خیلی از این راهکارها فقط به طور موقتی اعتمادبهنفس شما را بالا میبرند اما باز هم باعث میشوند کارهایی انجام دهید که قبلاً حتی فکرش را هم نمیکردید و با انجام آنها اعتمادی عمیقتر نسبت به خودتان در وجودتان ایجاد میکنید.
چه چیزی درمورد خودتان هست که دوست دارید بهتر شود؟
بااینکه ممکن است علاقه نداشته باشیم در ملاء عام این مسئله را بپذیریم اما خیلی از ما دوست داریم اعتماد به نفسمان پیشرفت کند.
خوشبختانه نکات و راهکارهای عملی زیادی برای آن وجود دارد که اینجا به 24 مورد آن اشاره میکنیم.
سعی نکنید همه این 24 نکته را به طور همزمان به کار ببندید. هر بار چند مورد را انجام دهید تا ببینید کدامیک برای شما موثرتر است.
بعضی از آنها نیاز به تمرین بیشتر دارند. و به خاطر داشته باشید که همیشه انتخاب با خودتان است.
این خودتان هستید که تصمیم میگیرید اعتمادبهنفستان رشد کند یا پایین بیاید.
خیلی از این راهکارها فقط به طور موقتی اعتمادبهنفس شما را بالا میبرند اما باز هم باعث میشوند کارهایی انجام دهید که قبلاً حتی فکرش را هم نمیکردید و با انجام آنها اعتمادی عمیقتر نسبت به خودتان در وجودتان ایجاد میکنید.
1. از خودتان بپرسید: بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟
ترسیدن از اتفاقاتی که ممکن است بیفتد خیلی راحت است. وقتی واقعاً از خودتان بپرسید بدترین چیزی که ممکن است رخ دهد چیست، تصویری روشن از موقعیت پیدا میکنید، کمی از ترستان از بین میرود و میفهمید که نتایج احتمالی آن به آن اندازه که اول تصور میکردید ترسناک نیستند. با اینکار عواقب احتمالی را برای خودتان تعریف میکنید و همچنین متوجه میشوید که هر اتفاقی که بیفتد میتوانید آن را مدیریت کرده و از آن سربلند بیرون بیایید.
2. موسیقی نشاط بخش گوش دهید.
قبل از اینکه شب در مهمانی شرکت کنید، یا قبل از یک امتحان یا جلسه مهم، قبل از هر چیزی که ممکن است اعتمادبهنفستان را کمی سست کند، میتوانید از موسیقی بعنوان انگیزه برای تقویت روحیه استفاده کنید.
3. یک چیز جدید امتحان کنید.
وقتی پا را از منطقه آرامشتان بیرون میگذارید و چیزی را امتحان میکنید که قبلاً نکرده بودید، نه تنها خودتان را وارد یک چالش میکنید بلکه محدودههای خود و اعتمادتان به تواناییهای خود را گسترش میدهید. با امتحان کردن یک چیز تازه میتوانید از ترسهایتان کم کنید و زندگی با موانع و محدودیتهای کمتر داشته باشید.
4. برای انجام یک کار جدید نقشه بکشید و بعد آن را دنبال کنید.
این یکی از مهمترین و موثرترین راههای ایجاد اعتمادبهنفس دائم است. وقتی تصمیم میگیرید کاری انجام دهید و از آن عقب نمیکشید و آن را پیش میبرید، خودتان به خودتان ثابت میکنید و اینجاست که اعتمادبهنفستان بالا میرود.
5. از مدیتیشن استفاده کنید.
مدیتیشن راهی عالی برای از بین بردن افکار منفی و دست یافتن به افکار مثبت است.
6. ورزش کنید.
این مورد اثری عمیق بر اعتمادبهنفس دارد. ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما را بالا میبرد و موادشیمیایی مختلفی تولید میکند—مثل تستوسترون و اندورفین—که حالت مثبتتری به شما میدهد.
به نظر میرسد ورزش به طور اتوماتیکوار اعتمادبهنفس افراد را بالا میبرد و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر میدهد. علاوه بر آن فرم و شکل بهتری به اندام شما میدهد که راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبهنفس است.
7. با یک ترس روبهرو شوید.
این مورد اصلاً آسان نیست. اما پاداش خیلی خوبی به همراه دارد. اگر با یک ترس روبهرو شوید، اعتمادبهنفستان 10 قدم بالاتر میرود. و هربار که با یک ترس روبهرو میشوید آرام آرام متوجه میشوید که ضرب المثل قدیمی "از هیچ چیز به اندازه ترس نباید ترسید" فقط یک کلیشه توخالی است.
8. چیزی نو خلق کنید.
همه انسانها خلاق هستند. اما پس کودکی و نوجوانی این مسئله گاهی فراموش میشود. کشف دوباره خلاقیتهایتان راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبهنفستان است. خلق یک چیز جدید راهی عالی است اما همیشه هم آسان نیست. اما وقتی کارتان تمام شد نه تنها احساسی عالی نسبت به خودتان پیدا میکنید، بلکه بعضی اوقات قسمتهای جدیدی از خودتان که قبلاً میشناختید را دوباره کشف میکنید.
خلاق بودن راهی عالی برای شناختن خودتان و تواناییهای پنهانتان است.
9. تا زمانیکه اعتمادبهنفس پیدا نکردهاید وانمود کنید که دارید.
یک راه برای بیرون آمدن از محدودیتهایی که برای خودتان درست کردید این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ میگویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملاً عملی است. اگر احساس اعتماد نمیکنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و تواناییهایتان کاملاً مطمئنید و بنابر آن رفتار کنید. خیلی زود میبینید که احساس اعتمادبهنفس میکنید، اعتمادبهنفس واقعی.
10. از محیطتان استفاده کنید.
یک راه موثر برای تغییر خودتان این است که محیطتان را برحسب آن کسی که دوست دارید باشید تغییر دهید. اگر میخواهید اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشید، زندگینامههای افراد بااعتمادبهنفس را مطالعه کنید، موسیقی که گوش میدهید را از موسیقی های افسردهکننده به انرژیبخش تغییر دهید و سعی کنید با کسانی رفتوآمد کنید که اعتمادبهنفس بالایی دارند.
11. از قوه تخیلتان استفاده کنید.
ذهن شما ابزاری بسیار قدرتمند است. وقتی یاد بگیرید چطور از تخیلتان به طریقی مثبت استفاده کنید، میتوانید با کمک آن اعتمادبهنفستان را بالا ببرید. یک راه برای آن تجسمسازی است.
تصور کنید که جلسهای مهم پیش رو دارید. پیش خود تجسم کنید که چقدر همه چیز خوب پیش میرود—همه چیز را بشنوید و ببینید—و چقدر حس خوبی در آن جلسه دارید. خودتان را در حال لبخند زدن تجسم کنید که اوقات خوشی را میگذرانید. نتیجه مثبت و عالی جلسه را در ذهنتان مجسم کنید. بعد تجسم کنید که جلسه با نتیجه دلخواه شما به پایان رسیده است. این روش واقعاً موثر است و قبل از پا نهادن به جلسه روحیهای عالی به شما میدهد.
اگر برای اینکه خودتان را بااعتمادبهنفس تجسم کنید مشکل دارید، میتوانید کس دیگری را تقلید کنید. یک فرد بااعتمادبهنفس کنار خودتان پیدا کنید—مثلاً یک ورزشکار، هنرپیشه یا حتی یک از آشنایان—و از او تقلید کنید. ببینید چطور راه میرود، حرف میزند و حرکت میکند. بعد رفتارهای او را در تجسمسازیتان تقلید کنید.
12. از بدنتان استفاده کنید.
اگر پایتان را مدام عصبی تکان دهید، کمکم احساس اضطراب و نگرانی خواهید کرد. اگر ارامتر راه بروید، کمکم ریلکستر خواهید شد. برای اینکه اعتمادبهنفس بیشتری احساس کنید، از بدنتان استفاده کنید. به طریقی مطمئنتر راه بروید، بنشینید و بلند شوید. اگر نمیدانید چه باید بکنید از نکته بالا کمک بگیرید. از افراد دوروبرتان که اعتمادبهنفس خوبی دارند تقلید کنید.
13. ذهنتان را از خاطرات مثبت پُر کنید.
این یک عادت شایع است که قبل از اینکه بخواهید کار مهمی انجام دهید، شکستهای قبلی و تجربیات بد سابق همه ذهنتان را پر میکنند. این عادت را از بین ببرید و سعی کنید برای یک تا دو دقیقه هم که شده همیشه ذهنتان را از خاطرات مثبت، دستاوردهای مهم و تجربیات خوبتان پر کنید. ما معمولاً این کارهای مثبت را فراموش میکنیم و روی خاطرات بد و منفی تمرکز میکنیم. اما همه چیز به خودتان بستگی دارد.
و محصول انتخابتان عاملی است که سطح اعتمادبهنفستان را تعیین میکند.
14. به آینده فکر کنید.
یک راه عالی برای پیش رو قرار دادن همه چیز و تعیین اینکه اتفاقات روز چطور بر اعتمادبهنفس شما تاثیر بگذارد این است که نگاهی به آینده بیندازید. از خودتان بپرسید: آیا این مسئله در 5 سال آینده مسئله مهمی خواهد بود و یاد من خواهد ماند؟ این باعث میشود فقط درگیر اتفاقی که افتاده است نشوید. و معمولاً هم پاسخ به این سوال منفی است. با استفاده از این سوال، کنار آمدن با مشکلات روزمره آسانتر خواهد شد و میفهمید که بیشتر اتفاقات اتفاقاتی آنقدر کوچک هستند که نجای نگرانی ندارند.
15. درک کنید که گذشته مساوی حال نیست.
هر اتفاقی که سال پیش، ماه پیش یا حتی دیروز افتاده به معنی فردا، ماه آینده یا سال آینده نیست. شما آیندهتان را در زمان حال میسازید و میتوانید با خودتان تصمیم بگیرید که چقدر اجازه دهید اتفاقات گذشته بر آینده شما تاثیر بگذارند.
حتی اگر طی 10 سال گذشته اعتمادبهنفس خیلی پایینی داشتهاید، به این معنی نیست که قرار است همانطور بمانید. میتوانید تصمیم بگیرید که زندگی و آیندهتن را تغییر دهید. میتوانید افکار و خاطرات مربوط به گذشته را دور بریزید و به چیزهای جدیدی فکر کنید.
16. با خودتان مهربان باشید.
ممکن است با خودتان بدرفتاری کنید. درک کنید که هیچ نیازی به این کار نیست. حتی اگر تا امروز هم اینطور رفتار میکردهاید دیگر وقتش رسیده است که دست از آن بردارید. درعوض با خودتان مهربان باشید. هیچ اشکالی ندارد. بدرفتاری با خودتان هیچ دلیلی ندارد مگراینکه بخواهید خودتان را ناراحت کنید و دشمنانتان را شاد.
یک بخش مهم است مهربان بودن با خودتان این است که نقاط قوتتان را میفهمید و آنها را رشد میدهید.
این کار نه تنها به بهتر شدن مهارتهایتان کمک میکند بلکه اعتمادبهنفستان را هم بالا میبرد. یک بخش کوچکتر اما مهم دیگر این است که تحسینهای دیگران را بپذیرید. تشکر کردن برای تحسین و تمجید دیگران هیچ اشکالی ندارد. و بعد از هر تحسین حس خوبی به خودتان پیدا کنید.
17. یاد بگیرید که ذهنتان چطور کار میکند.
آدمها با هم فرق دارند اما مسئله مهمتر این است که نحوه کارکرد ذهن آنها شباهتهای زیادی با هم دارد.
چیزی که برای بقیه خوب عمل کرده ممکن است برای شما هم موثر باشد. وقتی با عملکرد ذهنتان بیشتر آشنا شوید میفهمید که در موقعیتهای مختلف چه واکنشی خواهد داشت. وقتی خودتان را بهتر بشناسید اعتمادبهنفستان بالاتر خواهد رفت.
18. مهارتهای اجتماعیتان را تقویت کنید.
روابط یکی از مهمترین قسمتهای زندگی ماست و تقویت مهارتهای اجتماعی یکی از مهمترین چیزهایی است که هر فردی باید یاد بگیرد. بهتر کردن نتایجی که در این زمینه میگیرید و به دست آوردن اطمینان بیشتر به مهارتهای اجتماعیتان اعتمادبهنفستان را به طور کلی بالا خواهد برد.
19. به جای اینکه به درون توجه کنید، به بیرون توجه کنید.
وقتی با دیگران رابطه برقرار میکنید و گاهیاوقات وقتی تنها هستید، بد نیست که توجه ذهنتان را به بیرون دهید تا به درون. مشکل توجه به درون این است که در بسیاری از موقعیتها باعث میشود به ظاهرتان، اینکه چه گفتهاید و دیگران چه گفتهاند فکر کنید. تمرکز به بیرون درکنار اینکه به بالا بردن اعتمادبهنفستان کمک میکند، راهی عالی برای تقویت مهارتهای مردمی و اجتماعیتان هم هست.
20. اطرافیانتان را از افراد مثبتاندیش انتخاب کنید.
افرادیکه با آنها نشست و برخاست میکنید میتوانند موجب شادی یا ناراحتی شما شوند. ازآنجا که ما زمان زیادی را با مردم سپری میکنیم، خیلی مهم است که کنار افراد مثبت—یا حداقل به طرزی منطقی خنثی-- باشیم. بودن یک یا دو نفر منفیباف میتواند تاثیر شگرفی بر شما بگذارد و روز به روز روحیهتان را خرابتر کند.
21. اطلاعات، تاثیرات و احساسات مثبت جذب کنید.
بیشتر اخبار و حوادث جامعه تصویری منفی از دنیا و خودتان به شما میدهد. اطلاعاتی که دوروبرتان است هم درست مثل افراد دوروبرتان میتوانند تاثیر شگرفی بر شما داشته باشند. خودتان انتخاب کنید که دوست داری چه ببینید، بشنوید و بخوانید. فقط چیزهایی را انتخاب کنید که برایتان فایدهبخش باشند.
22. مثبت بیندیشید.
اینکه سعی کنید دنیا و زندگیتان را از دریچهای مثبت نگاه کنید کمی سخت است و زمان میبرد. مخصوصاً اگر سالهای زیادی را با تفکر منفی زندگی کرده باشید.
23. خودتان را با خودتان مقایسه کنید، نه با دیگران.
این درد نالازم زیادی را از زندگیتان بیرون میکند. مسئله اینحاست که اگر از یک نفر بگذرید، کس دیگری را میبینید که از شما موفقتر باشد. و حس برنده بودن موقتیتان دوباره به احساس ترس و اضطراب تبدیل خواهد شد. پس سعی کنید فقط روی خودتان تمرکز کنید، نه آدمهای دور و برتان و مهم نباشد که دیگران تا چه اندازه موفق هستند. خودتان را با خودتان مقایسه کنید. پیشرفت کنید و رشد خودتان را بررسی کنید و خواهید دید که شادتر، موفقتر و بااعتمادبهنفستر زندگی خواهید کرد.
24. شکست را دوباره تعریف کنید.
اینکه چطور به شکست نگاه کنید تعیین میکند که قبل یا بعد از هر شکست چه اندازه اعتمادبهنفستان پایین بیاید. تعریفی از شکست که با آن بزرگ شدهایم ممکن است بهترین معنای آن نباشد. اگر به موفقترین آدمها نگاهی بیندازید خیلی زود متوجه میشوید که واکنش متفاوتی به شکست دارند که با واکنش آدمهای عادی فرق میکند.
آنها شکست یا طردشدگی را آنقدرها جدی نمیگیرند. آنها میدانند که اگر شکست بخورند آخر زندگی نیست. برعکس سعی میکنند وقتی به هر شکست نگاه میکنند قسمتهای خوب آن را ببینند: اینکه طور میتوانند از آن درس بگیرند تا برای دفعه بعدی بهتر شوند.
آنها میدانند که اگر اولین تلاش کاریشان با شکست مواجه شود برای مدتی احساس خیلی بدی دارد اما در طولانیمدت هیچ اشکالی متوجه آنها نیست. آنها از آن درس میگیرند و دوباره امتحان میکنند. اگر کسی آنها را طرد کند آیا دست برمیدارند؟ مطمئناً نه. آنها میدانند که هفته بعد یا هفته بعد از آن ممکن است کس دیگری را پیدا کنند که باز برای آنها جذاب باشد.
آنها میدانند که آدمهای خوب زیادی هستند. فرصتهای شغلی خوب زیادی وجود دارد. اما این را هم یاد گرفتهاند که برای موفق شدن در هر چیزی باید حداقل 5، 10 یا 20 مرتبه شکست بخورید.
شما روی مهارتهایتان کار کردهاید تا آنها را تقویت کنید. به شکست یا طردشدن بعنوان چیزی منفی که اگر اتفاق بیفتد زندگیتان تمام خواهد شد نگاه نکنید. شکست را دوباره در ذهنتان تعریف کنید و تاثیر احساسی منفی آن را کمتر کنید. به شکست بعنوان بازخورد روی نقطهای از شما که نیاز به تقویت شدن دارد نگاه کنید. به توصیهای که شکست برایتان دارد گوش دهید و مطمئن باشید که پیشرفت میکنید. و با تعریف کرن دوباره شکست برای خودتان دیگر سطح اعتمادبهنفستان هربار که شکست میخورید افت نمیکند.
۱- برای او پیام های محبت آمیز بفرستید. به تلفن همراه او پیامی صمیمانه بفرستید. مطمئن باشید که این کار هم شیرین و هم جالب است.
۲- یکی از کارهای مشکل او را انجام دهید. یکی از کارهای روزمره که او رغبتی به انجام آن ندارد، مانند چیدن علف های هرز، را انتخاب و برای او انجام دهید و لحظه ای را که او از انجام گرفتن آن توسط شما احساس راحتی می کند، نظاره گر باشید.
۳- با هم یک کار سرگرم کننده انجام دهید. یک سرگرمی مانند حل جدول، تکمیل پروژه ای برای بهتر کردن محیط خانه، یا فروش اجناس غیرقابل مصرف منزل که می تواند شما را به هم نزدیک کند را انتخاب و در انجام آن با یکدیگر مشارکت کنید.
۴- با هم بازی کنید. با انجام بازی هایی نظیر شطرنج، لحظات خوبی را ایجاد کنید. فقط به یاد داشته باشید که اگر شما را شکست داد، با او درگیر نشده و تنها لبخند بزنید.
۵- حس قدردانی خود را ابراز کنید. وقتی همسرتان سخت کار می کند یا برایتان کاری انجام می دهد، بگذارید بداند که شما قدردان زحمات او هستید.
۶- خانه را تبدیل به پناهگاهی برای او کنید. خانه را محل امنی برای همسرتان کنید تا بتواند از استرس های زندگی رهایی یابد. تمام تلاش خود را برای ساختن محیطی مطلوب در خانه، بنمایید.
۷- به کارهای عجیب و غریب او بخندید. اجازه ندهید کارهای کوچکی که همسرتان انجام می دهد، اعصاب شما را درهم بریزد. اگر درباره آن بیندیشید، ممکن است برخی از آنها شما را بیشتر به همسرتان جذب کند. اگر او این کارها را انجام داده فقط می خواسته که تکراری عمل نکند.
۸- برای او دعا کنید. از خداوند بخواهید که در درست انجام دادن همه کارها، او را یاری کند. همچنین گاهی اجازه دهید همسرتان این دعا را بشنود. این کار سبب می شود تا او دریابد که وقتی او قادر به انجام کاری نیست، شما از شخصی توانا برایش درخواست کمک می کنید.
۹- قبل از دور انداختن چیزی هماهنگ کنید. اگر همسرتان وسایلی دارد که به نظر شما غیرقابل استفاده است، پیش از آن که مطمئن نشده اید که به آن احتیاجی ندارد، آن را دور نیندازید.
۱۰- قبل از نظافت هماهنگ کنید. پیش از جابه جایی یا مرتب کردن وسایل روی میز کار همسرتان، از او اجازه بگیرید. شاید او وسایلی را طوری قرار داده که دسترسی به آنها برایش راحت تر است و ممکن است در صورت جابه جا کردن آنها، برای او بی نظمی به وجود آید.
۱۱- با هم به پیاده روی یا گردش بروید. بگذارید طبیعت خلق و خوی شما را برای دوست داشتن تنظیم کند. صحبت کنید، گوش دهید.
۱۲- انتظار نداشته باشید آنچه را در ذهنتان می گذرد را بخواند. اگر موضوعی هست که می خواهید همسرتان بداند، به او بگویید، از او انتظار نداشته باشید که از افکار و احتیاجاتتان باخبر باشد.
۱۳- با هم بخندید. دوران بزرگسالی خود را برای لحظاتی فراموش کنید و با هم کارهای بچه گانه و شادی آور انجام دهید. همچنین، اگر کار اشتباهی انجام شد، سعی کنید با شوخی و خنده از آن بگذرید. این کار سبب کاهش استرس در آن شرایط خواهد شد.
۱۴- از جاسوسی کردن بپرهیزید. از مخفیانه زیر نظر گرفتن و بررسی همسرتان دوری کنید. اگر می خواهید چیزی را بدانید، بدون رودربایستی از او سؤال کنید.
۱۵- کارت پستال های عاشقانه به او بدهید. منتظر یک مناسبت خاص نباشید تا به او هدیه ای بدهید. عاشقانه ترین کارتی که می توانید را پیدا کنید و در ماشین او بگذارید. فراموش نکنید که پیام عاشقانه خود را هم در آن بنویسید.
۱۶- خوراکی های مورد علاقه او را تهیه کنید. شکلات یا هر خوراکی دیگری که او دوست دارد را بخرید و در کنار ظرف غذای او با یک جمله زیبا بسته بندی کنید.
۱۷- درباره آینده گفت وگو کنید. آینده خیلی هم از آنچه که به نظر می رسد دور نیست. درباره جاهایی که دوست دارید وقتی ۵۰ سال از ازدواجتان گذشت بروید، با هم حرف بزنید و سعی کنید تا آن رویاها به واقعیت تبدیل شوند.
۱۸- شک و تردیدها را روشن کنید. اگر همسرتان گفتار یا رفتاری مشکوک داشت، زود نتیجه گیری نکنید. به او فرصت دهید تا پیش از آن که شما قضاوت کنید، آن را توضیح دهد.
۱۹- بگذارید او مرد خانه باشد. اگر چه این مسئله هر روز کمتر در نظر گرفته می شود، اما هنوز هم مفید است. اما این بدان معنا نیست که چون فقط همسرتان خانه را اداره می کند و چرخ زندگی را می چرخاند، شما نباید حق انتخاب داشته باشید. این یعنی او رئیس تیم است.
۲۰- بگویید “معذرت می خواهم “. اگر چه شرایطی وجود دارد که ممکن است شما نخواهید بپذیرید که اشتباه می کنید. شاید حرف آزاردهنده ای گفته باشید یا کار بی اهمیتی انجام داده باشید. هیچ گاه برای اظهار تأسف و عذرخواهی از همسرتان غرور نداشته باشید.
۲۱- به قول های خود عمل کنید. اگر به همسرتان قول انجام کاری را داده اید، باید تا پایان آن را دنبال کنید.
۲۲- گذشته ها، گذشته! چنانچه همسرتان با رفتار یا گفتارش باعث آزردگی شما شده است، او را ببخشید. هرگاه اختلافی به وجود آمد، گذشته ها را به رخ او نکشید، به خصوص اگر اظهار پشیمانی کرده بود.
۲۳- صادق باشید. چیزی را از همسرتان مخفی نکنید. روراست و شفاف باشید. این مورد به درستکاری بیشتر شما کمک خواهد کرد.
۲۴- در برابر دوستانش به او افتخار کنید. مردها به طور ذاتی روی بالا بردن خود حساب می کنند. گاهی اوقات به منظور دلگرمی دادن به او بگذارید تعریف های شما را در مورد رفتارها و کردارهای خوبش بشنود.
۲۵- ماشینش را به کارواش ببرید. او را با شستن و تمیز کردن ماشینش غافلگیر کنید. اگر نمی توانید خودتان کار را برعهده بگیرید، آن را به یک متخصص بسپارید.
۲۶- عکس او را در صفحه کامپیوتر قرار دهید. با قرار دادن عکس او بر پس زمینه کامپیوتر خود، اجازه دهید او بداند که هنوز هم مردی خوش تیپ است.
۲۷- با هم عبادت کنید. زوجی که با هم نماز می خوانند، با یکدیگر می مانند. اینها لحظاتی لطیف و خاص هستند که بین هر دو شما به یک میزان تقسیم شده و به یک اندازه اهمیت دارد.
۲۸- غذایتان را زیر نور شمع بخورید. غذای مورد علاقه او را بپزید و شمعها را روشن کنید. زمانی را به تمرکز و توجه به یکدیگر و نگاه کردن در چشمان هم اختصاص دهید.
۲۹- در مقابل دیگران با او مخالفت نکنید. این کار سبب شرمنده شدن او خواهد شد و باعث می شود تا احترام دیگران نسبت به او از بین برود. درنظر داشتن این نکته به خصوص اگر دارای فرزند هستید، بسیار اهمیت دارد.
۳۰- در برابر دیگران او را مورد انتقاد قرار ندهید. اگر حس می کنید همسرتان نیاز به کمی انتقاد سازنده دارد، به هیچ وجه آن را مطرح نکنید مگر خصوصی و با لحنی دوستانه مورد انتقاد قرار گرفتن در جمع، سبب پایین آمدن عزت نفس و جریحه دار شدن احساسات می گردد.
۳۱- از او حمایت کنید. به دیگران اجازه ندهید به همسرتان بی احترامی کنند. حتی نظریه ای کنایه آمیز می تواند آزار دهنده باشد. از او دفاع کنید. نگذارید شخصی، مهم ترین و با ارزش ترین فرد زندگیتان را به زمین بزند.
۳۲- خودتان را دوست بدارید. خیلی وقتها ما به عنوان یک زن، به خاطر سستی خودمان، جلوی شوهرانمان را می گیریم. یاد بگیرید که آنها را آزاد بگذارید. موضوعاتی که شما را نگران می کنند، اغلب حتی آنها را آزار هم نمی دهند. آنچه آنها را اذیت می کند، زمانی است که ما مانع آنها می شویم. به یاد داشته باشید، گرچه ممکن است عجیب به نظر برسد، اما وقتی خودتان را دوست نداشته باشید نمی توانید واقعا شخص دیگری را دوست بدارید.
۳۳- هنگام بیماری مراقبش باشید. مردها نازپروردگی را دوست دارند، بخصوص هنگامی که بیمارند. همه چیز را برای او فراهم کنید و سوپ مخصوصی هم برایش بپزید.
۳۴- در چشمان او بنگرید. زمانی که همسرتان با شما صحبت می کند، مستقیم به چشمان او نگاه کنید. نه تنها این کار نشانگر این است که شما به آنچه او می گوید علاقه مندید، بلکه چیزی در نگاه کردن در چشمان او وجود دارد که به شما والایی خواهد داد.
۳۵- عکسهای عروسی تان را قاب کنید. پس از این که مدتی از ازدواجتان گذشت، عکسهای عروسی تان را مخفی نکنید. بلکه آنها را در قاب عکس بگذارید. این کار یادآوری خواهد کرد که چگونه در ابتدا عاشق هم شدید و چقدر این عشق افزایش یافته است.
«بابا جون، من چطوری توی شکم مامانم جا شدم؟»، «مامان، یعنی چی که عمو رفته پیش خدا، یعنی الان داره تو خونه خدا زندگی میکنه؟»، «بابایی، خدا چه شکلیه، چرا مثل تو و مامان من رو بغل نمیکنه؟ چرا من صداشو نمیشنوم؟...» اغلب پدر و مادرها بارها و بارها با مطرح شدن این قبیل پرسشها از طرف بچهها غافلگیر شدهاند، سوالهای به ظاهر سادهای که جواب دادن به آنها اصلا ساده نیست. در این شرایط پیدا کردن جوابی که هم برای بچهها قابل درک باشد هم قانع کننده، معمولا ذهن پدر و مادرها را آنقدر درگیر میکند که گاهی از صرافت پاسخ دادن میافتند یا حتی تسلیم پاسخهایی میشوند که هیچ منطقی پشت آنها نیست. اگر شما هم جزء آن دسته پدر و مادرهایی هستید که همیشه نگران غافلگیر شدن با سوالهای عجیب و غریب کودکشان هستند، در این گفتوگو با ما همراه باشید. حکیمه قادری، کارشناس ارشد روانشناسی و مشاور کودکان به شما میگوید چطور در این شرایط بهترین جواب را برای بچهها پیدا کنید.
جوابهای ساختگی ندهید
در برابر پرسشهای ساده اما متفاوتی که معمولا ذهن بچهها را درگیر میکند، مثل پرسیدن از تولد، مرگ و .... آنچه بسیار مهم است، پرهیز از دادن پاسخهای ساختگی است. بچهها در هر گروه سنی که این سوالها را میپرسند باید از ما جوابی بشنوند که مناسب سن و سطح ادراکشان باشد. ما به عنوان پدر و مادر نباید با دادن جوابهای ساختگی از این دست که بچه را خریدیم یا لکلک او را آورده ذهن آنها را به بیراهه ببریم. در این شرایط جوابهایی که ما برای پاسخ دادن به گرههای ذهنی بچهها پیدا میکنیم باید به دنیای واقعی نزدیک باشند و در عین حال مناسب با سن و قدرت درک کودک. مثلا در مورد تولد میتوان گفت من و پدر خواستیم که تو باشی و خداوند تو را به ما داد.
حقیقت را لقمه لقمه کنید
باید یادمان باشد پاسخی که برای هر یک از سوالهای بچهها پیدا میکنیم نباید با واقعیت در تضاد باشد، اما در عین حال طبیعی است که این پاسخ نمیتواند همه حقیقت را هم در بر بگیرد. درست مثل وقتی که میگوییم: «ما خواستیم که یک کوچولوی دوستداشتنی دیگه مثل تو داشته باشیم و خدا به ما کمک کرد تا برادرت به دنیا آمد» این پاسخ در تضاد با حقیقت نیست اما همه آن هم نیست. درست مثل یک لقمه غذا، که به جای آنکه یکباره آن را به خورد کودک بدهیم ریز ریزش میکنیم تا هضمش برای او راحتتر باشد. نکته مهم این است که در برابر این قبیل پرسشها تحت هیچ شرایطی قرار نیست داستان دیگری برای کودک تعریف کنیم. مثلا در مورد تولد، طبیعی است که ما نمیتوانیم همه چیز را جزبهجز برای بچهها بگوییم اما میتوانیم بخش تعدیل شدهای از مسیر تولد را برای او تعریف کنیم.
احساس امنیت را از کودک نگیرید
پرسش درمورد مرگ هم یکی دیگر از سوالهای همیشگی بچههاست که جواب دادن به آن چندان راحت نیست. اما آنچه مهم است این است که پاسخهای ما باید به گونهای باشد که در عین حال که به کودک دروغ نمیگوییم احساس امنیت او را هم بر هم نریزیم. مثلا گفتن جملاتی مثل اینکه «بابا و مامان هیچ وقت نمیمیرند» یا اینکه «ما همیشه در کنار تو هستیم» راه حل مناسبی نیست، چون نباید تاکید بر واقعیت را فراموش کنیم. به جای چنین پاسخهایی میتوانیم به بچهها بگوییم «مهم این است که ما الان کنار همدیگر هستیم و به چیزی که اتفاق نیفتاده فکر نمیکنیم؛ اما خب این را هم میدانیم که چیزی مثل مرگ وجود دارد.» البته مرز بین گفتن حقیقت و حفظ احساس امنیت در کودک بسیار باریک است و دقیقا به همین دلیل است که حرفه پدر و مادری را با باغبانی مقایسه میکنیم نه صنعتگری، چون قرار نیست چیزی را به وجود آوریم و کنارش بگذاریم بلکه درست مثل حساسیتهای حرفه باغبانی هر روز باید مراقب گلهای زندگیمان باشیم و یکی از این مراقبتها هم بر آمدن از عهده چالشهای هیجانی و شناختی بچههاست.
نتیجه یک درک متقابل
ادارک و تعریف والدین از مرگ در پاسخ به سوالهای کودکان در رابطه با این موضوع بسیار تاثیرگذار است. مثلا نوع واکنشی که ما در برابر مرگ نزدیکان از خودمان نشان میدهیم، نقش زیادی در درک بچهها از این موضوع دارد. به طور کلی در مواجهه با چنین پرسشهایی میتوان به بچهها اینطور توضیح داد: «گاهی ممکن است انتخاب خدا این باشد که ما در این دنیا نباشیم و در دنیای دیگر زندگی کنیم، درست مثل وقتی که دایی، ناچار شد از این شهر برود و در یک شهر دیگر زندگی کند....» .
بچهها نباید در سوگ ناتمام بمانند
قرار دادن کودکان در سوگناتمام نادرستترین شیوهای است که ما برای روبهرو کردن بچهها با مرگ انتخاب میکنیم. اینکه ما معمولا اجازه نمیدهیم بچهها در جریان مرگ نزدیکانمان، قرار بگیرند و کاملا ناگهانی آنها را در موقعیت نبودن قرار میدهیم آن هم بدون اینکه از قبل تعریفی به آنها داده باشیم و حتی اجازه بدهیم مراحل سوگواری را تجربه کنند، بدترین شیوه روبهرو کردن آنها با مرگ است، چون به این ترتیب ما در حقیقت زمینه ایجاد اضطراب شدید جدایی در بچهها را فراهم میکنیم. به همین دلیل است که معمولا بچههایی که تجربه سوگناتمام دارند همیشه در اضطراب از دست دادن پدر و مادرشان هستند و این ذهنیت با آنهاست که نکند یک روز ببینند مادر یا پدرشان دیگر با آنها نیست. ذهن این بچهها معمولا پر است از یک دنیا سوال عجیب و غریب در مورد مرگ و باور آن. سوالهایی که جواب دادن به آنها اصلا ساده نیست.
به بچهها پاسخهای عینی بدهید
سوال درباره خداوند، اینکه اصلا کجاست و چطور باید احساسش کنیم هم از آن دست پرسشهایی است که بچهها با مطرح کردن آن مارا غافلگیر میکنند. در پاسخ به این پرسشها باید یک چیز را خیلی خوب بدانیم و آن اینکه در ذهن بچهها همه چیز عینی است. بنابراین آنها از ما پاسخهای شناختی و هیجانی میخواهند، مثلا اینکه خدا دقیقا کجاست، چطور زندگی میکند و حتی خانهاش چه شکلی است. بنابراین اگر قرار است به سوال بچهها در مورد خدا پاسخ بدهیم میتوانیم بگوییم:« همه ما دوست داریم کسی که خیلی قوی است و همه چیز را بلد است در کنارمان باشد، این یک نفر که همه چیز را میداند و خیلی هم قوی است مامان نیست، حتی بابا هم نیست. او خداست...». البته خوشبختانه در این زمینه کتابهای زیادی است که به پدر و مادرها یاد میدهد چطور بچهها را برای درک حضور همیشگی خدا آماده کنند.
بچهها را به خاطر دانستههایشان توبیخ نکنید
گاهی بچهها با یک دنیا سوال سراغ پدر و مادر میآیند اما از قبل پاسخ این سوالها را کم یا زیاد از محیط گرفتهاند و حتی پاسخهایی دارند که برای دانستن آنها آماده نیستند. در این شرایط اولین برخورد ما به عنوان پدر و مادر باید این باشد که آنها را به خاطر دانستههایشان توبیخ نکنیم. وقتی کودک چیزی را بازگو میکند که مناسب سنش نیست، پدر و مادر نباید عکسالعمل هیجانی نشان دهند. به هر حال او قسمتی از واقعیت را فهمیده و پاک کردن آن هم از ذهنش ممکن نیست. جبهه گرفتن ما در برابر دانستهها و توبیخ کردن، حس گناه را در کودک زنده میکند و در عین حال کنجکاویاش را بیش از پیش تحریک میکند. اتفاق ناخوشایندتر هم اینکه کودک اعتمادش را نسبت به پدر و مادر از دست میدهد. در این شرایط پاسخ مناسب میتواند این باشد:« عزیزم حرفهای تو کاملا درست است و این موضوع یک موضوع بسیار مهم است. ولی بهتر است آن را یک گوشه از ذهنت نگهداری و اجازه بدهی تا کمی که بزرگتر شدی راجع به آن با هم صحبت کنیم...» مثال زدن در این شرایط کمک زیادی به شما میکند. مثالی مانند اینکه «تو الان آمادگی پوشیدن فلان لباس را نداری چون هنوز اندازهات نیست یا حتی اینکه برای یاد گرفتن جدول ضرب یا فلان مبحث ریاضی باید صبر کنی تا کمی بزرگتر شوی.»
با آرامش به سوالها جواب بدهید
معمولا جواب دادن به سوالهای غیر معمول کودکان 3 یا 4 ساله بسیار راحتتر از بزرگترهاست، چون در این سن و سال مفاهیم کلی برای آنها قانع کننده است و خیلی سریع راضی میشوند. اما همین بچهها وقتی بزرگتر میشوند به پاسخهای دقیقتری نیاز دارند چون هم قدرت درکشان بیشتر شده هم ذهنشان کنجکاوتر. در حقیقت مرحله به مرحله درک آنها به واقعیت نزدیکتر میشود. در این شرایط بهترین واکنش در برابر پرسشهای آنها، حفظ آرامش و دوری از اضطراب است. هرچقدر ما با امنیت خاطر و بدون انتقال حس ترس و اضطراب به بچهها پاسخ بدهیم، زمینه دریافت پاسخ مناسبتر در آنها را بیشتر فراهم کردهایم، چون وقتی با اضطراب پاسخ میدهیم یا خودمان را به گیجی میزنیم بچهها کاملا متوجه احساس ما میشوند. بنابراین هرچه با آرامش بیشتر و بدون مقاومت به سوالهای آنها پاسخ بدهیم بچهها بیشتر به ما اعتماد میکنند.
غذاهای مادرانه
عدسپلو یکی از بهترین غذاهایی است که میتوانید برای کودکتان درست کنید. عدس سرشار از آهن و پروتئین است و برنج هم کالری خوبی دارد. میتوانید توی آن کمی گوشت چرخکرده هم بریزید تا پروتئین حیوانی هم داشته باشد. با این غذا ماست نخورید تا آهن عدس خوب جذب شود. به جایش کمی سالاد گوجه و خیار درست کنید و با آبلیمو همراهش بخورید تا ویتامینهای بدن کودک هم کامل شود.
اگر میخواهید یک وعده آبدوغخیار هم بخورید، آن را برای کودکتان مقوی کنید. برای همه یا فقط در ظرف غذای کودکتان خامه بزنید، کمی شیر قاطیاش کنید، کشمش و گردوی آسیاب شده فراوان بریزید و نان سفید در آن خرد کنید.
بازیهای مادرانه
بازی پیشنهادی من، برچسببازی است. برچسب یا عکسبرگردان را میتوانید آماده از مغازههای لوازمالتحریری بخرید. بعضی از مارکهای خاص وسایل نقاشی برای کودکان (مثل کرایولا) برچسبهای رنگی با رنگها و شکلهای ساده برای بچهها دارند که از عکسبرگردانهایی که تصویر شخصیتهای کارتونی هستند، خیلی بهترند. اگر هم حوصله داشته باشید، میتوانید خودتان از کاغذهای رنگی مثلث و دایره و مربع و مستطیل دربیاورید و با یک چسب ماتیکی آنها را هرجا بچسبانید. (مواظب باشید کودکتان چسب را به لبهایش نمالد!) برچسبهای معمولی روی هر سطحی که چسبانده شوند، کنده میشوند، اما کاغذهای رنگی را روی یک مقوای بزرگ سفید بچسبانید تا بعد برای پاک کردن چسب از دیوار و فرش دچار مشکل نشوید. به کودکتان یاد بدهید شکلها را با هم ترکیب کند و شکلهای جدید تولید کند. جوجه و گربه و خانه و آدم بسازید و با مداد برایشان چشم بگذارید. کاری به تصویر عکسبرگردانها نداشته باشید و فقط به عنوان یک شکل از آن استفاده کنید. سعی نکنید به او یاد بدهید چی را کنار چی بگذارد تا چه شکلی درست شود. این طوری مانع خلاقیتش میشوید. به جایش برای هر دو تا شکلی که کنار هم گذاشت و هر تصوری که داشت، تشویقش کنید.
کلکهای مادرانه
کارشناسان کودکان خیلی راحت توصیه میکنند که برای کودک 2 سالهتان هر شب مسواک بزنید یا پیش از بیرون رفتن از خانه حتما صورت و دستهایش را با ضدآفتاب بپوشانید، اما هر مادری وقتی این توصیهها را میخواند، توی دلش میگوید «شما خودت یه بار برای یه بچه 2 ساله مسواک زدی؟!» انجام دادن بعضی کارها برای بچهها واقعا سخت است. بچهها مثل اسب آبی نیستند که حاضر باشند دهانشان را چند ساعت باز نگه دارند تا گنجشکهای کوچک (یعنی مامان!) توی دهانشان را تمیز کند. آنها حتی دوست ندارند کسی سرشان را شامپو بزند، برایشان کرم بمالد یا دماغشان را پاک کند. برای اغلب مادرها و بچهها چنین لحظاتی یا تبدیل به نبرد و تعقیب و گریزی هیجانانگیز میشود یا کلا از خیر آن میگذرند و اعصاب خودشان و بچهشان را به دندان خراب و صورت آفتابسوخته ترجیح میدهند. حالا ما یک پیشنهاد خوب برای شما داریم تا بتوانید این اوقات را به خیر و خوشی از سر بگذرانید. بچهها دوست ندارند شما روی صورت و توی دهانشان کاری انجام دهید، اما عاشق این هستند که خودشان برایتان کرم بمالند یا دندانهایتان را مسواک بزنند. بهتر است اول یک ذره کرم روی صورتتان بگذارید و بعد در حالی که از او خواستهاید کرم را روی صورتتان بمالد، با بیشترین سرعت ممکن کرم را روی صورت او پخش کنید. برای مسواک هم، مسواک خودتان را دست او بدهید و مسواک او را خودتان بگیرید و قرار بگذارید که با هم بگویید آااااااا و دهان هم را مسواک کنید. مواظب چشم و چالتان باشید که کودکتان مسواکش نکند!
1. اُرجینال باشید. با خودتان صادق باشید. جودی گارلند گفته است، "همیشه بهترین ورژن خودتان باشید به جای اینکه ورژن دوم یک نفر دیگر باشید." با این جمله زندگی کنید. اصلاً نمیتوانیدخودتان را جای دیگری بگذارید. جای تنها کسی که میتوانید باشید، خودتان هستید. اگر خودتان نباشید، یعنی واقعاً زندگی نمیکنید—فقط وجود دارید. و از خودتان بپرسید: اگر آنچه که هستید را دوست ندارید، چرا بقیه باید دوستتان داشته باشند؟/span>
2. به فکر دیگران باشید. اگر به فکر دیگران نباشید، آنها هم به فکر شما نخواهند بود. هرچقدر بیشتر به بقیه کمک کنید، آنها بیشتر برای کمک به شما راغب خواهند بود. عشق و محبت، عشق و محبت میآورد.
3. کاری کنید بقیه احساس خوبی پیدا کنند. آدمها بهندرت یادشان میماند که چه کردهاید، اما همیشه یادشان میماند که چه حسی در آنها ایجاد کردهاید.
4. صادق باشید و مسئولیت کارهایتان را بپذیرید. هیچکس یک دروغگو را دوست ندارد. در دراز مدت همیشه حقایق روشن میشود و ماه هیچوقت پشت ابر نمیماند. چه مسئولیت کارهایتان را گردن بگیرید یا نگیرید، بالاخره اعمالتان روزی به گردنتان میافتند.
5. مدام لبخند بزنید. همه آدمها دیدن یک لبخند طبیعی را دوست دارند. وقتی یک غریبه مستقیم به صورتتان نگاه میکند و لبخند میزند چه حسی پیدا میکنید؟ یکدفعه دیگر غریبه به نظر نمیرسد، درست است؟
6. به بزرگترها احترام بگذارید. به کوچکترها احترام بگذارید. به همه احترام بگذارید. اینطور نیست که یک گروه خاص از یک طبقه خاص اجتماعی فقط شایسته احترام باشند. با همه با همان درجه احترامی برخورد کنید که به پدر و مادر بزرگتان میگذارید و همان میزان صبری را پیشه کنید که برای فرزندتان دارید. مردم مهربانی شما را درک خواهند کرد.
7. افراد را با اسم صدا کنید. آدمها شنیدن اسمشان از زبان دیگران را دوست دارند. پس سعی کنید اسامی را به خاطر بسپارید.
8. بگویید "لطفاً" و "متشکرم." این دو کلمه ساده باعث میشود خواستهای شما حالت خواهش پیدا کند و به مکالمات جدی حالت دوستانه میبخشد.
9. در کارتان بهترین باشید. همیشه مبهوت موسیقیدانان، نویسندهها، نقاشان، سخنگویان، مدیران، سرمایهگذاران، مهندسان، مادرها، پدرها، ورزشکاران و... عالی میشوید. همه این افراد فقط یک وجه اشتراک دارند: در کاری که میکنند بهترین هستند. اگر قرار است کاری را به بهترینش شکل انجام ندهید، بهتر است اصلاً انجامش ندهید. در کار و سرگرمیهایتان بهترین باشید. برای خودتان اعتباری بسازید، اعتباری برای بهترین بودن.
10. اگر توانستید به دیگران کمک کنید. از هر دست که بدهید از همان دست پس میگیرید. وقتی در زندگی شخصی تاثیر مثبت ایجاد میکنید، این تاثیر مثبت به زندگی خودتان هم میرسد. کاری بکنید که فراتر از شماست—کاری که از درد کسی کم میکند و شادترش میکند. همه آدمها شایسته کمک هستند.
11. در هر کاری که میکنید اثری از شخصیتتان ایجاد کنید. مثل برند زدن روی کارتان میماند، برندی مخصوص خودتان. اگر بانمک و شوخ هستید، به کارتان طنز اضافه کنید. اگر هنرمند هستید، کارتان را با تصویر تزئین کنید. هر کاری که میکنید کمی از شخصبتتان را به آن اضافه کنید.
12. به قولهایتان وفا کنید. بعضی از آدمها عادت دارند قول کاری را بدهند که احتمال کمی دارد بتوانند انجامش دهند. قول ایدآل را میدهند اما متوسط تحویل میدهند. اگر میخواهید ارزش خودتان را در چشم دیگران بالا ببرید، باید خلاف این عمل کنید. سعی کنید ابتدا تواناییهایتان را کمتر نشان دهید و بعد فراتر از آن تحویل بدهید. این باعث میشود دیگران تصور کنند که همیشه فراتر از مسئولیت و وظیفهتان کار انجام میدهید.
13. سازماندهی داشته باشید. اگر سازماندهی نداشته باشید چطور میتوانید کاری را انجام دهید؟ مطمئناً نمیتوانید. سعی کنید فضای زندگی و کارتان را مرتب کرده و سازماندهی کنید.
14. تحقیق کنید و سوال بپرسید. اینطور نباشید که بااینکه هیچ از موضوعی اطلاع ندارید فقط سرتان را به نشانه دانستن تکان میدهید. با تحقیق کردن از قبل خودتان را آماده کنید. و اگر بااینحال باز متوجه چیزی نشدید، سوال کنید. افراد مقابلتان اشتیاق شما به دانستن را ستایش خواهند کرد.
15. دانش و اطلاعاتتان را با دیگران تقسیم کنید. باید منبع اطلاعاتی برای اطرافیانتان باشید. اگر به اطلاعات لازم دسترسی دارید، آن را فقط برای خودتان نگه ندارید. با دیگران تقسیمش کنید.
16. مثبتاندیش باشید و روی آنچه درست است تمرکز کنید. هر چیزی که در زندکی اتفاق میافتدف نه خوب است نه بد. فقط به دیدگاه شما بستگی دارد. و مهم نیست که چه پیش میآید، همیشه آنطور که باید تمام میشود. یا موفق میشوید یا درس میگیرید. پس مثبت اندیش باشید، قدردان نتایج خوشایند باشید و از بقیه آنها درس بگیرید.
17. به حرفهای دیگران بااشتیاق گوش دهید. چشمهایتان متمرکز، گوشهایتان تیز و تلفن همراهتان خاموش باشد. در دنیایی که نمیتوانند آنطور که باید سریع پیش برود، آنهایی که برای شنیدن حرفهای دیگران وقت میگذارند، همیشه موفق هستند.
18. به شریک زندگیتان وفادار باشید. وفادار ماندن به رابطه نه تنها توجه و تحسین همگان را جلب میکند، بلکه پایهای سالم برای بقیه امور زندگیتان ایجاد میکند.
19. طبیعت را دوست داشته باشید و از آن سپاسگذار باشید. آنهایی که واقعاً طبیعت را دوست دارند، برای انسانها هم همان میزان احترام را قائل خواهند بود. این یک راه مثبت برای زندگی کردن است و توجه مردم را هم جلب میکند.
20. هر روز برای خودتان وقت، انرژی و پول خرج کنید. وقتی برای خودتان خرج کنید، هیچوقت بازنده نخواهید بود و به مرور زمان خط سیر زندگیتان را تغییر خواهید داد. شما محصول چیزی هستید که میدانید. هر زمان، انرژی و پول بیشتری برای به دست آوردن دانش هزینه کنید، تسلط بیشتری به زندگیتان پیدا میکنید و برای اطرافیانتان ارزش بیشتری خواهید داشت.
21. هرازگاهی بیدلیل مهربانی کنید. پول قهوه یک غریبه را در کافه بپردازید. برای منشی شرکتتان گل بخرید تا بگویید "متشکرم." به زن سالخورده برای خرید کردن کمک کنید. هیچ چیز لذتبخشتر از نشاندن لبخند بر لب انسانها نیست.
22. آنهایی که شایستگی دارند را تحسین کنید. برای تحسین کسانیکه برای درخشیدن در کاری بیش از حد تلاش کردهاند، کوشش کنید. همه آدمها دوست دارند بشنوند کسی هست که تلاشهایشان را تحسین میکند.
23. واضح صحبت کنید و ارتباط چشمی برقرار کنید. بیشتر آدمها صبر گوش دادن به حرفهای کسی که هیچ از حرفهایش نمیفهمند را ندارند. رمز و راز در حرف زدن هیچوقت ارتباطات قوی نمیسازد. ارتباط چشمی نیز یکی از گیراترین شکلهای ارتباط فردی است. ارتباط چشمی اگر درست انجام شود صمیمیت را وارد رابطههایتان خواهد کرد.
24. همیشه در دسترس باشید. اگر آدمها نتوانند به شما دسترسی داشته باشند، فراموشتان میکنند. در دسترس بودن شما برای دیگران خیلی مهم است. همیشه در ارتباط با اطرافیانتان رفتاری مثبت و صبور داشته باشید.
25. بینیاز از غیر باشید. آزادی والاترین نعمت است و بینیازی بالاترین آزادی است. از این گذشته بسیار گیرا هم هست.
26. از منابعی که در دسترس دارید، استفاده کنید. آدمهای متوسط وقتی میبینند که یک فرد معلول شاد است، بسیار متعجب و حیرتزده میشوند. چطور کسی با چنین محدودیت جسمی میتواند شاد باشد؟ پاسخ در استفاده آنها از منابعی که در اختیار دارند نهفته است.
27. بخشی از چیزی باشید که به آن اعتقاد دارید. این میتواند هر چیزی باشد. یکی آن را در کمک به شهروندان میبیند، یکی در ایمان و اعتقادات مذهبی، یکی در شرکت در گروههای پشتیبانی برای چیزهایی که به آن اعتقاد دارند و بعضی عشق و علاقهشان را در کارشان میریزند. در هر صورت، نتیجه روانشناختی یکسان است. آنها خود را درگیر چیزی کردهاند که شدیداً به آن اعتقاد دارند. این درگیر شدن به زندگیشان مفهوم میدهد.
28. بدون به رخ کشیدن، برای اعتقاداتتان پایداری کنید. بله، میتوانید بدون اینکه سعی کنید اعتقاداتتان را به کسی تحمیل کنید، از آن دفاع کنید. درمورد عقاید شخصیتان با کسی که درمورد آن سوال میکند حرف بزنید اما سعی نکنید حرفتان را تحمیل کنید. برای ارزشهایتان ایستادگی کنید و همیشه گوش بزنگ اطلاعات جدید باشید.
دوران کودکی همواره به عنوان بهترین و شادترین دوره زندگی انسان شناخته شده است. کودکی دنیائی از معصومیت و پاکی در کنار شادی و سبکبالی را در ذهن تداعی می کند. بسیاری از بزرگسالان در کشاکش سختی ها و مشکلات زندگی با یاد کردن از دوران خوش کودکی خود، دمی از غم زمانه فارغ می شوند و بر بال خاطرات به دنیایی کوچ می کنند که در آن از فشار مسئولیت و مرارت خبری نیست و مسلماً آرزوی هر پدر و مادری فراهم کردن یک چنین دوران کودکی ای برای فرزند دلبندشان خواهد بود.
اما مسئله اینجاست که شادی و نشاط آموختنی نیست و شکوفایی استعدادهای او هم نباید بدون در نظر گرفتن علائق او باشد. شاید شما نتوانید به فرزند خود یاد بدهید که خوشحال باشد ولی فراهم کردن امکانات و بستر مناسب برای خوشبختی و شاد زیستن فرزند، هدیه ای است که فقط شما می توانید به فرزندتان بدهید. در همین رابطه با مطالبی که در این ایمیل مرور خواهید کرد ما روشهایی را به شما پیشنهاد می کنیم که می توانند شما را در فراهم کردن این خوشبختی در سایه ی به ظهور رساندن استعدادهای خدادادی او، به فرزندتان یاری دهند.
1. به فرزند خود اجازه دهید علائق خود را کشف کند. به بازی ها و فعالیتهایی که او انتخاب می کند توجه نشان دهید. این گونه بازیها می تواند اطلاعات بسیاری درباره استعدادهای نهفته فرزندتان در اختیار شما قرار دهد.
2. فرزند خود را روی طیف وسیعی از تجارب قرار دهید. این امر باعث فعال شدن استعدادهای نهفته می گردد. فکر نکنید چون او علاقه ای نشان نمی دهد، بنابراین استعدادی هم در آن زمینه ندارد.
3. بگذارید مرتکب اشتباه شود. اگر همه کارها را به طور کامل و بی نقص انجام دهد، هرگز برای کشف و گسترش یک استعداد، خطر نخواهد کرد.
4. سؤال بپرسید. با پرسیدن سؤالهای اساسی از قبیل: چرا آسمان آبی است؟ به کودک خود کمک کنید تا با شگفتیهای دنیا مواجه شود. به اتفاق هم پاسخ سؤال را بیابید.
5. پروژه های خانوادگی ویژه ای را طرح ریزی نمایید. فعالیتهای مشترک می تواند استعدادهای جدید را بیدار کند و گسترش دهد.
6. کودک را مجبور به یادگیری نکنید. این امید که برای پیشرفت و رشد دادن استعدادهای کودکان، باید هر روز درسهای خاصی را به آنان آموخت، ممکن است آنان را مضطرب یا دلزده سازد.
7. انتظارات سطح بالایی داشته باشید، اما این انتظارات باید واقع بینانه باشند.
8. در انجام کارها، کودک خود را سهیم کنید. بگذارید او با انجام کارها موفقیت را در ذهن خود مجسم کند. بگذارید ببیند که شما درگیر فعالیتهای معنادار هستید و به او اجازه دهید درگیر این فعالیتها شود.
9. محیطی را فراهم آورید که به لحاظ تحریکات حسی غنی باشد. مواد و اسبابهایی را در خانه قرار دهید که حواس کودک را تحریک می کنند، موادی از قبیل: نقاشی با انگشت، آلات موسیقی و عروسک های خیمه شب بازی.
10. شور و اشتیاق خود را به یادگیری فعال حفظ کنید.
11. کودک خود را با برچسب زدن به او محدود نکنید. این برچسبها ممکن است شرایطی را به او تحمیل نماید که با استعدادهای ذاتی اش همخوانی ندارند.
12. به عنوان خانواده و با یکدیگر به بازی بپردازید.
13. برای فعالیتهایی نظیر خواندن، گوش دادن به موسیقی و صحبت کردن برنامه زمانی منظم در نظر بگیرید.
14. موادی را برای کودک در نظر بگیرید که همواره بتواند با رجوع به آنها به دنیای خود دسترسی داشته باشد.
15. بگذارید فرزندتان به فعالیتهای گروهی که مورد علاقه اش هستند، بپردازد.
16. برای پرورش خلاقیت کودک خود داستانهای طنز آمیز برایش بخوانید.
17. فعالیتهایی را که فرزندتان انجام می دهد مورد انتقاد یا قضاوت قرار ندهید. اگر احساس کند مورد ارزشیابی قرار می گیرد، احتمالا" شکوفاسازی استعدادهای خود را پیگیری نخواهد کرد.
18. با کودک خود بازی کنید و از این طریق سرزندگی و شوخ طبعی خود را به او نشان دهید.
19. خانواده را در موفقیتهای خود سهیم کنید. درباره اتفاقات خوشایندی که طی روز اتفاق افتاده اند، صحبت کنید تا عزت نفس او از این طریق افزایش یابد.
20. کاری کنید که فرزندتان به کامپیوتر خانه، مدرسه یا یک کتابخانه عمومی دسترسی داشته باشد.
21. به صحبتهای کودک خود گوش فرا دهید. چیزهایی که او به آنها اهمیت بسیاری می دهد، می تواند سرنخی از استعدادهای خاصی باشد که از آنها برخوردار است.
22. فضای خاصی را در خانه برای پرداختن به فعالیتهای خلاقانه در نظر بگیرید.
23. هنگامی که کارهای روزمره ای را که به عهده فرزندتان گذاشته اید، با موفقیت انجام می دهد، حس مسئولیتش را در انجام کارهای خانه مورد قدردانی قرار دهید.
24. بصورت خانوادگی از مکانهای جدید دیدن کنید.
25. بازی های بازپاسخ به فرزند خود بدهید. اسباب بازی هایی مانند سر هم کردن قطعات و عروسکهای دستی باعث تشویق بازیهای تخیلی می شود.
26. بگذارید در روز تا حدی به رویاپردازی و کنجکاوی بپردازد.
27. داستانهای الهام بخشی را بخوانید که قهرمانانشان در زندگی موفقیت هایی را کسب کرده اند.
28. با دادن جایزه به فرزند خود رشوه ندهید. از مشوقهایی استفاده کنید که به کودک این پیام را منتقل می کنند که یادگیری نباید به خاطر گرفتن جایزه باشد.
29. اجازه بدهید فرزندتان به گروههای همسالی بپیوندد که همگام با استعدادهای او هستند.30. برای برانگیختن علائق کودک، درباره خبرهایی که می شنوید، با او به بحث بپردازید.
31. سوگیریهایی جنسیتی را تشویق نکنید. برای کودک خود هم اسباب بازیها و فعالیتهای زنانه و هم مردانه تدارک ببینید.
32. از مقایسه کودک خود با دیگران اجتناب ورزید. به او کمک کنید تا عملکرد فعلی خود را با عمکرد گذشته اش مقایسه کند.
33. سعی کنید پدر یا مادری اقتدارگرا باشید.
34. برای برانگیختن علائق و استعدادهای فرزندتان از موقعیتهای گروهی یا جمعی(خارج از منزل) بهره ببرید. با هم به کتابخانه، موزه، کنسرت، یا مسابقه بروید.
35. پاداشهایی به فرزندتان بدهید که نقاط قوتش را تقویت می کند.
36. کودکتان را به صحبت درباره آینده اش تشویق کنید. از دیدگاههای او حمایت کنید بدون آنکه به سمت حیطه یا رشته ای خاص هدایتش نمایید.
37. کودک خود را با افراد جالب و موفق آشنا کنید.
38. خانه خود را به عنوان فضایی برای یادگیری تلقی کنید. فضای آشپزخانه و آشپزی برای آموزش ریاضیات و علوم بسیار مناسب است.
39. در احساسات با یکدیگر سهیم شوید. سرکوبی حوادث می تواند به سرکوبی استعدادهای کودک بیانجامد.
40. کودک خود را تشویق به خواندن کنید.
41. ابداعات و ساخته های کودک خود را به شوخی بگیرید.
42. با کودک خود فعالیتهایی را انجام دهید که در ارتباط با علائق و استعدادهایش است.
43. به کودک خود بیاموزید که به قوه شهود خویش اعتماد کند و به ظرفیتهایش اعتماد داشته باشد.
44. به کودک خود حق انتخاب بدهید. این عمل، قدرت اراده او را مستحکم و حس نوآوری را در وی بیدار می کند.
45. به کودک خود یاد بدهید که برای شکوفا ساختن استعداد خویش چگونه از کتابها استفاده کند. به عنوان مثال، برای یادگیری "درست کردن چیزی" از کتابهای "چگونه ..." استفاده کند.
46. در گوشه ای از خانه فضایی را برای به نمایش گزاردن ساخته ها و جایزه های کودک اختصاص دهید.
47. کودک خود را تشویق کنید تا در حیطه هایی که با مشکل مواجه است، دست و پنجه نرم کند و کلنجار برود. به او کمک کنید تا با هر محدودیتی رو در رو شود.
48. رابط بین دنیای واقعی و استعدادهای خاص کودک خود باشید. به او کمک کنید راهی برای نشان دادن استعدادهایش بیابد.
49. کودک را با مطالبی آشنا کنید که درباره افتخارات و استعدادهای کودکان است. کتابهایی مانند "مهندس کوچکی که می توانست ..." می تواند نگرش "می توانم انجام دهم" را تشویق کند.
50. کودک خود را همان طور که هست بپذیرید.
این روزها آنقدر همه جا حرف طلاق و جدایی و... است که خیلیها از ازدواج میترسند و خیلی از ازدواج کردهها را هم نگران زندگی زناشوییشان میکند، اما باور کنید بهراحتی میتوانید عشق را در زندگی زناشویی خود حفظ کنید، کافی است کمی بیشتر به رفتارهایتان توجه کرده و سعی کنید عادتهای بد خود را از بین ببرید و البته از بین بردن یک عادت بد کار خیلی مشکلی است میتواند روزها، ماهها یا حتی سالها به طول انجامد. مسلما همسر شما نمیتواند این همه صبر کند، شما باید قبل از بهوجود آمدن هرگونه کدورت، عادتهای رفتاری خود را اصلاح کنید.
در اینجا کوشیدهایم چند راهحل خوب برای از بین بردن عادتهای بد به شما یاد بدهیم تا هیچ وقت خوشبختی و شادی زندگی زناشویی شما را ترک نکند.
اگر در خانه بهخود نمیرسید
چه بخواهید چه نخواهید زندگی میگذرد، شما پیر میشوید، بچهدار میشوید، بیمار یا چاق میشوید و... و به مرور در زندگی نگاه شما به زندگی و همسرتان عوض میشود، شما نمیتوانید همان نگاهی را به همسرتان داشته باشید که در نخستین دیدارتان داشتید. به هرحال چه بخواهید چه نخواهید همسر شما همیشه به ظاهرتان توجه میکند و برایش مهم است و میتواند او را جذب کند. هیچ زحمتی ندارد که سعی کنید کمی برای همسرتان به ظاهر خود برسید، حتی یک تغییر کوچک در ظاهرتان یا یک مهمانی 2نفره میتواند اثر زیادی در زندگی شما داشتهباشد، باید همیشه زیباییهای فیزیکی خود را برای همسرتان حفظ کنید مثل اینکه وزن خود را متعادل نگه دارید یا... رعایت این موارد نه تنها در شاداب نگه داشتن زندگی زناشویی شما موثر است بلکه موجب تقویت سلامت بدنی و روحی(اعتماد به نفس) شما نیز میشود.
اگر بیشتر زمان شما صرف کار میشود
اینکه شما یک فرد مستقل و متکی بهخود نه به همسرتان باشید بسیار مهم است، اینکه به کارتان اهمیت دهید یا دوستان خود را داشتهباشید یا گاهی به سراغ تفریحهای مورد علاقهتان بروید اصلا بد نیست، ولی اینجا باید یک نکته را فراموش نکنید و آن این است که اولویت اول شما در زندگی، همسر و زندگی زناشوییتان است. بهطور حتم شوهر شما دوست ندارد فکر کند که در زندگی شما نقشی ثانوی و نه چندان مهم دارد. در این حالت ممکن است یا هیچچیز نگوید یا به شما بگوید دوست دارم زمان بیشتری را با هم بگذرانیم یا... .
اگر زیاد با خانوادهها رفتوآمد میکنید
وقتی شما بیشازحد با خانواده خودتان یا همسرتان رفتوآمد کنید و به قولی همیشه با هم باشید به مرور تمام چیزهای خصوصی که در زندگی زناشویی شما وجود دارد یا تمام ویژگیهای خاص همسرتان برملا خواهد شد و حتی ممکن است به واسطه این ارتباط زیاد، خانواده روی تصمیمهای شما در مورد همسرتان تاثیر بگذارند. همه اینها میتواند به راحتی به زندگی شما آسیب برساند بهخصوص اگر همسر شما احساس کند که در زندگی بهعنوان یک فرد درجه دوم (بعد از خانواده شما ) به حساب میآید.
شما باید اولویتهای خود را در زندگی مشخص کنید تا بتوانید مرز میان انتخابهای خود با دیگران را مشخص کنید یعنی حتی اگر با پدرومادر و بهطور کلی خانوادهتان خیلی صمیمی هستید باید مواظب باشید، کسی نتواند اولویتها و انتخابهای اساسی زندگی شما را تغییر دهد.
با ازدواج کردن در واقع خانوادهای برای خود میسازید که باید بیش از همه چیز در زندگی شما مهم باشد.
البته این مورد کاملا به نوع خانوادهها وابستهاست یعنی اگر خانوادههایتان به لحاظ فرهنگی یا... کاملا متفاوت باشند ممکن است همسرتان از چگونگی یا میزان ارتباط شما با خانوادهتان گلهمند شود و برای حل این مشکل باید با او صحبت کنید تا به تفاهم برسید. اما اگر خانوادههایتان شبیه هم باشند شما در یک موقعیت خیلی خوب قرار دارید و چندان در این مورد دچار مشکل نخواهید شد.
اگر درباره خریدهایتان با همسرتان مشورت نمیکنید
براساس تحقیقی که در سال 2007 انجام شده است، دعواها و اختلافهای بیش از 37 درصد زوجین به دلیل پول است تا مسائل عادی روزمره و همین تحقیق نشان میدهد، نزدیک 80 درصد زن و شوهرها گاهی خریدهایشان را از هم پنهان میکنند. ممکن است اگر شما خرید یک بلوز را به همسرتان نگویید، اتفاق خاصی نیفتد اما بهطور حتم پنهان کردن خریدهای بزرگ یا دیگر تعهدات مالی عمده مثل قرضها میتواند در زندگی زناشویی شما مشکل بهوجود بیاورد. این موارد نه تنها باعث کدورت و عصبانیت میشوند بلکه داشتن شیوهای نادرست در خرجکردن پول میتواند بهراحتی آینده خانواده شما را به خطر بیندازد. بهتر است از همان ابتدا درباره تمام مسائل مالی خانواده مثل صورت حساب بانک، پرداختها، وامها، پساندازها، سرمایهگذاریها و... با همسرتان مشورت کنید و به او اطلاع دهید. یادتان باشد، اگر نتوانید بهطور دوستانه درباره مسائل مالی با هم صحبت کنید یعنی زندگی زناشویی شما مشکل دارد.
عشق بین شما مثل گلی است که باید هر روز به آن رسیدگی کنید. کوچکترین محبت و عاطفهای که شما هر روز به هم ابراز کنید صمیمیت و عشق شما را زنده نگه میدارد
اگر احساسات خود را بروز نمیدهید
عشق بین شما مثل گلی است که باید هر روز به آن رسیدگی کنید. کوچکترین محبت و عاطفهای که شما هر روز به هم ابراز کنید صمیمیت و عشق شما را زنده نگه میدارد اما متاسفانه بسیاری از زوجین این مسئله را فراموش میکنند و سعی کنیدتا جایی که میتوانید اطرافتان را پراز محبت کنید. باور کنید کارهای خیلی ساده میتواند بسیار موثر باشد مثلا هنگامی که ایستاده هستید از او بپرسید چیزی احتیاج ندارد یا او را با کادوهای کوچک غافلگیر کنید (اصلا لازم نیست کادوها گران قیمت باشد)، وقتی برای شما کاری انجام میدهد از او تشکر کنید(اصلا مهم نیست آن کار بزرگ باشد یا کوچک) باید بدانید این کارهای محبتآمیز فقط مخصوص دوران نامزدی نیست و حتی میتوان گفت اهمیت آنها در زندگی زناشویی شما بیشتر است.
اگر عادت دارید مدام انتقاد کنید و غر بزنید
اینکه همیشه دیگران را مقصر بدانیم کار واقعا راحتی است و مسلما بیرحمانه انتقاد کردن از همسر نیز ساده است. هر چند ممکن است شوهرتان غرهای همسرش را دربین دوستانش مسخره کند و از آنها جوک بسازد ولی بهطور حتم در درونش از این غرها ناراضی است. اگر بهخودتان اجازه دهید که مدام از همسرتان انتقاد کنید به مرور به خوشبختیتان خدشه وارد میکنید. شاید با خود فکر کنید، فقط کارهایی را به او یادآوری میکنید یا انتقادهایتان منصفانه است، اما وقتی این روند را ادامه دهید حرفهایتان تبدیل به غر و نق میشود و در نتیجه او ممکن است صدایش را بالا ببرد و همین شما را عصبانیکند و در نهایت مدام بین شما دعوا پیش بیاید. شما باید یک جا این روند را قطع کنید، قرار نیست شما شوهرتان را تربیت کنید، هرگز فراموش نکنید وقتی شما با او ازدواج کردید یعنی او را با تمام خصوصیاتش قبول کردید.
اگر در دعواها منصف نیستید
گفتوگو یا حتی بحث و جدل کردن برای حل یک مسئله لزوما بد نیست. بسیار پیش میآید که بین شما و همسرتان در مسائل مهمی چون مسائل مالی یا فرزندان یا مسئولیتهای خانه و خارج از خانه اختلاف نظر وجود دارد، در این مواقع آنچه مهم است مواجه شدن منصفانه با موضوع است بهاصطلاح شما باید منصفانه باهم بحث و جدل کنید یعنی:
شما باید اولویتهای خود را در زندگی مشخص کنید تا بتوانید مرز میان انتخابهای خود با دیگران را مشخص کنید یعنی حتی اگر با پدرومادر و بهطور کلی خانوادهتان خیلی صمیمی هستید باید مواظب باشید، کسی نتواند اولویتها و انتخابهای اساسی زندگی شما را تغییر دهد
اگر هرچیز کوچکی را جدی میگیرید
بسیار پیش میآید که شوهر شما کارهای کوچکی را که از او خواستهاید فراموش کند مثلا یادش برود لباس شما را از خشکشویی بگیرد یا چیز خرابی در خانه را تعمیر کند یا... باید بدانید که فراموش کردن این کارها به این معنا نیست که او شما را دوست ندارد. در یک زندگی ممکن است بسیاری اوقات کارها آن جور که باید پیش نروند اما در این مواقع شما هستید که باید با خود فکر کنید کدام مورد ارزش آن را دارد که شما عصبانی شوید. ما گاهی یک موضوع کوچک را بیش از حد بزرگ میکنیم. هیچوقت همه چیز درست پیش نمیرود و اگر سخت بگیرید و بخواهید همیشه و همه جا هر چیز کاملا درست و به جا باشد، به مرور این حالت باعث بهوجود آمدن مشکلات و دردسرهایی در زندگی زناشویی خود میشوید. روی موضوعاتی تکیه کنید که ارزشش را داشته باشد وگرنه زندگیتان را تبدیل به میدان نبرد میکنید.
وقتی چیزی شما را ناراحت میکند، اول از همه از خود بپرسید واقعا این موضوع چقدر مهم است؟ آیا به اندازه کافی دلیل منطقی دارید که نشان دهد آن یک موضوع ضروری در زندگی است؟
اگر شما یاد بگیرید که از بعضی مسائل عبور کنید و آنها را جدی نگیرید به مرور دیگر هیچ رنجشی بین شما و همسرتان بهوجود نمیآید و آن وقت دیگر اختلافهای غیرمنطقی و غیرمنشصفانه پیش نخواهد آمد.
1. اگر ماشین شخصی دارید وقتی با همسرتان درون ماشین هستید مراقب رفتار و احوالاتتان باشید و مطلقا از رفتارهای خصوصی درون ماشین بپرهیزید چون همیشه کسی هست که به شما چشم دوخته حتی اگر مطمئنید پشت قله قاف پارک کردید و هرچند اگر همسرتان با شما همراهی کند اما بعدها قضاوت خوبی در موردتان نخواهد داشت و شما در ذهنش فردی موقع نشناس و بی مبالات محسوب می شوید. آقائی تان را حفظ کنید.
2. اگر با همسرتان با وسیله نقلیه عمومی رفت و آمد میکنید باز مراقب نوع نشستنتان باشید.
صندلی تاکسی، تختخواب نیست !
3. در خیابان های شلوغ خواهشا دستان هم را نگیرید. خیابان، پارک نیست. دختران و پسران دم بخت زیادی در خیابان ها در حال رفت و آمدند که به هر دلیلی فعلا امکان ازدواج ندارند و ایجاد هوس ازدواج برای این قشر ناجوانمردیست. چون معمولا خانم ها تقاضا میکنند که دستانتان را به هم بدهید با توضیح منطقی این موضوع از ایشان بخواهید از اینکار صرف نظر کنند. بماند که بعضی از خانم ها باز هم درک نمی کنند متاسفانه و خودشان را در ایام مجردی فراموش میکنند. جسارتا گاهی قاطعیت بیشتر و البته همراه با محبت لازم است.
4. در دوران عقد خانم ها بشدت از مسائل جنسی بی موقع گریزانند و استرس با دقائقشان قرین است و به همان اندازه مردها بی منطق و وقت نشناس میشوند. امکان دارد شما مکان یا زمانی را صد درصد مناسب روابط محدود جنسی تان بدانید اما این مکان یا زمان برای همسرتان صد درصد استرس زا باشد. از حال همسرتان مطلع شوید پیش از هرکاری و به عبارتی موقعیت شناس باشید ولی خودخواه نباشید.
5. دوران عقد را با هزینه های سنگین رستوران و تفریح نمی توانید شاد نگه دارید بلکه با شناخت بیشتر از جنس مخالف و روحیات و احوالاتش به شادی و نشاطتان بیافزایید.
6. از تلفن زدنهای بی موقع و خیلی طولانی برهیزید چون مسلما در خانه همسرتان افراد دیگری هم زندگی میکنند.
7. اگر در منزل همسرتان پسر یا دختر مجردی هست و یا همچنین اگر خودتان خواهر یا برادر مجرد یا حتی بچه های ممیزی اطرافتان هست خواهشا برای پاک ماندن خیالات آنها بیشتر مراقب عشق ورزی هایتان باشید. خصوصا مراقب لباس پوشیدن همسرتان جلوی افراد فوق الذکر باشید.
8. تا دیروز که منزل پدرتان تشریف داشتید پدرتان مسئول خانه تان بود پس اگر مادرتان برخی مسائل شرعی مانند مراقبت از حجاب کامل یا عدم آرایش جلوی نامحرم را رعایت نمی کرد بدانید این موضوع از شما سلب مسئولیت نمی کند. شما حالا مرد یک خانه اید و یک پدر بالقوه.
9. تاکید میکنم همسر شما فقط مجاز است برای شما آرایش کند (اینجا خودخواهی رواست) اینکه خیلی از خانم های مذهبی متاسفانه بعد از ازدواج به یکباره بی ضابطه دست به آرایش میشوند در همه جا خلاف شرع است. اگر جدی نگیرید چوبش را می خورید بدون شک! پس از همسرتان بخواهید فقط درون منزل برایتان آرایش کند. (تازه خیلی مردها اصولا از آرایش خوششان نمی آید) راستی چرا این موضوع کلی را اینجا گفتم؟ چون خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج. این اشتباه است که کسی بگوید خجالت میکشم به همسرم بگویم آرایش نکن یا مراقب لباس پوشیدنت باش چون بعدا با این سوال همسرتان مواجه می شوید که چرا قبلا نمی گفتی؟
10. مراقب خدا باشید. یعنی اینکه اگر تا دیروز روزی یه صفحه قرآن میخوندی حالا بخاطر گپ زدن های زیادی با همسرت ازش غافل بشی یا مثلا اهل هیات و یا اهل زیارت بودی دیگه نیستی خوب خدا دلگیر میشه ازت تازه آدم باید بخاطر قدردانی از خدا توجهاتشو بیشتر کنه به حضرت حق نه ارتباطشو قطع یا کمرنگ کنه.
11. گذشته را فراموش کنید. خیلی مسائلی که در مجردی با آنها سر و کار داشتید و برایتان جذاب بوده احتمالا برای همسرتان جذاب نیست و شاید هم اینکه همسرتان مثلا بفهمد شما در مجردی در فلان پارک دوشب با رفقایتان چادر زده بودید ناراحت هم بشود یا خدای نکرده مثل آدم های نادان بنشینید و با شجاعت دونکیشوتی تمام از خواستگاری رفتن های جور واجورتان بگویید. مراقب زبانتان باشید.
12. از معجزه ی هدایای ارزان بویژه گل سرخ غافل نباشید. اگر اصولا بچه مایه دار نیستید و روی پای خودتان هستید چاره ای هم جز این ندارید. از همین ابتدا به قدر وسعتان هدیه بخرید و البته سعی کنید به مناسبت های مختلف تقدیم همسرتان کنید.
13. اگر با همسرتان برای تفریح جائی میروید جیبتان خالی نباشد چون اصلا زیبا نیست که از همسرتان پول بگیرید برای یک هویج بستنی. ضمنا مجبور نیستید جائی بروید برای شام یا تفریح که از هزینه هایش مطلع نیستید و غافلگیر شوید.
14. مراقب پدر و مادرتان باشید. اصولا اوایل زندگی چون تمام تمرکزتان روی همسرتان است و وقت زیادی برایش می گذارید احتمال اینکه از وظایف فرزندی تان غافل شوید وجود دارد در نتیجه حواستان به پدر و مادرتان باشد به ویژه مادرتان چون الان یک رقیب جدی پیدا کرده هر چند اگر مادرتان بروز ندهد این نصیحت را از من بشنوید. در ایام عقد به پدر و مادرتان بیشتر محبت کنید.
15. از همان اول زندگی سعی کنید نمازتان را به جماعت بخوانید. چون کسی که شان امام جماعت پیدا می کند بیشتر مراقب احوالات خود است. ضمنا این خصلت حسنه بعدها موقعی که بینتان شکرآب میشود خیلی به کارتان می آید. شاید همسرتان یک روز ظهر با شما قهر باشد ولی اگر آدم باشید تا مغرب با شما آشتی میکند. بزرگوار باشید.
16. مراقب حافظه ی همسرتان باشید. مطلقا دروغ نگویید چون دیری نمی پاید که رسوا می شوید. خانم ها حافظه ای به مراتب قوی تر از ابر رایانه دارند در نتیجه هیچ وقت حماقت نکنید که برایش آسمان ریسمان از کارهای نکرده تان ببافید. زبانتان عفیف باشد.
17. مراقب چشمانتان باشید البته برای رضا و طاعت از خدا و البته بدانید زنها حتی اگر پشت سر شما باشند حواسشان به چشمان شماست. متوجه هستید که چه عرض میکنم؟! چشمتان را پاک نگه دارید تا خدا عطشتان را با همسرتان فرو نشاند. والا آدم چشم چران مثل تشنه ایست که آب دریا می نوشد.
18. اگر دیدید خانه پدریتان در دوران عقدتان ناآرام و متلاطم است و حرف ها در امور مختلف همراه با جار و جنجال است خیلی تعجب نکنید بگو مگوها و استرس ها و عدم شناخت ها عامل این موضوع است.صبور باشید این موضوع بعضا طبیعی است.
19. دور خیلی از رفقای مجردتان را خط بکشید.
20. رفت و آمد با خیلی از دوستان متاهل هم آفت دارد چون خانم ها به راحتی آقایون با هم اخت نمی شوند و حاشیه ارتباطاتشان زیاد است.
21. بعد از عقدتان نیازی نیست بلافاصله بنگاه خیریه راه بیاندازید که دخترها را به پسرها برسانید بعدا پشیمان میشوید. برای این کارها خیلی عجله نکنید بگذارید جوهر عقدنامه تان خشک بشود بعد.
22. حرف های بزرگترها را هم جسارتا خیلی گوش ندهید چون تا متوجه میشوند تازه داماد هستید شروع می کنند موعظه های عجیب غریب که پسرم به زن رو نده و بذار همیشه خمار محبتت باشه و گربه رو در حجله بکش و از این قبیل مزخرفات. حتما از کتاب های خوب بهره مند شوید. زندگی شوخی نیست!
برای اینکه بتوانید زبان بدن اطرافیانتان را بخوانید اول از همه به چشمان آنها نگاه کنید، هیچ ارتباطی بدون چشمها نمیتواند چندان موثر باشد (البته ارتباط چشمی را با زل زدن اشتباه نگیرید، همیشه زل زدن به افراد میتواند یک عمل کاملا بیادبانه باشد) در انواع ارتباطهایتان میتوانید بیشترین چیزها را از چشمها بفهمید پس با اصول خواندن چشمها آشنا شوید.
وقتی در دنیای تصاویر غرق است
به سمت بالا نگاه کردن
معمولا وقتی افراد نگاهشان را به سمت بالا میبرند در حال فکر کردن هستند، بهخصوص زمانهایی که تصویری را در ذهنشان مجسم میکنند، حتی شاید بتوان گفت این حالت نشان میدهد فرد در ذهنش بهدنبال تصاویر متفاوت میگردد. نگاهکردن از بالا به سمت چپ نشان میدهد فرد میخواهد یک خاطره را به یاد بیاورد، نگاه به بالا به سمت راست نشان میدهد که فرد میخواهد با قوه تخیل و تصور خودش تصویری را در ذهنش مجسم کند ( حتی گاهی با این روش میتوان دروغگو را شناخت) البته باید دقت کنید که گاهی جهتها ممکن است برعکس باشد اگر در جهتهای درست شک دارید، میتوانید او را امتحان کنید مثلا از او بخواهید که واقعهای را که هر 2 میدانید به یاد بیاورد یا چیزی را تصور کند. گاهی هم به سمت بالا نگاه کردن میتواند نشان دهد که فرد کسل شده است و در اطراف بهدنبال یک چیز جالب میگردد.
زمانی که اعتماد به نفس ندارد
به پایین نگاه کردن
وقتی کسی به پایین نگاه میکند یعنی زمانی که به فرد مقابلش نگاه نمیکند میتواند نشانه مطیع بودن او باشد (در واقع او به شما میگوید من برایتان تهدیدی نیستم و کاملا به شما احترام میگذارم).
علاوه بر اینکه به پایین نگاه کردن میتواند نشانه مطیع بودن فرد باشد همچنین میتواند نشان دهد که فرد احساس گناه میکند. نگاه کردن به پایین به سمت چپ میتواند نشان دهد که فرد درحال حرف زدن با خودش است (اگر به لبهایش نگاه کنید شاید حرکت آهسته آنها را ببینید) نگاه به پایین به سمت راست نشاندهنده این است که درون او پر از احساسات است.
البته در بسیاری از فرهنگها ارتباط چشمی چندان عمل پسندیدهای نیست و بنابراین افراد ترجیح میدهند هنگام صحبتکردن سرشان را پایین بیندازند تا به این وسیله احترام خودشان را نشان دهند.
وقتی تمایلش را پنهان میکند
کوتاه نگاه کردن
وقتی فردی خیلی اجمالی و زودگذر به چیزی نگاه میکند میتواند تمایل فرد را نشان دهد، مثلا وقتی شما خیلی کوتاه و زودگذر به در ورودی نگاه میکنید یعنی تمایل دارید زودتر اتاق را ترک کنید. وقتی کسی به شما نگاهی اجمالی و زودگذر میاندازد، نشان میدهد که تمایل دارد با شما صحبت کند و همچنین چنین نگاهی نشاندهنده نگرانی فرد درباره احساس طرف مقابل است بهخصوص وقتی حرفی زده که ممکن است او را ناراحت کرده باشد. همچنین این نگاه میتواند نشاندهد که فرد تمایل دارد به چیزی ممنوع نگاهی طولانی کند.
وقتی حوصله ندارد
غیر مستقیم نگاه کردن
بیشتر اوقات ما به اطرافمان بهصورت مستقیم نگاه میکنیم بنابراین وقتی فردی بهطور غیرمستقیم یا ازگوشه یا... نگاه میکند یکی میتواند به این نشانه باشد که میخواهد به نوعی از نگاه کردن به روبهرویش فرار کند یا اینکه در مقابلش چیزی وجود دارد که نظرش را جلب کرده است. اگر فردی فقط لحظهای کوتاه با گوشه چشم به چیزی نگاه کند نشان میدهد فرد حواسش پرت است و بهدنبال شناسایی اطراف یا چیزی جالب است، البته این نوع نگاه میتواند نشانه رنجش و ناراحتی نیز باشد (مثلا اینکه اصلا علاقهای به شنیدن حرفهای شما ندارم) نگاه از گوشه سمت چپ میتواند نشان دهد که فرد میخواهد صدای خاصی را به یاد بیاورد، نگاه از گوشه سمت راست نشان میدهد که فرد میخواهد صدایی را در ذهنش بازسازی کند. البته در افراد مختلف میتواند این حالت برعکس باشد و شما باید ابتدا فرد را امتحان کنید.
وقتی در حال توطئهچینی است
مدام به چپ و راست نگاه کردن
وقتی چشمان فردی مرتب از یک سمت به سمت دیگر حرکت میکند، میتواند نشاندهنده حیلهگری یا دروغگویی او باشد یعنی او بهدنبال راه فرار است تا دیگران به هدف او پی نبرند.
همچنین وقتی فردی در حال توطئهچینی است مدام به اطراف نگاه میکند تا مطمئن شود که کسی به او نگاه نمیکند یا گوش نمیدهد.
نگاه توهین آمیز چگونهاست
با دقت نگاه کردن
شاید بارها اتفاق افتاده باشد که با فردی برخورد کردهاید که مدام از بالا به پایین، شما را نگاه میکند، این میتواند کاملا یک عمل توهین آمیز باشد و نشان دهد فرد موقعیت خودش را بالاتر و مسلطتر میداند. در واقع او بهطور ضمنی میگوید که من بسیار قویتر از شما هستم، احساسات شما اصلا برایم مهم نیست و...
وقتی فردی به پیشانی طرف مقابل نگاه میکند و نه بهخود او نشاندهنده بیعلاقگی است. همچنین وقتی فردی نگاهش را از روی چشمانتان منحرف میکند، یعنی میخواهد بفهمد که در ذهن شما چه چیزی میگذرد.
وقتی چشمان فردی مرتب از یک سمت به سمت دیگر حرکت میکند، میتواند نشاندهنده حیلهگری یا دروغگویی او باشد یعنی او بهدنبال راه فرار است تا دیگران به هدف او پی نبرند | <>>
نگاههای عشاق
ارتباط چشمی طولانی
وقتی ارتباط چشمی از حد طبیعی طولانیتر شود، میتواند معناهای بسیار متفاوتی را برساند. وقتی ما با تمام وجود و تمرکز کامل به کسی گوش میدهیم ارتباط چشمی طولانی میشود. همچنین ما به افرادی که دوست داریم بیشتر نگاه میکنیم. تا به حال زیاد دیدهاید که عشاق بهمدت طولانی به هم خیره میشوند. همچنین وقتی کسی شما را دوست دارد مدام با نگاه به 2چشم شما تلاش میکند متوجه شود آیا او را دوست دارید یا نه؟!
یک عمل کاملا طبیعی
قطع نگاه چشمی
یک ارتباط چشمی خیلی طولانی میتواند چندان خوشایند نباشد، بنابراین بیشتر ما هنگام صحبت کردن گاهی نگاه خود را منحرف میکنیم و سپس بازمیگردانیم. قطع یک ارتباط چشمی میتواند نشان دهد که فرد چیزی شنیدهاست که ترجیح میدهد، ارتباط چشمی خود را قطع کند، مثل اینکه توهین شنیده یا احساس کرده است که به نوعی تهدید شده است یا به نوعی رنجیده است. البته خیلی از اوقات فرد ارتباط چشمی خود را فقط به این دلیل قطع میکند که احساس میکند این ارتباط خیلی طولانی شدهاست یا چیزی جدید در اطراف حواس او را پرت کند.
مهمترین بخش ارتباط
ارتباط چشمی برقرار کردن
نگاه کردن به چشمان یک فرد میتواند نشاندهنده چیزهای مختلف باشد از جمله اینکه او را تصدیق میکنید و نسبت به او علاقه دارید یا... و همچنین وقتی به چشمان طرف مقابل نگاه میکنید میتوانید جهت نگاه او را تشخیص دهید و او را بهتر پیشبینی کنید. وقتی کسی به شما چیزی بگوید درحالیکه شما به او نگاه نمیکردید و در اثر آن حرف با او ارتباط چشمی برقرار کنید یعنی او توانستهاست کاملا توجه شما را بهخود معطوف کند.
اگر قصد دارید کسی را متقاعد کنید ارتباط چشمی بسیار مهم است. اگر هنگام صحبت، شما به طرف مقابل نگاه کنید ولی او شما را نگاه نکند احتمالا حواس او جایی دیگر است حتی اگر حرفهای شما را نیز بشنود. اگر قصد دارید نظر کسی را عوض کنید یا او را به چیزی تشویق کنید نخستین قدم برقراری ارتباط چشمی با اوست. | <>>
وقتی در حال ارزیابی است
نازک کردن چشمها
وقتی کسی چشمهایش را باریک میکند نشان میدهد که میخواهد چیزی را ارزیابی و بررسی کند. گاهی هم بهدلیل این که چیزی را نادرست شنیده است این کار را میکند. گاهی نیز میتواند نشاندهنده شک داشتن فرد باشد یعنی به عبارتی میگوید من به درستی متوجه نمیشوم این چه معنایی دارد. گاهی نیز وقتی فردی دروغ میگوید، چشمانش را باریک میکند تا دیگران نتوانند مچ او را باز کنند.
اگر راحت نباشد
ارتباط چشمی خیلی کوتاه
وقتی فردی فقط چند لحظه کوتاه ارتباط چشمی برقرار میکند، نشان میدهد که احتمالا چندان راحت نیست و اعتماد به نفس چندانی ندارد. همچنین ممکن است در حال دروغ گفتن بوده و ترس از فاش شدن داشتهباشد.
اگر استرس داشتهباشد
پلک زدن
وقتی پلک میزنید، پلک مانند برفپاککن ماشین چشم شما را تمیز میکند. اما گاهی این پلکزدن بیشتر میشود مثل مواقعی که فرد عمیقا در حال فکر کردن است یا استرس دارد، البته میتواند نشانه دروغ گفتن هم باشد. پلک زدن میتواند نشاندهنده نسبت 2 فرد نیز باشد، وقتی 2 نفر بهخوبی با هم ارتباط برقرار کرده باشند با هم پلک میزنند، همچنین وقتی کسی به دقت به شما گوش میدهد زمانی پلک میزند که شما مکث کنید.
1. برنامه ریزی کنید. عادت کنید که برای روز و هفتهتان برنامه بریزید. اینکار باعث میشود بتوانید استفاده بهتری از هفته هایتان بکنید. برای انجام این برنامه ریزی روزانه، روزتان را 15 دقیقه زودتر شرع کنید. 3-1 کار اصلی که آن روز باید انجام دهید را یادداشت کنید. و مهمتر اینکه، هدف تعیین کنید و برای رسیدن به آن قدم بردارید. از قدرت اراده تان برای رسیدن به هدف هایتان استفاده کنید.
2. سوال نیرو بخش. سوالی مثل این را روی میزتان بگذارید تا بتوانید بهتر روی کارتان تمرکز کنید، "آیا الان بیشترین استفاده را از وقتم میبرم؟" یا "آیا این بهترین استفادهای است که میتوانم از این وقت بکنم؟"
3. بپذیرید که لیست کارهایی که باید انجام دهید تمامی ندارد. برای افراد ایدآل گرا این واقعاً مشقت بار است. فقط باید مطمئن شوید که مهمترین کارهایتان اول انجام میشود.
4. کامپیوترتان را خاموش کنید. "چی؟ همه کارم با کامپیوتر است!" آیا واقعاً اینطور است؟ این حرف چند درصد صحت دارد؟ سعی کنید کامپیوترتان را فقط در زمانی که به آن برای کار نیاز دارید روشن نگه دارید. استراحت دادن چشمهایتان باعث میشود انرژی بیشتری برای کار کردن پیدا کنید. حتی اگر موقعی که برای جواب دادن به یک ایمیل فکر میکنید، چشمانتان را ببندید هم میتواند کمکتان کند.
5. اول کار ایمیلتان را چک نکنید. فقط د رحالی که برای انجام کارتان لازم باشد اینکار را بکنید، درغیر اینصورت تا زمانیکه کارهایی که اولویت بالاتری دارند را انجام نداده اید سراغ آن نروید.
6. استراحتهای کوتاه داشته باشید. این یک واقعیت است که استراحتهای کوتاه بین کار بازده کاری شما را بالا میبرد. این مسئله در تحقیقات بسیاری ثابت شده است. پس حتماً حداقل یکمرتبه در صبح و یکمرتبه در عصر استراحت کوتاه داشته باشید.
7. از روزهای تعطیل بیشترین استفاده را ببرید. تعطیلیها را چطور میگذرانید؟ باید آن را به وقتی مثبت تبدیل کنید. از آن برای مطالعه، نوشتن، تفکر خلاق، پروژه های خلاقانه، گوش دادن به کتابهای صوتی یا حتی نویسندگی استفاده کنید. اگر از این زمانتان لذت ببرید، شادی ناشی از آن وارد ساعت کارتان هم میشود.
8. کارهای غیرضروری را کنار بگذارید. کارهای غیرمهم را از لیست کارهای روزانهتان خط بزنید. بهترین راه برای اینکار این است که همیشه اول کارهای مهمتان را انجام دهید.
9. حتماً بین فعالیتها و قرارملاقات هایتان وقت کافی بگذارید تا بتوانید همیشه سر موقع سر قرار حاضر شوید.
10. دیدگاهی مثبت، شاد، شوخ طبعانه، توام با قدرشناسی و مهربانی داشته باشید. کارآمد بودن در محلکار به این معنی نیست که باید همیشه جدی باشید. لبخند زدن به این معنی نیست که کارتان را درست انجام نمیدهید. شاد بودن و اشتیاق داشتن به این معنی نیست که حس رقابت ندارید.
مثبت بودن به این معنی نیست که چشمتان را به روی مشکلات بسته اید. باید از زمانی که در محل کار هستید لذت ببرید. کسانی را پیدا کنید که این ویژگیها را داشته باشند تا بتوانند آن را به شما هم منتقل کنند. این روحیه مسری است. سعی کنید از غیبت کردن و بدگویی دوری کنید. ممکن است وسوسه انگیز باشد اما هیچ خدمتی به هیچ کس نمیکند.
11. به همکاران منفیتان هم محبت کنید. کسانیکه منفی هستند به یک دلیلی آنطور شده اند. ممکن است مشکلاتی داشته باشند که شما چیزی از آن نمیدانید. سعی کنید قضاوت نکنید و با آنها مهربانانه رفتار کنید. وقتی با فردی منفی رو به رو میشوید، میتوانید انتخاب کنید که یا تحت تاثیر آن فرد قرار گیرید و یا این شما باشید که روی او تاثیر میگذارد. تصمیم با شماست. سعی کنید همیشه مثبت بمانید. به جای اینکه بگویید، "اَه! بازم این! منفی بودنش همیشه روزم رو خراب میکنه!" سعی کنید بگویید، "بیچاره! احتمالاً مشکی داره. امیدوارم اوضاعش بهتر بشه. به جای اینکه منفی بودن اون روی من تاثیر بگذاره سعی میکنم یکم دیدگاهش رو مثبت کنم."
12. قدمهایتان را بشمارید، مخصوصاً در روزهای بد. آرام پیش بروید. عجله نکنید. در هر زمان فقط یک کار انجام دهید و به جلو روید. اگر روزتان واقعاً کند است، شاید بد نباشد با کمی بازی و استراحت به خودتان انرژی بدهید.
13. همه چیز را آسان بگیرید. خستگی، رئیسهای سرسخت، مشتریان بی ادب، کامپیوترهای کند، هیچکدام را به مشکلاتی لاینحل برای خودتان تبدیل نکنید. بخاطر سختیهای زندگی ضجه و زاری نکنید. وجود آنها را بپذیرید و سعی کنید جلو بروید.
14. مشکل با دیگران. هدفتان باید "پیشرفت کردن" باشد. خودتان را درگیر این نکنید که همیشه حق به جانبتان باشد یا برنده همه بحثها و مشاجره ها باشید. اینکار سرعت پیشرفتتان را کند میکند. در ذهنتان از خود سوال کنید، "چه چیز باعث میشود این تضاد و کشمکش جلو برود؟" بعد همان کار را بکنید.
15. زمانی را به مسافرت رفتن اختصاص دهید. سعی کنید کاری متفاوت انجام دهید. اگر همیشه به مسافرتهای دور میروید. اینبار به حومه شهر بروید و سعی کنید چند روز آنجا فقط و فقط استراحت کنید. یا اگر همیشه سفرهای کوتاه و نزدیک میروید، سعی کنید اینبار به یک جای جدید بروید. تنوع یکی از رازهای شادی است.
16. وقتی درمورد همه چیز جنگ میکنید یا شکایت میکنید، تواناییتان برای خواستن چیزهای دیگر از بین میرود. نیرو و توانتان را برای چیزهایی که واقعاً به آن نیاز دارید ذخیره کنید.
17. نتایجتان را تقسیم کنید. منظور پز دادن نیست، منظورمان این است که برای کارها و تلاشتان اعتبار جلب کنید. نباید ساکت بنشینید و تصور کنید که بقیه میفهمند که چه میکنید. درمورد موفقیتهایتان حرف بزنید و بگذارید بقیه هم در موفقیت با شما شریک شوند.
18. کمک بخواهید. برای جلب همکاری دیگران خجالت نکشید. صبر نکنید تا شرکت به شما بگوید که چه باید بکنید. خلاقانه فکر کنید که چطور میتوانید درکنار دیگران کار کنید تا نتیجه بزرگتری به دست آورید.
19. با سختیهای راه رو به رو شوید. اگر کار سختی هست که باید انجامش دهید، دست دست نکنید و انجامش دهید. آن کار را کنار نگذارید. کار سخت را در ابتدای روز انجام دهید. مثل شیرجه زدن در استخر میماند، تا سه بشمارید و بپرید.
20. زمان بیشتری طلب کنید. اگر سوالی از شما پرسیده شد که تعجب کردید یا سردرگم شدید، تصور نکنید که باید همان موقع جواب بدهید. از طرف مقابل زمان بخواهید تا روی آن فکر کنید و برای پاسخ دادن کمی تحقیق کنید. اینکار باعث میشود از دادن جوابی که ممکن است باعث پشیمانیتان شود خلاص شوید.
21. عادتهای منفی را کنار بگذارید. یک روز تمام عادت و رفتارهای خودتان را بررسی کنید. با سختیها چطور برخورد میکنید؟ با آدمها چطور؟ با موقعیتهای خاص؟ بعد در یک زمان خلوت به آنها فکر کنید و سعی کنید بفهمید کدام رفتارهایتان اشتباه بوده است تا روی آن کار کنید.
22. از انتقادات درس بگیرید. هیچوقت بلافاصله انتقاد دیگران را رد نکنید، حتی اگر آن انتقاد به مذاقتان خوش نیامد. بعضیوقتها کسانی که دوستشان ندارید، فیدبک صادقانهتری به شما میدهند تا اطرافیان نزدیکتان. انتقادات را به خود نگیرید. گوش کنید، روی آن کار کنید و بعد تصمیم بگیرید چه قدم مثبتی برای برطرف کردن اشکال کار بردارید.
23. سازگار شوید. سازگاری مهمترین مهارت برای باقی ماندن موجودات زنده است. آنهایی که سازگاری نمیکنند، از بین میروند. در دنیای کار هم این موضوع صادق است. برای تغییر آماده باشید. به آن فرصت دهید. خودتان را با چیزهای جدید تطبیق دهید و موفق شوید.
24. یادگیری و پیشرفت. همیش به دنبال فرصتهایی برای یاد گرفتن چیزهای تازه و ارتقاء مهارتهایتان باشید. به دنبال سمینارها و تمرینات و آموزشات جدید باشید. از کلاسهای آموزشی و کتابخانه شرکت استفاده کنید. برای تجدید اشتیاقتان باید همواره چیزهای تازه یاد بگیرید.
25. تفکر خلاق. کارتان خسته کننده است؟ اگر اینطور است برای تغییر آن مسئولین قبول کنید. چطور میتوانید کمی تنوع، خلاقیت و لذت وارد کارتان کنید؟ چه کاری میتوانید بکنید که تابحال کسی نکرده باشد؟ چطور میتوانید اشتیاقتان را برای کار بالا ببرید؟ یک راه جدید برای انجام کارهای قدیمی سراغ دارید؟ برای صرفهجویی در وقت، هزینه و کار چه کاری از دستتان برمیآید؟
11. با خودتان صادق باشید و اگر می دانید کاری باعث موفقیتتان نمی شود آن را از زندگی خود خارج کنید و به جای بهانه آوردن از همین حالا دست بکار شوید.
12. نسبت به انجام هر کاری درست و با دقت تصمیم گیری کنید.
13. به خاطر داشته باشید عملکردهای شماست که داستان زندگی تان را می نویسد.
14. فکرها، آرزوها، هدف ها و تصمیمات خود را به عملکردهای معنادار، هدفمند و سازنده ترجمه کنید.
15. خودتان را بر اساس نتایجی که می گیرید ارزیابی کنید، نه فقط بر اساس حرف ها.
16. درد خود را بشناسید تا هر چه سریع تر خود را از مهلکه مسبب بروز آن درد خلاص کنید. به این نکته واقف باشید که همین درد می تواند انگیزه ای برای بروز یک تغییر در زندگی شما باشد.
17. گاهی ریسک کردن در زندگی باعث موفقیت می شود. اگر خردمندانه و با درایت ریسک کنید، پیروزی از آن شماست. اگرچه ریسک کردن در ابتدای امر دلهره آور و ترسناک است، اما ارزش آن را دارد. توجه داشته باشید که برای این کار ممکن است مجبور باشید خیلی از چیزهای آشنا و عادت ها و راحتی های خود را کنار بگذارید.
18. فیلترهایی که جلوی چشم شما را گرفته اند تا دنیا را زیبا نبینید، دور بیندازید.
19.شما دنیا را آنگونه که می بینید؛ می شناسید و تجربه می کنید. این شما هستید که می توانید انتخاب کنید که چگونه به دنیا بنگرید و آن را تجربه کنید. این قدرت انتخاب در هر مرحله از زندگی همراه شماست.
20. عواملی را که بر نگاه شما به دنیا اثر می گذارند بشناسید و در صورت منفی بودن، آنها را تغییر دهید و مثبت کنید. اگر از دریچه تجربیات تلخ گذشته به دنیا نگاه می کنید، بدانید که دارید حال و آینده خود را بر اساس همان تجربیات می سازید.
1- راه کمک به دیگران را پیدا کنید :
نسبت به همه کس مهربان، همدل و سرشار از حس یاری و یاوری باشید چرا که ممکن است روزی سرنوشت شما در دستان آنها قرار گیرد و یا حداقل دوستی به حلقه دوستانتان اضافه شود.
2- به آنچه میگویید عمل کنید :
دوستانتان هنگامی به شما اعتماد خواهند کرد که ببینند شما آنچه را که میگویید انجام میدهید. آنها همچنین توقع دارند که شما آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهید. هیچ چیز نباید مهمتر از قولی که میدهید. باشد. وقتی شما به شکلی ذهنی و اخلاقی به قولهایی که میدهید پایبند باشید پلی بین خودتان و موفقیت میزنید.
3- بردبار باشید و کم انتقاد کنید :
این واقعیتی است که همه اشخاص نکات قابل انتقادی دارند و ممکن است کارهایی انجام دهند که از نظر شما ناپسند باشد اما شما زمانی نسبت به دیگران موفقتر خواهید بود و دشمنان کمتری خواهید داشت که آن ها را آنطور که هستند بپذیرید.
4- سعی نکنید بر دیگران حکم فرمایی کنید :
هیچکس دوست ندارد که به عنوان فردی ضعیف به حساب بیاید. تواناییهایش به هیچ گرفته شود و همیشه به او بگویند چه کاری را چگونه انجام دهد. اگر شما دایماً خواستههای خود را به دیگران تحمیل کنید، با به وجود آوردن حس برتری جویی و سلطه طلبی در منزل یا محیط کار دیگران را از خود دور میکنید.
5- معلوماتتان را به رخ نکشید :
هر فردی دوست دارد در دید دیگران مهم و ارزشمند به نظر بیاید. پس هنگامی که شما تلاش میکنید این احساس را به فردی تقدیم کنید. بهترین موقعیت را در روابط ایجاد و ادب و نزاکت خود را متجلی کردهاید، اما اگر تلاش کنید با فضل فروشی خود را فرد مهمی نشان دهید اگر چه ممکن است دیگران شما را به خاطر دانشتان تحسین کنند اما شما را دوست نخواهند داشت. بهتر است مورد علاقه باشید تا مورد تحسین. توجه کنید کسی که تلاش میکند تا اطلاعات و دانشاش را به رخ شما بکشد شاید دارد تلاشمیکند احساس عمیق خود کم بینی در سایر زمینهها را مخفی کند، او به دلسوزی و همدلی شما نیاز دارد.
6- هرگز به گونهای رفتار نکنید که گویی شما بالاتر و برتر از اطرافیانتان هستید :
اگر خداوند به شما تواناییهای برتری بخشیده است. برای آن است که در رشد و ارتقای آن بکوشید و از مواهب آن بهرهمند شوید. اگر تلاش میکنید تا این برتریها را به رخ اطرافیانتان بکشید. متاسفانه یک جزیزه کوچک تنها خواهید شد و در جمع مجبورید مدام سر به این سو و آن سو بچرخانید تا شاید شنوندهای برای حرفهایتان پیدا کنید. این سرنوشت در انتظار همه کسانی است که دروغ میگویند و بدون وقفه مبالغه میکنند. مراقب باشید زمانی ممکن است شما هم فریاد بزنید و کسی به یاریتان نیاید.
7- با گوشه و کنایه و متلک صحبت نکنید :
اگر شما بتوانید شرایط حاکم بر جمع و حال و حوصله افراد دور و برتان را درک کنید. روابط شخصی شما مانند یک سفر دریایی نرم و آرام خواهد شد. زمانی ممکن است یک پاسخ کنایهآمیز بتواند توفانی از خنده به راه بیندازد. اما باید متوجه باشید این شادی زودگذر باعث دلخوری و دلتنگی فرد دیگری نشود.
8- هرگز مردم را مسخره نکنید :
اشتباه کردن جزء لاینفک رفتار بشری است و هیچ چیزی به اندازه مسخره شدن به خاطر آن اشتباه فرد را مورد اذیت و آزار قرار نمیدهد. مسخره کردن سبب میشود فرد احساس حقارت کند. این کار اهانت بزرگی است به اندازهای که گاهی وقتها زمان زیادی طول میکشد تا شخص بتواند فرد مسخره کننده را ببخشد.
1. برای زندگی خود قوانینی در نظر بگیرید و سعی کنید از آنها سرپیچی نکنید. این قوانین را پس از مشورت با متخصصان و افرادی که تجربه یک زندگی موفق را داشته اند، تدوین کنید.
2. از "خود"، "افرادی که در زندگی شما نقش دارند" و "محیط اطرافتان" شناخت کافی به دست آورید.
3. به این نکته واقف باشید که شما سهم عمده ای در ساختن زندگی خود دارید. در بیشتر مواقع این شما هستید که می توانید از زندگی لذت ببرید یا آن را به کام خود تلخ کنید.
4. بیشتر چیزهایی که در زندگی شما وجود دارد و برایتان لذت بخش نیستند، می توانند به دست خود شما از بین بروند. به طور مثال، اگر از شغل خود راضی نیستید فقط نیاز به تلاش و پشتکار دارید تا با شایسته کردن خود شغل بهتری به دست آورید و یا اگر از چاقی خود رنج می برید، کافی است کمی همت کنید.
5. در زندگی نقش یک قربانی را بازی نکنید یا سعی نکنید با یادآوری تجربه های تلخ گذشته برای خود بهانه بسازید. این کار فقط تضمین می کند که یأس، عدم پیشرفت و عدم موفقیت در انتظار شماست.
6. دیگران را مقصر عدم موفقیت خود قلمداد نکنید. زندگی مال شماست، پس خودتان هستید که دوباره و دوباره می توانید آن را بسازید.
7. هر فکری می کنید و هر تصمیمی می گیرید، پیامدهایی را برایتان به دنبال خواهد داشت. اگر مثبت فکر کنید، نتیجه مثبت می گیرید و اگر به دنبال افکار منفی باشید، نتیجه تان هم منفی خواهد شد.
8. علت بروز وقایع ناخوشایند در زندگی را پیدا کنید یا سری به تجربه های پیشین خود بیندازید تا ببینید عیب کار از کجا بوده است.
9. هیچگاه از تغییر نترسید. گاهی اوقات تغییرات نقش مهمی در زندگی تان خواهند داشت و علی رغم انتظارتان عمل خواهد کرد.
10. واقع نگر باشید. خود، زندگی و دنیای اطرافتان را آن گونه که هست بشناسید، نه آن گونه که خودتان می خواهید.
مرد موجودی عاشق قدرت است. مرد از این که قدرتمند باشد حظ میکند. در آسمان اوج میگیرد و شما را نیز همراه خود بالا می برد. از اینکه توانا باشد یا احساس توانایی کند لذت میبرد. تا وقتی که مشغول کشتن این احساس در مردان هستید بدانید که تنها میتوانید خواب خوشبختی را ببینید. اگر قدرت مرد را نادیده بگیرید یا از آن انتقاد کنید بدانید که دیگر پری رویاهایش نخواهید بود. او دنبال کسی است که به قدرتهایش ایمان داشته باشد و حتی ضعفهایش را در جهت تقویت تواناییهایش مثبت جلوه دهد. پس بدانید که: 1. اگر خودتان دارای درآمد هستید، هرگز درآمد و پولتان را به رخ همسرتان نکشید.حتی اگر درآمد بیشتری دارید هرگز به روی خودتان هم نیاورید. بگذارید همسرتان فکر کند که همه چیز در دست اوست و اداره امور خانه به دست قدرتنمد او شکل می گیرد.
2. مطلقا او را با کسی مقایسه نکنید.
شوهر خواهرم دو تا خانه دارد فلانی اینقدر درآمد دارد و تو مثل گداها هستی. اگر واقعا به بهبود اوضاع مالی فکر میکنید او را برای تلاش بیشتر تشویق کنید. انتقاد دشمن صمیمیت است. 3. تو بی عرضه ای یعنی فرو ریختن مرد.
یعنی به دست خود خانه را خراب کردن. هر مفهوم مشابه "تو بی عرضه ای" فاتحه ای بر صمیمیت و عشق متقابل مرد است. 4. شوهر خود را حلال مشکلات بدانید.
مشکل را به او بگویید و از او بخواهید آن را حل کند و تایید کنید که تنها او قادر به حل این مسئله است. 5. به مردان اندرز ندهید.
مردان دوست دارند که مشکلات را به تنهایی حل کنند و اگر به شما چیزی نمیگویند یعنی به تنهایی قادر است موضوع را حل کند و در صورت لزوم با شما در میان میگذارند. با نصیحت نکردن زندگی خود را عاشقانه کنید. 6. سکوت مردان را نشکنید.این اشتباه خانمهاست که وقتی مرد ساکت است مدام به سمت آنها میروند و با آنها حرف میزنند. اگر او ساکت است به سکوت نیازمند است و احترام به این سکوت یعنی صمیمیت بیشتر. سکوت طولانی در زنان ممکن است به معنی آزرده خاطر بودن باشد اما در مردها این طور نیست.
7. به مردان فضا بدهید گاهی او را رها کنید تا با خود خلوت کند.
با دوستان به ورزش برود و به خانواده خود تنها سر بزند. مدام دنبال او نباشید. فضای رها شدن! این چیزی است که مردان گاهی به آن نیاز دارند. اگر به آنها این فضا را هدیه بدهید آنها نیز به شما عشق میورزند. 8. مرد دوست دارد که از او قدردانی شود.
تشکر به مرد قدرت پرواز میدهد. از هر کار کوچکی که برای شما انجام میدهد تشکر و قدر دانی کنید تا او نیز بی حساب به شما عشق بورزد. 9. مرد باید تایید شود.
تواناییهای مرد را تایید کنید و تاکید کنید او صاحب بهترین تواناییها و شایسته ترین همسر(شوهر) است. 10. او را مورد اطمینان قرار دهید.
به او اعتماد کنید و با اطمینان خاطر از اینکه او میتواند از عهده کارها بر آید شما میتوانید به راحتی بسیاری از کارها را به او بسپارید. 11. مردها را تشویق کنید.
مرد عاشق تشویق است. کف زدن ها را فراموش نمیکند. مرد، آفرین شما را تا عمر دارد به خاطر میسپارد. من نیز لبخند شما را بعد از اجرای این قوانین طلایی برای همیشه به خاطر دارم.
نکاتی که در بالا ذکر شد شاید در نگاه اول بسیار ساده و سطحی و بی اهمیت جلوه کند ولی باور کنید که با رعایت همین نکات ساده (و البته بی هزینه) بسیاری از مشکلات مربوط به نبود صمیمیت بین همسران حل می شود.
موارد بالا برای خانمها است. به همین صورت نکاتی هم وجود دارد که زیاد گفته و شنیده شده و آقایان باید آنها را رعایت کنند که با رعایت آنها از سوی آقایان و رعایت نکات بالا از سوی خانمها قطعا" صمیمیت در زندگی پر رنگ تر خواهد شد. آری صمیمیتی که اگر در خانه حاکم باشد همه مشکلات کم رنگ میشوند و حاضر نخواهید بود که آنرا با دنیا عوض کنید.
داشتن یک رابطه شاد و خوب در زندگی زناشویی کار سختی نیست! خبر بهتر برای زوج های خوشبخت این است که اگر در یک رابطه موفق باشید، چه ازدواج کرده باشید چه نکرده باشید، می توانید با ایجاد چند رفتار جدید و تغییرات کوچک در رابطه تان آن را برای همیشه همانطور حفظ کنید یا حتی آنرا بهتر هم بکنید. با اینکه خیلی متخصصین می گویند باید روی درست کردن اشکالات رابطه متمرکز شوید، تحقیق من ثابت کرد که اضافه کردن رفتارهای مثبت به رابطه تاثیر بسیار بیشتر بر خوشنودی زوج ها دارد. در زیر به 10 راه برای عمیق تر کردن رابطه تان برای خوشنودی و رضایت بیشتر اشاره می کنیم.
1. خاص بودن طرف مقابلتان را قبول کنید.
همه ما در لحظه هایی آرزو می کردیم طرف مقابلمان لاغرتر، پولدارتر، رمانتیک تر یا خیلی چیزهای دیگر بود. نگاهی به انتظاراتتان بیندازید و ببینید تا چه حد واقع بینانه هستند. انتظارات غیرواقع بینانه فقط منجر به خسته شدن شما از رابطه می شوند که یکی از مهمترین دلایل از بین رفتن رابطه هاست.
2. هر از گاهی مهربان شوید.
اعمال و رفتارهای خیلی کوچک که نشان دهد، "من به تو فکر می کنم" برای حفظ رابطه لازم است. مثلاً همین که مرد ماشین همسرش را ببرد و بنزین به آن بزند، همین که زن یک فنجان چای خوب برای شوهرش درست کند و کنار تختش ببرد، گرفتن دست ها، لمس کردن همدیگر، ایمیل های عاشقانه در وسط روز همه و همه راه هایی بسیار ساده برای ابراز محبت هستند. تحقیقات نشان می دهد که جمع شدن رفتارهای کوچک مکرر تاثیر بزرگتری بر خوشبختی روابط زوج ها دارد تا رفتارهای بزرگ هر از گاهی.
3. ده دقیقه در روز را به برقراری ارتباط اختصاص دهید.
بیشتر زوج ها فکر می کنند که همیشه با هم در تماس هستند اما واقعاً چه مقدار زمان را به عمیق تر کردن درکتان از طرف مقابل اختصاص می دهید؟ زوج های خوشبخت بیشتر اوقات با هم حرف می زنند اما نه درمورد رابطه شان، درمورد مسائل خودشان و فکر می کردند که در چهار زمینه شناخت خوبی از طرف مقابلشان داشتند: دوستان، محرک های استرس زا، آرزوها و رویاها، و ارزش ها. 10 دقیقه در روز را اختصاص دهید که با همسرتان در مورد چیزی جز کار، خانواده، مسائل خانه یا رابطه تان حرف بزنید. این تغییر کوچک روح و زندگی تازه ای به رابطه تان می دهد.
4. هر هفته عاشق شوید.
قرار ملاقات های ناگهانی فوق العاده هستند اما واقعیت این است که ما آنقدر مشغول کار و زندگی هستیم که معمولاً وقتی کمی برای عشقمان می گذاریم. با یک قرار ملاقات در هفته برای خوردن شام بیرون، رفتن به سینما، گالری های هنری، یا هر چیز دیگری عشق و رابطه تان را همیشه سالم نگه دارید. یک نکته برای آقایون: تحقیقات نشان می دهد که خانم ها وقتی خارج از خانه و دور از بچه ها و مسائل خانه داری باشند، مهربان تر و پرحرارت تر می شوند و میل جنسیشان هم خیلی قوی تر می شود. با اجاره یک شب در یک هتل و سپردن بچه های به یکی از افراد فامیل ببینید که چه اتفاقی می افتد.
5. با هم و در کنار هم تغییر کنید و رشد کنید.
رابطه عشقی شما یک موجود زنده است که برای رشد و پیشرفت نیاز به غذا دارد. بهترین راه برای غذا دادن به آن ایجاد تغییر در آن است. ایجاد تغییر در رابطه نشان داده است که یکی از مهمترین عناصر در خوشبختی زوج ها می باشد. این تغییرات می توانند کوچک باشند اما باید آنقدر بزرگ باشند که طرفتان متوجه آن شود. جایتان را با هم عوض کنید: اگر همیشه مرد برای شام در یک رستوران جا رزرو می کند، اجازه بدهید یکبار خانم اینکار را بکند. یا برنامه هایتان را قطع کنید: وسط کار یک کار جالب با هم انجام بدهید، مثلاً به یک گالری یا موزه که نزدیکتان است بروید. یا یک چیز جدید را امتحان کنید: با هم به کلاس رقص یا اسکیت بروید.
6. دوستان و خانواده هم را بهتر بشناسید.
تحقیقات نشان داده که بخصوص مردها وقتی همسرشان رابطه خوبی با خانواده او دارد شادتر هستند. همچنین زوج هایی که دوستان هم را می پذیرند و برای شناختن آنها تلاش می کنند خوشبخت تر هستند تا زوج هایی که دوستان و زندگی خانوادگی جداگانه دارند.
7. مراقبت و حمایت کنید.
یکی از سه چیزی که زوج ها برای موفقیت در رابطه شان به آن نیاز دارند حمایت است (آن دوتای دیگر اطمینان آفرینی و صمیمیت می باشد). زوج های خوشبخت معتقدند که داشتن همسری که پشتیبان آنها باشد یکی از مهمترین جنبه های رابطه شان است. خیلی وقت ها مردها دوست دارند حمایت مادی کنند و زن های بیشتر به سمت حمایت عاطفی گرایش دارند. ببینید همسرتان به چه کمک و پشتیبانی نیاز دارد و بعد آنرا به او عرضه کنید.
8. بخندید.
خنده یک تمرین معنوی است. در ازدواج خنده بعنوان یک داروی خوشبختی عمل می کند. برای جلوگیری از یکنواخت شدن رابطه باید بتوانید بین جنبه های منطقی رابطه تان با جنبه های تفریحی آن تعادل ایجاد کنید. بله برای منظم بودن زندگی و امنیت رابطه تان باید کارهای خاصی انجام دهید اما هیچوقت شوخی و تفریح را فراموش نکنید. بد نیست گاهی برای همسرتان بچگانه رفتار کنید، یا در کنار هم یک فیلم خنده دار نگاه کنید.
9. اجازه بدهید آنرا به قدرت بالاتر بسپاریم.
وقتی با هم اختلاف دارید گاهی اوقات بهتر است که آنرا رها کنید و اجازه بدهید روزگار خودش آنرا حل کند. به جای عصبانی شدن سعی کنید از چیزهای کوچک گذشت کنید. مشاجره و اختلاف در هر رابطه ای پیش می آید. یادتان باشد که اختلاف دلیل عدم موفقیت روابط نیست اما طریقه برخورد شما با آن است که استرس را وارد رابطه تان می کند. باید ببینید چه مسائلی اهمیت بیشتری دارند و به آنها بپردازید و مسائل کوچکتر را فراموش کنید.
10. راهی سالم برای ارتباط پیدا کنید.
همه زوج های خوشبخت بر این عقیده اند که داشتن مهارت های ارتباطی قوی یکی از عوامل موثر در ماندن آنها کنار همدیگر بوده است. این یعنی نه تنها از همسرتان بپرسید که به چه چیز نیاز دارد بلکه نیازهای خودتان را هم با او در میان بگذارید. این یعنی مرتب ببینید که چه عوامل استرس زایی وارد زندگی همسرتان شده است تا به برطرف کردن آنها کمک کنید. این یعنی با جنگ و دعوا با هم بحث نکنید، طوری بحث کنید که احترام بینتان خدشه دار نشود و اثاثیه خانه تان هم سالم بماند!
منبع : مردمان
·
· زیباترین ظرف میوه خوری را پر از میوه کنید ، خوردن میوه استرس را کاهش می دهد. با خوردن میوه بیشتر، احساس آرامش می کنید.
· هر کاری را ده دقیقه زودتر آغاز کنید، این کار به ویژه در سفر، شما را از استرس دیر رسیدن دور می کند. در این راه ده دقیقه آرام در اختیار شماست. ده دقیقه پیش از آن که دل مشغولی بعدی فرا رسد.
· بدترین تشویش ها با آینده پیوند دارد ، تشویش به مشکلی که هنوز فرا نرسیده است. به اینک و حال بیندیشید و از استرس دوری جویید.
· در برخورد با مردمان و رویدادها تمرین کنید تا بهترین را ببینید. با این کار از بدبینی ، دور و مثبت گرا می شوید. مثبت گرایی و خوش بینی به آرامش می انجامد.
· در اتاق خود آیینه ای بزرگ و زیبا بیاویزید، به هنگام ملال روبروی آن بایستید، به خود نگاه کنید و لبخند بزنید. حاصل این کار آرامش است.
· برتر بودن را به دیگران وانهید و از پیامد آن شگفت زده شوید. از آن چه هستید خشنود باشید. گاه این کار، تن آرامی شما را بیشتر می کند.
· دریغ بردن بر گذشته نابخردانه است. گذشته فقط در خاطر شما است. توجه بدین واقعیت شما را آرام می کند.
· آرامش را از کودکان بیاموزید. ببینید آنها چگونه از هر لحظه خویش لذت می برند. همچون کودکان باشید و به آرامش دست یابید.
· به اندیشه های آرام بخش روی آورید؛ صحنه های آرام بخش را تصور کنید ، نوایی آرام بخش را به خاطر بیاورید و ببینید چگونه دگرگون می شوید.
· بی نظمی های فیزیکی تنش آفرین است، آشفتگی زدایی راهی است به آرامش.
· پرنده ای زیبا یا حیوانی کوچک را در خانه نگه دارید. بدو مهر بورزید و از این راه ، دست یاری برای راهیابی به آرامش بیابید.
· احساس ناخوشایند به دیگران، شما را آزار می دهد نه دیگران را. به خاطر آرامش خویش بخشنده باشید.
· گاهی با خویش خلوت کنید. در را ببندید و به نیازها و مسئولیت های خویش بیندیشید؛ هر روز دست کم زمانی را صرف این کار کنید.
همیشه تمایل بر این است که در دگرگونی های زندگی ، بر رویدادی آزار دهنده متمرکز شویم. از استرس های خویش هراس مکنید و گاه تغییرات را بپذیرید. /span>/span>اینگونه نگاه کنید ...
مرد را به عقلش نه به ثروتش
زن را به وفایش نه به جمالش
دوست را به محبتش نه به کلامش
عاشق را به صبرش نه به ادعایش مال را به برکتش نه به مقدارش
خانه را به آرامشش نه به اندازه اش
اتومبیل را به کارائیش نه به مدلش
غذا را به کیفیتش نه به کمیتش
درس را به استادش نه به سختیش
دانشمند را به علمش نه به مدرکش
مدیر را به عملکردش نه به جایگاهش
نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش
شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش
دل را به پاکیش نه به صاحبش
جسم را به سلامتش نه به لاغریش
سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش
در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید!
- همیشه با رفتارت امنیت و آرامش را به همسرت هدیه کن.
- به او اطمینان کن و تا وقتی که دلیل محکمی یرای سوء اطمینان به تو ثابت نشده به او شک نکن و نگذار همسرت چنین احساسی کند.
- هیچ گاه به همسرت بی احترامی نکن حتی زمانی که از او عصبانی هستی.
- کوچک شمردن او پیش روی فرزندان آفت خانواده است.
- تو باید کاری کنی که فرزندتان به همسرت احترام بگذارد و همسرت باید طوری رفتار کند که فرزندتان به تو احترام بگذارد.
- هرچه بیشتر همسرت را درک کنی به او نزدیک تر می شوی.
- خانواده اش را خانواده خودت بدان.
- به همسرت نشان بده که به خاطر او حاضری نظر و تصمیمت را عوض کنی.
- بگو و نشان بده که دوستش داری.
- هدیه حتما نباید گرانقیمت یا به مناسبتی باشد. گاهی اوقات یک گذشت از اشتباه یا اختصاص زمان غیرمنتظره به وی از هر چیزی ارزنده تر است.
- اغلب ما وقتی از کسی عصبانی می شویم فقط بدیهای او را به خاطر می آوریم اما بهتر است یادمان باشد که لحظات خوشی را هم با او داشته ایم.
- هنگامی علاقه همسرت را نسبت به خود بیشتر می کنی که بپذیری شادی و مشکلات او، شادی و مشکلات تو هم هست.
- اگر زندگیت را دوست داری به او سرکوفت نزن.
- دروغ گفتن به همسر می تواند مانند گام برداشتن در میدان مین، شخصیت و اعتبار تو را متلاشی کند.
- از اعتماد، محبت و مهربانی او سوء استفاده نکن.
- در مورد اختلاف ها و سوء تفاهم ها به گرمی با یکدیگر مذاکره کنید.
- لباس مورد علاقه او را بپوش و از عطری که دوست دارد استفاده کن.
- به علاقه مندی هایش توجه کن و همیشه سعی کن تا به آن ها برسد.
- اگر از موضوعی ناراحت و غمگین است، سعی کن در آن لحظات کنارش باشی.
- هیچ گاه روبروی هم قرار نگیرید، همیشه کنارهم و تکیه گاه هم باشید.
- لجبازی با همسر، لجبازی با روان، زندگی و آینده خود است.
- بی دلیل او را از علاقه مندیهایش دور نکن.
- با او آمرانه صحبت نکن، استفاده از کلماتی مانند لطفا، خواهشا، هرچی تو بگی و ... گناه و ضرری ندارد!
- هیچ گاه از شدت علاقه ات نسبت به او کم نکن، زیرا بی اندازه در ذهن او و زندگی تو تاثیر منفی می گذارد.
- هر کار خوبی که برای همسرت قصد انجام دادنش را داشتی و به دلایلی محقق نشد صادقانه برایش تعریف کن.
- همیشه از خوبی های او سخن بگو، من این طرز فکر را قبول ندارم که با تعریف از همسر یا فرزندان آن ها را مغرور و سودجو می کنیم چراکه تعریف از حسنات دیگران باعث می شود تا او بفهمد که کار خوبش برای اطرافیان مهم است و برایش ارزش قائلند و آن را درک می کنند، همین دلیل خوبی برای ادامه و ارتقای آن کار خوب می شود.
- به همسرت در هر کاری انرژی مثبت بده و آشکارا برای موفقیتش دعا کن.
- برای احساساتش بیش از هرچیزی ارزش قائل شو.
- نزد دیگران مخصوصا خانواده هایتان او را کوچک نکن.
- زود در مورد او قضاوت نکن، با یکی دو بار نتیجه گیری نمی توان فورا نظر قطعی صادر کرد چون شرایط و موقعیت های مختلف و خیلی چیزهای دیگر در نوع برخورد و رفتار افراد در زمان های مختلف متفاوت است که برای رسیدن به کلیات آن زمان و بررسی های زیادی لازم است.
- هیچ گاه همسرت را به عمد آزمایش نکن، سعی کن صبور و منطقی باشی و با زیر نظر داشتن او در شرایط طبیعی به خواسته ات برسی زیرا در آزمایش های عمدی به این علت که او از تو توقع چنین رفتار غیرمنتظره ای را نداشته احتمال دارد عکس العملی خلاف میل باطنی اش انجام دهد، ضمن اینکه از اعتمادش نسبت به تو شدیدا می کاهد.
- بهتر است چند مدتی یکبار در مورد رفتار و اعمال خود از یکدیگر نظر سنجی کنید، البته در صورتی که از ظزفیت انتقاد پذیری بالایی برخوردار هستید این کار را بکنید و به هیچ عنوان کار را به جرو بحث نکشانید.
- تهدید او مانند شلیک به مغزِ زندگی مشترکتان عمل می کند.
- هنگام بروز مشکلات امید دهنده باش نه امید گیرنده.
- با هر مشکل کوچکی راه خودت را جدا نکن، صبور و مستحکم باش تا پایه ای زندگیت قدرتمند باشد.
- از نبخشیدن اشتباه احساس افتخار نکن.
- هیچ گاه نگذار کار به جایی برسد که او تو را فردی قدر نشناس و بی معرفت بداند.
- از خانواده همسرت در هنگام بروز مشکلات دلجویی کن و یاری رسان آن ها باش.
زنان موجودات لطیف و پر از احساس که نمی توان بدون وجود آنان به زندگی ادامه داد و در عین حال زندگی با آنها نیز تا حدی دشوار است! در این مقاله مردان به چندین خصوصیت زنان اشاره کرده اند که از نظر مردان آزار دهنده و غیر قابل تحمل جلوه می کنند.
از جنسیت خود به عنوان یک سلاح استفاده کردن:
زنان در هنگام مبارزه و جبهه گرفتن در برابر مردان مایلند از جنسیت خود به عنوان یک سلاح استفاده کنند که این باعث خرد شدن اعصاب مردان می شود.
حرف زدن مداوم و پشت سر هم:
وقتی مردی حال زنش را می پرسد، فقط مایل است پاسخی کوتاه بشنود، نه یک سخنرانی یک ساعته! بیشتر زنان عاشق حرف زدن هستند و اگر سوژه ای پیدا کنند، دیگر حاضر نیستند از حرف زدن دست بکشند. مردان از شنیدن سخنان زنان لذت می برند، ولی اصلاً حاضر نیستند ساعت ها پای سخنان پرشاخ و برگ و پر جزییات زنان بنشینند!
ساعت ها صرف خرید کردن:
زمانی که صحبت از خرید کردن به میان می آید، حتی واژه های چند ساعت یا یک شبانه روز صرف خرید کردن برای زنان کم به نظر می رسد. زنان دوست دارند ساعت ها پشت ویترین مغازه ها بایستند و حتی از تماشای اجناس داخل آن ها لذت می برند، بدون آنکه در آن زمان به فکر دیگر مسئولیت ها و وظایفشان بیفتند! ولی بدتر این است که زنان دوست دارند مردان را هم همراه خود کنند، از این مغازه به آن مغازه و در حین جست و جوی دقیق و موشکافانه در لابه لای البسه و توجه به برچسب قیمت ها.
بیش از حد احساساتی شدن:
زنان بر سر هر موضوعی گاهی به گریه می افتند: در حین تماشای یک فیلم سوزناک (یا حتی یک فیلم شاد!)، شکستن یک ناخن یا حالت نگرفتن موها و غیره. بدتر اینکه در این مواقع از مردان توقع دارند که حال آنان درک شود و آن ها پا به پایشان پیش بروند. باید حقیقت را بیان کرد: هیچ منظره ای بدتر از منظره زنی نیست که گریه کنان مقابل شوهرش بنشیند و هیچ حرفی هم نزند! مردان نسبت به گریه زنان بی تفاوت و بی توجه نیستند، ولی به جز بیان واژه هایی مثل: «عزیزم، گریه نکن یا عزیزم چرا گریه می کنی و غیره» راه دیگری برای دلداری دادن زنان بلد نیستند! مردان قبول دارند که زنان موجوداتی حساس، زودرنج و دل نازک هستند، ولی تحمل مشاهده اشک های آنان بر سر هر موضوع جزیی و پیش پا افتاده ای را ندارند.
کم صبر و تحمل بودن:
مردان از مشاهده کم صبر و تحمل بودن زنان آزرده خاطر می شوند. آنان مایلند زنان را به عنوان همراهانی صبور، شکیبا، پر طاقت و مستحکم در نظر بگیرند.
از احساس عدم امنیت شکوه و شکایت کردن:
زنان مایلند به مردان تکیه کنند و آنان را ستون ایمن زندگیشان در نظر بگیرند. آنان دوست دارند از سوی مردان مورد حمایت قرار بگیرند و تعریف و تمجید بشنوند تا احساس امنیت پیدا کنند. زنان به محض دل باختن به یک مرد، دچار احساس عدم امنیت شدید می شوند و آن مرد را تکیه گاه عاطفی خود تلقی می کنند. ولی، مردان معمولاً از زنانی خوششان می آید که مقاوم و سرسخت هستند و استقلال ویژه ای در زندگی برای خود دارند.
سوالات پی درپی برای رخنه در عمق ذهن مردان:
سوال تکراری و قدیمی: «عزیزم، به چه فکر می کنی؟» نمونه سوالی است که زنان طی قرن ها آن را مطرح کرده اند تا از طریق آن مردان را محک بزنند و نسبت به احساسات واقعی شان مطلع گردند. ولی، مردان اصلاً دوست ندارند چنین سوالاتی را بشنوند، چه برسد به اینکه پاسخی به آن بدهند. آنان معتقدند که اگر زنی از عشق و علاقه آنان نسبت به خود اطمینان دارد، دیگر نباید چنین سوالی را به عمل آورد.
تجاوز به حریم خصوصی مردان:
زنان به خاطر وجود حس کنجکاوی شدید مایلند تمام مدت به دلایل مختلف به حریم خصوصی مردان تجاوز کنند تا به قول خودشان آنان را آموزش دهند! زنانی که تمام مدت حالت یک جاسوس را در قبال شوهرانشان ایفا می کنند، مورد تنفر آنان قرار می گیرند!
حسادت ورزی:
خیلی از مواقع، حتی زمانی که مردی نام زن دیگری را به زبان می آورد، با حسادت های شدیدی از سوی همسرش مواجه می گردد. متأسفانه بسیاری از زنان با شنیدن نام یک زن دیگر از دهان مردان، دچار هزار و یک فکر و خیال و سوء تفاهم می شوند و همین باعث می شود که مردا به دروغگویی متوسل گردند. زنان معمولاً نسبت به صداقت و وفاداری مردان دچار عدم اطمینان هستند که این باعث رنجیده خاطر شدن مردها می شود.
انتقاد کردن از زنان دیگر:
چرا حتی یک تعریف و تمجید ساده از زنی دیگر باید باعث ناراحتی و دلخوری یک زن شود؟ زنان مایلند تمام مدت از زنان دیگری انتقاد کنند که در اطرافشان وجود دارند، دامنه این انتقادها از وزن و تناسب اندام شروع می شود و به مدل مو و لباس و دیگر جزییات می رسد. در حالی که مردان ممکن است فقط زمانی به یک زن دیگر توجه نشان دهند که متوجه موضوع غیر عادی خاصی در او شوند، مثلاً اگر زنی کفش لنگه به لنگه پوشیده باشد!
ادای مداوم جمله تکراری «من بهتر و با قابلیت تر از بقیه زن ها هستم!»:
زنان مایلند تمام مدت خود را برتر از دیگر همجنسان خود نشان دهند و هرگز حاضر نیستند به عیوب و نقاط ضعف خویش اقرار کنند. این باعث جرقه های شک و تردید در اذهان مردان می شود. پس بهتر است بگذارید محاسن و نقاط قوت تان به خودی خود بر مردان آشکار گردند.
خیانت در ازدواج یکی از دردناکترین کارهایی است که یکنفر می تواند با نیمه دیگر زندگی خود بکند. چیزی که تنها دردناک نیست و می تواند باعث شود یک نفر دچار احساس عدم اعتماد بنفس و نا مطمئنی از شخصیت خود و دیگران شود. اگرچه که همیشه یکسری از دلایل باعث می گردند که زنی احساس کند لازم است دارای روابط جنسی خارج از چهارچوب همسر خود باشد ، اما عموما خیانت به همسر نتیجه یکسری نارضایتی ها در یکسری مسائل می باشد.همیشه مردان بدلایل مختلفی دست به خیانت میزنند اما در مورد زنان اینگونه نیست که به مانند مردان اگر شرایط لازم شد بلافاصله اقدام به خیانت نمایند! آنها از قبل آماده این عمل می گردند و بندرت به جایی می رسند که حال به هر دلیلی که صلاح می دانند خیانت کنند. اما اینکه به چه دلیلی خیانت می کنند با اینکه دلایلی که خیانت در ذهن آنها شکل گرفته چیست زمین تا آسمان فرق می کند .در مورد خیانت زنان و دلایل انجام آن زیاد نوشته شده اما در مورد اینکه چگونه این مسئله در ذهن آنها تشکیل می گردد بندرت نوشته شده و این بار تصمیم به توضیح پاره ای از این دلایل دارم .من اعتقاد دارم که هیچ زنی خیانت نخواهد کرد مگر به سمت آن کشیده شود. اعتقاد دارم که زنها مثل کامپیوتر های امروزی هستند که برای هک کردن و بدست گرفتن اختیار آنها باید به نوبت پورتهای آنها را باز کنید تا در نهایت بتوانید به آن دست یابید! نفوذ به کامپیوتری که پورتهای آن بسته باشد به آسانی صورت نخواهد گرفت. زنی که اقدام به خیانت می کند از مدتها قبل پورتهای خود را بدلایل یکسری اتفاقات باز کرده است. چراکه در حالت معمولی این پورتها توسط شما اشغال شده و بسته اند.
اعتقاد دارم مردان همیشه احتمال خیانتی را برای خود قائل هستند . بنظر من اگر زنی بخواهد مردی را به دام بیاندازد حتی خدا هم نمی تواند بداد آن مرد برسد! در نهایت وی به دام می افتد. اما زنان بصورت معمول اینگونه نیستند و نمی توان همیشه ازآنها را برنده شد. اگرچه که همه ماها معتقد هستیم که هیچ عذری برای خیانت جائز نیست اما خود مردان هم همیشه عقیده دارند که این در ژنتیک آنها نهفته است که با زنان مختلف باشند. من بشخصه فکر می کنم این برای زنان هم صادق است و امروزه این حس در آنان در حال بیدار شدن است.بخاطر داشته باشید که هیچکدام از دلایل زیر دلیل خیانت نیست بلکه تنها چیزی است که ذهن وی را برای خیانت آماده می سازد.برای خیانت خیلی ها درجات مختلف قائل می گردند.از خود ارضایی گرفته تا دیدن تصاویر جنسی یا حتی خیالات شخصی و یا فانتزی ذهنی یکنفر مبنی بر داشتن سکس با فرد دیگری برای بعضی ها خیانت به حساب می آید.من کاری ندارم که دیگران چه فکر خواهند کرد و اعلام می کنم منظور از خیانت در این مقاله همان تعریف قدیمی مبنی بر داشتن روابط جنسی با یک مرد غریبه منظور می باشد. از طرف دیگر همانطور که خیلی وقتها نوشته بودم بعضی ها چه زن و چه مرد ، فقط یک توریست در دنیا هستند.اگر همسر شما چنین فردی می باشد و عادت به دیچ کردن و خیانت کردن داشته باشد و یا دوست دختر شما عادت داشته باشد که مدتی را با هرکسی بگذراند این سطور برای شما دردی را دوا نخواهد کرد چراکه وی به هر حال با شما نخواهد ماند.
زنان بسمت خیانت کشیده می شوند چون توجه شما قطع شده است و دیگران بیشتر متوجه شده اند!
سعی نمی کنم خیلی پیچیده کنم. در ساده ترین حالت شما بر خلاف روزهای نخستین که مدام به وی توجه داشتید و همه رفتار وی را زیر نظر می گرفتید و حتی از نفس کشیدن وی تعریف می کردید ، دیگر اینکار را نمی کنید.آقایان معمولا قبل از بدست آوردن فردی تمام زور خود را می زنند و از انواع و اقسام ترفندها استفاده می کنند.گاهی هم مجبورند توجه بیش از اندازه و غیر واقعی نشان دهند. در نتیجه ظرف زنان را بزرگتر خواهند ساخت.پس از بدست آوردن فرد شروع به دم جنباندن می کنند و بازی در می آورند و دیگر خیالشان هم نیست.در بهترین حالت اگر حتی خواهان شدید وی باشند قدرت پاسخگویی به ظرفی را که ساخته اند ندارند و همیشه زنان می نالند که چرا به ما کم توجه می کنید.در مثال ساده اگر همسر شما رنگ موی سر خود را عوض کرده ، هرچند یک درجه روشنتر و شما نفهمیدید یا چیزی نگفته اید مطمئن باشید که اولین پورت را برای ورود هکر باز کرده اید. باید بخاطر بسپارید که قابلیت چرب زبانی شما باید بعد از تشکیل رابطه بجای اینکه ذخیره گردد یا در انتظار به تور انداختن زن دیگر گردد یا صرف جمع آوری گند هایی شود که زده اید یا دروغ هایی که خواهید بافت بهتر است صرف خود رابطه شما گردد! برای شما یک جمله یک خطی که چقدر فوق العاده شدی ، حتی اگر هیچ تغییری هم نکرده باشد ، می تواند خیلی به شما در رابطه کمک کند. اگر در مبنای سکس بخواهیم حرف بزنیم اینکه شما شروع کرده اید به توجه کردن به خود ، مدام تکرار یکسری حرکات ، سکوت در رابطه ، سکسهای کوتاه مدت و سریع ، ارگاسمهای شخصی ، حرکات ثابت و یکنواخت و مسائل اینچنین اولین چیزی که باعث می گردید این است که وی ممکن است از رایحه بدن فرد دیگری که از کنارش رد شده بیشتر از شما خوشش بیاید! حالا شما هی این مسائل را شدیدتر کنید تا وی هم درجه خوش آمدنش را بیشتر کند! ببینیم کی آخر سر می بازد!
بیاموزیم:
در ابتدا اولین چیزی که به زن می فهماند رابطه دارد کمرنگ می گردد و از حالت شیرین آن خارج می گردد و وی را آسیب پذیر و نفوذ پذیر در برابر دیگران می کند این است که شما کم توجه شده اید. زنان بسمت خیانت کشیده می شوند چون کینه دارند .چون شما با آنها صادق نیستید. باز هم پیچیده نمی کنم. همه جور صداقت.همه جا از انواع آن خوانده اید و من آنها را دوباره نمی گویم .بلکه مدل دیگری را عرض می کنم. عدم صداقت شما از زمان ازدواج و زمانی که به خواستگاری وی می رفتید گرفته تا زمانی که مال شما شد. در مورد دوست دختر شما از زمانی که می خواستید وی را بدست آورید تا زمانیکه بدست آوردید. منظورم عدم صداقت شما با ذهنتان است. یعنی اگر دوست دختر شما یا همسر شما ، فرقی نمی کند ، دلش می خواسته که با شما اندکی در خیابان راه برود و شما بر عکس فشار وارد می کنید که زود به خانه بروید که سکس راه بیاندازید! شما چیزهایی گفته اید که بعدا حاضر به انجام آنها نشده اید.شما وعده هایی داده اید که نخواستید به آن عمل کنید.شما حتی حرف از ازدواج هم زده اید شما همه کار کرده اید و در نهایت مدام فلسفه بافی کرده اید تا دروغ هایتان را توجیه کنید. این در خوش بینانه ترین حالت (دوست دختر ) به شما بعد از جدایی ضربه نخواهد زد و مالیات آن را نفر بعدی پس خواهد داد! در ساده ترین حالت شما نفر بعدی هستید که با این دختر دوست می شوید! و در بدترین حالت شما صادقانه ازدواج نکرده اید.شما زن گرفته اید چون سکس می خواستید ، چون طرف خوشگل بوده ، چون طرف موقعیت داشته ، چون سن شما سن ازدواج بوده و هر چیز دیگری.شما صادقانه زن نگرفته اید و در طول زندگی این مسئله مدام به چشم خواهد خورد.زنان چیزی به شما نخواهند گفت اما این نیز دلیلی می گردد برای کشش به سمت باز کردن پورت دیگری برای نفوذ پذیر شدن در برابر کسانی که در موقع مناسب حرفها و برخوردهای مناسبی کنند!!
زنان بسمت خیانت لبخند خواهند زد چون شما آدم روز اول نیستید.
بله.شما الان زن دارید.یا دوست دختر دارید.شما الان مثل روز اول که نداشتید و تمام زورتان را میزدید که بدست بیاورید نیستید! شما دیگر به خود نمیرسید.اصلاح گه گاه می کنید.حمام کرده نیستید.ورزش نمی کنید.مسواک تک و توک می زنید.لباسهای شما دیگر اهمیتی ندارد که چه مارکی است. شما خیلی با حوصله بودید.شوخ طبع بودید.وقت داشتید اما اکنون به نظر می آید که همه چیز دارد حوصله شما را سر می برد و یا شما را عصبی می کند.شما قبلا جک های رکیک نمی گفتید. شما مودب بودید.قاه قاه بلند نمی خندیدید.آرام و مطمئن بنظر میرسیدید. این را هم بگم شما قبلا که مخ میزدید خیلی بچه پولدار بودید!! لاف میزدید نه؟ بسیار مشخص است.هزینه بی خود ندهید.چیزی از خود نسازید که نیستید. زمانی که آشنا می گردید هزینه زیاد ندهید توضیح بی خود ندهید.نقش کسی که نیستید را بازی نکنید.بعد از بودن و یا بدست آوردن حال چه در غالب ازدواج چه دوستی، لطفا خودتان باقی بمانید! آیا چون دیگر قرار نیست کسی را تحت تاثیر بگذارید به خود نمیرسید؟ آیا ماجرا ” همینه که هست ” می باشد؟ آیا دیگر اهمیتی ندارد؟ آیا شما زنان را نمی شناسید؟ که چقدر به نمایش همسر خود حساس هستند؟ چقدر مهم است که چه هستید؟
حال اگر دیگر آنچه که آنها می خواهند نیستید بدانید که :
زنان پورتی همیشه باز ، برای تحت تاثیر قرار گرفتن توسط افراد جنتلمن و خوش تیپ در خود دارند.تنها چیزی که باعث نمی شود در ابتدا از آن چیزی رد شود این است که شما در حال ارتباط با آن هستید و پورت قبلا مشغول شده ولی اگرشما جایگاهتان را فراموش کنید دیگر پورت را آزاد گذاشته اید برای کسانی که بدنبال ماجرا می گردند!
زنان به سمت خیانت می روند چون یک نفر به آنها می فهماند که با وی تحت فشار نیست!
سعی نکنید آقای باحال باشید! سعی نکنید آقای همه چیز دان باشید و یا کسی را مدام به خاطر عقیده اش بکوبید سعی نکنید مدام کسی را برای بودن با شما تحت فشار بگذارید.زنان گاهی شدیدا پورتهای خود را OPEN می گذارند چرا که از مشغول بودن آنها توسط شما خسته شده اند! آنها حوصله شان سر رفته ازاینکه نمی توانند راحت باشند . با شما چرت بگویند و یا حرفهای ساده بزنند.هر چیزی در مقابل شما خسته کننده شده. این شرایط خطرناکی است و براحتی فرد دیگری می تواند وارد شده و کنترل پورت را بعهده بگیرد.همیشه خیلی ساده است که دوست دختر فردی که دو سال است با یکنفر بوده را گلابی کنید تا اینکه فردی را که ۳ ماه است با کسی دوست شده.همیشه زنانی که بالای پنج سال از زندگی مشترکشان می گذرد آسانتر از کسانی که تازه عروس هستند فریب می خورند. زنان حسی برای هیجان دارند.اینکار یک هیجان برای آنها به حساب می آید .هیجانی برای فرار از روزمرگی شما ! اگر روزی وی بشما بگوید که مورد توجه فردی با لیاقت قرار گرفته بوده ولی به شما خیانت نکرده چون شما را دوست داشته شما این بار بدانید که چه سعادتی داشتید که خطر رفع شده . چه سعادتی که به شما اعلام کرده و چه سعادتی که اکنون می دانید دلیل آن چیست!
آنها خیانت را می پذیرند چون شما اینکار را کرده اید یا نشان داده اید اینکاره اید!
دیگر از این واضحتر؟ دلیل نمیشود بگوییم که هر مردی خیانت کرد زنش به وی خیانت خواهد کرد! اما اینکه زن بداند شما کلا آدم مطمئنی نیستید و یا خیانت کرده اید باعث می شود که وی نیز در مراقبت از پورتهای خود آن شکیبایی لازم را بخرج ندهد و اگر در شرایطی قرارا گرفت که مورد نفوذ توسط بیگانه ای قرار گرفت آن استقامت لازم را نشان ندهد. نکته دیگر می تواند حتی انتقام باشد.وی می خواهد انتقام بگیرد و از همانجا بشما ضربه بزند.آنها سریعا تصمیم نمی گیرند.بلکه صبر می کنند و شاید به زبان شما را هم ببخشند.شاید تا حدی ذهنی هم شما را ببخشند.اما اینبار نرم افزاری را در حافظه خود نصب کرده اند که منتظر سیگنالهای لازمه است! وی احتمالا نزدیکترین های شما را انتخاب خواهد کرد.عموما به دو دلیل.یکی اینکه در اصل نمی خواهد در لحظه کاری انجام دهد و نزدیکان شما با وی هستند و موردی هم نیست.ناگهان یکی از نزدیکان بازی را نا خواسته یا خواسته انجام می دهد و اینبار این حرکت بجای اینکه مثل همیشه دفع گردد جذب می گردد و مراحل بعدی و در نهایت خیانت! دوم اینکه وی می خواهد بیشترین ضربه را به شما بزند! در نتیجه بهتر است خیانت نکنید و یا اگر قبلا اینکار را کرده اید باید تمام حواس وی را به خود معطوف کنید و به وی اطمینان بدهید که دیگر این مسئله تکرار نخواهد شد.نه با زبان بلکه با عمل. از هرگونه کاری که حتی نزدیک به این باشد که وی حس کند ممکن است شما کاری کنید نیز بپرهیزید.زندگی سختی خواهید داشت!
زنان به خیانت می اندیشند چون همیشه دنبال بهترینند!
این پورت هیچگاه توسط شما نه استفاده میشود و نه توسط آنها بسته! این یعنی زنان همیشه مردان را یک مشت خوک خیانتکار می پندارند اما خود همیشه در شرایط لازم، همیشه زندگی خود را به مرد بهتری خواهند فروخت! کاری که شما می کنید این است که شناسایی کنید که چقدر طرف مورد نظر شما از این پورت استفاده می کند.اکثر دختران نفوذ از این پورت را چندان جذاب نمی دانند.آنرا نمی بندند اما به نفوذهای آن نیز توجهی نمی کنند.اینگونه افراد نگرانی خاصی را نباید برایشان قائل شد.آنها با داشتن یک وضعیت ساده عملا هرگونه دیتا و یا استفاده از پورت را مهم نخواهند دانست.اما گروهی از دختران هستند که بدنبال صعود به قله های بالا هستند.اینها مانند گرگدن فقط به سمت جلو می دوند و همه چیز را جلویشان خراب می کنند.اینها نگران چیزی نیستند.اینها از همه چیز استفاده می کنند . هدف وسیله را برایشان توجیه می کند.انها پول و موقعیت و همه چیز می خواهند.فقط یه توصیه.اگر سر قرار بودید و دیدید فرد مورد نظر شما اینگونه است به آرامی محل را ترک کنید.این افراد شما را براحتی خواهند فروخت.