در یکی از شهرهای اروپایی پیرمردی زندگی می کرد که تنها بود. هیچکس نمی دانست که چرا او تنهاست و زن و فرزندی ندارد. او دارای صورتی زشت و کریه المنظر بود.
شاید به خاطر همین خصوصیت هیچکس به سراغش نمی آمد و از او وحشت داشتند ، کودکان از او دوری می جستند و مردم از او کناره گیری می کردند. قیافه ی زننده و زشت پیرمرد مانع از این بود که کسی او را دوست داشته باشد و بتواند ساعتی او را تحمل نماید. علاوه بر این ، زشتی صورت پیرمرد باعث تغییر اخلاق او نیز شده بود.او که همه را گریزان از خود می دید دچار نوعی ناراحتی روحی شد که می توان آن را به مالیخولیا تشبیه نمود همانطور که دیگران از او می گریختند او هم طاقت معاشرت با دیگران را نداشت و با آنها پرخاشگری می نمود و مردم را از خود دور می کرد.
سالها این وضع ادامه یافت تا اینکه یک روز همسایگان جدیدی در نزدیکی پیرمرد سکنی گزیدند آنها خانواده ی خوشبختی بودند که دختر جوان و زیبایی داشتند.یک روز دخترک که از ماجرای پیرمرد آگاهی نداشت از کنار خانه ی او گذشت اتفاقا همزمان با عبور او از کنار خانه ، پیرمرد هم بیرون آمد و دیدگان دخترک با وی برخورد نمود. اما ناگهان اتفاق تازه ای رخ داد پیرمرد با کمال تعجب مشاهده کرد که دخترک بر خلاف سایر مردم با دیدن صورت او احساس انزجار نکرد و به جای اینکه متنفر شده و از آنجا بگریزد به او لبخند زد.
لبخند زیبای دخترک همچون گلی بر روی زشت پیرمرد نشست.آن دو بدون اینکه کلمه ای با هم سخن بگویند به دنبال کار خویش رفتند.همین لبخند دخترک در روحیه ی پیرمرد تاثیر بسزایی داشت . او هر روز انتظار دیدن او و لبخند زیبایش را می کشید.دخترک هر بار که پیرمرد را می دید ، شدت علاقه ی وی را به خویش در می یافت و با حرکات کودکانه ی خود سعی در جلب محبت او داشت.
چند ماهی این ماجرا ادامه داشت تا اینکه دخترک دیگر پیرمرد را ندید. یک روز پستچی نامه ای به منزل آنها آورد و پدر دخترک نامه را دریافت کرد. وصیت نامه ی پیرمرد همسایه بود که تمام ثروتش را به دختر او بخشیده بود.
میگن وقتی شهر شلوغ میشه قورباغه هفت تیر کش میشه.
درست مثل این سه تا الف بچه جنایتکار که انگار درسی جز خشم و قلدری و حماقت تو زندگیشون نیاموخته بودند و خیلی وقت بوده که با انسانیت وداع کرده بودند ...
واقعا جای تاسف است که اراذل و اوباش اینچنین جامعه را جولانگاه خود قرار داده اند و با احساس حاشیه امنیت برای اعمال مجرمانه خود در روز روشن و بی پروا دست به خشونت میزنند زمانی نه چندان دور در ادبیات محاوره ای مردم در مواقع برخورد با موارد کوچک خشونت بیان میشد : (مگه اینجا تگزاس است ؟!)
حال باید بپذیریم سطح امنیت در جامعه بسیار پایین تر از تگزاس شده است. چرا که در روز روشن با یک کیف دستی نمیتوان به آسانی قدم در خیابان گذاشت و یا در محیط خصوصی مانند باغ مهمانی برگزار کرد یا در کنار جاده برای استراحت توقف نمود یا بانوان به تنهایی در فضای سبز یا مراکز تفریحی مانند استخر امنیت کافی داشته باشند ! چرا که زورگیران و دزدان خشن و افرادی که مایل به کارکردن و کسب درآمد از راه حلال نیستند همواره در کمین میباشند و بواسطه اعتیاد و بیماریهای روحی و روانی و آموزه های نادرست به زن و کودک مردم هم رحم نمیکنند. جای بسی تاسف است.
وبلاگ معیرینژاد، هادی : با پیدا شدن قاتلان روح الله داداشی و دیده شدن ظاهر کج و معوج آنان در مقابل قوی ترین مرد جهان، تراژدی عجیبی در ذهن هر مخاطب نقش می بندد. ساده است اگر بپنداریم مرحوم داداشی قبل از کشته شدن کتک مفصلی به قاتلان خود زده است، ساده است اگر بپنداریم دعوا بر سر هیچ و پوچ بوده است، ساده است اگر بپنداریم اصلا دعوا تقصیر مقتول بوده است و بالاخره ساده است اگر بپنداریم که قهرمانی جوانمرد و نرم خو، قربانی تله نامردمانه ای از حسادت و کین شده است با قاتلانی که مانند برادران آب منگل بعد از دریدن گلویش گفته اند : فرمون فرمون که می گفتن این بود؟!
اما حقیقت این تراژدی ورای این پندارهاست. حقیقت جائیست که فرهنگ جوانان ما از آبشخور چاقو و دشنه وضرب و جرح، آب خورده است. گرچه خمیر مایه داش آکل ها و کاکا رستم ها از زمین تا آسمان با هم فرق دارد اما هردو قربانی یک فرهنگند و آن فرهنگ خشونت ورزیست.
این روزها که شیپور بد صدای خشونت در جامعه ما از پل مدیریت تا گلشهر کرج گوشها را کر کرده است. کمتر کسی است که از خود نپرسد چرا؟ چرا ما ایرانیان که همواره در تاریخ خود به جوانمردی، بردباری و صفات ممتاز انسانی شهره بوده ایم اینک با هر بوق نامربوط در پشت سر اتومبیلمان قداره به دست فریاد هل من مبارز سر می دهیم؟
حقیقت این است که شور جوانی و غرور و تعصب مخصوص این سنین در بین همه جوانان اقصا نقاط دنیا مشترک است اما چرا این شور در جامعه ما در قالب دعواها و خشونت های خیابانی کانالیزه شده است؟
پاسخ روانشناسانه و جامعه شناسانه و حتی مسئولانه به این سئوال آسان است اما قصد ما پاسخ دادن به این پرسش نیست که انبوه پاسخ های انباشته شده در دانشگاهها، مطبوعات و صدا و سیما کم نیستند. اما گویا قرار نیست این پاسخها مجال ظهور و التیام زخمهای عمیق فرهنگی جوانان ما را پیدا کند.
بی کاری گسترده، عقده های اجتماعی، اعتیاد، ……… و بالاخره رواج پنهان و ناخوداگاه فرهنگ خشونت ورزی، لمپنی و حق خود گیری منهای قانون، توسط سینما و تلویزیون و برخی گروههای مرجع در جامعه مثل خانواده و هم محله ای ها می توانند پاسخهای سردستی و یا حتی عمقی باشند.
در جامعه فرهنگی ما که هنوز بهترین فیلم موج نو اش "قیصر" است و پربیننده ترین برنامه شب عیدش "مردان آهنین". قهرمانهای سینمای ارزشی و حتی برخی از سریالهای مناسبتی اش از بین افراد لوطی منش گزینش می شوند و فیلمهای و سریالهای خارجی اش مملو از خشونت و اسلحه است. آیا الگوی پیشرو و مقبولی برای فرهنگ انسان سالم و به دور از الگو های انحرافی لوطی منشی و لات مسلکی می توان یافت؟
آیا با دادن آمار اشتغال بالا در شش ماهه اول فلان سال می توان جوانان را از چنبره باشگاههای آمپولی و ناندرلونی و خود نمایی های بدنی و یا هپروت شیشه ای بر حذر داشت؟
متاسفانه به دلیل مشکلات اقتصادی – اجتماعی و معضل اشتغال، الگوهای موفقیت در جامعه ما از موفقیتهای مشروع اقتصادی به سمت موفقیت های مقطعی در عرصه خود نمایی بدنی و جنسی مثل بادی بیلدینگ دارویی، ورزشهای رزمی، کلکسیونری چاقو و شمشیر، مدهای اجق و وجق و عملهای زیبایی و خالکوبی و… منحرف شده است. و رقابت ها بر سر موفقیت در این آوردگاههای مقطعی اکثرا ناسالم و توام با عقده ها اجتماعی است.
کم نیستند جوانانی که پیدا و پنهان، شناخته و ناشناخته جان خود را بر سر هیچ و پوچ داده اند؛ بر سر مسئله ای که در یک فرهنگ دیگر شاید با یک لبخند و حتی یک ناسزا رفع و رجوع می شود.
وقت آن رسیده (یعنی دیر هم شده است)… که دلسوزان جامعه هر چه سریع تر نسبت به سقوط اخلاقی قشر جوان و مخاطرات روانی آنان با نگاهی آزاد اندیش و آکادمیک چاره اندیشی کنند وگرنه سهل است اگر بپنداریم با دستگیری چند شرور سابقه دار با طرح ضربتی، تمام خلافکاران قداره را غلاف کرده و جامعه از فردای آن روز گل و بلبل می شود و یا با اعدام قریب الوقوع این سه شرور دیگر چشم هیچ فرزندی به گلوی بریده بریده پدرش نیفتد ...
به راستی چرا اینگونه است .....
متأسفانه،ایران اسلامی ما که هر روز با افتخارات بیشتر به سوی پیشرفت می رود تحت تأثیر شرورت هایی قرار می گیرد که بعضی از مردم ساده انگار ما آن ها را از غرب با خود به سوغات آورده اند . نتیجه اش چه می شود ؟؟؟ اینکه یک قوی مرد به خاطر جهالت آنها با ضربات چاقو کشته می شود .آری،
ای کاش ایران و ایرانی بفهمد که تنها جایی که برای همیشه به آنها تعلق دارد همان کشور خودشان ایران است ای کاش بفهمند که با صلح هم می توان به راحتی و با خوشبختی در کنار هم زندگی کرد. همه جا می گویند قانون جنگ قبل از قانون صلح تصویب شده انسان طبیعتی جنگجو دارد و نمی تواند با صلح زندگی کند .... اگر واقعا اینگونه است پس چرا خداوند انسان را مخیر آفرید و چرا به او عقل و درک و شعور داد و او را برتر از همه مخلوقاتش حتی فرشتگانش آفرید . اگر غیر از این بود که درآنصورت باید انسان را پست تر از حیوانات می پنداشت و قانون جنگل بر آنها حکمرانی می کرد! حال که انسان برترین موجود است چرا باید اینگونه به جان همنوع خود بیفتد انسان عقل دارد و با تفکر در این موضوع باید بتواند بهترین راه را برای کنار آمدن با هم در یک جامعه بیابد.
"*به امید جامعه ای بدون درگیری و خونریزی*"
این روزها زندگی بدون استرس هم رویا شده است. چگونگی کنترل استرس یکی از بهترین شیوهها برای حفظ سلامت بدن است.شواهد نشان میدهد فشار بیش از حدی که در زندگی بر ما وارد میشود، فقط باعث از بین رفتن حال و حوصله، و تغییر خلق و خو نمی شود. افرادی که همیشه تحت استرس هستند نسبت به انواع بیماریهای جسمی، از سرماخوردگی ساده گرفته تا فشار خون بالا و بیماریهای قلبی نیز آسیبپذیرترند. راههای زیادی برای مقابله با استرس وجود دارد که یکی از آنها خوردن مواد غذایی مناسب است.مواد غذایی به شیوههای مختلف میتوانند با استرس مقابله کنند. غذاهای آرامشبخش سطح سروتونین بدن را افزایش میدهند. سروتونین در کاهش فشارهای روانی موثر است.غذاهای دیگر سطح کورتیزول و آدرنالین (هورمونهای استرس زا که در دراز مدت عوارضی برای بدن دارند) را کاهش می دهند.در نهایت نیز، یک برنامه غذایی مناسب با کاهش فشار خون و تاثیر مثبت بر سیستم ایمنی بدن میتواند استرس را کاهش دهد.
کربوهیدراتهای پیچیده
تمامی کربوهیدراتها، مغز را تحریک میکنند تا سروتونین بیشتری تولید کند. برای تنظیم میزان سروتونین بهتر است کربوهیدراتهای پیچیده بخورید که آرامتر هضم میشوند. بهترین منابع این مواد، غلات و نانهای سبوسدار است.
مرکبات
مرکبات مثل پرتقال، سرشار از ویتامین C هستند. مطالعات نشان میدهد این ویتامین میتواند سطح هورمونهای استرسزا را کاهش دهد و سیستم ایمنی بدن را تقویت میکند.
اسفناج
اسفناج به دلیل داشتن منیزیم در کاهش استرس موثر است. منیزیم کمک میکند سطح کورتیزول در بدن تنظیم شود. علاوه بر این کمبود منیزیم باعث سردرد و خستگی میشود که از علائم استرس هستند.
ماهیهای چرب
برای کنترل کورتیزول و آدرنالین، ماهیهای چرب بخورید. اسیدهای چرب امگا 3 که در ماهیها یافت میشوند، از بروز بیماریهای قلبی پیشگیری کرده و با هجوم هورمونهای استرسزا مقابله میکنند.
چای سیاه
تحقیقات نشان میدهد، مصرف چای سیاه (ترجیحا کمرنگ) به شما کمک میکند خیلی سریعتر از شرایط استرس زا دور شوید. اما قهوه میتواند میزان استرس را افزایش دهد.
پسته
پسته میتواند تاثیر هورمونهای استرسزا را بر بدن کاهش دهد. آدرنالین فشار خون را افزایش می دهد و باعث میشود زمانی که تحت استرس هستید، ضربان قلب شما افزایش یابد. خوردن یک مشت پسته در هر روز میتواند فشار خون را کاهش دهد و در نتیجه اثر ترشح آدرنالین را نیز کم کند.
بادام
بادام سرشار از ویتامینهای مفید است؛ از جمله ویتامین E که سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند و ویتامینهای گروه B که بدن را در برابر حملات استرسزا انعطاف پذیر و آماده میکند. برای این که از فواید این ماده غذایی بهرهمند شوید، هر روز مقداری بادام بخورید.
سبزیجات خام
مصرف سبزیجات ترد و خام میتواند با اثرات منفی استرس مقابله کند. جویدن کرفس یا هویج خام به رها شدن گرفتگی فکها در مواقع استرس کمک میکند و در نتیجه سردردهای عصبی را کاهش میدهد.
شیر
یکی دیگر از راههای کاهش استرس، خوردن یک لیوان شیر ولرم قبل از خواب است. محققان میگویند کلسیم موجود در شیر میتواند گرفتگی های عضلانی را کاهش دهد و باعث تسکین تنش شود.
ورزش، دشمن استرس
علاوه بر رژیم غذایی مناسب، یکی از بهترین شیوههای مبارزه با استرس، ورزش کردن است. ورزشهای هوازی در این باره بسیار موثرند، زیرا این ورزشها اکسیژن دریافتی توسط بدن را افزایش می دهند و باعث تولید آندورفین (ماده شیمیایی آرامشبخش) میشوند. برای این که نتایج مثبت ورزش را در خودتان ببینید، 3 تا 4 بار در هفته و هر بار 30 دقیقه ورزش کنید.
1) مایه ناراحتی شیطان لعین است .
2) مایه استجابت دعا می شود .
3) باعث نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان می شود .
4) باعث آمرزش گناهان می شود .
5) شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود .
6) نشانه انتظار است .
7) فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان(ع) زود تر واقع می شود .
8) باعث طولانی شدن عمر است .
9) هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود .
10) باعث زیاد شدن اِشراف نور امام زمان(ع) در دل او می شود .
11) محبوبترین افراد نزد خداوند خواهد بود .
12) کردار بد او به کردار نیک مبدّل می شود .
13) دعای امیرالمومنین(ع) در حق او در روز قیامت است .
14) بی حساب داخل بهشت می شود .
15) فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند .
16) از تشنگی روز قیامت در امان است .
17) این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانی خواهد بود .
18) باعث دوری غصّه ها می شود .
19) این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است .
20) در روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می کند .
21) سبب کامل شدن دین است .
22) ثواب کسی را دارد که زیر پرچم حضرت مهدی (عج) شهید شده است .
23) با ائمه اطهار (ع) محشور می شود .
24) نائل شدن به بالاترین درجات شهدا در روز قیامت .
25) شفاعت حضرت فاطمه زهرا (س) شامل حالش می شود .
برای این که این فضایل بزرگ نصیبتان شود همیشه بعد از نمازهای واجب و یا در مجالس روضه و یا در سحرگاهان اولین دعایی که می کنید خدا را به حقّ محمد (ص) وآلش و به حقّ قرآنش و به حقّ شهدای کربلا قسم دهید که از بقیه غیبت ولیّش حضرت مهدی (ع) صرف نظر فرماید . آمین یا رب العالمین
"*یا رَبََََََّ الحُسَینِ بِحَقِّ الحُسَینِ اِشفِ صَدرِ الحُسَینِ بِظُهُور الحُجََََّة*"
هنگامی که خدا زن را آفرید به من گفت: این زن است. وقتی با او روبرو شدی، مراقب باش که ...
اما هنوز خدا جمله اش را تمام نکرده بود که شیخ سخن او را قطع کرد و چنین گفت: بله وقتی با زن روبرو شدی مراقب باش که به او نگاه نکنی. سرت را به زیر افکن تا افسون افسانة گیسوانش نگردی و مفتون فتنة چشمانش نشوی که از آنها شیاطین میبارند. گوشهایت را ببند تا طنین صدای سحر انگیزش را نشنوی که مسحور شیطان میشوی. از او حذر کن که یار و همدم ابلیس است. مبادا فریب او را بخوری که خدا در آتش قهرت میسوزاند و به چاه ویل سرنگونت میکند مراقب باش....
و من بی آنکه بپرسم پس چرا خداوند زن را آفرید، گفتم: به چشم.
شیخ اندیشه ام را خواند و نهیبم زد که: خلقت زن به قصد امتحان توبوده است و این از لطف خداست در حق تو. پس شکر کن و هیچ مگو....
گفتم: به چشم.
در چشم بر هم زدنی هزاران سال گذشت و من هرگز زن را ندیدم، به چشمانش ننگریستم، و آوایش را نشنیدم. چقدر دوست میداشتم بر موجی که مرا به سوی او میخواند بنشینم، اما از خوف آتش قهر و چاه ویل باز میگریختم.
هزاران سال گذشت و من خسته و فرسوده از احساس ناشی از نیاز به چیزی یا کسی که نمیشناختم اما حضورش را و نیاز به وجودش را حس می کردم . دیگر تحمل نداشتم . پاهایم سست شد بر زمین زانو زدم، و گریستم. نمیدانستم چرا؟
قطره اشکی از چشمانم جاری شد و در پیش پایم به زمین نشست...
به خدا نگاهی کردم مثل همیشه لبخندی با شکوه بر لب داشت و مثل همیشه بی آنکه حرفی بزنم و دردم را بگویم، میدانست.
با لبخند گفت: این زن است . وقتی با او روبرو شدی مراقب باش که او داروی درد توست. بدون او تو غیرکاملی . مبادا قدرش را ندانی و حرمتش را بشکنی که او بسیار شکننده است . من او را آیت پروردگاریم برای تو قرار دادم. نمیبینی که در بطن وجودش موجودی را میپرورد؟
من آیات جمالم را در وجود او به نمایش درآورده ام. پس اگر تو تحمل و ظرفیت دیدار زیبایی مطلق را نداری به چشمانش نگاه نکن، گیسوانش را نظر میانداز، و حرمت حریم صوتش را حفظ کن تا خودم تو را مهیای این دیدار کنم...
من اشکریزان و حیران خدا را نگریستم. پرسیدم: پس چرا مرا به آتش قهر و چاه ویل تهدید کردی ؟!
خدا گفت: من؟!!
فریاد زدم: شیخ آن حرفها را زد و تو سکوت کردی. اگر راضی به گفته هایش نبودی چرا حرفی نزدی؟!!
خدا بازهم صبورانه و با لبخند همیشگی گفت: من سکوت نکردم، اما تو ترجیح دادی صدای شیخ را بشنوی و نه آوای مرا ...
و من در گوشه ای دیدم شیخ دارد همچنان حرفهای پیشینش را تکرار میکند ...
باید گاهی سکوت کنیم ، شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد
این روزها آنقدر همه جا حرف طلاق و جدایی و... است که خیلیها از ازدواج میترسند و خیلی از ازدواج کردهها را هم نگران زندگی زناشوییشان میکند، اما باور کنید بهراحتی میتوانید عشق را در زندگی زناشویی خود حفظ کنید، کافی است کمی بیشتر به رفتارهایتان توجه کرده و سعی کنید عادتهای بد خود را از بین ببرید و البته از بین بردن یک عادت بد کار خیلی مشکلی است میتواند روزها، ماهها یا حتی سالها به طول انجامد. مسلما همسر شما نمیتواند این همه صبر کند، شما باید قبل از بهوجود آمدن هرگونه کدورت، عادتهای رفتاری خود را اصلاح کنید.
در اینجا کوشیدهایم چند راهحل خوب برای از بین بردن عادتهای بد به شما یاد بدهیم تا هیچ وقت خوشبختی و شادی زندگی زناشویی شما را ترک نکند.
اگر در خانه بهخود نمیرسید
چه بخواهید چه نخواهید زندگی میگذرد، شما پیر میشوید، بچهدار میشوید، بیمار یا چاق میشوید و... و به مرور در زندگی نگاه شما به زندگی و همسرتان عوض میشود، شما نمیتوانید همان نگاهی را به همسرتان داشته باشید که در نخستین دیدارتان داشتید. به هرحال چه بخواهید چه نخواهید همسر شما همیشه به ظاهرتان توجه میکند و برایش مهم است و میتواند او را جذب کند. هیچ زحمتی ندارد که سعی کنید کمی برای همسرتان به ظاهر خود برسید، حتی یک تغییر کوچک در ظاهرتان یا یک مهمانی 2نفره میتواند اثر زیادی در زندگی شما داشتهباشد، باید همیشه زیباییهای فیزیکی خود را برای همسرتان حفظ کنید مثل اینکه وزن خود را متعادل نگه دارید یا... رعایت این موارد نه تنها در شاداب نگه داشتن زندگی زناشویی شما موثر است بلکه موجب تقویت سلامت بدنی و روحی(اعتماد به نفس) شما نیز میشود.
اگر بیشتر زمان شما صرف کار میشود
اینکه شما یک فرد مستقل و متکی بهخود نه به همسرتان باشید بسیار مهم است، اینکه به کارتان اهمیت دهید یا دوستان خود را داشتهباشید یا گاهی به سراغ تفریحهای مورد علاقهتان بروید اصلا بد نیست، ولی اینجا باید یک نکته را فراموش نکنید و آن این است که اولویت اول شما در زندگی، همسر و زندگی زناشوییتان است. بهطور حتم شوهر شما دوست ندارد فکر کند که در زندگی شما نقشی ثانوی و نه چندان مهم دارد. در این حالت ممکن است یا هیچچیز نگوید یا به شما بگوید دوست دارم زمان بیشتری را با هم بگذرانیم یا... .
اگر زیاد با خانوادهها رفتوآمد میکنید
وقتی شما بیشازحد با خانواده خودتان یا همسرتان رفتوآمد کنید و به قولی همیشه با هم باشید به مرور تمام چیزهای خصوصی که در زندگی زناشویی شما وجود دارد یا تمام ویژگیهای خاص همسرتان برملا خواهد شد و حتی ممکن است به واسطه این ارتباط زیاد، خانواده روی تصمیمهای شما در مورد همسرتان تاثیر بگذارند. همه اینها میتواند به راحتی به زندگی شما آسیب برساند بهخصوص اگر همسر شما احساس کند که در زندگی بهعنوان یک فرد درجه دوم (بعد از خانواده شما ) به حساب میآید.
شما باید اولویتهای خود را در زندگی مشخص کنید تا بتوانید مرز میان انتخابهای خود با دیگران را مشخص کنید یعنی حتی اگر با پدرومادر و بهطور کلی خانوادهتان خیلی صمیمی هستید باید مواظب باشید، کسی نتواند اولویتها و انتخابهای اساسی زندگی شما را تغییر دهد.
با ازدواج کردن در واقع خانوادهای برای خود میسازید که باید بیش از همه چیز در زندگی شما مهم باشد.
البته این مورد کاملا به نوع خانوادهها وابستهاست یعنی اگر خانوادههایتان به لحاظ فرهنگی یا... کاملا متفاوت باشند ممکن است همسرتان از چگونگی یا میزان ارتباط شما با خانوادهتان گلهمند شود و برای حل این مشکل باید با او صحبت کنید تا به تفاهم برسید. اما اگر خانوادههایتان شبیه هم باشند شما در یک موقعیت خیلی خوب قرار دارید و چندان در این مورد دچار مشکل نخواهید شد.
اگر درباره خریدهایتان با همسرتان مشورت نمیکنید
براساس تحقیقی که در سال 2007 انجام شده است، دعواها و اختلافهای بیش از 37 درصد زوجین به دلیل پول است تا مسائل عادی روزمره و همین تحقیق نشان میدهد، نزدیک 80 درصد زن و شوهرها گاهی خریدهایشان را از هم پنهان میکنند. ممکن است اگر شما خرید یک بلوز را به همسرتان نگویید، اتفاق خاصی نیفتد اما بهطور حتم پنهان کردن خریدهای بزرگ یا دیگر تعهدات مالی عمده مثل قرضها میتواند در زندگی زناشویی شما مشکل بهوجود بیاورد. این موارد نه تنها باعث کدورت و عصبانیت میشوند بلکه داشتن شیوهای نادرست در خرجکردن پول میتواند بهراحتی آینده خانواده شما را به خطر بیندازد. بهتر است از همان ابتدا درباره تمام مسائل مالی خانواده مثل صورت حساب بانک، پرداختها، وامها، پساندازها، سرمایهگذاریها و... با همسرتان مشورت کنید و به او اطلاع دهید. یادتان باشد، اگر نتوانید بهطور دوستانه درباره مسائل مالی با هم صحبت کنید یعنی زندگی زناشویی شما مشکل دارد.
عشق بین شما مثل گلی است که باید هر روز به آن رسیدگی کنید. کوچکترین محبت و عاطفهای که شما هر روز به هم ابراز کنید صمیمیت و عشق شما را زنده نگه میدارد
اگر احساسات خود را بروز نمیدهید
عشق بین شما مثل گلی است که باید هر روز به آن رسیدگی کنید. کوچکترین محبت و عاطفهای که شما هر روز به هم ابراز کنید صمیمیت و عشق شما را زنده نگه میدارد اما متاسفانه بسیاری از زوجین این مسئله را فراموش میکنند و سعی کنیدتا جایی که میتوانید اطرافتان را پراز محبت کنید. باور کنید کارهای خیلی ساده میتواند بسیار موثر باشد مثلا هنگامی که ایستاده هستید از او بپرسید چیزی احتیاج ندارد یا او را با کادوهای کوچک غافلگیر کنید (اصلا لازم نیست کادوها گران قیمت باشد)، وقتی برای شما کاری انجام میدهد از او تشکر کنید(اصلا مهم نیست آن کار بزرگ باشد یا کوچک) باید بدانید این کارهای محبتآمیز فقط مخصوص دوران نامزدی نیست و حتی میتوان گفت اهمیت آنها در زندگی زناشویی شما بیشتر است.
اگر عادت دارید مدام انتقاد کنید و غر بزنید
اینکه همیشه دیگران را مقصر بدانیم کار واقعا راحتی است و مسلما بیرحمانه انتقاد کردن از همسر نیز ساده است. هر چند ممکن است شوهرتان غرهای همسرش را دربین دوستانش مسخره کند و از آنها جوک بسازد ولی بهطور حتم در درونش از این غرها ناراضی است. اگر بهخودتان اجازه دهید که مدام از همسرتان انتقاد کنید به مرور به خوشبختیتان خدشه وارد میکنید. شاید با خود فکر کنید، فقط کارهایی را به او یادآوری میکنید یا انتقادهایتان منصفانه است، اما وقتی این روند را ادامه دهید حرفهایتان تبدیل به غر و نق میشود و در نتیجه او ممکن است صدایش را بالا ببرد و همین شما را عصبانیکند و در نهایت مدام بین شما دعوا پیش بیاید. شما باید یک جا این روند را قطع کنید، قرار نیست شما شوهرتان را تربیت کنید، هرگز فراموش نکنید وقتی شما با او ازدواج کردید یعنی او را با تمام خصوصیاتش قبول کردید.
اگر در دعواها منصف نیستید
گفتوگو یا حتی بحث و جدل کردن برای حل یک مسئله لزوما بد نیست. بسیار پیش میآید که بین شما و همسرتان در مسائل مهمی چون مسائل مالی یا فرزندان یا مسئولیتهای خانه و خارج از خانه اختلاف نظر وجود دارد، در این مواقع آنچه مهم است مواجه شدن منصفانه با موضوع است بهاصطلاح شما باید منصفانه باهم بحث و جدل کنید یعنی:
شما باید اولویتهای خود را در زندگی مشخص کنید تا بتوانید مرز میان انتخابهای خود با دیگران را مشخص کنید یعنی حتی اگر با پدرومادر و بهطور کلی خانوادهتان خیلی صمیمی هستید باید مواظب باشید، کسی نتواند اولویتها و انتخابهای اساسی زندگی شما را تغییر دهد
اگر هرچیز کوچکی را جدی میگیرید
بسیار پیش میآید که شوهر شما کارهای کوچکی را که از او خواستهاید فراموش کند مثلا یادش برود لباس شما را از خشکشویی بگیرد یا چیز خرابی در خانه را تعمیر کند یا... باید بدانید که فراموش کردن این کارها به این معنا نیست که او شما را دوست ندارد. در یک زندگی ممکن است بسیاری اوقات کارها آن جور که باید پیش نروند اما در این مواقع شما هستید که باید با خود فکر کنید کدام مورد ارزش آن را دارد که شما عصبانی شوید. ما گاهی یک موضوع کوچک را بیش از حد بزرگ میکنیم. هیچوقت همه چیز درست پیش نمیرود و اگر سخت بگیرید و بخواهید همیشه و همه جا هر چیز کاملا درست و به جا باشد، به مرور این حالت باعث بهوجود آمدن مشکلات و دردسرهایی در زندگی زناشویی خود میشوید. روی موضوعاتی تکیه کنید که ارزشش را داشته باشد وگرنه زندگیتان را تبدیل به میدان نبرد میکنید.
وقتی چیزی شما را ناراحت میکند، اول از همه از خود بپرسید واقعا این موضوع چقدر مهم است؟ آیا به اندازه کافی دلیل منطقی دارید که نشان دهد آن یک موضوع ضروری در زندگی است؟
اگر شما یاد بگیرید که از بعضی مسائل عبور کنید و آنها را جدی نگیرید به مرور دیگر هیچ رنجشی بین شما و همسرتان بهوجود نمیآید و آن وقت دیگر اختلافهای غیرمنطقی و غیرمنشصفانه پیش نخواهد آمد.
این یک اندیشه است.
آیا زمانی فرا خواهد رسید که باور کنیم در همین نزدیکیها چشمهای نگرانی زندگیامان را هر روز مرور میکند؟
چشمانی مضطرب، که منتظر است تا با خوب شدن ما دلخوشانه پا در رکاب ظهور نهد.
بیاییم صادقانه یک بار هم شده بینیرنگ دست بر آستان نیازش بریم و شرمگینانه بگوییم اگر چشم به راه خوب شدن مایی تا بیایی چنین نخواهد شد؛ تا چنینیم.
پس خود از خدا بخواه چنان شود.
تو خود خوب میدانی که امواج پرتلاطم و سهمگین فتنههای آخرالزمانی میرود تا آخرین باقیماندههای این بنیان را ببرد.ا
ای عزیز! بر ما ببخش که چه بسیار دروغگویان لافزن شدهایم.
آیا باورکردنیست با وجود دهها و صدها و هزاران مؤسسه و مرکز و بنیاد و محفل و شیفته، همچنان گرد غریبی بر روی شما باشد؟!
که تو به اندازه یک باشگاه ورزشی نیز نزد ما مهم نیستی.
چه کسی باور میکند؟
چه گناهی دارند جوانان علاقهمند به تو که نمیتوانند بلندای عظمت تو را در فراز منارههای مسجدی به نام تو جستجو کنند؟
چه تقصیری دارند نوجوانان عزیزی که آنها را به این پندار واداشتهاند که نور معرفت تو را در ژرفای چاه عریضه جستجو کنند؟
ای مسافر غریب! نمیخواهم دردی بر دردهای تو باشم که این دلگویههای دل دردمندست. و نه زخمی بر دل دوستان راستین تو، که حساب آنها، نیک میدانم از این خطابها جداست.
زهی خوشخیالی است که موج گوشآزار حضور بیحاصل برخی وقتگذرانها را به ظهور صغرا تفسیر کنیم که نیمه شبها تابستان برخی مکانهای منسوب به تو، گواهی بر ناصواب بودن این برداشت است.
خود خوب میدانیم آنچه بر ما میرود، نه یاد تنهاییهای غریبانه تو، که رفع نیازهای پست دنیایی ماست.
و این هجوم، نه برای آزادی تو از زندان غیبت، که برای رفاه بیشتر خود است.
به راستی کدامیک از ما مدعیانیم که آمدن تو را آنگونه که واقعیت خواهد یافت، برتابیم؟
تا چه حد خود را برای آن آمدن، مهیا ساختهایم؟...
و ماآیا هرگز به این فکر کردهایم گریههای نیمه شب آن مسافر غریب برای چیست؟
بیگمان بخشی از آن مویهها برای بی وفایی ماست.
او میگرید؛ اما نه برای عریضههای چاهها؛ که برای گرفتارآمدگان در چاههای خود خواهی.
او میگرید؛ اما نه برای فرو غلطیدن جوانان در ورطههای گمراهی که برای سکوت دانشمندان.
مینالد . اما نه برای خود که برای ما...
1. اگر ماشین شخصی دارید وقتی با همسرتان درون ماشین هستید مراقب رفتار و احوالاتتان باشید و مطلقا از رفتارهای خصوصی درون ماشین بپرهیزید چون همیشه کسی هست که به شما چشم دوخته حتی اگر مطمئنید پشت قله قاف پارک کردید و هرچند اگر همسرتان با شما همراهی کند اما بعدها قضاوت خوبی در موردتان نخواهد داشت و شما در ذهنش فردی موقع نشناس و بی مبالات محسوب می شوید. آقائی تان را حفظ کنید.
2. اگر با همسرتان با وسیله نقلیه عمومی رفت و آمد میکنید باز مراقب نوع نشستنتان باشید.
صندلی تاکسی، تختخواب نیست !
3. در خیابان های شلوغ خواهشا دستان هم را نگیرید. خیابان، پارک نیست. دختران و پسران دم بخت زیادی در خیابان ها در حال رفت و آمدند که به هر دلیلی فعلا امکان ازدواج ندارند و ایجاد هوس ازدواج برای این قشر ناجوانمردیست. چون معمولا خانم ها تقاضا میکنند که دستانتان را به هم بدهید با توضیح منطقی این موضوع از ایشان بخواهید از اینکار صرف نظر کنند. بماند که بعضی از خانم ها باز هم درک نمی کنند متاسفانه و خودشان را در ایام مجردی فراموش میکنند. جسارتا گاهی قاطعیت بیشتر و البته همراه با محبت لازم است.
4. در دوران عقد خانم ها بشدت از مسائل جنسی بی موقع گریزانند و استرس با دقائقشان قرین است و به همان اندازه مردها بی منطق و وقت نشناس میشوند. امکان دارد شما مکان یا زمانی را صد درصد مناسب روابط محدود جنسی تان بدانید اما این مکان یا زمان برای همسرتان صد درصد استرس زا باشد. از حال همسرتان مطلع شوید پیش از هرکاری و به عبارتی موقعیت شناس باشید ولی خودخواه نباشید.
5. دوران عقد را با هزینه های سنگین رستوران و تفریح نمی توانید شاد نگه دارید بلکه با شناخت بیشتر از جنس مخالف و روحیات و احوالاتش به شادی و نشاطتان بیافزایید.
6. از تلفن زدنهای بی موقع و خیلی طولانی برهیزید چون مسلما در خانه همسرتان افراد دیگری هم زندگی میکنند.
7. اگر در منزل همسرتان پسر یا دختر مجردی هست و یا همچنین اگر خودتان خواهر یا برادر مجرد یا حتی بچه های ممیزی اطرافتان هست خواهشا برای پاک ماندن خیالات آنها بیشتر مراقب عشق ورزی هایتان باشید. خصوصا مراقب لباس پوشیدن همسرتان جلوی افراد فوق الذکر باشید.
8. تا دیروز که منزل پدرتان تشریف داشتید پدرتان مسئول خانه تان بود پس اگر مادرتان برخی مسائل شرعی مانند مراقبت از حجاب کامل یا عدم آرایش جلوی نامحرم را رعایت نمی کرد بدانید این موضوع از شما سلب مسئولیت نمی کند. شما حالا مرد یک خانه اید و یک پدر بالقوه.
9. تاکید میکنم همسر شما فقط مجاز است برای شما آرایش کند (اینجا خودخواهی رواست) اینکه خیلی از خانم های مذهبی متاسفانه بعد از ازدواج به یکباره بی ضابطه دست به آرایش میشوند در همه جا خلاف شرع است. اگر جدی نگیرید چوبش را می خورید بدون شک! پس از همسرتان بخواهید فقط درون منزل برایتان آرایش کند. (تازه خیلی مردها اصولا از آرایش خوششان نمی آید) راستی چرا این موضوع کلی را اینجا گفتم؟ چون خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج. این اشتباه است که کسی بگوید خجالت میکشم به همسرم بگویم آرایش نکن یا مراقب لباس پوشیدنت باش چون بعدا با این سوال همسرتان مواجه می شوید که چرا قبلا نمی گفتی؟
10. مراقب خدا باشید. یعنی اینکه اگر تا دیروز روزی یه صفحه قرآن میخوندی حالا بخاطر گپ زدن های زیادی با همسرت ازش غافل بشی یا مثلا اهل هیات و یا اهل زیارت بودی دیگه نیستی خوب خدا دلگیر میشه ازت تازه آدم باید بخاطر قدردانی از خدا توجهاتشو بیشتر کنه به حضرت حق نه ارتباطشو قطع یا کمرنگ کنه.
11. گذشته را فراموش کنید. خیلی مسائلی که در مجردی با آنها سر و کار داشتید و برایتان جذاب بوده احتمالا برای همسرتان جذاب نیست و شاید هم اینکه همسرتان مثلا بفهمد شما در مجردی در فلان پارک دوشب با رفقایتان چادر زده بودید ناراحت هم بشود یا خدای نکرده مثل آدم های نادان بنشینید و با شجاعت دونکیشوتی تمام از خواستگاری رفتن های جور واجورتان بگویید. مراقب زبانتان باشید.
12. از معجزه ی هدایای ارزان بویژه گل سرخ غافل نباشید. اگر اصولا بچه مایه دار نیستید و روی پای خودتان هستید چاره ای هم جز این ندارید. از همین ابتدا به قدر وسعتان هدیه بخرید و البته سعی کنید به مناسبت های مختلف تقدیم همسرتان کنید.
13. اگر با همسرتان برای تفریح جائی میروید جیبتان خالی نباشد چون اصلا زیبا نیست که از همسرتان پول بگیرید برای یک هویج بستنی. ضمنا مجبور نیستید جائی بروید برای شام یا تفریح که از هزینه هایش مطلع نیستید و غافلگیر شوید.
14. مراقب پدر و مادرتان باشید. اصولا اوایل زندگی چون تمام تمرکزتان روی همسرتان است و وقت زیادی برایش می گذارید احتمال اینکه از وظایف فرزندی تان غافل شوید وجود دارد در نتیجه حواستان به پدر و مادرتان باشد به ویژه مادرتان چون الان یک رقیب جدی پیدا کرده هر چند اگر مادرتان بروز ندهد این نصیحت را از من بشنوید. در ایام عقد به پدر و مادرتان بیشتر محبت کنید.
15. از همان اول زندگی سعی کنید نمازتان را به جماعت بخوانید. چون کسی که شان امام جماعت پیدا می کند بیشتر مراقب احوالات خود است. ضمنا این خصلت حسنه بعدها موقعی که بینتان شکرآب میشود خیلی به کارتان می آید. شاید همسرتان یک روز ظهر با شما قهر باشد ولی اگر آدم باشید تا مغرب با شما آشتی میکند. بزرگوار باشید.
16. مراقب حافظه ی همسرتان باشید. مطلقا دروغ نگویید چون دیری نمی پاید که رسوا می شوید. خانم ها حافظه ای به مراتب قوی تر از ابر رایانه دارند در نتیجه هیچ وقت حماقت نکنید که برایش آسمان ریسمان از کارهای نکرده تان ببافید. زبانتان عفیف باشد.
17. مراقب چشمانتان باشید البته برای رضا و طاعت از خدا و البته بدانید زنها حتی اگر پشت سر شما باشند حواسشان به چشمان شماست. متوجه هستید که چه عرض میکنم؟! چشمتان را پاک نگه دارید تا خدا عطشتان را با همسرتان فرو نشاند. والا آدم چشم چران مثل تشنه ایست که آب دریا می نوشد.
18. اگر دیدید خانه پدریتان در دوران عقدتان ناآرام و متلاطم است و حرف ها در امور مختلف همراه با جار و جنجال است خیلی تعجب نکنید بگو مگوها و استرس ها و عدم شناخت ها عامل این موضوع است.صبور باشید این موضوع بعضا طبیعی است.
19. دور خیلی از رفقای مجردتان را خط بکشید.
20. رفت و آمد با خیلی از دوستان متاهل هم آفت دارد چون خانم ها به راحتی آقایون با هم اخت نمی شوند و حاشیه ارتباطاتشان زیاد است.
21. بعد از عقدتان نیازی نیست بلافاصله بنگاه خیریه راه بیاندازید که دخترها را به پسرها برسانید بعدا پشیمان میشوید. برای این کارها خیلی عجله نکنید بگذارید جوهر عقدنامه تان خشک بشود بعد.
22. حرف های بزرگترها را هم جسارتا خیلی گوش ندهید چون تا متوجه میشوند تازه داماد هستید شروع می کنند موعظه های عجیب غریب که پسرم به زن رو نده و بذار همیشه خمار محبتت باشه و گربه رو در حجله بکش و از این قبیل مزخرفات. حتما از کتاب های خوب بهره مند شوید. زندگی شوخی نیست!
برای اینکه بتوانید زبان بدن اطرافیانتان را بخوانید اول از همه به چشمان آنها نگاه کنید، هیچ ارتباطی بدون چشمها نمیتواند چندان موثر باشد (البته ارتباط چشمی را با زل زدن اشتباه نگیرید، همیشه زل زدن به افراد میتواند یک عمل کاملا بیادبانه باشد) در انواع ارتباطهایتان میتوانید بیشترین چیزها را از چشمها بفهمید پس با اصول خواندن چشمها آشنا شوید.
وقتی در دنیای تصاویر غرق است
به سمت بالا نگاه کردن
معمولا وقتی افراد نگاهشان را به سمت بالا میبرند در حال فکر کردن هستند، بهخصوص زمانهایی که تصویری را در ذهنشان مجسم میکنند، حتی شاید بتوان گفت این حالت نشان میدهد فرد در ذهنش بهدنبال تصاویر متفاوت میگردد. نگاهکردن از بالا به سمت چپ نشان میدهد فرد میخواهد یک خاطره را به یاد بیاورد، نگاه به بالا به سمت راست نشان میدهد که فرد میخواهد با قوه تخیل و تصور خودش تصویری را در ذهنش مجسم کند ( حتی گاهی با این روش میتوان دروغگو را شناخت) البته باید دقت کنید که گاهی جهتها ممکن است برعکس باشد اگر در جهتهای درست شک دارید، میتوانید او را امتحان کنید مثلا از او بخواهید که واقعهای را که هر 2 میدانید به یاد بیاورد یا چیزی را تصور کند. گاهی هم به سمت بالا نگاه کردن میتواند نشان دهد که فرد کسل شده است و در اطراف بهدنبال یک چیز جالب میگردد.
زمانی که اعتماد به نفس ندارد
به پایین نگاه کردن
وقتی کسی به پایین نگاه میکند یعنی زمانی که به فرد مقابلش نگاه نمیکند میتواند نشانه مطیع بودن او باشد (در واقع او به شما میگوید من برایتان تهدیدی نیستم و کاملا به شما احترام میگذارم).
علاوه بر اینکه به پایین نگاه کردن میتواند نشانه مطیع بودن فرد باشد همچنین میتواند نشان دهد که فرد احساس گناه میکند. نگاه کردن به پایین به سمت چپ میتواند نشان دهد که فرد درحال حرف زدن با خودش است (اگر به لبهایش نگاه کنید شاید حرکت آهسته آنها را ببینید) نگاه به پایین به سمت راست نشاندهنده این است که درون او پر از احساسات است.
البته در بسیاری از فرهنگها ارتباط چشمی چندان عمل پسندیدهای نیست و بنابراین افراد ترجیح میدهند هنگام صحبتکردن سرشان را پایین بیندازند تا به این وسیله احترام خودشان را نشان دهند.
وقتی تمایلش را پنهان میکند
کوتاه نگاه کردن
وقتی فردی خیلی اجمالی و زودگذر به چیزی نگاه میکند میتواند تمایل فرد را نشان دهد، مثلا وقتی شما خیلی کوتاه و زودگذر به در ورودی نگاه میکنید یعنی تمایل دارید زودتر اتاق را ترک کنید. وقتی کسی به شما نگاهی اجمالی و زودگذر میاندازد، نشان میدهد که تمایل دارد با شما صحبت کند و همچنین چنین نگاهی نشاندهنده نگرانی فرد درباره احساس طرف مقابل است بهخصوص وقتی حرفی زده که ممکن است او را ناراحت کرده باشد. همچنین این نگاه میتواند نشاندهد که فرد تمایل دارد به چیزی ممنوع نگاهی طولانی کند.
وقتی حوصله ندارد
غیر مستقیم نگاه کردن
بیشتر اوقات ما به اطرافمان بهصورت مستقیم نگاه میکنیم بنابراین وقتی فردی بهطور غیرمستقیم یا ازگوشه یا... نگاه میکند یکی میتواند به این نشانه باشد که میخواهد به نوعی از نگاه کردن به روبهرویش فرار کند یا اینکه در مقابلش چیزی وجود دارد که نظرش را جلب کرده است. اگر فردی فقط لحظهای کوتاه با گوشه چشم به چیزی نگاه کند نشان میدهد فرد حواسش پرت است و بهدنبال شناسایی اطراف یا چیزی جالب است، البته این نوع نگاه میتواند نشانه رنجش و ناراحتی نیز باشد (مثلا اینکه اصلا علاقهای به شنیدن حرفهای شما ندارم) نگاه از گوشه سمت چپ میتواند نشان دهد که فرد میخواهد صدای خاصی را به یاد بیاورد، نگاه از گوشه سمت راست نشان میدهد که فرد میخواهد صدایی را در ذهنش بازسازی کند. البته در افراد مختلف میتواند این حالت برعکس باشد و شما باید ابتدا فرد را امتحان کنید.
وقتی در حال توطئهچینی است
مدام به چپ و راست نگاه کردن
وقتی چشمان فردی مرتب از یک سمت به سمت دیگر حرکت میکند، میتواند نشاندهنده حیلهگری یا دروغگویی او باشد یعنی او بهدنبال راه فرار است تا دیگران به هدف او پی نبرند.
همچنین وقتی فردی در حال توطئهچینی است مدام به اطراف نگاه میکند تا مطمئن شود که کسی به او نگاه نمیکند یا گوش نمیدهد.
نگاه توهین آمیز چگونهاست
با دقت نگاه کردن
شاید بارها اتفاق افتاده باشد که با فردی برخورد کردهاید که مدام از بالا به پایین، شما را نگاه میکند، این میتواند کاملا یک عمل توهین آمیز باشد و نشان دهد فرد موقعیت خودش را بالاتر و مسلطتر میداند. در واقع او بهطور ضمنی میگوید که من بسیار قویتر از شما هستم، احساسات شما اصلا برایم مهم نیست و...
وقتی فردی به پیشانی طرف مقابل نگاه میکند و نه بهخود او نشاندهنده بیعلاقگی است. همچنین وقتی فردی نگاهش را از روی چشمانتان منحرف میکند، یعنی میخواهد بفهمد که در ذهن شما چه چیزی میگذرد.
وقتی چشمان فردی مرتب از یک سمت به سمت دیگر حرکت میکند، میتواند نشاندهنده حیلهگری یا دروغگویی او باشد یعنی او بهدنبال راه فرار است تا دیگران به هدف او پی نبرند | <>>
نگاههای عشاق
ارتباط چشمی طولانی
وقتی ارتباط چشمی از حد طبیعی طولانیتر شود، میتواند معناهای بسیار متفاوتی را برساند. وقتی ما با تمام وجود و تمرکز کامل به کسی گوش میدهیم ارتباط چشمی طولانی میشود. همچنین ما به افرادی که دوست داریم بیشتر نگاه میکنیم. تا به حال زیاد دیدهاید که عشاق بهمدت طولانی به هم خیره میشوند. همچنین وقتی کسی شما را دوست دارد مدام با نگاه به 2چشم شما تلاش میکند متوجه شود آیا او را دوست دارید یا نه؟!
یک عمل کاملا طبیعی
قطع نگاه چشمی
یک ارتباط چشمی خیلی طولانی میتواند چندان خوشایند نباشد، بنابراین بیشتر ما هنگام صحبت کردن گاهی نگاه خود را منحرف میکنیم و سپس بازمیگردانیم. قطع یک ارتباط چشمی میتواند نشان دهد که فرد چیزی شنیدهاست که ترجیح میدهد، ارتباط چشمی خود را قطع کند، مثل اینکه توهین شنیده یا احساس کرده است که به نوعی تهدید شده است یا به نوعی رنجیده است. البته خیلی از اوقات فرد ارتباط چشمی خود را فقط به این دلیل قطع میکند که احساس میکند این ارتباط خیلی طولانی شدهاست یا چیزی جدید در اطراف حواس او را پرت کند.
مهمترین بخش ارتباط
ارتباط چشمی برقرار کردن
نگاه کردن به چشمان یک فرد میتواند نشاندهنده چیزهای مختلف باشد از جمله اینکه او را تصدیق میکنید و نسبت به او علاقه دارید یا... و همچنین وقتی به چشمان طرف مقابل نگاه میکنید میتوانید جهت نگاه او را تشخیص دهید و او را بهتر پیشبینی کنید. وقتی کسی به شما چیزی بگوید درحالیکه شما به او نگاه نمیکردید و در اثر آن حرف با او ارتباط چشمی برقرار کنید یعنی او توانستهاست کاملا توجه شما را بهخود معطوف کند.
اگر قصد دارید کسی را متقاعد کنید ارتباط چشمی بسیار مهم است. اگر هنگام صحبت، شما به طرف مقابل نگاه کنید ولی او شما را نگاه نکند احتمالا حواس او جایی دیگر است حتی اگر حرفهای شما را نیز بشنود. اگر قصد دارید نظر کسی را عوض کنید یا او را به چیزی تشویق کنید نخستین قدم برقراری ارتباط چشمی با اوست. | <>>
وقتی در حال ارزیابی است
نازک کردن چشمها
وقتی کسی چشمهایش را باریک میکند نشان میدهد که میخواهد چیزی را ارزیابی و بررسی کند. گاهی هم بهدلیل این که چیزی را نادرست شنیده است این کار را میکند. گاهی نیز میتواند نشاندهنده شک داشتن فرد باشد یعنی به عبارتی میگوید من به درستی متوجه نمیشوم این چه معنایی دارد. گاهی نیز وقتی فردی دروغ میگوید، چشمانش را باریک میکند تا دیگران نتوانند مچ او را باز کنند.
اگر راحت نباشد
ارتباط چشمی خیلی کوتاه
وقتی فردی فقط چند لحظه کوتاه ارتباط چشمی برقرار میکند، نشان میدهد که احتمالا چندان راحت نیست و اعتماد به نفس چندانی ندارد. همچنین ممکن است در حال دروغ گفتن بوده و ترس از فاش شدن داشتهباشد.
اگر استرس داشتهباشد
پلک زدن
وقتی پلک میزنید، پلک مانند برفپاککن ماشین چشم شما را تمیز میکند. اما گاهی این پلکزدن بیشتر میشود مثل مواقعی که فرد عمیقا در حال فکر کردن است یا استرس دارد، البته میتواند نشانه دروغ گفتن هم باشد. پلک زدن میتواند نشاندهنده نسبت 2 فرد نیز باشد، وقتی 2 نفر بهخوبی با هم ارتباط برقرار کرده باشند با هم پلک میزنند، همچنین وقتی کسی به دقت به شما گوش میدهد زمانی پلک میزند که شما مکث کنید.
یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روزمدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسر بچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند، بلند با هم حرف می زدند، هر چیزی را که در خیابان افتاده بود شوت میکردند وسر و صدای عجیبی راه انداختند. این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملاًمختل شده بود. این بود که تصمیم گرفت کاری بکند
روز بعد که مدرسه تعطیل شد،دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خیلی بامزه هستید ومن از این که میبینم شما اینقدر نشاط جوانی دارید خیلی خوشحالم. من هم که به سن شما بودم همین کار را میکردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بکنید. من روزی 1000تومن به هر کدام از شما می دهم که بیایید اینجا، و همین کارها را بکنید.»
بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. تا آن که چند روز بعد، پیرمرد دوباره بهسراغشان آمد و گفت: « ببینید بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمیتونم روزی 100 تومن بیشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالی نداره؟»
بچه ها گفتند: « 100 تومن؟ اگه فکر میکنی ما به خاطر روزی فقط 100 تومن حاضریم اینهمه بطری نوشابه و چیزهای دیگه رو شوت کنیم، کور خوندی. ما نیستیم.»
و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه داد.
به گزارش ایسنا، در طول تحصیل همه ما از گرفتن نمره بیست لذت میبریم. اما برای گرفتن آن تلاش بزرگی را باید شکل میدادیم ولی برای گرفتن نمره بیست در سلامت تنها کمی دقت لازم زندگی است.
اگر به 20 توصیه ذیل که حاصل سالها تجربه است توجه کنیم و هر توصیه را یک نمره بگیریم خیلی ساده با کیفیت زندگی خواهیم کرد. ما مردان اگر به خود، خانواده و آشنایانمان میاندیشیم باید این نکات را بخوانیم و مهمتر از آن اجرا کنیم.
1- سالها با عادات گوارشی و ادراری خود کنار آمدهایم. هر گاه این عادات مختل شود باید دریابیم بهترین راه مراجعه به پزشک و درمان پیشرس است. قبل از آن که بیمار شوید با پیشگیری برای خود، سپر دفاع مستحکمی ایجاد کنید تا گرفتار بیماری خطرناک نشوید.
2- رنگ ادرار نشانگر و نشانه گویایی از سلامت است نباید نسبت به تغییر رنگ آن بیاعتنا باشیم، در کنار رنگ ادرار هر نشانه خونریزی یا قرمز شدن ادرار زنگ خطری است که باید شنید. سن و جنسیت افراد تفاوتی در اصل ماجرا ندارد.
3- تعجب نکنید هر پکی که به سیگار میزنید شانس سرطان پرستات را برای شکل گرفتن افزایش میدهید. مصرف سیگار کلید ورود به جمع آنهایی است که سرطان مثانه گرفتهاند. بهتر نیست سیگار خود را خاموش کنید.
4- اگر برآنید رنج داشتن سنگ کلیه را تجربه نکنید به موقع و به قدر کافی آب بنوشید. خوردن خودسرانه کلسیم و ویتامینها میتواند خطر ایجاد سنگ کلیه را افزایش دهد.
5- کلیه ناسالم بر فشار خون تاثیر منفی میگذارد و در مقابل فشار خون بالا کلیه را دچار آسیب میکند.
6- با اتخاذ رفتارهای سالم جنسی از ابتلا به بیماری ایدز و سایر بیماریهای آمیزشی پیشگیری نمایید.
7- بروز ناتوانی جنسی مردان در سن بالا طبیعی است ولی با درمان خودسرانه این ناتوانی مشکلات به بار میآید. بهترین انتخاب، مراجعه به پزشک متخصص است.
8- اعتیاد، دشمن سلامتی جسمی و شکل گیری ناهنجاریهای روانی، فرهنگی و اجتماعی است. فرد معتاد، مسئول بسیاری از این ناهنجاریهاست.
9- پرفشاری خون قاتلی است که در سکوت دست به کشتار میزند. با آزمایش کامل ادرار، اندازهگیری الکترولیتها و تستهای هورمونی با درمان به موقع امکان عمل را از این قاتل بگیرید.
10- پنج عامل میتواند باعث سکته قلبی شود. برای رخ دادن یک سکته به همه پنج عامل نیازی نیست مبتلا شدن به سه مورد کافی است.
بر اساس گزارش دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس - اداره میانسالان وزارت بهداشت، این پنج نام را فراموش نکنید: "تری گلیسیرید بالا"- "کلسترول بالا"-"فشار خون بالا"-"قند خون بالا"- "HDL" پائین و "LDL" بالا.
11- چهل سال به بالاها هر دو تا سه سال یکبار و مردان بالای پنجاه سال هر سال باید از نظر سرطان پروستات غربالگری شوند.
12- علائم ذیل میتوانند نشانه بیماری پروستات و سرطان در این ناحیه باشند. این رفتارها را جدی بگیرید: تکرار ادرار، ضعف یا منقطع شدن جریان ادرار، باقی ماندن ادرار در مثانه، احساس درد یا سوزش در زمان تخلیه ادرار، درد دائمی کمر، لگن یا مفصل ران.
13- شغل شما ممکن است بیماری زا باشد. حتماً با پزشک متخصص طب کار مشورت کنید. اگر شغلی برای خود برگزیدهاید که به ناچار با صنایع شیمیایی، رنگ، لاستیک، مواد نفتی، چرم و چاپ سروکار دارید بیشتر از بقیه در معرض سرطان مثانه هستید پس بیشتر از بقیه با پزشک متخصص مشورت کنید.
14- استفاده از هورمونهای آنابولیزان در صحنه رقابت ورزشی ممکن است منجر به ناباروری شود بدون آن که در رقابت کمکی به شما کند.
15- ورزش در حفظ و تداوم سلامت بسیار مفید است، ورزش کردن را جز عادات زندگی خود سازید. این نکته را هم فراموش نکنید با اولین علامت غیرطبیعی در جسم خود این فرصت را به پزشک خانوادگی خود بدهید شما را ویزیت کند اقدام به موقع نصف درمان است.
16- نشانههای ذیل زنگ هشداری است که به شما خبر میدهد باید به پزشک مراجعه کنید: وجود خون در ادرار- فوریت در دفع ادرار – دفع مقادیر کم و مکرر ادرار- دفع دردناک ادرار- کاهش اشتها و وزن.
17 - بزرگی پروستات اگر با علائمی مانند کاهش فشار و قطع و وصل شدن جریان ادرار- تاخیر در شروع ادرار- نیاز به تخلیه مکرر ادرار و احساس باقی ماندن ادرار در مثانه پس از ادرار کردن- تکرار ادرار در روز و شب زور زدن هنگام ادرار کردن همراه باشد باید به متخصص اورولوژی مراجعه کنید تا از پیشرفت و بروز نارسایی کلیه جلوگیری شود.
18- باید بدانید: بزرگی خوش خیم پروستات نشانه سرطان نیست ولی آمارها نشان میدهد این بزرگی میتواند همزمان با بدخیمی همراه شود.
باید بدانید: اگر با کسانی که سابقه سرطان پروستات دارند فامیلی نسبی دارید خطر ابتلای شما به این بیماری بیشتر است. اگر این بزرگی خوش خیم را مشاهده کردید تحت معاینه پروستات و آزمایش PSA قرار گیرید تا مطمئن شوید مشکلی ندارید.
19- اگر خواهان طول عمر بیشتری هستید باید مراقب جسم خود باشید. مصرف دخانیات را کنار بگذارید، تغذیه مناسب را جدی بگیرید. از رفتارهای استرسزا پرهیز کنید و از همه مهمتر ورزش را فراموش نکنید.
20- اگر به دنبال راز سلامتی خود هستید این نکات را حفظ و عمل کنید: عدم استعمال دخانیات – حفظ وزن متعادل- ورزش روزانه- تغذیه سالم و متعادل- کنترل فشار خون، کلسترول و دیابت، مراجعه منظم به پزشک، قرار گرفتن در غربالگری بزرگی پروستات و سرطان پروستات به خصوص اگر چهل و پنج سال بیشتر دارید، کاهش استرس با ارتباط فعال با دوستان و خویشاوندان، عادت مراجعه به روانپزشک در صورت بروز خشم و افسردگی...
روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛
عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی میشد و در جنگل نیزه ها جان میباخت.
آنروزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک میخفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها میدادند و زنان بی پناه، در بند اسارت میزیستند.
آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخمهایی دل عاطفه ها را می خَست.
روز مبعث، روز مرگ قساوتها و شرارتها بود؛ روز مرگ کرامتهایی که به پای بتها قربانی میشد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
اقرا باسم ربک الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.
سوره مبارکه علق ( آیه 1-5)
بخوان به نام پروردگارت که آفرید. همان که انسان را از خون بسته اى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمىدانست، یاد داد.
نام : محمد
لقب : مصطفی
کنیه : ابوالقاسم
نام پدر : عبدالله
نام مادر: آمنه
تاریخ ولادت : 17 ربیع الأول
مدت امامت : 23 سال
مدت عمر : 63 سال
تاریخ رحلت : 28 صفر (11 ق)
ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد دل رمیده ما انیس ومونس شد
نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد
"**مبعث پیام آور وحی ، پیامبر نور ورحمت بر مسلمانان جهان مبارک باد**"
بدن زنان به دلیل فعالیت های هورومونی متفاوتی که از مردها دارد و همین طور ضعیف تر بودن بدنشان نسبت به جنس مخالف ، باید یک سری از مواد غذایی را در تغذیه خود قرار دهند .
سیر :
سیر دارای فوایدی مانند ضد باکتری، ضد انعقاد خون ، کاهش فشار خون و مشکلات عروقی – همین طور پیشگیری از سرطان های دستگاه گوارش و بیماری های قلبی و عروقی
پیاز :
پیاز حاوی مواد معدنی و همین طور از بین برنده باکتری و ویروس های بدن زنان است .
مرکبات :
مرکبات حاوی آنتی اکسیدان هستند .
آنتیاکسیدانها ترکیباتی هستند که باعث محافظت در برابر آسیب سلولی ناشی از مولکولهایی به نام رادیکالهای آزاد میشوند
که در مرکباتی مانند : فلفل قرمز و سبز ، پرتقال ، لیمو ترش ، گریپ فوروت و ...
زردآلو :
زردآلو حاوی آنتی اکسیدان ، ویتامین آ ، سی است و همین طور دارای مقدار قابل توجهی از پتاسیم نیز هستند .
سیب :
سیب سرشار از ویتامینها، تانن، مواد معدنی و فیبر است ، فشار خون را تنظیم می کند، برای دندان های بسیار موثر است زیرا خانم ها در برحه ای از زمان به دلیل بارداری و همین طور دوران شیردهی دچار سستی در دندان هایشان می شوند .
شاتوت :
شاتوت حاوی آهن و کلیسم است . معمولا تمام خانم ها با مشکلات آهن خونی روبرو هستند و اکثرا کمبود آهن در کم خونی ها دیده می شود .
قارچ :
قارچ ها حاوی ویتامین ب ، مینرال هستند . مینرال برای بدن زنان بسیار لازم و ضروری است .
غلات
سبزی های تازه با رنگ های سبز تیره و سبز روشن
پیازچه موجود در سبزی خوردن :
قسمت سفید و سبز سر پیازچه ، حاوی فیبر و ویتامین هستند ./span>
قال مولانا الامام المهدی«عجل الله تعالی فرجه الشریف»:
إِذا اسْتَغْفَرْتَ اللّهَ فَاللّهُ یَغْفِرُ لَکَ1
اگر از خداوند، طلب مغفرت کنى، خداوند نیز تو را خواهد آمرزید.
شرح :
مرحوم کلینى(رحمه الله) این حدیث شریف را در ضمن حدیثى از امام زمان(علیه السلام) نقل کرده است. حاصل حدیث آن است که شخصى به نام یمانى به سامرا وارد مى شود. از طرف امام زمان(علیه السلام)کیسه اى که در آن دو دینار و دو لباس بود،
به دست او مى رسد. او به سبب کمى هدایا آن ها را رد مى کند; ولى بعد از مدّتى از این عمل خود پشیمان مى گردد و نامه اى مى نویسد و پوزش مى خواهد و در دل خود، ضمن توبه، نیت مى کند که اگر دوباره این هدیه براى او فرستاده شود، آن را بپذیرد. بعد از مدّتى، هدیه به دست او مى رسد، و در توقیعى، حضرت(علیه السلام) به یمانى اشاره کرده، مى فرماید:
تو، با ردّ هدیه ى ما، اشتباه کردى و اگر طلب مغفرت از خداوند کنى، خداوند تو را خواهد بخشید.
از این توقیع شریف دو نکته استفاده مى شود:
الف- امام زمان(علیه السلام) عالم به سرّ و خفیّات است و از اعمال و حتّى نیّات ما آگاه است; لذا در روایتى، امام صادق(علیه السلام)، در ذیل آیه ى شریفِ: (قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ) مى فرماید:
�مراد از مؤمنین امامان اند�
ب- طلب مغفرت از خداوند عزّوجلّ،سبب غفران گناهان است. با در نظر گرفتن این که طلب، امرى قلبى است و احتیاج به لفظ ندارد، از حدیث شریف چنین استفاده مى شود که مجرّد طلب مغفرت (پشیمانى و عزم بر عدم بازگشت به گناه) در تحقّق مغفرت الهى و قبولى توبه کافى است.
البتّه توبه ى کامل شرایطى دارد، که امیرالمؤمنین(علیه السلام)، در حدیثى، به آن اشاره کرده است.
از جمله شهدایی که برای استقلال این مردم خون دادند اقلیتهای مذهبی مانند مسیحی، کلیمی و زرتشتی بودند. خاطرهای که خواهید خواند مربوط میشود به رزمندهای است که دینش زرتشتی بود و این سعادت را پیدا کرد که در جبهه حضور پیدا کرده و به خیل شهدا بپیوندد:
از نماز نخواندنش، آن هم در اول وقت که همه بچهها به امامت روحانى گروهان مشغول اداى آن بودند باید حدس مىزدم که مسلمان نیست، ولى هیچ وقت چنین برداشتى به ذهنم خطور نکرد.
خصوصا این که سه روز پیش هنگام خواندن زیارت عاشورا دیده بودم که او نیز پشت خاکریز و کمى دورتر از بچهها، زنگار دل به آب دیده شستشو مىکرد.
بعد از نماز به طرف او رفتم و سلام دادم. احوالپرسى گرمی کردیم و با هم روى چمنهاى بهارى که از شدت گرما خیلى زود پاییزى شده بودند نشستیم .
حس کنجکاوى وادارم مىکرد تا بپرسم چرا نماز نمیخوانى؟! اما نجابتى که در سیمایش مىدیدم، این اجازه را به من نمیداد. پرسیدم:
چند وقت است که در جبههاى؟
- دو ماه مىشود.
از کجا اعزام شدى؟
- یزد.
مىتوانم بپرسم افتخار همکلامى با چه کسى را دارم؟
- کوچیک شما اسفندیار.
اسم قشنگى است، به چه معنى است؟
- اسفندیار یک اسم اصیل ایرانى است. از دو قسمت «اسفند» و «داد» تشکیل شده است . در ایران باستان «اسپنت تات» بود که بر اساس قاعده ابدال حرف «پ» به «ف» و «ت» به «د» تبدیل به اسفندیار شده، یعنی داده مقدس.
وقتى دیدم این گونه سلیس و روان حرف مىزند، من نیز از سدى که حیا برایم ساخته بود، گذشتم و خیلى رک و پوست کنده پرسیدم: چرا نماز نمىخوانى؟
- نماز؟ نماز چیز خوبى است. گفت و گوى خدا با انسان است. کى گفته که من نماز نمىخوانم؟
خودم دیدم که نخواندى.
خنده ملیحى کرد و گفت: یکبار که دلیل نمىشود.
ولى بچهها مىگفتند همیشه موقع نماز خواندن به بهانههاى مختلف از آنها دور مىشوى.
- راست میگویند. ولى دلم همیشه با بچههاست .
چگونه؟
- از طریق عشق به وطن. در احادیث اسلامى خواندم که «حب الوطن من الایمان» من به وطنم عشق میورزم و مطمئنم همین ایمان، نقطه اتصال محکم من و بچههاست.
صحبتهاى ما گل انداخته بود که مهرداد، امدادگر گروهان صدایم کرد که براى گرفتن دارو به بهدارى برویم. از اسفندیار خداحافظى کردم و او نیز در حالى که دستانم را محکم میفشرد گفت:
«بدرود».
در طول مسیر آنقدر به حرفهایش فکر میکردم که دو بار نزدیک بود فرمان آمبولانس از دستم خارج شود و با «چیکار میکنی» مهرداد به خود مىآمدم.
در برگشت به مقر از سکوت آنجا فهمیدم که نیروها رفتهاند.پرس و جو کردم و گفتند گروهان آنها براى تحویل خط قلاویزان به سوى مهران رفته است. از مسئول تعاون پرسیدم:
این گروهان از کجا آمده بود؟
- تهران
ولى او به من میگفت از یزد آمدهام.
- کى؟
یکی از بسیجىها.
- نه، اینها همه از تهران آمدهاند. نشانىاش چى بود؟
مىگفت اسمم اسفندیار است.
مسئول تعاون فورا لیست اسامى گروهان را گشود و دنبال اسم اسفندیار گفت:
- راست گفته، ساکن یزد است. اما چون دانشجوى دانشگاه تهران بوده، از تهران اعزام شده ...
دانشجو؟
- بله.
چه رشتهاى؟
- چه مىدانم.
حالا مسأله براى من پیچیده تر شده بود. به کسى نمىگفتم، اما با خودم کلنجار مىرفتم که چرا دانشجوى بسیجى نماز نمىخواند؟! این فکر همیشه با من بود و هر وقت محلى را که من و او نشسته بودیم مىدیدم، به یادش مىافتادم.
مدتها گذشت تا این که یک روز صبح ساعت 5 با بىسیم اعلام کردند که فورا آمبولانس بفرستید.
با مهرداد به سوى خط رفتیم، تا جایى که مىتوانستیم با آمبولانس رفتیم و وقتى دیدیم دیگر نمىتوانیم، گوشهاى پارک کردیم.
من برانکارد را و مهرداد جعبه کمکهاى اولیه را گرفتیم و به راه افتادیم. به بالاى قله رسیدیم و فرمانده گروهان با دیدن ما در حالى که نفس نفس مىزد، گفت: عجله کنید.
چى شده؟
- خمپاره دقیقا خورد روى سنگر و سه نفر شدیدا مجروح شدند.
به سوى سنگر رفتیم و دیدیم بچهها آخرین نفر را از زیر آوار بیرون مىکشند. کمى نزدیکتر شدیم، دو بسیجى را دیدیم که تمام صورتشان غرق خون بود.
مهرداد بالاى سرشان دو زانو نشست که نبضشان را بگیرد و هر بار با «انا لله و انا الیه راجعون» گفتنش مىفهمیدم که شهید شدهاند.
سومى نیز شهید شده بود. مسئول تعاون گروهان آمد تا نام و نشانى آنها را از روى پلاکى که بر گردن داشتند شناسایى و بنویسد.
با دیدن نام اسفندیار خشکم زد.
جلوتر رفتم و خواندم:
«اسفندیار کىنژاد، دانشجوى سال سوم پزشکى، ساکن یزد، دین زرتشتی...»
چفیه را که مهرداد روى او انداخته بود از صورتش کنار زدم و احساس کردم با همان خنده ملیح که به من گفته بود: «یکبار که دلیل نمىشود» جان داد.
وقتى او را در کنار دو بسیجى دیگر دیدم به یاد آن حرفش افتادم که مىگفت: «به وطنم عشق مىورزم و مطمئنم همین ایمان، نقطهى اتصال من و بچههاست».
آرى این چنین بود. کنار سرش نشستم و به رسم مسلمانان برایش فاتحه خواندم و در حالی که چفیه را روی صورتش میکشیدم، گفتم: «داده مقدس! در راه مقدسی هم رفتی، بدرود».
بند اول
بار خدایا تو را مدح می گوییم که به یاری تو موفق به ثنایت شدم و به سبب فساد نیت و ضعف یقینم به ناتوانی خود که تو را آنطور که مستحق و سزاوار هستی مدح کنم اقرار دارم بار الها تو خوب خدائی و خوب پروردگاری هستی و من بد مخلوقی ، تو خوب مولائی هستی و من بد بنده ای تو خوب مالک و آقائی هستی و من مملوکی چه بسیار گناهی که مرتکب شدم و تو عفو نمودی و چه بسیار جرمها که از من سر زد و تو از آن گذشتی ، و چه بسیار خطاها کردم ولی مرا مواخذه ، نکردی و چه بسیار بدیها که عمداً مرتکب شدم و تو از آن در گذشتی و چه بسیار لغرشها که از من سر زد و از آن چشم پوشی نمودی ، و مرا بر غفلتم مواخذه نکردی ، اینک منم آنکه به خود ظلم کرده ام و به گناهم اقرار و به خطاهایم اعتراف دارم . پس ای آمرزندة گناهان از تو می خواهم که گناهم را ببخشی و از لغزشم در گذری ، پس به نیکی اجابت کن که تو سزاوار اجابت و اهل تقوی و آمرزشی *
گفتند که تک سوارمان در راه است
از اول صبح چشممان بر راه است
از یازدهم دوازده قرن گذشت
تا ساعت تو چقدر دیگر راه است . . . ؟