هفت نکته مهم در انتخاب همسر

انتخاب همسر مرحله حساسی در زندگی هر کدام از ما است. این که بفهمید یک نفر مناسب شما است یا نه، نیاز به تحقیق و مشاوره و بررسی زیادی دارد. شما نیاز دارید قبل از هر چیز خود را بشناسید و پس از آن طرف مقابل را بشناسید و دریابید چقدر به هم شبیه هستید.

شباهت یا تفاوت؟

این دقیقا مهم ترین مساله ای است که باید در انتخاب همسر در نظر داشته باشید. اگرچه تفاوت ها در ابتدای امر برای هر دو شما جذاب است اما آنچه باعث می شود شما در کنار هم بمانید، شباهت هایی است که به هم دارید. هر چه شباهت شما بیشتر باشد زندگی با دوام تری خواهید داشت. برای یک زندگی طولانی مدت به اندازه باقیمانده عمرتان، شما نیاز به شباهت ها دارید. وگرنه اگر فکر می کنید تا 20 سال دیگر حوصله تفاوت های همدیگر و سر و کله زدن به خاطر این تفاوت ها را دارید سخت در اشتباهید. 20 سال که هیچ. مطمئن باشید تا دو سال بعد، همه چیز برایتان عادی می شود و آن وقت تفاوت ها بیشتر توی چشم تان می آیند.

چطور تحقیق کنیم؟

برای شناخت طرف مقابل و فهمیدن میزان تناسب ها و تفاوت هایتان دو راه دارید.

1- شناخت مستقیم: چندین ساعت یا جندین جلسه با گفت گوی رودرو می توانید درباره همه رفتارها، عادات, و اعتقادات طرف اطلاعات کسب کنید. با هم بیرون بروید، با خانواده یکدیگر صحبت کنید و به این ترتیب همدیگر را محک بزنید.

2- شناخت غیر مستقیم : نشانی و شماره تلفن چند تن از دوستان و آشنایان طرف را از خود او بگیرید. با آنها صحبت کنید و درباره رفتار اجتماعی، خانوادگی و خصوصیات مثبت و منفی شان بپرسید.

نگاهی به گذشته افراد

یکی دیگر از معیارهای که باید در ازدواج در نظر گرفت گذشته افراد است. یعنی باید مشابهت های بین شما با گذشته فردی که می خواهید با او ازدواج کنید داشته باشد. بسیاری از مردم می گویند که همسرم مرا درک نمی کند، درک زمانی صورت می گیرد که سرنوشت مشابهی داشته باشیم. مثلا بعضی ها در گذشته مورد محبت و دوستی قرار گرفته اند ولی بعضی ها اصلا مورد توجه نبوده. اگر این دو نفر ازدواج کنند چه اتفاقی می افتد؟ کسی که محبت ندیده تشنه محبت است و هیچ وقت سیراب نمی شود برعکس، کسی که همه چیز برایش مهیا بوده سیراب است و هیچ چیز چشمش را نمی گیرد پس بهترین حالت تعادل است.

شناخت خانواده ها

من خودش را انتخاب کرده ام، قرار نیست با خانواده اش زندگی کنم، او با خانواده اش فرق دارد... این ها جملاتی است که عاشق پیشه ها زیاد می گویند. بسیاری از دختر و پسرها فکر می کنند فکر می کنند که پدر و مادر خود یا همسرشان نقش مهمی در آینده شان نخواهد داشت، اما باید بدانند تا وقتی پدر و مادر زنده هستند، در زندگی مشترک آن ها موثر خواهد بود. و حتی زندگی مشترک می تواند سالیانی چند، از مرگ پدرها و مادرها متأثر باشد. همسر شما، حاصل تربیت همین پدر و مادر است و چه بخواهید و چه نه، چه مشخص باشد و چه نه، از سبک رفتاری و تربیتی آنها تاثیر گرفته. حتی اگر در ظاهر با آنها بسیار متفاوت باشد، اما شالوده شخصیتش توسط خانواده گذاشته شده. پس دقت در خانواده او می تواند به معنی کسب شناخت درباره روحیات همسر آینده تان باشد.

اهمیت مشاوره قبل از ازدواج

امروزه شمار روز افزون موارد طلاق موجب شده است تنا صاحب نظران به فکر پیدا کردن راه حل هایی باشند. زمینه های یک ازدواجموفق را فراهم سازند و مانع از افزایش طلاق شوند مشاوره قبل از ازذدواج ابتدا در زمینه ی مسائل پزشکی و ژنتیکی و بعد در زمینه ها ی مسائل شخصی، روانی و روابط اجتماعی کاربرد دارد بعضی از کارکرد های مشاوره قبل از ازدواج عبارتند از:

1- بررسی ملاکهای ازدواج سالم در مشاوره ی قبل از ازدواج

2- بررسی آمادگی طرفین برای ازدواج

3- بررسی تطابق و تناسب شخصیتی طرفین برای ازدواج

استخاره

بعضی از افراد برای تشخیص صلاح از فساد از استخاره استفاده می کنند. و چونحدود صحیح آن را نمی دانن به شیوه ی نادرست دست می زنند انسان موظف است در حل مسائل از نیروی عقل و تجربه ی دیگران بهره بجوید و چنانچه، با وجود به کارگیری مراحل یاد شده ابهام برطرف نشد می تواند با توسل قبلی به خداوند متعال برای رفع سرگشتگی استخاره کنند.

توکل به خدا

پشتوانه همه ی این مسائل گفته شده، توکل به خدای متعال و قادر مطلق است. در صورتی که نقاط مشترک، زیاد و نتایج تحقیقات انجام شده مثبت بود، با توکل بر خدا می توان ازدواج کرد.

ماجرای مرمر ...

توی یه موزه معروف سنگ های مرمر کف پوش شده بود , مجسمه بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته شده بودند که مردم از راه های دور و نزدیک واسه دیدنش به اونجا می اومدن .
و کسی نبود که اونو ببینه و لب به تحسین باز نکنه !
یه شب سنگ مرمری که کف پوش اون سالن بود ؛ با مجسمه شروع به حرف زدن کرد و گفت :
"
این ؛ منصفانه نیست !
چرا همه پا روی من می ذارن تا تو رو تحسین کنن ؟!
مگه یادت نیست ؟!
ما هر دومون توی یه معدن بودیم , مگه نه ؟
این عادلانه نیست !
من خیلی شاکیم ! "
مجسمه لبخندی زد و آروم گفت :
"
یادته روزی که مجسمه ساز خواست روت کار کنه , چقدر سرسختی و مقاومت کردی ؟ "
سنگ پاسخ داد :
"
آره ؛ آخه ابزارش به من آسیب میرسوند . "
آخه گمون کردم می خواد آزارم بده .
آخه تحمل اون همه درد و رنج رو نداشتم . "
و مجسمه با همون آرامش و لبخند ملیح ادامه داد که :
"
ولی من فکر کردم که به طور حتم می خواد ازم چیز بی نظیری بسازه .
به طور حتم بناست به یه شاهکار تبدیل بشم .
به طور حتم در پی این رنج ؛ گنجی هست .
پس بهش گفتم :
"
هرچی میخوای ضربه بزن ؛ بتراش و صیقل بده ! "
و درد کارهاش و لطمه هائی رو که ابزارش به من می زدن رو به جون خریدم .
و هر چی بیشتر می شدن ؛ بیشتر تاب می آوردم تا زیباتر بشم !
پس امروز نمی تونی دیگران رو سرزنش کنی که چرا روی تو پا میذارن و بی توجه عبور می کنن
آره عزیز دلم ! رنج و سختی ها هدایای خالق مهربون هستیه به من و تو .
و ... یادمون باشه قراره اون قدر خوشگل بشیم که خودمون هم نمی تونیم از الان باور و تصور کنیم .
پس بیا ازین به بعد به هر مسئله و مشکلی سلام کنیم و بگیم : خوش اومدی و از خودمون بپرسیم :
"                     
این بار اون لطیف بزرگ چه موهبت و هدیه ای برامون فرستاده ؟ "

یک زن قوی باشید البته از راه درستش !

هرگز دوست ندارم زنی ضعیف باشم. شما هم همیشه مثل من مجذوب زنان قوی و قدرتمند می شوید؟ شما هم دوست دارید یک زن قوی باشید ؟ خوب پس حواستان باشد که قدرت شما هم می تواند الهام بخش باشد و هم ویرانگر !

این مقاله بر اساس کتاب fierce Woman (زنان قوی) نوشته خانم Kimberly Wagner  است ، او به بررسی روابط بین زوجین و مشکل بزرگ روابط در حال حاضر می پردازد ، از نظر او مردان که رضایت خاطر ناشی از مراقبت از زنان و رهبری را از دست داده اند باید بیشتر مورد توجه خانم ها قرار بگیرند ، از نظر او زنان جنگجو باید یاد بگیرند در خانه جنگجویی مهربان باشند  .آیا شما یک زن قوی وجنگجو  هستید ؟

ای زنان قدرتمند: این قدرت یک جنگجوی مهربان است که موجب شادی می شود!

هیچ چیزی او را آشفته نمی کند. زنی سرکش، مصمم و دارای نیرویی پرشور و پر حرارت است. وقتی وظیفه ای دشوار و پر از چالش به وی واگذار می شود مردانه به سراغش می رود و اجازه نمی دهد مانعی جلوی کارش را بگیرد. وی نمونه زنی قوی و قدرتمند است.

اما زود قضاوت نکنید. منظورم از این قدرت پرخاشگری نیست، پرخاشگری ای که بی پروا موجب رنجش مردم شود یا ریشه در خودبینی فرد داشته باشد؛ بلکه منظورم قدرتی است که موجب ترویج و اهدای عشق به سایرین باشد نه گرفتن عشق و محبت از آن ها.

چرخه ای مخرب

بیشتر ازدواج ها به دلیل رفتاری مخرب که مکررا هم تکرار می شود با شکست روبه رو می شوند؛ رفتاری که می توان آن را چرخه گریز نامید . چرخه ای تکراری که در آن قدرت زنان همواره موجب ترس و وحشت همسرانشان می شود. یک زن قوی می تواند الهام بخش شوهرش و یا بدترین کابوس همسرش باشد. شوهر چنین فردی، یا به شدت عصبانی می شود و یا با بی تفاوتی به خلوتگاه آرام خود پناه می برد.

من و شوهرم سال ها به خلوتگاه خود پناه برده بودیم، و مسلما این خلوتگاه، چیزی نبود که موجب شادی ما شود. اما بالاخره جلوی این چرخه تکراری را گرفتیم. شما هم می توانید جلوی این چرخه بایستید و مانع از تکرارش شوید. اما این اتفاق با داشتن شخصیتی ضعیف رخ نمی دهد، بلکه در این راه باید به شدت به شوهر خود عشق بورزید. چگونه؟ در ادامه روش هایی را به شما معرفی می کنم که ما را در این راه توانمند خواهد کرد.

با شور و حرارت از شوهر خود سپاس گذاری کنید

اگر زنی پر شور، قوی و خود محور باشید، این شدت در رفتارتان ممکن است موجب پایمال کردن احساسات همسرتان شود، ولی اگر این شور و هیجانتان را صرف تشویق، تمجید و سپاسگذاری از شوهرتان کنید می بینید که چگونه او را از خلوتگاه خود بیرون می کشید.

شوهر خود را تشویق کنید

گاهی تشویق ما آنقدر شدید و غیر واقعی می شود که بیشتر به نق زدن شباهت پیدا می کند تا دلگرمی. اگر مردان دور و بر ما، لذت مردانگی، حس رهبری و لذت مواظبت کردن از ما را از دست داده اند شاید به این دلیل باشد که آن ها را از لذت تشویق محروم کرده ایم. و برای جبران آن باید از آن ها حمایت کنیم تا بهترین خود باشند.

راه را برایش باز کنید 

اگر دوست دارید شوهرتان رهبری با اعتماد به نفسی بیشتر باشد پس راه را برایش باز کنید! عامل اصلی بی تفاوتی مردان این است: هنگامی که می خواهند اوضاع را به گونه ای هدایت کنند ، همسرشان سعی می کند با سلطه جویی یا با رفتاری خوار کننده کنترل را از دست شوهرشان خارج کرده و خود اوضاع را در دست بگیرند. اگر حق انتخاب رستوران را به شوهرتان داده اید پس دیگر از انتخابش گلایه نکنید و نگویید که انتخابش شما را به هیجان نمی آورد چون شوهرتان حداقل آنقدر شجاع بوده است که این انتخاب را بکند! مسلما بعدازظهرتان بسیار لذت بخش خواهد بود وقتی با احترام به سلیقه شوهرتان موجب تقویت و تائید شخصیتش شوید.

او را بپذیرید

در ازدواج اولم، انتظار داشتم شوهرم بسیار رمانتیک باشد. اصرارم در به حقیقت تبدیل شدن این انتظار واهی موجب شد اصرار کنم، التماس کنم، وی را تحت فشار قرار دهم، فریبش دهم، وی را خوار کنم و قلدری کنم تا شاید با این کارها مرد ایده آل خودم را بسازم. هر چقدر انرژی بیشتری برای تغییر او صرف می کردم می دیدم که بیشتر از هم فاصله می گیریم. شوهر خود را همانگونه که است بپذیرید، تلاش نکنید شوهر درون گرای خود را به فردی برون گرا یا برعکس تبدیل کنید. برای شوهر خود فضایی راحت و امن ایجاد کنید تا در کنار شماخود واقعی اش ”باشد.

شما زنان قدرتمند ، خود را به جنگجویانی لطیف و با احساس تبدیل کنید تا از شادی ای که این رفتار در زندگی و در میان اعضای خانوادتان پخش می کند متعجب شوید!

علت ایجاد یکنواختی و دلزدگی در روابط عاشقانه

راحتی زیاد شور و اشتیاق را کم می‌کند

در هر مرحله‌ای از زندگی، و در هر موقعیت جدید، همه آدمها باید بطور مداوم بین امنیت و قابل پیش‌بینی بودن از یک طرف و عطش ماجراجویی و چالش از طرف دیگر انتخاب کنند. وقتی افراد امنیت زیاد داشته باشند، ممکن است دچار یکنواختی کُشنده‌ای شوند که ذهن را تیره و تار کرده و روحیه را از بین می‌برد. اگر از طرف دیگر، زندگی سراسر چالش و ماجراجویی داشته باشند، ممکن است منابع‌شان به شدت تخلیه شود و زندگی پرهرج‌مرج و غیرقابل‌پیش‌بینی را بگذرانند. هدف عالی برای هر فرد پیدا کردن بهترین تعادل بین این دو انتخاب است.

وقتی قرار باشد فقط خودمان را در نظر داشته باشیم، این فرایند به اندازه کافی مشکل خواهد بود. وقتی وارد یک رابطه نزدیک می‌شویم، از ‌آن سخت‌تر شده و مجبور خواهیم بود به طور متقابل بین تعارضاتمان با طرف‌مقابل تعادل ایجاد کنیم.

زوج‌ها در ابتدای رابطه تا حد زیادی برای استقبال از ماجراجویی‌هایی که ارتباطشان ایجاد می‌کند مشتاق هستند. آنها جذب سختی کشف همدیگر می‌شوند و به طور پیوسته افکار، اعمال و احساسات جدیدی را تجربه می‌کنند. در این شرایط که هنوز نمی‌دانند رابطه‌شان تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد،نیاز به راحتی و امنیت هنوز به خاطرشان خطور نکرده است.

همینطور که همدیگر را می‌شناسند و سرعت اکتشافات جدید کاهش می‌یابد، زوج بیشتر و بیشتر نگران آینده رابطه می‌شوند. هر دو طرف یا یکی از آنها هرگونه تغییرات شخصی تهدیدآمیز را محدود می‌کند و به جای روابط قابل‌پیش‌بینی به هم پاداش می‌دهند. به شریک‌هایی تبدیل می‌شوند که سعی می‌کنند محدودیت‌های همدیگر را بپذیرند به جای اینکه آنها را به چالش بکشند. وقتی دو طرف اجازه می‌دهند که گذشته، آینده‌شان را تعریف کند، اکتشافات اولیه آنها در منطقه ناشناخته به وضعیت رکود تبدیل می‌شود و این محدودیت‌های انتخاب شده را عشق واقعی و ماندگار می‌پندارند.

«می‌دانم که همیشه همینطور دوستت خواهم داشت

«هیچوقت عوض نشو. هیمنطور که هستی عالی هستی

«ما اینقدر خوب و کامل همدیگر را می‌فهمیم که دیگر لازم نیست درموردش فکر کنیم

«من می‌توانم هر چیزی که او می‌خواهد را پیش‌بینی کنم و همیشه در دسترسش باشم

«به محض اینکه به چیزی که نیاز دارم فکر می‌کنم، طرفم قبل از من آن را به زبان می‌آورد

«ما عشقی جاودانه بینمان ساخته‌ایم. بگذار همیشه همینطور بمانیم

«ما اشتباهات و نقص‌های هم را به طور کامل می‌پذیریم. به خاطر همین است که اینقدر خوب با هم کنار می‌آییم

«هیچوقت نمی‌گذاریم چیزی ما را از هم جدا کند

این نوع نظرات دقیقاً ایده‌های ایدآل‌گراهای رمانتیک است. متاسفانه، آنها در وضعیت رکود می‌مانند که رشد بیشتر رابطه را محدود می‌کند. زوج‌هایی که این حرف‌ها را به هم می‌زنند اعتقاد دارند که آشناییت و قابل‌پیش‌بینی بودن آنها جبران از دست رفتن هیجانی که در ابتدا تجربه کرده بودند را می‌کند. صمیمیت امنیت، جایگزین ترس اکتشاف شده است و آنها را برای از دست رفتن عشقی که ساخته‌اند آسیب‌پذیر کرده است.

وقتی افراد دست از چالش و اکتشاف برداشته و به امنیت روی می‌آورند، در خطر گذاشتن انرژی کمتر قرار می‌گیرند زیرا رابطه دیگر به انرژی زیادی نیاز ندارد. درعوض، دو طرف آداب و رفتارهای کلامی و فیزیکی قابل‌پیش‌بینی به دست می‌آورند. درنتیجه، دیگر هر ایده‌ای که آنچه پیش‌بینی می‌کرده‌اند را به خطر می‌اندازد، به زبان نمی‌آورند.

پیش‌بینی‌پذیری بیش از اندازه می‌تواند منجر به بی‌تفاوتی شود. به مرور زمان، بی‌علاقگی می‌تواند به غضب، آزار  و اذیت شدن منجر شود. امنیتی که یک روز قلعه محافظ آنها بود حالا به زندانی برایشان تبدیل می‌شود. بدون آنکه بدانند خسته شده و برای هم یکنواخت می‌شوند.

زوج‌ها معمولاً نمی‌فهمند که مشکلشان از خستگی که نادانسته ایجاد کرده‌اند ریشه می‌گیرد. مشاجره بر سر مسائل آزاردهنده کوچک به چالش‌ها و مشکلاتی فاجعه‌بار تبدیل می‌شود. زوج ممکن است گمان ببرند که شکایت‌هایشان مشکل اصلی نیست اما دیگر قادر نیستند علت اصلی را درک کنند.

معمولاً مشخص می‌شود که مشکل اصلی از دست رفتن همان حس اکتشاف است. آنها زندگی را بدون پیش آمدن اتفاقات تازه پذیرفته‌اند. و بااینکه به طور متقابل به چالش‌های خارجی زندگی متعهد شده‌اند، اما علاقه‌شان به رابطه‌شان را از دست داده‌اند.

چرا زوج‌های متعهد، امنیت را به اکتشافات پیوسته ترجیح می‌دهند؟

امنیت بسیار شیرین است. زوج‌های رابطه‌های جدی از اینکه بدانند چه انتظاراتی باید داشته باشند و بتوانند با پیشامدها کنار بیایند برایشان کافی است. چالش‌های عادی زندگی برای اینکه زوج‌ها در کنار هم با آن مقابله کنند، کافی است.

وقتی از آنها می‌پرسید که چرا امنیت را به اکتشاف ترجیح می‌دهند، می‌گویند نزدیکی به وجود آمده و انرژی کمتری که طلب می‌کند را دوست دارند. وقتی نباید همیشه گوش به زنگ آماده چالش بعدی در رابطه باشند، اضطراب کمتری دارند.

«از صورتش می‌فهمم که چه می‌خواهد بگوید و معمولاً هم درست حدس زده‌ام

«وقتی وارد خانه می‌شود و با عصبانیت شروع به تمیز کردن می‌کند، می‌دانم که مشکلی پیش آمده و باید حرف بزنیم

«از سر کار که می‌آیم، وقتی می‌بینم که ملحفه‌های تخت را عوض کرده و کامپیوتر خاموش است می‌فهمم که دوست دارد رابطه‌جنسی داشته باشد

«وقتی آن لبخند مسخره روی لبانش می‌آید، می‌دانم که می‌خواهد هرچه که می‌گوید بگویم باشه

«وقتی در سه قرار قبلی دیر رسیده، می‌دانم که امروز برایم گل می‌آورد

«وقتی خیلی با من مهربان می‌شود، می‌فهمم که مادرش قرار است بیاید و یک ماه پیش ما بماند

چرا عاشق و معشوق‌های جدید، دست از هیجان اکتشاف می‌کشند؟

عشاق جدید مدام در حال کشف همدیگر هستند. آنها بدن هم، قلب، ذهن و خاطرات هم را با هیجان و شدت بسیار زیاد بررسی می‌کنند و به دنبال راه‌هایی تازه برای برقراری ارتباط هستند. هر اکتشاف تازه ذخیره شده و برای مراجعات بعدی آرشیو می‌شود. آنها از به دست آوردن توانایی حدس زدن نیازهای طرفشان به شوق می‌آیند. در آن زمان قابل پیش‌بینی بودن برایشان راهی به ایجاد یکنواختی در رابطه نیست؛ آنها آن را راهی عالی برای راحتی متقابل می‌بینند.

هر طرف در تغییر مداوم است و برای هر تجربه جدید شدیداً زنده و آماده. هر دو طرف از نظر احساسی خوب واکنش داده و مداوم پیام امید و تایید به هم می‌فرستند. از هیجانات مداوم هم لذت برده و از آرزوهای هم پشتیبانی کرده، آرزوهایی تازه با هم می‌سازند و قادر به انجام کارهایی می‌شوند که به تنهایی توان آن را نداشتند.

عشاق تازه در کنار هم زندگی متقابل می‌سازند. عشق درونی آنها به جستجو، درکنار ارتباطات جسمی پرشهوتشان، آنها را به عمیق‌ترین تجربیات جدید می‌رساند. مردمک چشمانشان گشاد شده و بدنشان سرشار از آدرنالین می‌شود و با هر اکتشاف جدید، انرژی بیشتری به هم می‌دهند.

درکنار هیجان اکتشاف، زوج‌ها احساس اضطراب و عدم‌امنیت را هم تجربه می‌کنند. آنها مدام نگران این هستند که ارتباط جدیدشان نتواند به شدت کنونی باقی بماند. هرچه بیشتر در عشق گرفتار می‌شوند، بیشتر از درد احتمالی پایان گرفتن رابطه‌شان می‌ترسند. این ترس باعث می‌شود دست از ریسک کردن افکار و رفتارهای جدید بردارند و درعوض به دنبال راحتی و امنیت باشند.

این دو میل، اکتشاف و ترس/عدم‌امنیت شروع به تعارض می‌کنند. قبل‌تر زوج‌ از تازگی مداوم تجربیاتشان لذت می‌برند و حالا دوست دارند بدانند که طرفشان برای همیشه دوستشان خواهد داشت. برای مطمئن شدن از چنین نتیجه‌ای، هر دو آنها شروع به مخفی کردن افکار، احساسات و رفتارهایی از خود می‌کنند که ممکن است باعث دور شدن طرفشان شود. فقط چیزهایی را ارائه می‌دهند که باور دارند مورد قبول واقع می‌شود و دست از جستجو درمورد هر اطلاعات جدیدی که ممکن است خطر امتناع طرفشان را به دنبال داشته باشد، می‌کشند. جستجو و اکتشاف دیگر تمام شده است و دو طرف وارد رابطه منطقی‌تر، قابل‌پیش‌بینی‌تر و کم‌تر هیجان‌انگیز می‌شوند.

این زوج‌ها چطور به درمان واکنش می‌دهند

بسیار زوج‌های متعهد وقتی نمی‌توانند به هسته دلشکستگی‌شان نفوذ کنند، از مشاوره گرفتن خسته می‌شوند. هر زمان که چیزی که فکر می‌کنند مشکل اصلی است را حل می‌کنند، مشکل دیگری نمودار می‌شود و شکایت جدید آغاز می‌شود. اگر خستگی و یکنواختی مسئله و مشکل باشد، معمولاً در این روابط غیرخیالی پدیدار می‌شود.

دو طرف که دیگر نمی‌توانند فقدان شور و اشتیاق از دست‌رفته را تحمل کنند، شروع به بحث و مجادله بر سر مسائل پیش‌پاافتاده و انرژی‌گیر می‌کنند. بی‌حوصلگی آنها به دشمنی تبدیل می‌شود که جای صمیمیت واقعی را می‌گیرد. دیگر از امتحان کردن انگیزه‌شان یا پیدا کردن راه برای انجام متفاوت‌تر کارها خسته هستند و دیگر علاقه‌ای به نظرات و احساسات همدیگر نشان نمی‌دهند. وقتی از آنها درمورد وقت یا علاقه‌ای سوال می‌شود معمولاً پاسخ‌هایی آزاردهنده در آستین دارند.

«می‌دونم، می‌دونم. وقت بیشتری برای خودت می‌خوای، درسته؟ دیگه همان بهانه همیشگی را پیش نکش

«چرا درک نمی‌کنی چقدر خسته‌ام؟ هیچ‌وقت راضی نمیشی

«هزار بار به تو گفتم امکان نداره باهات به اون کلاس رقص مسخره بیام. اصلاً علاقه‌ای ندارم

«اینقدر غُر نزن. گفتم یه لیست بنویس هر وقت بتونم برات می‌گیرم

«اگه چیزی می‌خوای، بهم بگو. من که نمیتونم فکرتو بخونم

«اصلاً برام مهم نیست که چرا اینکار رو کردی، هنوزم ازش خوشم نمیاد. یا رفتارت رو عوض کن یا اینقدر اصرار نداشته باش که من با این رفتار کنار بیام

بیشتر زوج‌هایی که می‌بینیم هیچوقت در ابتدای رابطه با هم اینطور حرف نمی‌زده‌اند. مطمئناً خیلی خوب همدیگر را درک می‌کرده و برایشان مهم بوده که طرفشان چه احساسی داشته و برای پیدا کردن راهکارهای موفق برای مشکلاتشان بسیار پرانگیزه بوده‌اند. بعد از بروز مشکلات درخواست کمک می‌کنند.

دوست دارند حالشان بهتر شود. حتی دوست دارند دوباره عاشق بشوند و واقعاً نمی‌فهمند مشکل کجاست.

چطور دوباره به اکتشاف و هیجان برسید

اگر شما و همسرتان بر سر مسائل پیش‌پاافتاده با هم جنگ می‌کنید، به هم بی‌توجهی می‌کنید یا مدتی طولانی است که با هم حرف نمی‌زنید، برای برگرداندن اشتیاق نسبت به همدیگر چه می‌توانید بکنید؟ این مراحل را باید طی کنید:

ارزیابی کنید که تا چه حد اجازه داده‌اید که رابطه‌تان از توازن خود خارج شود.

انگیزه‌تان برای تغییر را بسنجید.

میل اولیه‌تان برای کشف همدیگر را دوباره بسازید.

تمرینات زیر می‌تواند کمکتان کند:

تمرین ۱ – ارزیابی

سوالات زیر را پاسخ دهید و به پاسخ‌هایتان امتیاز دهید. وقتی جواب‌هایتان تمام شد، از همسرتان هم بخواهید همین کار را بکند. بعد پاسخ‌هایتان را با هم درمیان بگذارید. اگر هرکدام از شما احساس کرد که بین هر پاسخی نیاز دارید بپرسید که چرا و چطور به این نتیجه رسیده است، هیچ اشکالی ندارد.

به پاسخ‌هایتان به طریق زیر امتیاز دهید:

همیشه = ۵

اغلب = ۴

گاهی = ۳

نه خیلی زیاد = ۲

به‌ندرت = ۱

وقتی همسرتان می‌خواهد تجربه مهمی را با شما درمیان بگذارد، بی‌صبرانه منتظر این هستید که صحبتش تمام شود؟ ————-

آیا جملات همسرتان را چون می‌دانید چطور می‌خواهد آن را تمام کند، خودتان به پایان می‌رسانید؟ ————-

وقتی همسرتان نظری می‌دهد، آیا می‌توانستید حدس بزنید؟ ————-

اگر همسرتان سوالی از شما بپرسد، آیا احتمال اینکه یک پاسخ سطحی به آن بدهید زیاد است؟ ————-

آیا از اینکه به نظر می‌رسد همسرتان دیگر چندان علاقه‌ای به شما ندارد ناراحت هستید؟ ————-

آیا به این دلیل مسائل را از همسرتان پنهان می‌کنید که فکر می‌کنید ممکن است واقعاً به آن علاقه‌مند نباشد؟ ————-
آیا احساس می‌کنید که دیگر دوست ندارید آرزوهایتان را با همسرتان مطرح کنید؟ ————-

آیا احساس می‌کنید که به دنبال هیجان بیشتر در رابطه‌تان هستید؟ ————-

چند وقت یکبار احساس می‌کنید که انرژی با هم بودنتان از بین رفته است؟ ————-

آیا آرزو دارید که می‌توانستید رابطه‌تان را هیجان‌انگیزتر کنید اما این افکار را از همسرتان مخفی می‌کنید؟ ———

—-

امتیازاتتان را جمع بزنید.

امتیاز بین ۲۰-۱۰ یعنی آنقدرها که فکر می‌کنید دچار یکنواختی و خستگی از رابطه‌تان نشده‌اید.

امتیاز بین ۳۰-۲۰ یعنی در منطقه نگرانی هستید.

امتیاز بین ۴۰-۳۰ یعنی چند سانتیمتر فقط با از بین رفتن کامل علاقه در رابطه‌تان فاصله دارید.

امیتاز بین ۵۰-۴۰ یعنی یک هشدار مهم که رابطه‌تان به طور جدی دچار مشکل شده است.

اگر هرکدام از شما نگران امتیازاتتان هستید، قدم بعدی‌تان ارزیابی سطح انگیزه‌تان برای تغییر اوضاع است.

تمرین ۲ – انگیزه

بااستفاده از انتخاب‌های زیر به سوالات امتیاز دهید:

۱ = فوراً

۲ = با کمی احتیاط

۳ = با ملاحظه‌کاری اما علاقه‌مند به امتحان کردن

۴ = به من ثابتش کن

۵ = باور ندارم که قابل تغییر باشد

آیا اگر همسرتان ایده‌های تازه و مسائل چالش‌برانگیز برای گفتن داشته باشد، برای گوش دادن به افکار و احساسات او علاقه‌مند هستید؟ ————-

آیا دوست دارید از آنچه که همسرتان می‌خواهد بگوید تعجب کنید؟ ————-

آیا اگر سوالات همسرتان آن چیزی نباشد که شما انتظار داشتید، خوشحال‌تر می‌شوید؟ ————-

آیا دوست دارید همسرتان انتظار داشته باشد که فردی جالب‌تر باشید؟ ————-

آیا دوست دارید که همسرتان علاقه بیشتری به چیزهایی که می‌گویید نشان دهد؟ ————-

آیا آرزو داشتید که برای گفتن افکار و احساساتتان به همسرتان مشتاق‌تر بودید؟ ————-

آیا دوست داشتید که برای در میان گذاشتن ایده و احساسات جدید هیجان بیشتری داشته باشید؟ ————-

آیا دوست دارید که همسرتان شما را با افکار و احساساتی که قبلاً نشنیده بودید، متعجب کند؟ ————-

آیا تبادلات مثبت‌تر و پرانرژی‌تر با همسرتان می‌خواهید؟ ————-

آیا به طور کلی در رابطه‌تان عشق و شور بیشتری می‌خواهید؟ ————-

آیا دوست داشتید که همسرتان مرموز‌تر بود؟ ————-

امتیازاتتان را با هم جمع کنید.

امتیاز بین ۲۰-۱۰ یعنی این احتمال وجود دارد که بتوانید چالش‌های موجود در رابطه‌تان را دوباره پیدا کنید.

امتیاز بین ۳۰-۲۰ یعنی کمی امید از دست داده‌اید ولی هنوز برای امتحان کردن تلاش می‌کنید.

امتیاز بین ۴۰-۳۰ یعنی ازاینکه نتوانید دوباره اوضاع را به وضع سابق برگردانید، ناامید شده‌اید.

امتیاز بین ۵۰-۴۰ یعنی کاملاً مشخص است که خسته شده‌اید اما همه چیز را آنطور که هست پذیرفته‌اید و

می‌خواهید امنیت را بدون هیچ تلاطم خاصی قبول کنید.

ممکن است احساس کنید که تحت هیچ شرایطی تغییری رخ نخواهد داد اما وقتی امتحان کنید، رویکردتان تغییر خواهد کرد، حتی تغییر خیلی کم. امید تولید انرژی می‌کند و برای برگرداندن رابطه‌تان به وضعیت سابق نیاز به چیز زیادی ندارید.

زوج‌هایی که روابط موفق دارند بطور مداوم مطمئن می‌شوند که تعادل بین امنیت و اکتشافات از بین نرفته است. از صمیمیت ایجاد شده بخاطر شناخت کامل همدیگر لذت می‌برند اما همچنین درک می‌کنند که نیاز به چالش‌ها و اکتشافات جدید درمورد هم دارند. می‌دانند که باید به تغییر و تکامل ادامه دهند، حتی اگر این فرایند به طور موقت امنیت رابطه‌شان را تهدید کند. آنها راحتی به دست آمده را مثل جواهر می‌دانند و درعین‌حال به دنبال راه‌های تازه‌ای برای شناختن همدیگر هستند. خیلی مهم است که بدانید می‌توانید به طور همزمان بر روی آشناییت و قابل‌پیش‌بینی بودن حساب کنید اما به همان اندازه هم مهم است که با تجربیات جدید به هیجان بیایید.

تازمانیکه خودتان بر روی ظرفیت خودتان برای به هیجان آوردن طرفتان کار نکرده‌اید، نمی‌توانید از همسرتان بخواهید که به شما علاقه‌مندتر شود. با تغییر رفتارهای قابل‌پیش‌بینی خودتان شروع کنید. از خودتان بپرسید آخرین باری که هدف خودتان را به چالش کشیدید، به دنبال مفهوم عمیق‌تری از زندگی بوده‌اید یا آدابی بی‌فایده بر جای گذاشتید، کی بوده است. چه ایده‌ها و افکار جدیدی را از ترس تهدید شدن راحتی رابطه، از همسرتان پنهان کرده‌اید؟ اگر هر دو شما با این قوانین زندگی کنید، آنوقت می‌توانید تغییر روبه پیشرفت پیدا کردن کشفیات جدید در همسرتان، کسی که فکر می‌کردید خیلی خوب می‌شناختید، را آغاز خواهید کرد.

اگر می‌خواهید چالش و اکتشاف بیشتری وارد رابطه‌تان کنید، لطفاً به خاطر بیاورید که اوایل رابطه تان وقتی عشقتان تازه بود، چه کارهایی انجام می دادید و به دنبال چه میگشتید. متاسفانه بسیاری از آنهایی که بخاطر یکنواختی رابطه‌ ای که به آن متعهد هستند، شروع به قرار گذاشتن با افراد تازه می‌کنند، فوراً و با علاقه تمام کارهایی را انجام می‌دهند که اگر در رابطه قبلی اجرا می‌کردند، وضعیتشان در رابطه قبلی بهبود می‌یافت. شما سرمایه زیادی را در چیزی که در کنار هم ساخته‌اید گذاشته‌اید. اضافه کردن هیجان تجربیات غیرقابل‌پیش‌بینی و جالب، رابطه‌تان را به بهترین حالت سابق خود برمی‌گرداند.