برایتان بگویم. پس توجه کنید:
رفع و حل مشکلات از راههای بالغانه
من نمیخواهم همان حرفهای همیشگی را برایتان تکرار کنم و بگویم بیایید در سال جدید همه کدورتها، دلخوریها، قهر و قطع رابطهها را کنار بگذارید و با هم آشتی کنید! هر چند که همه این حرفها هم در دل خود حاوی حقیقت و برکاتی هستند که نباید فراموش شوند. بلکه بیشتر میخواهم بگویم مسائل خود را با دیگران حل کنید و بالغانه و بزرگسالانه روابط خود را تنظیم کنید. یعنی قهر را که حرکتی غیر بالغانه است کنار بگذارید و بالغانه تصمیم بگیرید که روابط خود با اطرافیان را بازسازی کنید. در بازسازی ممکن است به این نتیجه برسید که برخی روابط را کمتر و برخی را بیشتر کنید. بعضی رابطهها را محدودتر کنید یا گسترش دهید. همچنین ممکن است به این نتیجه برسید که حرفهای ناگفته یا ناتمامتان را با جدیت اما مودبانه به کسانی که از آنها دلگیر شدهاید بگویید و رابطه را از زیر نقابهای ظاهری نجات داده و عمیقتر و حقیقیتر کنید. به هر حال قهر کردن راه حل موقت و کودکانهای است، کاری ناپخته و نابالغانه است و بهتر است در سال جدید در قهر کردن تجدید نظر کنید و به جای آن روابطتان را بهینهسازی کنی. مهمتر این که میخواهم به شما بگویم بیشتر دقت کنید، هر چه بیشتر خود و اطراف و اطرافیان خود را بشناسید و کاری کنید انتخابانهایتان برای معاشرت و برای ادامه روابط هر چه بیشتر به سود خودتان و دیگران باشد و این، تنها زمانی ممکن است که خودشناسیتان بیشتر شده باشد، نیازهایتان را بهتر بشناسید و بدانید باید در هر رابطهای مسئولیت آن رابطه را بپذیرید و برای شکوفا کردن نهال رابطه، به آن نور و آب و غذا بدهید.
حرف اول آشتیها: حرف دل!
خلاصه این پاراگراف این است که برای پایان دادن به کدورتها، حرف دلتان را صادقانه به طرف مقابل بگویید. وقتی حرفتان را از ته قلب میگویید، دیگر جایی برای رشد عنکبوتها در قلب ما باقی نمیماند. حتما میدانید که گفتگوی صادقانه و بیطرفانه و بدور از تعصب میتواند مشکلات ما با دیگران را، تا حدود زیادی حل کند اما ناتوانی در روبروشدن آشکار و درست با احساسات، عدم برخورد صادقانه با آنها و به دنبال آن محکوم ساختن بیدلیل دیگران، گفتگو و صحبتهای ما را با دشواری مواجه میکند و میتواند روی کیفیت و سلامت روابط ما تأثیر نامناسب داشته باشد.
اما بخواهیم یا نخواهیم احساسات، قدرتمندتر از آنند که کسی بتواند آنها را پنهان سازد و به طریقی خود را آشکار میکنند. ممکن است روی لحن صدا، زبان بدن و حالات چهره ما اثر بگذارند و یا ممکن است منجر به طعنه زدن، پرخاشگری و ناشکیبایی شوند. به علاوه رفتار ما را برای دیگران غیر قابل پیشبینی کنند، که این خود باعث میشود بین ما و آنها فاصله بیفتد و اگر کینه و بغض ما از طرف مقابل زیاد باشد، منجر به مشاجرات سختتری هم میشود.
اگر نقاب بزنیم چه میشود
زیر نقاب پنهان شدن و عدم بروز مناسب احساسات، علاوه بر این که بخش مهمیاز «خودمان» را پنهان نگه میدارد، به سایرین هم صدمه میزند، زیرا آنها را از نشان دادن واکنش در مقابل احساسات ما و ایجاد تغییر در رفتارشان محروم میکند. این کار باعث میشود روابط ما حالت مصنوعی و غیر حقیقی به خود بگیرد و هرگز نتوانیم دوستان واقعی پیدا کنیم . همچنین به مرور ما را حساس و زودرنج کرده و از معاشرتهای بیشتر دلزده میکند.
وقتی احساسمان را قایم میکنیم ...
طی تحقیقات انجام شده روی گفتگوهای دشوار، دلایل متنوعی برای عدم بروز درست احساسات، در جریان این نوع صحبتها وجود دارد. گاهی از این نگرانیم که اگر از احساسات خود حرف بزنیم، دیگران را برنجانیم یا روابطمان با آنها خدشهدار شود یا نگرانیم خودمان در موقعیتی قرار بگیریم که برنجیم. بعضیها مشکلشان این است که طرف مقابل احساساتشان را جدی نگیرد و یا حرفی بزند که به شنیدنش علاقمند نیستند و با مطرح نکردن احساسات تلاش میکنند از این نوع مشکلات فاصله بگیرند. از طرف دیگر اغلب ما با احساسات خود غریبهایم، زیرا شناسایی احساسات کار آسانی نیست و اغلب پیچیدهتر از حدی هستند که ما تصور میکنیم. به علاوه احساساتی که ما با آنها مشکل داریم، میتوانند در ظاهر تغییر یافتهای نیز بروز کنند و خود را در قالب احساساتی نشان دهند که برای ما قابل تحملند. بعضی از ما به دلایل تربیتی، داشتن احساس را موضوعی طبیعی نمیدانیم و اسباب خجالت ماست.
بعضی دیگر از ما تصور میکنیم آدم خوب عصبانی نمیشود، گریه نمیکند و یا غمگین نمیشود. برخی از ما آموختهایم که احساسات دیگران مهمتر هستند، شاید به این دلیل که تصور میکنیم شادی و خشنودی دیگران بر خوشحالی ما ترجیح دارد و یا اگر مطابق احساس دیگران عمل نکنیم آنها از ما دلگیر میشوند و این برای ما عواقبی در پی خواهد داشت. مشکل دیگر این است که داوری کردن را با ابراز احساس اشتباه میگیریم. در حالی که داوری کردن، از احساس خشم، رنجش و ناراحتی ناشی میشود و باعث میشود طرف مقابل ما متوجه نشود ما دقیقاً چه احساسی داریم و در تشخیص آن به اشتباه بیفتد. در نتیجۀ این نوع گفتگو نه تنها مشکلی حل نمیشود، بلکه این نوع قضاوت خود به ایجاد کدورتهای جدید و مستقر شدن عنکبوتهای بزرگ در خانه قلب ما منجر میشود.
گامهای موثر در ابراز احساس
وقتی با کسی قهر هستید یا کدورت بین شما دارد بیشتر و بیشتر میشود بهتر است ابراز احساس را سرلوحه رابطهتان قرار دهید. برای ابراز درست احساسات این مراحل را دنبال کنید؛ گام اول اینکه بدانیم نیازی نیست که احساساتمان منطقی و مستدل باشند، تا بتوانیم آنها را مطرح کنیم. میتوانیم فرض کنیم که احساسات خوب و بجایی نداریم، ولی در عین حال آنها را بروز دهیم. گام دوم این است که طیف کامل احساسات خود را بیان کنیم. اگر در موضوعی احساس خشم، شرمندگی و قدرشناسی را با هم داریم، هیچکدام را قربانی دیگری نکنیم. این باعث میشود طرفین، یکدیگر را بهتر درک کنند. گام سوم در بیان احساسمان عبارت است از این که، طرف مقابل را ارزیابی نکنیم، بلکه احساسات خالص خودمان را بدون داوری و سرزنش درباره طرف مقابل، با او در میان بگذاریم. برای انجام این کار میتوانیم جملات خود را با «من احساس میکنم» شروع کنیم. به این ترتیب کاملاً مشخص میشود که در محدودهای شخصی حرف میزنیم. مثلاً به جای اینکه به همسرمان بگوییم: «چرا در حضور بچهها با من مشاجره میکنی»، به او بگوییم: «وقتی در حضور بچهها از من انتقاد میکنی، ناراحت میشوم و نگران واکنش آنها هستم». گام چهارم این است که انحصارگرانه برخورد نکنیم. اگر ما احساسات تندی داریم، خیلی احتمال دارد که طرف مقابل هم مشابه همین احساس را داشته باشد. هیچ دلیلی وجود ندارد که بروز احساسات را، تنها منحصر به خود بدانیم. و یک نکته مهم دیگر اینکه به دیگران نشان دهیم حرفشان روی ما اثر میگذارد و احساسات آنها، برای ما اهمیت دارد.
خداوند رحمان را شاگردی کنیم !
دیگران را ببخشید. بخشش کار خداوند رحمان و رحیم است. این کار یکی از بهترین کارهاست برای این که بزرگترین استاد رحمانیت، یعنی خداوند بخشایشگر مهربان را شاگردی کنیم. جالب این جاست که با این که بخشیدن اشتباهات دیگران در بهبود روابط ما با آنها و حتی در رشد آنها تاثیر مستقیم و موثری دارد اما بخشیدن دیگران چندین برابر بر روح و روان خود ما موثر و برای خود ما ضروری است! اگر چه کینه، بخشی از طبیعت انسان است اما این حالت نه تنها سلامت روان، بلکه سلامت جسمی ما را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. به این دلیل بخشش را بعنوان یکی از بهترین درمانها هم برای روح و روان خودمان و هم برای اصلاح و بهبود روابط توصیه میکنند. حتی بخشش دیگران، حرکتی پیشگیرانه در بروز انواع سرطانهاست. نتیجهای حیرتآور که بالاخره پزشکان متخصص بدان اعتراف کردند! موضوع بخشایش اطرافیان، در یک مرکز روانشناسی بالینی با عنوان «عملیاتی برای بخشایش» مورد بررسی قرار گرفت. طبق تحقیقات انجام شده، دکتر دین اورنیش پزشک و محقق معروف آمریکایی، بخشش را جایگزینی بسیار مناسب برای خشم و انتقام میداند. او به شوخی میگوید: خودخواهانهترین کار برای خودتان بخشیدن دیگران است!
اورت ورتینگتون، مدیر اجرایی «عملیاتی در طلب بخشایش» میگوید: هرگاه کینه را به دل خود راه بدهید خود را در معرض یک مسأله حاد جسمی قرار دادهاید. براساس همین تحقیقات، معلوم شد افرادی که با دوستان، آشنایان و همسایگان خود ارتباط بهتر و بیشتر و مطلوبتری دارند، نسبت به سایر افراد از سلامتی بیشتری برخوردارند. بدین ترتیب باقی ماندن در کینهورزی یا دلخوری، بیش از اطرافیان تاثیر منفی بر خود ما دارند. بنابراین بهترین راه رهایی از کینهها این است که هر چه زودتر با گفتگو یا بخشش، آنها را از خود دور کنیم. راستش این کار باید در طول زندگی ما انجام شود و ربطی به سال جدید هم ندارد اما حلول سال جدید بهانه به دست میدهد تا این فرایند را راحتتر طی کنیم. از این بهانه بخوبی استفاده کنید و سال را با نیت سلامتی جسم و روان خود و دیگران، با شادی و آرامش شروع کنید و تبرک دهید و قلبتان را از عنکبوتها و تارهای آزار دهنده آنها پاکسازی کنید.
روابط دوستانه و صمیمانه با همه!!!
خوش به حال کسی که بتواند با همه افراد روابط دوستانه داشته باشد. اما در بیشتر موارد چنین کاری میسر نیست. ما با توجه به سنخیت و عقاید و سلیقههای خود، خواهی نخواهی با برخی افراد کنار میآییم و دوستی میکنیم و با برخی کنار نمیآییم و مرتب دچار تنش میشویم. هر کسی حق دارد دوستان خود را از بین کسانی انتخاب کند که با آنها سنخیت و سیالیت بیشتری دارد. بنابراین همه ما میتوانیم روابط خود را بر مبنای نیاز، سلیقه و سنخیت با هر کسی تنظیم کنیم. بخشش دیگران نیز لزوما به معنای داشتن رابطه تنگاتنگ با آنها نیست. ما میتوانیم ببخشیم، طلب بخشش کنیم، قهرها را بشکنیم اما رابطه را کمرنگتر تنظیم کنیم تا هر چه کمتر با افرادی که با ما هم سنخ نیستند دچار تنش شویم. در سال جدید عنکبوتهای قهر را از قلبهایمان بیرون کنیم اما روابط را بزرگسالانه و عاقلانه تنظیم کنیم.
مجله دنیای سلامت۹۰
زیبــاشو دات کام
بسیاری از ما رابطه با همسرمان را در یک شرایط بسیار عاشقانه و رمانتیک آغاز کرده ایم و امیدها و آرزوهای بسیاری به ادامه رابطه مان در آینده داشته ایم. اما به مرور زمان از آن حال و هوای عاشقانه خبری نبود و اگر هم بود بسیار کمرنگ تر از گذشته بود. ما در این مقاله سعی داریم راهکارهایی را به شما پیشنهاد دهیم که به کمک آنها عشقتان را ابدی کنید.
یک رابطه سالم و عاشقانه می تواند باعث بهترشدن بسیاری از جنبه های زندگی شما، از سلامت روانی و هیجانی تا سلامت جسمانی و شادمانی کلی ، شود.یک رابطه سالم چیست؟
یک رابطه سالم زمانی است که ۲ نفر یک ارتباط را بر اساس موارد زیر شکل بدهند:
توجه متقابل
اعتماد
صداقت
حمایت
انصاف/عدالت
هویت
های جداگانه
ارتباط خوب
احساس شادمانی / علاقه
1) برای داشتن سرگرمی برنامه ریزی کنید.
با همسرتان گفتگو کنید و علائق مشترکتان را پیدا کنید . سپس بر اساس این علائق و اوقات فراغتتان برای پرداختن به این علائق برنامه ریزی کنید. می توانید ارتباط با دوستان مشترکتان را گسترش دهید یا در انجمن ها و گروه های خیریه شرکت کنید. هم چنین می توانید در فضای خانه فعالیت های مشترکی را ترتیب دهید و از انجام آنها لذت ببرید مثلا بازی های فکری یا ورزش های ساده با موسیقی و یا شعر یا آواز خواندن می تواند به شما کمک کند نشاط و شادمانی را در فضای خانه تان پراکنده کنید.
۲) بیاموزید که طرد ها و اختلافات را به خوبی هدایت کنید.
اگر از سمت طرف مقابل طرد می شوید به هیچ عنوان شخصی سازی نکنید. یعنی خودتان را به طور صد در صد مقصر ندانید. رابطه یک مسئله دوطرفه است که هر دو طرف در آن به یک اندازه مسئولند. در زمان اختلافات به جای فاجعه پنداری و غصه خوردن و اظهار ناامیدی کردن، به آن به عنوان یک تجربه نگاه کنید، تجربه ای که قدرت و توان تاب آوری شما را افزایش می دهد. در این شرایط احساسات خود را تایید کنید. معمولا در زمان طرد از سمت دیگری، طبیعی است که احساس آسیب دیدن و ناامیدی و غمگینی کنیم. اما مهم این است که به جای سرکوب کردن این احساسات آنها را بپذیریم. با این رویکرد خواهید دید که قادر هستید به سرعت از تجربه منفی خارج شوید.
۳) برای ارتباط خود خط قرمزهایی تعیین کنید.
این خط قرمزها به سلیقه شما و همسرتان و توافق دونفرتان تعیین می شود. بهتر است در مورد نحوه ارتباط (مثلا ارتباط غیرکلامی و ایما و اشاره ممنوع)، ارتباط انفرادی با دوستان و میزان رفت و آمد با آنها، هزینه ها و برنامه های اقتصادی و …خط قرمزهایی داشته باشید تا اختلافات کمتر شود.
۴) مهارت های ارتباطی خود را گسترش دهید.
بسیاری از زوجین تنها به دلیل نداشتن مهارت های ارتباطی از یکدیگر جدا می شوند وگرنه در زمینه مسائل پایه ای از نقاط مشترک خوبی برخوردارند. بنابراین برای هر زوجی الزامی است که این مهارت ها را به خوبی بیاموزد و در خودش نهادینه کند. بهتر است شما و همسرتان به صورت یک پروژه مشترک به فراگیری این مهارت ها بپردازید و در موقعیت های مختلف آنها را تمرین کنید. مهارت هایی مثل گوش دادن فعال، بیان شفاف احساسات و خواسته و پرهیز از این نگرش که همسرم باید یداند من چه می خواهم، درک کردن طرف مقابل و داشتن مهارت همدلی و پرهیز از برچسب زدن به یکدیگر و خواندن با القاب و کلمات زشت برای داشتن یک رابطه رضایت بخش از ضروریات است.
۵) خلاق باشید.
تنوع یکی از نیازهای همه انسان ها در همه سنین است. بهتر است هر چند وقت یکبار با خلاقیت خود تغییری در شیوه زندگیتان به وجود بیاورید و شکل جدیدی از ارتباط با همسرتان را به وجود بیاورید. به جاهای جدید بروید، با جشن کوچکی همسرتان را غافلگیر کنید، گاهی هدیه کوچکی به او بدهید و بالاخره به هر شکلی که می توانید تنوع را وارد رابطه تان کنید. چون زیباترین چیزها به مرور زمان عادی می شوند.
۶) تغییر را بپذیرید.
بپذیرید که هر رابطه ای بالا و پایین دارد. گاهی بهتر و گاهی بدتر. در طول چرخه زندگی و رشد انسان ها ممکن است نوع عشق ورزیدن همسران به یکدیگر تغییر کند. البته با همه این نوسانات، یک رابطه خوب در زن و شوهر احساس دائمی رضایت ایجاد می کند.
نویسنده:جین سگال/روانشناس
مترجم:فاطمه پوران
زیبــاشــو دات کام
هر ورزشی، از بسکتبال گرفته تا گلف، قواعد و قوانینی دارد که بازی را تعریف میکنند. قوانین هدف، امنیت، ساختار، و آینده هر بازی را مشخص میکنند. این قوانین این امکان را برای همه فراهم میکند که بازی را به درستی درک کنند و بتوانند راهکاری برای موفقیت پیدا کنند. لزوم وجود قواعد و قوانین در ورزش کاملا آشکار و محسوس است اما متاسفانه گاه این لزوم در زندگی عادی و در روابط بین اعضای خانواده حس نمیشود. شاید به همین دلیل است که اختلاف و دعوا بین زن و شوهرها یکی از بدترین و تلخترین اتفاقاتی که اغلب همسران از آن فراری هستند. دعوا و جر و بحث بین همسران هیچ قاعده و قانونی ندارد به همین دلیل حد و حدود آن نامشخص است و اغلب از کنترل افراد خارج میشود. اما لازم نیست که دعوا و جدل بین همسران بیقاعده و بدون هدف باشد.
اگر قواعد و قوانین مشخصی برای همسران مشخص شود تا هنگام دعوا و جر و بحث از آن پیروی کنند، دعوا به یک فرصت برای افزایش همکاری بین زن و شوهر تبدیل میشود. توانایی مدیریت دعوا توسط دو طرف حتی میتواند زوج را به یکدیگر نزدیکتر کند زیرا از طریق جر و بحث قانونمند یک درک متقابل شکل میگیرد و دو طرف یاد میگیرند که علاوه بر همکاری با یکدیگر، چگونه باید به مسائل از زاویه دید طرف مقابل بنگرند و چگونه مشکلات را به کمک یکدیگر حل کنند. در ادامه لیستی از مهمترین قواعد دعوا و جدل را برای شما مشخص میکنیم که بسیار مفید و کاربردی است.
قانون اول: تحقیر ممنوع
هنگام دعوا به هیچ عنوان به طرف مقابل ناسزا نگویید، به او توهین نکنید و او را با اسما یا القاب زننده صدا نزنید. توهین به طرف مقابل و استفاده از القاب نامناسب به شخصیت و کرامت انسانی او لطمه جدی وارد میکند. در ورزش، قواعد متعددی وجود دارد که طرفین را از آسیبی رساندن عمدی و توهین به یکدیگر منع میکند. در ازدواج و روابط بین افراد نیز چنین قوانینی باید وجود داشته باشند. وقتی شما عمدا به طرف مقابل توهین میکنید و شخصیت او را زیر سوال میبرید، در واقع به صورت ضمنی به او میفهمانید که او در کنار شما امنیت ندارد و شما هر گاه که بخواهید و به هر طریق ممکن کاری میکنید که نتیجه به نفع خودتان تغییر کند.
قانون دوم: عیبجویی و سرزنش کردن ممنوع
سرزنش کردن یکدیگر در دعوا بیفایده است. ملامت کردن همسرتان مانع پیدا کردن راه حل مناسبی برای حل مشکل میشود. با سرزنش طرف مقابل، او در پی دفاع از خود بر میآید و این امر به تشدید اختلاف کمک میکند. مثلا اگر شما قبض برق را بر روی میز بگذارید و ساعتی بعد ببینید قبض بر روی میز نیست، شاید وسوسه شوید همسرتان را به خاطر گم شدن قبض سرزنش کنید و او را مقصر بدانید. ممکن است شما همسرتان را به بینظمی متهم کنید. در عوض او نیز ممکن است شما را به حواس پرتی متهم کند و بگوید که حافظه شما ضعیف شده است. اما مقصر دانستن یکدیگر کمکی به حل مشکل
نمیکند. نه باعث میشود حال شما بهتر شود، نه رابطه شما را با یکدیگر بهتر میکند و نه قبض برق پیدا میشود. در چنین موقعیتی، عاقلانه و آگاهانه تصمیم بگیرید. فراموش نکنید که رابطه شما با همسرتان از هر چیزی مهمتر است و نباید آن را با قضاوت عجولانه و سرزنش یکدیگر خراب کرد. سعی کنید حسن نیت خود را به همسرتان نشان دهید و زمینه را برای همکاری جهت حل مشکل پیدا کنید.
قانون سوم: داد زدن ممنوع
داد و فریاد کردن فقط شرایط را بحرانیتر و مشکلات را بیشتر میکند. تجربه نشان میدهد که زمانیکه شما بیش از حد احساساتی یا عصبانی هستید، توانایی حل منطقی مشکلات را از دست میدهید. اگر شما عصبانی هستید و دوست دارید داد بزنید، باید سریعا خود را از طرف مقابل دور کنید تا زمانیکه آرامش خود را دوباره به دست آورید. به یاد داشته باشید که گاه تن صدایی که از نظر شما داد زدن محسوب نمیشود، از نظر همسر شما داد زدن محسوب میشود. ممکن است شما در خانواده بزرگ شدهاید که همه اعضای خانواده با صدای بلند با یکدیگر صحبت میکردهاند. در نتیجه شما نیز عادت کردهاید که با صدای بلند صحبت کنید. در چنین موردی، حتما باید به همسرتان و عادات او توجه کنید. اگر همسر شما از جمله افرادی است که همیشه با صدای آرام صحبت میکند، پس شما باید خیلی مراقب شدت صدای خود باشید. سعی کنید تا میتوانید آرام صحبت کنید. هسته اصلی هر ارتباطی، پیامهایی است که طرفین از یکدیگر دریافت میکنند. اگر به دلیل ناراحتی زیاد نمیتوانید شدت صدای خود را کنترل کنید، از فرد مقابل فاصله بگیرید تا آرام شوید.
قانون چهارم: استفاده از زور ممنوع
استفاده فیزیکی از زور یا تهدید به آن (مانند مشت کردن دست…) در هر شرایطی غیر قابل قبول است. مهارتهای خود کنترلی خود را تقویت کنید و سعی کنید قبل از اینکه به این مرحله برسید، عصبانیت خود را کنترل کنید. اگر هر یک از طرفین به زور فیزیکی متوسل شدید، باید سریعا به یک متخصص و مشاور مراجعه کنید. استفاده از زور فیزیکی شامل هل دادن، مشت زدن و سیلی زدن … میشود. حتی ممکن است این اعمال زور نسبت به طرف مقابل نباشد. مثلا ممکن است فرد به دیوار مشت بزند یا ظرفی را بر زمین بکوبد و بشکند… بروز عصبانیت و ناراحتی از چنین طرقی حدود ثغور طرف مقابل را از بین میبرد و نوعی حس ناامنی را به او منتقل میکند. همه ما حق داریم از امنیت کافی در روابط خود با دیگران برخوردار باشیم.
قانون پنجم: صحبت کردن از طلاق ممنوع
در اوج ناراحتی و دعوا، صحبت کردن از ترک رابطه و جدایی بسیار ناراحتکننده و آزار دهنده است. این کار باعث افزایش تنش بین طرفین میشود و توانایی هر دو طرف برای حل منطقی مشکل را از بین میبرد. صحبت از طلاق و جدایی خیلی سریع اعتماد طرف مقابل را نسبت به شما و تعهدتان نسبت به رابطه را کاهش میدهد. اگر اعتماد از بین برود، شکلگیری دوباره آن بسیار مشکل خواهد بود. این مسئله باعث میشود مشکلات رابطه شما بسیار بزرگتر از آنچه هستند جلوه کنند.
قانون ششم: احساسات خود را ابراز کنید نه همسرتان
معنای این قانون این است که شما سعی کنید احساسات خودتان را درک و ابراز کنید و مدام سعی نکنید افکار و منظور همسرتان را کشف و بیان کنید. از کلمات برای ابراز نیازهای خودتان استفاده کنید. شاید ارزیابی احساسات و افکار طرف مقابل برای شما کار سادهتر از کشف نیازهای خودتان است اما مشکل این است که اگر توجه شما فقط به افکار همسرتان باشد، نه تنها از عواطف خود غافل میشوید، بلکه باعث دافعه شدید از جانب همسرتان میشوید. طبیعی است که همسر شما دوست ندارد کس دیگری احساسات و افکار او را تشریح کند. علاوه بر این، تشریح افکار و احساسات دیگران حرکتی گستاخانه محسوب میشود. گویی شما قصد کنترل طرف مقابل را دارید. شما با این کار در واقع به همسرتان میفهمانید که دنیای درونی او را بهتر از خود او میشناسید. به جای کنجکاوی در رابطه با افکار و احساسات همسرتان، سعی کنید خودتان را کشف کنید و نیازها و احساسات خود را بهتر بشناسید و در عین حال آنها را برای همسر خود تشریح کنید.
قانون هفتم: در حال زندگی کنید
به مسائل حال توجه داشته باشید و سعی کنید هنگام دعوا و جدل، مسائل و وقایع گذشته را یادآوری نکنید. یادآوری گذشته هیچ فایدهای ندارد. شما نمیتوانید وقایع گذشته را تغییر دهید. شما فقط قادر به تغییر حال و ساختن آینده هستید. سعی کنید بر مشکلات حال و اینکه چگونه میتوان آنها را حل کرد تمرکز کنید. اگر ناخودآگاه مسیر بحث به گذشته کشیده شد، به محض اینکه متوجه این نکته شدید، بحث را متوقف و سعی کنید مسائل فعلی را حل کنید. اگر مسائل گذشته در دعواهای شما زیاد مطرح میشود، علت اصلی آن این است که این مسائل در زمانی که باید به آنها توجه و حل میشدهاند، مورد توجه واقع نشدهاند. گاه اتفاقاتی میافتند که شما و همسرتان هیچگاه راجع به آنها با یکدیگر صحبت نمیکنید. یا شاید هم با یکدیگر صحبت کردهاید اما صحبت شما به دعوایی غیرمنصفانه تبدیل شده است، در نتیجه شما نتوانستهاید به یک راه حل منطقی دست پیدا کنید. بهترین و سادهترین راه این است که در دعواها بر مسائل فعلی تمرکز کنید و از مطرح کردن مشکلات گذشته بپرهیزید کنید.
قانون هشتم: به نوبت صحبت کنید
در بیان افکار و منظور خود، نوبت را رعایت کنید. وقتی یکی از طرفین در حال صحبت است، طرف دیگر باید سکوت کرده و گوش کند – واقعا گوش کند- ! برخی افراد در دعوا تظاهر میکنند که به حرفهای طرف مقابل توجه میکنند اما در واقع اینطور نیست. با رعایت نوبت و گوش کردن به حرفهای یکدیگر، شما نه تنها میتوانید خواسته و نیاز خود را مطرح کنید، بلکه میتوانید از نیاز همسرتان نیز آگاه شوید.
قانون نهم: به خودتان استراحت دهید
دعوا و جدل کردن، خصوصا زمانیکه با خشونت همراه باشد، باعث میشود شما از لحاظ روانی تحت فشار قرار بگیرید، به گونهای که فعالیت قسمتهای احساسی و اولیه مغز شما، قسمتهای منطقی را تحتالشعاع قرار میدهد. در این مرحله، هورمونهای استرس در خون شما منتشر میشوند. در چنین شرایط نامساعدی، همکاری متقابل و تلاش برای حل مشکل تقریبا غیر ممکن میشود. اگر شما با همین وضعیت به دعوای خود ادامه دهید، بحث و جدل شدت بیشتری میگیرد و شدت بیاحترامی و رفتارهای نامتعارف افزایش مییابند. بهترین راه برای جلوگیری از ایجاد چنین وضعیتی این است که شما مدتی را به خود استراحت دهید تا آرامش خود را دوباره به دست آورید. از این فرصت استفاده کنید تا راجع به خودتان و افکارتان فکر کنید. اینکه چرا شما اینگونه فکر میکنید و اینکه آیا نیازها و خواستههای شما منطقی است یا نه. به دنبال راهی باشید که بتوانید از طریق آن خودتان و خواستههایتان را به شکلی مثبت ابراز کنید. سعی کنید به طرف مقابل و طرز فکر او نیز بیاندیشید. قبل از صحبت کردن همه چیز را بسنجید. این استراحت باید حداقل نیم ساعت باشد. برای اینکه بدن شما دوباره به حالت اولیه خود برگردد و افکار شما آرام و منطقی شوند، حداقل نیم ساعت وقت لازم است. تغییراتی که در رفتار افراد پس از این استراحت ایجاد میشود بسیار جالب و قابل توجه است.
نتیجهگیری
برای برخی افراد، انجام چنین کارهایی بسیار سخت و جدید
است، زیرا ذهنیت آنها از دعوا و جدل بسیار متفاوت است با چیزی که ما به شما معرفی
کردیم. این ذهنیت معمولا نتیجه تربیت افراد و رفتارهای اعضای خانواده آنان است.
بسیاری از افراد در خانوادههایی
بزرگ شدهاند که داد زدن، کتک زدن و توهین کردن به یکدیگر امری کاملا طبیعی برای
حل اختلافات قلمداد میشده است. اگر افراد مدام در معرض چنین رفتارهایی قرار
بگیرند و هیچ الگوی رفتاری دیگری نداشته باشند، چنین برخوردهایی برایشان عادی میشود.
با خواندن این مطلب شما میتوانید رفتار خود را بهتر ارزیابی کنید. ببینید آیا شما
در حین دعوا به طرف مقابل توهین میکنید؟ آیا داد میزنید؟ آیا خشونت فیزیکی از
خود نشان میدهید؟… با اینکار نقاط ضعف خود را بهتر میشناسید. بهتر است نتایجی که
به آنها دست پیدا میکنید را بر کاغذی یادداشت کنید. سپس در جهت رفع هر یک تلاش
کنید. اگر احساس میکنید ممکن است این قوانین را فراموش کنید، آنها را بر یک کاغذ
بنویسید و بر دیوار یا در یخچال نصب کنید تا همیشه مقابل چشمانتان باشد. با پیروی
از این قوانین توسط هر دو طرف دعوا، خواهید دید که حل مشکلات و اختلافات، بسیار
سادهتر از گذشته میشوند. از همه مهمتر، با به کارگیری روشهای گفته شده، آسیبپذیری
رابطه شما با همسرتان به شدت کاهش پیدا میکند.
ماهنامه دنیای سلامت
زیباشو دات کام
زندگی مشترک افقی روشن و جلوه گاهی زیبا برای تولدی دوباره است؛ مشروط بر آنکه وجوه ضروری این اشتراک، یعنی تواناییها و مهارتهای خاص و سازنده در تفکر، بینش و عملکرد انسان وجود داشته باشد تا هنگام لزوم، به یاری او بیاید و مشکلات، اختلافات و نقاط ضعف و کاستیهای زندگی مشترک را برطرف نماید. اگر زندگی مشترکی که براساس پیوندی مقدس بین زن و مرد صورت پذیرفته، با عدم تواناییها و مهارتهای هر دو نفر یا حتی یکی از آنها روبه رو شود، به طور مسلم، ادامه آن با تلخکامی، ناراحتی، تنش و …. خواهد بود. فراموش نکنید تداوم و شیرینی یک زندگی مشترک، همیشه در گرو تواناییها و مهارتهای خاصی است که در حقیقت تضمینکننده خوشبختی زوجین به شمار میآیند. از اینرو در نوشتاری که پیشرو دارید به اجمال به راهکارهای مهم و اساسی برای برخورداری از تواناییها و مهارتهای لازم و در نتیجه داشتن یک زندگی مشترک ایدهآل پرداخته میشود.
مهارت در خودآگاهی
آگاهی از خود و خصوصیات گوناگون خویش، به انسان کمک میکند در صورت برخورد با همسر و مسائل زندگی مشترک، بهتر و عمیقتر با مسائل روبه رو شود. این خودآگاهی به شخص نشان میدهد که چگونه میتواند احساسات خود را بشناسد، از وجود آنها آگاه شود و هنگام لزوم، کنترل کند تا منجر به هیچگونه ناراحتی نشوند. خویشتنشناسی به شناخت نیازهای درونی و یافتن راه مناسب برای رویارویی با آنها کمک میکند. همچنین، اهداف زندگی را مشخص تر و واقعبینانه تر نشان میدهد و ارزش واقعی افراد و مسائل آنها را نمایان میسازد. در واقع، فرآیند سالم هویت یابی است که در زندگی آرامش و احساس رضایتمندی را افزایش میدهد. «خودآگاهی» ضامن ثبات و استحکام شخصیت فرد در بزرگسالی است و باعث پختگی روابط زن و شوهر در رویارویی با مشکلات و حل مناسب آنها میشود. شناخت و تنظیم احساسات، اهداف و برنامه زندگی، تفریحات و سرگرمیها، تواناییها، ضعفها، ارزشها، مسؤولیتها، شناخت فرهنگ، مذهب، علایق، آرزوها و استعدادها از دیگر پیامدهای مثبت این مهارت است. با درک و شناخت مهارتها و تواناییهای خویش، فرد قبل از ازدواجش میداند چه هدفی دارد و براساس هدف اصلی زندگیاش، برنامه ریزی خواهد کرد. مثلاً فردی که هدفش رسیدن به درجات عالیه کمال و معنویات است، اگر با کسی ازدواج کند که هدفی جز یک زندگی تجملی و سراسر مادیات ندارد، به طور قطع دچار مشکلات فراوانی در زندگی مشترک خواهد شد. امتیاز دیگر خودآگاهی، شناخت و تشخیص تفاوتهای بین خود و دیگران است که در این میان تفاوتهای میان زن و مرد، یکی از مهمترین بخشهای مربوط به این مهارت میباشد.
شناخت تفاوتهای میان زن و مرد
در یک بعد کلی میتوان گفت انسانها، به دلایل گوناگون تفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند؛ اما تفاوتهای بین زن و مرد، تفاوت عمدهای است که برخی از آنها ریشه در عوامل فیزیولوژیکی و زیستی دارند و بعضی، نشأت گرفته از عوامل فرهنگی و اجتماعی هستند. این تفاوتها به قرار زیر میباشند:
اصول مهارت حل اختلاف
بدون پرخاش، توهین و تندی صحبت کنید. حل اختلاف، در زمان عصبانیت، نتیجهای جز تخریب بیشتر نخواهد داشت؛ پس بهتر است همیشه بعد از آرام شدن محیط و افراد، اقدام شود.
منفی سخن نگویید. اگر برای وصل کردن قدم جلو میگذارید دقت کنید از به کار بردن سخنان نومید کننده و تحریک کننده و در مجموع، منفی بپرهیزید.
در اولین قدم اختلاف، آن را حل کنید. به محض احساس اختلاف یا سوءتفاهم، در صدد حل آن برآیید، چون اگر شامل مروز زمان شود، تبدیل به کینه و رنجش میشود. به خاطر داشته باشید صحبت و بازگو کردن ناراحتیها و سوءتفاهمها کمک مؤثری برای رهایی از غم و اندوه است و حل اختلافات را نیز آسانتر میکند. از طرف مقابل خود یا طرفین اختلاف درخواست کنید خیلی زود وقت مناسبی را با هماهنگی یکدیگر، برای حل اختلاف، اختصاص دهند.
احساس شرم و گناه برای طرف مقابل به وجود نیاورید. چنانچه با طرف مقابل خود دچار مشکلی شدهاید یا برای حل اختلاف دیگران، میخواهید اقدام نمایید، هرگز نباید به گونهای صحبت کنید که دیگری یا دیگران دچار احساس خجالت یا گناه شوند. طعنه و کنایه را نیز از لحن و کلامتان حذف کنید.
نظر و عقیده خود را بیان کنید. ناراحتی خود را عنوان کنید و دربارهاش حرف بزنید؛ بدون آنکه قضاوت یا سرزنش کرده و حکمی صادر نمایید.
دیگری یا دیگران نیز حق دارند. به طرف مقابل خود یا دیگرانی که با یکدیگر دچار اختلاف شدهاند، اجازه کافی دهید از ناراحتیها و مشکلاتشان صحبت کنند. تخلیه روانی، فرد را برای طرح یا پذیرش مسائل متفاوت و سپس حل مشکلات، آمادهتر میکند.
عذرخواهی مشکل نیست. در زمان حل اختلاف، اگر فرد متوجه اشتباه خود شد، بهتر است فوری با یک جمله که حاکی از ندامت و عذرخواهی اوست، مسأله را ختم به خیر کند. «عذرخواهی» نه تنها فرد را کوچک نمیکند، بلکه دیگران را متوجه انعطاف و دقت نظر او نیز میسازد. اگر لزومی به عذرخواهی هیچکدام از طرفین نبود، توافق و به قول معروف، کنار آمدن با هم، مسیری تازه برای رفع سوءتفاهمها و برقراری ارتباطات جدید خواهد بود.
هر بار، فقط یک موضوع را مطرح کنید.
برای حل هر مشکل، یک جلسه مشخص را اختصاص دهید؛ چرا که با طرح همه ناراحتیها و مشکلات در یک جلسه، نه تنها راهحلی پیدا نخواهد شد، بلکه به لحاظ یادآوری و تداعی یا درهم پیچیدگی ناراحتیها، دامنه اختلافات وسعت بیشتری خواهد گرفت. لازم به یادآوری است که مهارت حل اختلاف، در روابط خانوادگی، خاصه ارتباط میان زن و شوهرها، اهمیت بسیاری دارد. ضمناً باید در نظر داشت که در این روابط، حفظ احترام، ادب، همکاری و تعادل برای همگان امری واجب است.
مهارت تصمیم گیری. تصمیم گیری نیاز به مهارت دارد. انسانها به صورتهای مختلفی تصمیمگیری میکنند، خواه این تصمیم درباره معاملهای باشد یا اشتغال به کاری یا انجام عملی و یا ازدواج.
۱- دیدگاه زنان و مردان نسبت به ارتباط و مسائل زناشویی کاملاً متفاوت است. این تفاوت که در واقع مهمترین تفاوت دیدگاهی بین زن و مرد میباشد، ریشه زیستی دارد این رابطه در زنان با عواطف مثبت و احساسات گره خورده است؛ در حالی که برای مردها، بیشتر جنبههای فیزیولوژیک دارد. دیگر آنکه، جنبههای عاطفی در مردها، بسیار کمتر از زنهاست. این تفاوتها و عدم آگاهی از آنها، گاهی موجب سوء تفاهم و بر هم خوردن روابط میان زن و شوهر میشود.
۲- استقلال برای مردان اهمیت بسیاری دارد. استقلال مردها از موارد قابل توجه در زندگی مشترک است. آنها مایلند و میخواهند در مورد مسائل مالی، معاملات و سایر موارد مشابه، مستقل عمل کنند و مخالفت همسر یا عدم توجه وی به این نکته، مشکلات و موانعی در زندگی مشترک ایجاد خواهد کرد؛ زیرا مرد تصور میکند به احساس استقلالش لطمه خورده است.
۳- زنان میخواهند مورد حمایت باشند و به این حمایت اهمیت میدهند. چانچه زن حس کند از طرف همسرش مورد بیتوجهی و بیمسؤولیتی قرار گرفته، به شدت آزرده میشود و واکنشهای عاطفی شدید نشان میدهد؛ زیرا برای زنها اهمیت بسیاری دارد. که همسرشان به آنان احترام بگذارد و به سلامت و عقیده آنان اهمیت دهد.
۴- مدیریت خانه برای مردها بسیار مهم است. با مراجعه به فرهنگهای مختلف در جوامع گوناگون، خواهیم دید که «مرد» به عنوان قدرت اول خانواده شناخته شده است که البته این مسأله را باید جدای از تبعیضهای میان زن و مرد به حساب آورد. در خانوادههایی که زن بدون نظرخواهی و مشورت همسرش درباره مسائل خانوادگی تصمیمی میگیرد، یا این که قدرت اول خانواده است، معمولاً مشکلات گوناگونی مشاهده میشود که یکی از آنها آسیب دیدن احساس مرد از خود میباشد.
البته این که مرد، قدرت اول خانواده باشد، بدان معنا نیست که در یک نقش دیکتاتور ظاهر شود؛ بلکه منظور مدیریتی است که باید بر عهده او قرار گیرد.
۵- صحبت کردن و ارتباطات اجتماعی برای زنان مهم است. زنها با دور هم جمع شدن و صحبت کردن، بسیاری از نگرانیها، استرسها و ناراحتیهای خود را تعدیل و تخلیه میکنند. تمایل به ارتباطات اجتماعی و حرف زدن در زنان بیشتر از مردان است و اگر درک و آگاهی زن و مرد نسبت به این خصوصیت ضعیف باشد، مطمئناً آنان را دچار سوء تفاهمهای جدی در زندگی مشترک خواهد نمود.
۶- نگاه مردان به مسائل، کلیتر است. مردها
معمولاً وارد جزئیات و نکات ظریف نمیشوند، در حالی که زنها به عمق مسائل و اجزای
ریز در ارتباطات و دیگر موارد، توجه زیادی دارند. این خصوصیات متفاوت معمولاً موجب
میشود زن تصور کند مرد نسبت به بسیاری از مسائل بیدقت و بیتوجه است و مرد نیز
همسرش را فردی حساس و ریزبین بداند که همیشه ذهن خود را درگیر موارد و مسائل پیشپا
افتاده و کماهمیت، میکند.
۷- جذابیتهای فیزیکی و
آراستگی برای مردها بسیار اهمیت دارد. مردها بیش از زنها تحت تأثیر جذابیتهای
فیزیکی و آراستگی زن قرار میگیرند که این نیز یکی دیگر از تفاوتهای مهم آنهاست.
۸- زنها عاطفیتر از مردها هستند. یکی دیگر از
تفاوتهای عمده زن و مرد، عاطفیتر بودن زنان است و این انتظاری است که زنها از
مردها نیز دارند! مثلاً زنی که همواره تاریخ دقیق روز ازدواج، تاریخ تولد همسر،
مکان آشنایی و … را به یاد دارد و چه بسا به مناسبت آنها برای همسر خود هدیههایی
هم تهیه میکند، وقتی با شوهری روبهرو میشود که نسبت به این مسائل بیاعتنا یا
فراموشکار است. احساس میکند همسرش نسبت به او بیعلاقه و بیاهمیت است. متأسفانه
ادامه چنین تفکرات منفی و برخوردهای احساسی در اندک مدتی موجب بروز سوءتفاهم و
دلسردی از زندگی مشترک میشود. لذا آگاهی از این نکات ضمن آنکه از ناراحتیهای
بسیاری جلوگیری میکند، مهارت
در زندگی مشترک
را رشد میدهد و فرد را به موفقیت میرساند.
۹- مهارت در همدلی با
افراد. همدلی با افراد مهارت خاصی میخواهد و موجب برقراری ارتباط عمیق و صمیمی با
دیگران میشود. گاهی اوقات افراد تصور میکنند، تفاهم به این معناست که ما با طرف
مقابل، کاملاً همفکر و همعقیده باشیم؛ در حالی که چنین تصوری از پایه و اساس اشتباه
است، زیرا هیچگاه نمیتوان دو انسان را یافت که به طور کامل شبیه یکدیگر باشند.
تفاوت در دیدگاهها، سلیقهها، آرزوها، عقاید و علایق، همه و همه، امری طبیعی و
کاملاً عادی است. اما آنچه این تفاوت را قابل درک و فهم میسازد، همان «همدلی» است
که به واسطه آن، میتوان بسیاری از مشکلات ارتباطی خود با دیگران، خاصه شریک
زندگی، را برطرف کرد.
سپاس از ناصر مهرانفرد روانشناس بالینی
زیبــا شــو دات کام
آدمی در طول زندگی خود، آنقدر فرصت ندارد که در هر کاری تجربه کسب کند و از اشتباهاتش درس بگیرد. با اینحال با هوش ترین و عاقلترین افراد، کسانی هستند که در تجربه های دیگران (بویژه تجارب علمی) سهیم می شوند. امروزه از طریق تجربه های علمی و تحقیقات پیشین، نتایجی بدست آمده است که بر اساس آن می توان یک ازدواج موفق را پیش بینی نمود. با توجه به این یافته ها نکاتی به جوانان پیشنهاد می گردد که در نظر گرفتن آن، احتمال ازدواج غلط را به کمترین حد ممکن می رساند:
۱- ازدواج امر مهمی است. تصمیمی است که برای یک عمر می تواند مسیر زندگی شما را تغییر دهد. پس هرگز چشمان خود را نبندید و این امر مهم را صرفا به اطرافیان نسپارید. در این راستا سهم شما باید به مراتب بیشتر از آنها باشد. در یک کلام…… « سنتی ازدواج نکنید»
۲- برای یک ازدواج خوب، لازم است چشم انداز واضح و روشنی از آینده داشته باشید. باید دقیقا بدانید که هدف شما از ازدواج چیست؟ چه خواسته های عینی و واقعی دارید؟ و در واقع معیارهای مشخص شما برای انتخاب همسر کدامست؟ لذا قبل ازآن باید شرایط زندگی خود را مرور کنید و خودتان را بیشتر بشناسید. در این خصوص، مطالعه، مرور قصه زندگی، مشاوره، اجرای تست های خود شناسی، شرکت در کارگاه های خودشناسی و …. می تواند مفید واقع شود.
۳- به یاد داشته باشید که نمی توانید خودتان را جدا از خانواده و اجتماعتان در نظر بگیرید. نمی توانید اصول و هنجارهای خانوادگی، اعتقادی و فرهنگی را نادیده بگیرید چرا که به هر حال این ویژگی ها بخشی از وجود شما را تشکیل داده است. لذا، قبل از تصمیم گیری برای ازدواج، با اعضای مهم خانواده مشورت کرده و موارد مهم از دید آنها را بررسی کنید.
۴- در شروع یک رابطه، خانواده را از تصمیم خود مطلع کنید. شاید در آغاز، این کار سخت به نظر برسد و نگران دخالت یا ممانعت از سوی خانواده باشید، اما بدانید که این کار بسیار آسانتر است از اینکه بعدا آنها را در برابر کار انجام شده قرار دهید و شاهد شوک و نگرانی شدید آنها باشید. ضمنا بدانید که والدین شما به هیچ وجه دوست ندارند، آنها را دور بزنید. قطعا بعدا مخالفت آنها شدید تر خواهد بود.
۵- اگر خانواده شما یا طرف مقابل، اصرار بر رسمی کردن رابطه دارند، آنها را توجیه کنید که لازم است برای شناخت بیشتر یکدیگر، وقت بیشتری بگذارید. خوشبختانه امروزه حتی خانواده های خیلی سنتی ضرورت کسب این شناخت را احساس می کنند و تا آنجایی که تجربه کاری مشاوران ازدواج نشان می دهد، شرایط را برای دیدار های لازم فراهم می کنند. البته هر خانواده، اصول و خط قرمزهای خود را دارد که بایستی محترم شمرده شوند.
۶- هرچند، شاید شما هم مانند بیشتر دختران و پسران امروزی ترجیح میدهید، دو نفری و در فضاهای رومانتیک؛ مانند پارک، کوه و کنار رودخانه با همدیگر ملاقات کنید؛ اما به یاد داشته باشید که در این فضای احساسی و البته گرم، نه شما و نه طرف مقابل، واقعا خودتان نیستید. در حالی که، بویژه در حضور خانواده، عملکرد طبیعی دارید. بنا بر این، برای شناخت بهتر و بیشتر، حتی الامکان سعی کنید ملاقات هایی را در بطن و با حضور خانواده دو طرف فراهم کنید. سفرها و دیدارهای خانوادگی طولانی می تواند فرصت فوق العاده ای برای شناخت فراهم کند. البته امید است، دیدگاه سنتی خانواده مانع این ملاقات ها نشود.
۷- برای شناخت بیشتر یکدیگر، وجود میزانی از ارتباط قبل از ازدواج مفید است اما لازم نیست این رابطه حتما طولانی یا خیلی نزدیک باشد. اگر مدت زمانی را صرف شناخت همدیگر کرده اید، برای تصمیم نهایی لازم است یک بررسی همه جانبه انجام دهید. در این خصوص شرکت در جلسات مشاوره قبل از ازدواج (به اتفاق همدیگر) می تواند مفید باشد.
۸- قبل از رسیدن به تصمیم قطعی، رابطه عاطفی عمیق بر قرار نکنید. هر چند وجود علاقه و زمینه ارتباط عاطفی برای انتخاب درست لازم است، اما دختر و پسری که در یک رابطه عاطفی عمیق درگیر می شوند، قدرت تصمیم گیری منطقی را از دست خواهند داد.
۹- تا زمانی که اشتیاق عاطفی و جسمانی نسبت به طرف مقابل، در خود احساس نکرده اید، ازدواج نکنید. امروزه دارا بودن حداقلی از علاقه و اشتیاق عاطفی و جسمی، لازمه یک ازدواج صحیح است. چرا که همسران امروزی، انتظارات عاطفی و جنسی بالایی از یکدیگر دارند و وجود کاستی هایی در این زمینه، همیشه قابل جبران نیست. پس اگر اطرافیان شما صرفا به خاطر اینکه فلان دختر یا پسر شرایط خوبی دارد و ……… شما را به ازدواج با او ترغیب می کنند و می گویند: « عشق بعدا ایجاد خواهد شد»، باور نکنید. ممکن است، این اشتیاق، هرگز ایجاد نشود و شما بمانید و ……. یک ازدواج سرد و بدون اشتیاق…..
۱۰- در گفتگو های هنگام خواستگاری، به علاقه، مزاج جنسی، انتظارات و دیدگاه های عاطفی و جنسی، حتما اشاره کنید. سعی کنید، چشم انداز واضحی از رابطه جنسی آینده بدست بیاورید (که با کمک مشاور ازدواج هم می توانید این اطلاعات را کسب کنید). هر فرد به لحاظ فیزیولوژیکی و هورمونی دارای سیستم انرژی منحصر به فرد بوده و تمایل جنسی منحصر به فردی دارد که در اکثر موارد این میزان قابل تغییر نیست. البته نگرش و مهارت های فرد برای رابطه جنسی قابل تغییر و اصلاح است ولی وضعیت مزاجی تغییر پذیری خیلی کمی دارد. پس اگر نمی خواهید، بعد از ازدواج با همسری روبرو شوید که از لحاظ تمایل جنسی خیلی با شما متفاوت است (و متأسفانه قابل تغییر هم نیست)، قبل از ازدواج، خجالت را کنار بگذارید و در این زمینه با طرف مقابل گفتگو کنید. البته قبول دارم که این کار بویژه در جامعه ما کمی دشوار است، لذا، در این مورد می توانید از مشاور ازدواج کمک بگیرید.
۱۱- برای کسب اطلاعات جنسی، لازم نیست قبل از ازدواج، وارد چنین رابطه ای شوید. حتی توصیه می شود که رابطه جنسی را حتی الامکان به بعد از رسمی شدن رابطه موکول کنید. به هر حال، تجربه نشان می دهد که وجود رابطه جنسی قبل از ازدواج، بویژه رابطه مکرر، می تواند موجب کاهش انگیزه طرفین برای ازدواج بشود.
۱۲- اگر درست یا غلط، وارد یک رابطه نزدیک و طولانی مدت شده اید و در حال حاضر می خواهید با این فرد ازدواج کنید، نحوه تعامل شما در این مدت، اطلاعات مفیدی در اختیارتان می گذارد که می توانید بر اساس آن تصمیم درستی بگیرید. پس به اتفاق یکدیگر، محاسن و مشکلاتی را که در این مدت با هم داشته اید، مرور کنید. در واقع ترازویی در مقابل خود بگذارید و لحظه های خوب و دشوار رابطه را تفکیک کنید. از خود و از یکدیگر بپرسید: «کدامیک سنگین تر بوده است؟ لحظه های خوب یا نه چندان خوب؟». برای ارزیابی بهتر وجود فرد سومی مانند یک دوست با تجربه ، عضو عاقل خانواده و یا مشاور مجرب می تواند مفید واقع شود. البته برخی از مشکلات قابل حل و اصلاح هستند اما برخی دیگر به خصوصیات شخصیتی شما و طرف مقابل مربوط بوده و متأسفانه در طول زندگی مشترک با آَن دست و پنجه نرم خواهید کرد. لذا، اگر رابطه دشواری با هم داشته اید، شاید صلاح اینست که این رابطه را ادامه ندهید.
۱۳- فراموش نکنید که عشق، شرط لازم برای یک ازدواج موفق است اما «هرگز کافی نیست». پس هیچگاه صرفا به خاطر عشق و بدون در نظر گرفتن شباهت شخصیتی، خانوادگی و …. ازدواج نکنید. بسیارند دختران و پسران عاشقی که به خاطر خصوصیات شخصیتی خاص خود نمی توانند با هم سازگار شوند و رابطه پر فراز و نشیبی با هم برقرار می کنند. بعلاوه، در ازدواج های بدون شباهت خانوادگی و فرهنگی، عشق و علاقه دوامی نخواهد داشت.
۱۴- یک عامل مهم، که رضایت زناشویی بعد از ازدواج را تضمین می کند، سلامت روانی و شخصیتی همسر است. بویژه بین بعضی از اختلالات روانی و شخصیتی با مشکلات زناشویی رابطه زیادی وجود دارد که البته از حوصله این بحث خارج است. پس قبل از تصمیم گیری نهایی، از سلامت روانی خود و همسر آینده مطمئن شوید. بدین منظور می توانید در جلسات مشاوره قبل از ازدواج شرکت کنید. اگر مشاور شما صلاح ببیند، اجرای تست روانشناختی را به شما پیشنهاد خواهد داد.
۱۵- خصوصیات شخصیتی همسران می تواند روی موفقیت ازدواج آنها تأثیر بگذارد. مثلا مطابق با تحقیقات پیشین، افراد انعطاف پذیر همسران راضی تری دارند و برعکس، همسران افراد خود شیفته، از ازدواجشان ناراضی تر هستند. از سوی دیگر، هماهنگی یا شباهت شما و همسرتان از لحاظ ویژگی های شخصیتی، در آینده ازدواجتان تعیین کننده خواهد بود. حال با پذیرش این نکته که این خصوصیات، در طول زندگی افراد تغییر زیادی نخواهد کرد، این موضوع مهمتر خواهد شد. پس، قبل از ازدواج، حتما از خصوصیات شخصیتی خود و طرف مقابل، اطلاعات دقیقی بدست بیاورید. در این زمینه، شرکت در مشاوره قبل از ازدواج و اجرای آزمون (مثلا MMPI2) پیشنهاد می شود، با یک بررسی درست کارشناسانه اطلاعاتی برایتان روشن می شود که حتی بعد از سالها رابطه قبل از ازدواج هم نخواهید توانست به آن برسید.
با سپاس فراوان از دکتر اعظم صالحی – متخصص مشاوره خانواده
زیبـــاشـــو دات کام
نکته ی کلیدی در انتخاب همسر مناسب این است که بدنبال شخصی با «شخصیت» و «منش» خوب باشید نه فردی که تنها از محبوبیت برخوردار است. اکثر ما در ابتدا جذب کسانی می شویم که یک ویژگی شاخص شخصیتی دارند: توانائی آنها در خنداندن ما، نرمی و لطافت آنها، علاقه به دوچرخه سواری و… . در حالیکه هر یک از این ویژگی ها می توانند لذت بخش نیز باشند . اما در خوشبختی شما تعیین کننده نیستند.
این منش و رفتار یک شخص است که تعیین می کند آن فرد چگونه با خود، شما و در نهایت روزی با بچه های شما رفتار خواهد کرد.
منش و رفتار، زیر بنا و اساس هر رابطه ی سالم است. چنانچه رابطه را یک «کیک» فرض کنیم، ویژگی های شخصی مانند خامه و افزودنیهای روی کیک و «منش» و شخصیت فرد به مثابه خمیر مایه ی کیک می باشد.
در این مجموعه مقالات شش ویژگی بنیادی را که می بایست در شخصیت همسر خود بدنبالش باشید، به شما معرفی می کنیم. این ویژگی ها واحدهای ساختمانی یک شخصیت و منش خوب محسوب می شوند. به جای پرسیدن این سؤال که: «آیا همسرم مرا دوست دارد؟»می بایست از خودتان بپرسید که: «آمادگی و قابلیت او در عشق ورزیدن چه میزان است؟» همین و بس. نکته ی مهم: به خاطر داشته باشید که هر آنچه را که می خوانید در ارزیابی خود و خصوصیات شخصی خودتان نیز به کار بندید!
تعهد به رشد شخصی
چنانچه بتوانید کسی را بیابید که به رشد شخصیتی خود و دیگری متعهد و پایبند باشد، از همان ابتدا بسیاری از مشکلاتی را که عده ی کثیری از زوج ها با آن روبرو هستند ، نخواهید داشت.
تعهد به رشد شخصی به این معناست که: همسرتان متعهد می شود که تا سرحد امکان برای اینکه همسر بهتری باشد، بیاموزد. هنگامی کسی را دوست دارد که برای رشد، شکوفائی و تحول شخصی او ارزش و بهای زیادی قائل است. در نتیجه به سهولت و آسانی رابطه تان از همان ابتدا تضمین شده است.
صرف نظر از اینکه بگو مگوی کوچکی است یا یک بحران بزرگ، می بایست که همسرتان مایل باشد که با استفاده از تمامی منابع موجود به منظور این مهم که چگونه همسر مهربان تر و دلسوزتری باشد، بیاموزد و یاد بگیرد.
همسر متعهد به رشد شخصی مایل است که به اشکال مختلف از قبیل: کتاب، نوار، سخنرانی، سمینار و در صورت لزوم مشاوره و روانکاوری، کمک و راهنمایی دریافت کند. بسیاری از روابط هنگامی که یکی از طرفین نیاز به اصلاحات را تشخیص داده ولی دیگری از همکاری سرباز می زند، دچار بحران می شوند. این چیزی است که می بایست در ابتدای رابطه به آن توجه داشته باشید. زیرا روزی چشم باز کرده و می بینید در یک بحران خانوادگی همسرتان عقیده ای به مشاوره ندارد و یا لجبازتر از آن است که یک کتاب بدست بگیرد و راجع به اینکه چگونه می توان یک رابطه را نجات داد، چیزهائی بیاموزد.
این برنامه ریزی احساسی و یا کوله بار احساسات حل و فصل نشده ی ما نیست که باعث شکست روابط می شود، بلکه انکار و نادیده گرفتن آنهاست که منجر به تخریب روابط می شود. در اینجا منظوراین است که همسرتان می بایست این موضوع را که او نیز با معلولیت ها و نقائصی به رابطه آمده است، بپذیرد. خواهید دید که این خضوع رابطه ی شما را از اینکه به یک میدان نبرد تبدیل شود، بازخواهد داشت. مهم است، کسی را پیدا کنید که نه تنها به بزرگ شدن و رشد شخصی علاقمند است، بلکه در این راستا کاری نیز صورت می دهد.
سؤالاتی که می توانید در رابطه با «تعهد به رشد شخصی» از همسرتان بپرسید:
۱- ظرف ده سال گذشته در رابطه با عواطف و احساسات خود چه چیزی آموخته اید؟ این آموخته هایتان چه تغییراتی را در شما ایجاد کرده اند؟
۲- از روابط گذشته ی خود چه آموخته اید؟ در روابط فعلی خود تا چه حد متفاوت عمل می کنید؟
۳- بزرگترین نقاط ضعف شما کدامند و فکر می کنید منشاء و خاستگاه آنها چیست؟
۴- چنانچه از همسر قبلی شما پرسیده شود که بزرگترین شکایت های خود را از شما بیان کند، چه خواهد گفت؟ آیا با نظر او موافقید یا خیر؟
۵- هنگامی که در گذشته، شما و یا روابطتان دچار بحران می شدند، از چه منابعی کمک می گرفتید؟ (کتاب، مشاوره، روانکاوی و..) آیا مفید واقع می شدند؟
۶- ظرف پنج سال آینده، می خواهید چه تغییراتی کرده باشید؟ مایلید از چه بخشها و یا چه ویژگیهائی از خود رهائی یابید؟ خصوصیاتی که مایلید واجد آنها باشید کدامند؟
ابراز روحی و احساسی
داشتن یک رابطه ی صمیمی به معنای در یک خانه زندگی کردن، نیست، بلکه به معنای سهیم شدن احساسات با یکدیگر می باشد. از این روست که دومین ویژگی که می بایست در همسر آینده خود بدنبال آن باشید، باز بودن روحی و احساسی است. به این معنی که همسرشما: احساس دارد، می داند که چه احساسی دارد، مایل است که آن احساسات را با شما در میان بگذارد، می داند که «چگونه» آن احساسات را به شما بیان کند.
عذر و بهانه ی بیشماری از طرف مردان و زنانی شنیده ام که در روابطی ناشاد بوده اند و این شکایت را داشته اند که همسرشان نمی تواند احساسات خود را بیان کند. «پدرش هیچوقت به او نگفته است که دوستش دارد. بنابراین او هم نمی تواند به من بگوید که مرا دوست دارد». «شوهر قبلیش خیلی او را رنجاند. بنابراین او از اینکه بمن بگوید که دوستم دارد مشکل دارد. »
تمامی ارزیابی های فوق دقیق بودند، اما نشان می داد که از توجه به یک نکته غافل مانده اند: چنانچه همسرتان نتواند احساسات خود را به کلمه کشیده و آنها را با شما در میان بگذارد، آمادگی یک رابطه ی صمیمی را ندارد.
رابطه با کسی که از لحاظ احساسی بسته می باشد، چه فایده ای دارد؟ ماندن در رابطه با کسی که نمی تواند احساسات خود را با شما سهیم شود، شکلی از «خود تنبیهی» است.
یک تعریف دیگر «باز بودن روحی و احساسی» ، «سخاوت» احساسی است. از کلمه ی سخاوت معمولاً این معنی استنباط می شود که به عنوان مثال، شخصی از لحاظ مالی سخاوتمند است و یا از وقتش براحتی برای دیگران مایه می گذارد و …… اما در اینجا منظورم این است که همسری را پیدا کنید که در رابطه با عشق خود با شما سخاوتمند باشد و این سخاوت احساسی بدین معناست که «آزادانه» و «به وفور» و بی هیچ «محدودیتی» از عشق خود، به شما ببخشد. به عبارت دیگر همسری که از لحاظ روحی سخاوتمند است کسی است، که به شما بگوید چقدر شما را دوست دارد و به شما نیز نشان دهد که تا چه میزان قدر و ارزش شما را می داند و در اینجا منظورم سالی یکبار، آنهم فقط در سالگرد ازدواجتان، یا فقط وقتی که شما او را تهدید می کنید که ترکش خواهید کرد، نیست. شما استحقاق آن را دارید که همسرتان، عشق و قدردانی خود را به شکلی ثابت و همیشگی به شما نشان دهد.
چنانچه همسرتان نتواند احساسات خود را به کلمه کشیده و آنها را با شما در میان بگذارد، آمادگی یک رابطه ی صمیمی را ندارد.
نقطه مقابل سخاوت روحی، «خساست روحی» می باشد. بدین معنی که همسرتان عشق و احساسات خود را از شما دریغ کند. گوئی که «موجودی» او چنان محدود است که تنها مقادیر ناچیزی از آن را به شما ارائه می دهد. کسانی که از لحاظ احساسی خسیس هستند، عملاً شما را وادار می کنند که از آنها «گدائی عشق» کنید. بطوری که مجبور باشید احساسات آنها را بزور از آنها بیرون بکشید. در غیر اینصورت چیزی به شما نشان نمی دهند و متعاقب آن نیز از شما انتظار دارند که خرده نانی را که به شما داده اند، همه جا جار بزنید و آن را بزرگ جلوه دهید. چنین کسانی به احتمال زیاد هرگز نیاموخته اند که چگونه «دوست بدارند»، اما این مشکل خود آنان است، نه مشکل شما. چنانچه بدنبال یک شغل «تمام وقت» معلمی نیستید، از رابطه با کسانی که از لحاظ احساسی خسیس می باشند، برحذر باشید.
باز بودن احساسی همسرتان، به شما امکان می دهد که به درونیات او دسترسی داشته باشید.
باز بودن عاطفی یک شخص، کلید قلب او را به شما می دهد
تحقق قولی که در ابتدای ازدواجتان به یکدیگر دادید نیز چیزی جز این نیست. هرگز به چیزی کمتر از آن قناعت نکنید.
سؤالاتی که در رابطه با باز بودن احساسی همسرتان، می توانید از او بپرسید:
۱- آیا در هنگام بیان احساسات خود با کسانی که دوستشان دارید، احساس راحتی می کنید؟ در حال حاضر در زندگی خود به چه کسی می گوئی که: «دوستت دارم؟»
۲- صحبت راجع به چه احساساتی بیش از بقیه برایتان مشکل است؟ صحبت راجع به کدامین احساسات برایتان ساده است؟ آیا این موضوع با گذشت زمان تغییری نیز کرده است؟
۳- آیا بخش هائی از وجود شما هستند که صحبت راجع به آنها با دیگران برایتان راحت نیست؟ فکر می کنید که چرا اینطور است؟
۴- معمولاً چه وقت دلتان را می گشائید و از احساسات خود با دیگران صحبت می کنید؟ بعد از اینکه این کار را کردید، چه احساسی دارید؟
۵- آیا فکر می کنید که عدم توانائیتان در بیان
احساسات، در روابط شما مشکلاتی سبب شده باشد؟
۶- چنانچه از نزدیکان
شما بپرسم که آیا از لحاظ روحی و احساسی باز هستید یا خیر، چه خواهد گفت؟
عشق های آینه وار
زن شکایت می کرد که هیچگاه نمی تواند به شوهر خود اعتماد کند. هنگامی که از شوهر او پرسیدم که آیا این اتهام همسر خود را قبول دارد یا نه، در دفاع از خود گفت: «من فقط وقتی دروغ می گویم که راحت نتوانم راستش را بگویم.» قسمت وحشتناک داستان این است که مرد واقعاً باور داشت که بی صداقتی او اصلاً اشکالی ندارد.
صداقت، درستی و قابل اعتماد بودن از ضروری ترین اجزاء یک رابطه ی سالم می باشند. دانستن این موضوع که می توانید روی همسر خود حساب کنید، حس امنیت فوق العاده ای به شما خواهد داد، چرا که او در همه حال با شما صادق می باشد. از طرف دیگر چنانچه در ترس دائمی از اینکه همسرتان به دلائلی به شما دروغ بگوید، زندگی کنید، هرگز نخواهید توانست که در رابطه تان بیاسائید و همواره در تنش، تردید و انزجار بسر خواهید برد. اثرات دراز مدت عشق ورزیدن به کسی که به او اعتماد ندارید، برای اعتماد بنفس شما و نیز رابطه تان مخرب خواهد بود. یکی از مخرب ترین راه هائی که زوجین می توانند عشق، شور و حرارت رابطه ی خود را بکشند و صمیمیت را از بین ببرند، بازگو نکردن حقیقت است.
این امکان وجود دارد که کسانی که به کرات حقیقت را «دستکاری» می کنند، نسبت به دنیا این نگرش را داشته باشند که: «زندگی آنقدرها هم منصف نیست.» اینگونه افراد، به بی صداقتی خود تنها به عنوان یک استراتژی به منظور رسیدن به منافعشان می نگرند. به عبارت دیگر، یقیناً اشکالی در سیستم ارزشی آنان به طور ذاتی وجود دارد. وقتی شما با یک دروغگو زندگی می کنید، در نهایت خواهید دید که دروغ های او را می پوشانید و خود نیز به مانند او به یک دروغگو مبدل می شوید.
پیدا کردن همسری که درست و صادق باشد به معنای جستجوی:
کسی است که با خود صادق باشد: انسانهای زیادی وجود دارند که به شما دروغ نمی گویند، اما به خودشان دروغ می گویند. صداقت از خود شخص شروع می شود. بدین معنی که می بایست از کسانی که استاد خود فریبی هستند، برحذر باشید. ممکن است به خود بقبولانید که همسرتان انسان صادقی است، اما بیاد بیاورید که او از رویاروئی و پذیرفتن خیلی از مشکلات خود اجتناب می ورزد. در اینجا موضوع این نیست که او دروغگو است، می توان گفت که او چندان با خودش صادق نیست.
آیا همسرتان تحت عنوان معامله و تجارت به مشتریان و یا همکاران خود دروغ می گوید؟ آیا همسرتان حقیقت را راجع به زندگی خود از خانواده اش پنهان می کند؟ آیا همسرتان اغلب کارهائی را که شما فکر می کنید از روی بی صداقتی است، توجیه می کند؟ چنانچه در صداقت همسرتان مردد هستید، حس احترام خود را نسبت به او از دست خواهید داد و مشکل خواهید توانست که به رفتار او در قبال خود اعتماد کنید.
چه احساس فوق العاده ای است ، کسی را دوست داشته باشیم که بارها و بارها به من ثابت کرده است که می توانم همواره به صداقت و راستگوئی او اعتماد کنم.
یک همسر صادق:
۱- هیچ قسمتی از شخصیت خود را از شما پنهان نخواهد کرد.
۲- اینطور نیست که به خاطر دفاع از خود، فقط آنچه را که شما دوست دارید بشنوید، به شما بگوید.
۳- بدون اینکه مجبور باشید با سیاست و یا با زور حقیقت را از او بیرون بکشید، خودش تمامی حقیقت را با شما در میان خواهد گذاشت.
۴- به دنبال همسری باشید که در رابطه با احساسات خود رک و صادق باشد و اعمال و گفتارش با یکدیگر همخوانی داشته باشد.
هنگامی که همسرتان به طور دائم و همیشگی با شما صادق است، طبیعتاً به او اعتماد خواهید کرد.
سؤالاتی که در رابطه با صداقت می توانید از همسر خود بپرسید:
(پرواضح است که چنانچه همسرتان یک دروغگوی درمان ناپذیر باشد، به سؤالات زیر صادقانه پاسخ نخواهد داد.
به احساسات خود اعتماد کنید و مراقب حرکات و رفتارهایش باشید تا که دریابید پاسخ هایش منعکس کننده ی صداقت او هستند، و اینکه آیا می توان به او اعتماد کرد یا خیر.)
۱- آیا فکر می کنید که زن و شوهر می بایست در رابطه با همه چیز با یکدیگر صادق باشند، یا اینکه می توانند، چیزهائی را برای خود خصوصی نگه دارند؟ به عنوان مثال…؟
۲- آیا در روابط خانوادگی کسی به شما دروغ گفته یا خیانت کرده ؟ چه اتفاقی افتاد؟ چه احساسی در شما بوجود آمد؟
۳- آیا هرگز در روابط خانوادگی دروغ گفته یا
خیانت کرده اید؟ چه اتفاقی افتاد؟ آیا دوباره این کار را انجام خواهید داد؟
۴- چنانچه بخواهید دروغ بگوئید،
در مورد چه چیزهائی در رابطه تان دروغ خواهید گفت؟ وضعیت شغلی، روابط با دوستان یا… .
۵- اگر از اطرافیانتان بپرسیم که آیا صادق و قابل اعتماد بودید یا خیر، چه جواب خواهد داد؟ چرا؟
۶- فکر می کنید اساساً چه کارهائی «درست» و چه کارهائی «غلط» هستند و انجام دادن چه کارهائی برای شما مسئله ای نیست (تقلب در پرداخت مالیات بردرآمد، لوازم اداره یا محل کار را به خانه آوردن، ریختن زباله و آشغال در خیابان، برداشتن پولی که پیدا کرده اید و…)؟
۷- آیا همین حالا نیز با من صادق هستید؟ (مراقب عکس العمل چشمهای او باشید!)
دوست داشتنی اما بی تعهد
بسیاری از افراد آمادگی داشتن رابطه ای جدی را ندارند. ممکن است این افراد حتی بسیار نیز دوست داشتنی باشند، ممکن است حتی شما را نیز خیلی دوست داشته باشند؛ اما چنانچه به سطح مورد قبولی از پختگی و مسئولیت پذیری نرسیده باشند، احساس خواهید کرد که بیشتر یک بچه را به فرزند خواندگی گرفته اید تا اینکه «معشوقی» برای خود یافته باشید. می بایست آن دسته از ما که از «ناجی بودن» لذت می بریم، به هنگام انتخاب همسر مصرانه به ویژگی فوق تاکید داشته باشیم؛ وگرنه در نهایت خواهید گفت: «همسرم را بی نهایت دوست دارم، اما ای کاش کمی بزرگ می شد!»
در زیر برخی از نشانه هائی که دال بر پختگی همسرتان، در نتیجه آمادگی او برای داشتن یک رابطه می باشند، آورده شده است:
همسرتان می تواند، از خود خوب مراقبت کند. و قادر خواهد بود که:
برای تامین اقتصادی خود نتیجه تلاش کرده و نتیجه مناسب می گیرد.
مکان زندگی خود را تمیز نگه دارد.
خوب تغذیه کند.
ممکن است اینطور فکر کنید که شوخی می کنیم، اما بسیار جدی هستم! داستان های بیشماری از مردها و زنهائی شنیده ایم که عاشق کسانی بودند که نمی توانستند از خود مراقبت کنند ، بزرگسالانی بودند که همیشه یا بیکار بودند یا از خانواده و دوستان خود پول قرض می گرفتند و یا در سردرگمی زندگی می کردند.
دنیای خارجی ما انعکاسی از دنیای درونمان است
آیا همسرتان مسئولیت پذیر است؟ مسئولیت پذیری به این معنی است که به آنچه وعده داده ای، عمل کنی. به این معنی است که فراموش نمی کنید صورتحساب ها را پرداخت کنید، سر قول خود می ایستید، به موقع قرار ملاقاتهایتان می رسید و دیگران را به اصطلاح «نمی کارید». مسئولیت پذیری این نیست که «بگوئید» مسئولیت پذیرید. مسئولیت پذیری، «مسئولانه» عمل کردن است. مسئولیت پذیری یک «مفهوم نیست، یک «عمل» است.
بخشی از پختگی و مسئولیت پذیری این است که «مسئول» و یا «پاسخگو» باشیم. ما مسئولیت زیادی به بچه ها واگذار نمی کنیم، زیرا می دانیم که به قدر کافی پخته نیستند تا از عهده آن برآیند. وقتی همسری «غیرمسئول» پیدا می کنید، در واقع بچه ای را برای خود یافته اید که فقط بدن و اندامی بزرگسالانه دارد.
چنین همسری ممکن است دوست داشتنی باشد. حتی ممکن است شنونده و غمخوار خوبی نیز باشد، اما یقیناً آمادگی رابطه ای بزرگسالانه و تمام عیار را ندارد. چنانچه از اینکه همیشه مایوس و سرخورده تان بکنند، ناراحت نمی شوید، می توانید با چنین کسی ازدواج کنید.هر کس استحقاق آن را دارد که دوست داشته شود. اما هر کس آمادگی پذیرش مسئولیت یک رابطه ی «بالغانه» را ندارد. چنانچه اگر همسرتان «کودک» نباشد («بالغ» او شکل گرفته باشد)، می توانید با او رابطه ی موفقی داشته باشید.
مسئولیت پذیری، «مسئولانه» عمل کردن است. مسئولیت پذیری یک «مفهوم نیست، یک «عمل» است.
آیا همسرتان واجد حس احترام است؟ یکی از نشانه های پختگی بچه ها، حس احترام آنها نسبت به جهان پیرامون آنها و مردم می باشد. به عنوان مثال «کودکی» که حریم هیچ چیز را محترم نمی شمارد و اسباب بازی های برادر خود را بر می دارد، باید بیاموزد که به چیزی که مال او نیست، دست نزند، یا مثلاً بعد از خوردن کلوچه و شیر برای عصرانه، به جای رها کردنشان روی میز می آموزد که به وقت مادر خود احترام بگذارد و آنها را توی یخچال برگرداند یا به جای داد زدن و کوبیدن روی میز رستوران، می آموزد که به محیطی که در آن است، احترام گذاشته و رفتار خود را تعدیل کند.
چنین همسری ممکن است دوست داشتنی باشد. حتی ممکن است شنونده و غمخوار خوبی نیز باشد، اما یقیناً آمادگی رابطه ای بزرگسالانه و تمام عیار را ندارد.
به منظور درک اینکه آیا همسرتان مسئولیت پذیر است یا خیر، دقت کنید که برای موارد زیر چقدر احترام قائل است:
احساسات شما، حریم شما، وقت شما، متملکات شما، متملکات خودش، محیط زندگیمان، کارکنانش، رئیسش، همکارانش و احساسات دیگران.
سؤالاتی که می توانید در رابطه با پختگی و مسئولیت پذیری از همسر آینده خود بپرسید:
۱- آیا معمولاً به موقع به قرار ملاقاتهایتان می رسید؟ یا اینکه معمولاً با تأخیر می رسید؟
۲- در چه زمینه هائی بیش از بقیه «غیرمسئول» هستید (پول، سلامتی، برگرداندن تلفن ها و…)؟
۳- آیا تا به حال از شغلتان اخراج شده و یا استعفا داده اید؟ در صورتی که اخراج شده اید، دلائل آن چه بوده اند؟
۴- آیا در روابط خود بیشتر در نقش «حمایتگر» و یا حمایت شونده» ظاهر می شوید؟
۵- چنانچه از اطرافیانتانان، بپرسند که آیا مسئولیت پذیر بوده اید یا خیر، چه خواهند گفت؟ فکر می کنید که مبنای این قضاوت آنان بر چه اساسی است؟
۶- آیا فکر می کنید که برای احساسات دیگران، احترام لازم را قائل هستید؟
۷- آیا معمولاً وقتی که از دیگران چیزی قرض می
گیرید، آن را پس می دهید؟ آیا این کار را به موقع انجام می دهید؟
۸- چه احساسی نسبت به
زباله ریختن در خیابان دارید؟
توجه: گذشته از پرسیدن سؤالات فوق، به طرز زندگی او نیز دقت کنید، سبک زندگی عملی او هر آنچه را که می بایستی در رابطه با این ویژگی بدانید، به شما خواهد گفت.
کتاب آیا تو آن گمشده ام هستی؟- نوشته باربارا آنجلیس، با تلخیص
زیبـــاشــو دات کام
معمولا دیده می شود که بسیاری از شوهران به موفقیت های حرفه ای همسران خود احساس حسادت میکنند چرا که ؛مرد ان بطور سنتی نان آور خانواده هستند و احساس میکنند که نقش آنها مورد تهدید واقع شده است . در اینجا چند روش برای مقابله با حسادت همسر را بیان میکنیم
۱ – مسول موفقیت شما
یکی از روشهای موفقیت های شما شوهرتان ؛بوده است اگر او از شما حمایت نمیکرد هرگز موفق نمی شدید..
۲ – اعتماد به نفس
اگر همسرتان احساس حسادت میکند ؛به او این اطمینان را بدهید که او نان آور خانواده است و به او افتخار می کنید و به او فرصت بدهید تا مردانگی خود را نشان دهد
۳ – بحث درمورد احساسات شوهر
در مواردی ذهن شوهر به دلیل سرخوردگی و مشاهده رفتار است که به یک هیولا تبدیل می شود با همسر خود در این مورد صحبت کنید
۴ – تمام وقت خودرا به او اختصاص دهید
اگر وقت اضافی داشته باشید آنرا با شوهرتان بگذرانید. برنامه ریزی تعطیلات آخر هفته؛خرید هدیه برای شوهر بدون مناسبت به د لیل موففیت
۵ – شوهرتان را حقیر نکنید
بدترین چیز حسادت همسر بخاطر موفقیت شما ست که باید آن را به نوعی تسکین دهید
زن ها و مردها در روابط زناشویی خود باید به شدت به این دو مهم پای بند باشند:
مردها از زنان غرغرو متنفرند. بعضی از زن ها زبانشان چون نیش عقرب مایه تخریب مرد است. زنان از مردهای داد و فریاد زن، فحاش و منت گذار متنفرند. اگر این صفت ها در روابط همسری پیدا شود، روابط عاشقانه تبدیل به روابط دشمنانه می گردد. آنان همدیگر را درک نمی کنند و زندگی به سردی گرایش پیدا می کند.
این جملات چه از زن شنیده شود و چه از مرد، شکننده است:
۱- ما هیچوقت بیرون نمی رویم.
۲- همه به من بی محلی می کنند.
۳- می خواهم همه چیزرا فراموش کنم.
۴- خیلی خسته ام، هیچ کار نمی توانم بکنم.
۵- خانه همیشه کثیف است.
۶-هیچ کس دیگر حرف مرا گوش نمی دهد.
۷- من در این خانه ارزشی ندارم، فقط یک کارگرم.
۸- دیگر دوستم نداری.
۹- من که از تو خیری ندیدم.
۱۰- تو گولم زدی، خواستگاران زیادی داشتم.
۱۱- حرف هایت برای من دیگر ارزشی ندارد.
۱۲- زن زیاد است، از تو بترها هم وجود دارد.
۱۳- نمی خواهی برو طلاقت را بگیر.
۱۴ حوصله ات را ندارم.
۱۵- من طلاق می خواهم، از تو متتنفرم.
۱۶- در خانه پدرت به تو چیزی یاد ندادن.
۱۷- عجب آدم زبان نفهمی هستی.
۱۸- خرت که از پل گذشت، دیگر ما را آدم به حساب نیاوردی.
۱۹- تو هیچی نداشتی، من تو را به اینجا رساندم.
۲۰- حیف خوبی، حیف از این همه زحمت و تلاش، تو لیاقت نداری، لیاقت تو همین است.
این سخنان مانند ویروسی می ماند که از زبان جاری می شود و روح طرف مقابل را تخریب می کند و اگر اینها مداوم تکرار شود، روابط زن و شوهر روز به روز به سردی می گراید و اگر جواب داده شود و طرف مقابل با او به ستیزه درآید، صحنه نزاع و دشمنی به وجود می آید.
حضرت علی علیه السلام می فرماید: «لجاجت بذر شرارت است، آغاز زمین خوردن است، زیان و ضرر به دنبال دارد، کینه ها را در دل تازه می کند.»/ غررالحکم، ج۲، ص۴۰۱٫
بگو مگوهای تخریبی، هر روز بر سر هم داد و فریاد کردن، منت نهادن و مسخره کردن، در جمع هتک حرمت کردن و شخصیت یکدیگر را نشانه گرفتن، انسان را از زندگی عاشقانه خارج می کند و به زندگی فرسایشی و روزمرگی گرفتار می کند. این سخنان باعث می شود که روی اعصاب یکدیگر راه برویم، پس بیاییم از به زبان آوردن این کلمات پرهیز کنیم.