یک دوست خوب ممکن است در بیمارستان به ملاقاتتان بیاید و بگوید، "زود خوب شو" و برود. اما یک دوست واقعی کنارتان مینشیند و میگوید، "تا زمانی که خوب شوی کنارت خواهم بود!"
1. صداقت
یک دوست واقعی همیشه صادق است، تحت هر شرایطی که باشد.
این وظیفه شماست که همیشه راست بگویید حتی وقتی میدانید که حقیقت میتواند آسیب بزند و به قیمت دوستیتان تمام شود (که اگر 9 اصل دیگر را رعایت کنید این اتفاق نخواهد افتاد.)
هیچوقت چیزی را بدون اجازه برندارید، حتی اگر میدانید که دوستتان با این کار شما مشکلی نخواهد داشت. حتماً اول اجازه بگیرید.
2. اعتمادپذیری
یک دوست واقعی کسی است که بتوانید به او اعتماد کنید.
وقتی قولی میدهید باید حتماً سر آن بایستید و اگر میدانید نمیتوانید از عهده آن برآیید بهترین کار این است که صادق باشید و به دوستتان بگویید که نمیتوانید قولتان را نگه دارید.
اگر میگویید که در یک تاریخ و ساعت مشخص جایی خواهید بود یا کاری خواهید کرد، به هر قیمتی شده باید آن را انجام دهید.
3. احترام
یک دوست واقعی به زمان، اموال و اعتقادات احترام میگذارد.
• به زمان با تلف نکردن آن احترام میگذارد. سر قرارهای ملاقات به موقع میآید و اگر احتمال تاخیر بود به دوست خود اطلاع میدهد.
• به اموال با آسیب نرساندن به آن احترام میگذارد. با اموال و متعلقات دیگران با مراقبت و دوستی رفتار میکند.
• به اعتقادات با قضاوت نکردن آنها احترام میگذارد. اگر بدانید که دوستتان یکسری اعتقادات و اخلاقیات خاص دارد، به آنها احترام میگذارید، حتی اگر با آنها موافق نباشید.
4. دوست قبل از دیگران
یعنی هیچکس را به دوستتان ترجیح ندهید. برنامهتان با دوستتان را فقط به خاطر اینکه از یک نفر خوشتان آمده، برهم نزنید.
اگر کسی که از او خوشتان آمده واقعاً برایتان مهم است، میتوانید همیشه اول از دوستتان بپرسید و مطمئناً او درک خواهد کرد.
5. عاری از خودپرستی
یک دوست واقعی آرامش و راحتی خود را قربانی کرده و شما را جلوتر از خود قرار میدهد.
دوست واقعی خودخواهی ندارد و اگر بداند کاری که برای خودش منفعت مالی و مادی دارد در زندگی شما تاثیر منفی میگذارد، هرگز آن را انجام نمیدهد.
6. وفاداری
دوست واقعی وقتی به او نیاز دارید در اختیار شماست. حتی وقتی از او چیزی نخواهید.
دوست واقعی هیچوقت کاری که موفقیت و خوشبختی شما را بر هم میزند را انجام نمیدهد.
7. صبر
یک دوست واقعی با شما با صبوری رفتار میکند. وقتی اوضاع نیاز به زمان برای تغییر دارد درک کرده و حتی اگر بارها و بارها یک اشتباه را تکرار کنید درموردتان قضاوت بد نمیکند. البته تا زمانیکه برای بهتر شدن تلاش کنید.
8. با هم بخندید، با هم گریه کنید
یک دوست واقعی دوستی نیست که رفیق روزهای خوب شما باشد. او در روزهای بد هم مثل روزهای خوب کنار شماست. او شما را در موفقیتهای خودش هم سهیم میکند.
9. انتقاد سازنده
یک دوست واقعی از اینکه به شما بگوید چه کاری را اشتباه انجام میدهید نمیترسد. اگر ببیند چیزی برای شما بد است یا اینکه راه اشتباهی را میروید، از مداخله کردن واهمهای ندارد. اما همیشه انتقادات خود را با توصیههایی برای بهتر شدن شما همراه میکند.
مثلاً نباید فقط بگویید، "با این برنامه مالی جدیدت، ورشکسته خواهی شد." به او بگویید که چرا فکر میکنید برنامه مالی او با شکست مواجه خواهد شد. مثلاً بگویید، "تو میخواهی همه پولت را در چیزی غیرواقعی سرمایهگذاری کنید یا محصولاتی که میخواهی بخری تاریخ انقضا دارند و فکر نمیکنم بتوانی تا موعد مقرر 10% از آنها را هم بفروشی."
10. بخشش
یک دوست واقعی توانایی بخشیدن دارد. همه انسان هستند و همه انسانها دچار اشتباه میشوند.
حتی ممکن است یک یا دو مورد از این قوانین طلایی را بشکنیم اما اگر بدانیم که خراکاری کردهایم و واقعاً پشیمانی خود را نشان دهیم و سعی کنیم جبران کنیم، یک دوست واقعی میتواند ما را ببخشد (فقط دقت کنید که سر یک موضوع مشابه دوباره اشتباه نکنید زیرا بخشش هم محدودیت دارد.)
تشکیل خانواده یک نیاز فیزیولوژیکی، بیولوژیکی، روانی و اجتماعی است. نفوذ والدین در بچه ها تنها محدود به جنبه های ارثی نیست. در آشنایی کودک با زندگی جمعی و فرهنگ جامعه نیز خانواده نقش موثری را ایفا می کند.
افراد خانواده هرکدام از نظر خصوصیات جسمی، عقلی، ذهنی، عاطفی، روانی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، تحصیلی و تربیتی با یکدیگر تفاوت اساسی دارند. این مقاله بر آن است که راهکارهای خوشبختی در خانواده را به اجمال بررسی کند.
*در زندگی خانوادگی باید از ایجاد هرگونه چالش خودداری کرد، حتی اگر حق با یکی از زوجین باشد.
*عاملی که بذر کینه توزی را در دل ها می کارد انتقادهای کوبنده و تحقیرکننده است که هم باعث می شود حرمت و شخصیت طرفین از بین برود و هم روحیه لجبازی در زن و مرد به وجود آید. باید انتقاد به گونه ای باشد که شخصیت طرف مقابل حفظ شود.
*باید نام طرف مقابل با احترام برده شود، چون نام یک شخص برای او شیرین ترین و مهم ترین کلمه و نشانگر هویت اوست.
*زوجین باید در بحث های خود تعادل جسمی و روانی یکدیگر را حفظ کنند، به طوری که از نظر حقوقی هم تاکید شده که اگر قاضی از نظر جسمی و روانی خسته باشد باید از ابراز رای خودداری کند. همسران، والدین، معلمان و... باید بدانند که اساسی ترین رسالت آنان حفظ تعادل جسمی و روانی است.
*از نقش محبت در زندگی خانوادگی نباید غافل شد، مهر و محبت هرقدر خالصانه تر باشد، تجلیات وحدت و یگانگی، پرفروغ تر و ملکوتی تر خواهد بود. علاقه، ستون اول زندگی است که هیچ عاملی از فقر و بیماری و... نمی تواند در کانون چنین خانواده ای رسوخ کند. فیلیپ پینل اولین روان پزشکی بنود که در درمان بیماران روانی از روش مهرورزی استفاده کرد.
*گاهی مسایل مادی شالوده زندگی را از هم می پشاد مانند مهریه، که آیین اسلام، مردم را از مهریه سنگین بر حذر داشته است.
*در زندگی مشترک بی تفاوتی مفهومی ندارد، روی این اصل همکاری و مشارکت لازمه زندگی خانوادگی است.
*به خاطر مشکلات زیاد زندگی های کنونی، رعایت اصول قناعت، ساده زیستی و رهایی از هر نوع خودنمایی امری ضروری و اجتناب ناپذیر است و برای استحکام خانواده هر دو باید تلاش کنند که روی پای خود بایستند تا در توفان زندگی گرفتار تلاطم های مرگبار نشوند.
*یکی از اصول اولیه زندگی به یکدیگر است. همسران باید در همه اب عاد زندگی به یکدیگر اعتماد داشته باشند تا بتوانند زندگی مشترک را اداره کنند.
*توجه همسران به تفاوت های فردی از نظر قابلیت ها، توانمندی، خصیصه های درونی، استعدادها، گرایش ها و رغبت های گوناگون که عامل پیشگیری از خیلی مسایل موجود در خانواده هاست.
*باید از شرکت در برنامه های خسته کننده مانند میهمان های تشریفاتی و... خودداری کرد.
*از برنامه های تلویزیون درن حد معقول و منطقی استفاده کرده و برای ت عامل با یکدیگر بهتر است محتوای فیلم ها را با یکدیگر نقد و بررسی کرد.
*باید از تجارب و خاطرات تلخ زندگی دیگران عبرت گرفت و از تجارب مطبوع اطرافیان و خانواده های موفق حداکثر استفاده را برد.
*برای دستیابی به یک زندگی سالم و متعادل باید از بزرگواری، عفو و گذشت نسبت به یکدیگر بخوردار شد.
*باید از عیب جویی و موشکافی عیوب همسر و به رخ کشیدن آنها به طور جدی پرهیز کرد.
*حفظ حریم خانوادگی در روابط صحیح انسانی و تقویت امنیت روانی و تفاهم و بازگونکردن اسرار خانواده در نزد دیگران.
*از لحن سخن آمرانه و تحکم آمیز خودداری کرده و نظرات خود را با پیشنهاد مطرح کرد.
*در اثنای گفت و گو با همسر آرامش خود را کاملا حفظ کرده و در غیر این صورت باید از ادمه بحث خودداری کرد.
*در هنگام عصبانی بودن این گفتار حضرت علی (ع) را مدنظر داشته باشید: به هنگام خشم نه تنبیه، نه دستور، نه تصمیم.
*از طریق مطالعه، شرکت در مجالس علمی و اخلاقی و تفکر در زندگی خانواده های موفق و رمز توفیق آنان، اطلاعات خود و خانواده را افزایش دهید.
*تلاش کنید نگرانی ها و افکار منفی مربوط به محیط کار خود را به محیط خانواده انتقال نداده و از این طریق آرامش و فضای گرم خانواده را برهم نزنید.
*در برنامه های زندگی خود زمانی را برای گفت و گو و ابراز محبت و تبادل نظر با همسرتان در نظر بگیرید.
*باید فلسفه زندگی را بر خوش بینی قرار داد و با این نگرش سلامت روانی و عاطفی خود را تضمین کرد.
*چه خوب است که معتقد به برنامه ریزی در زندگی خانوادگی بود. چون با داشتن برنامه و التزام به اجرای نها می توان مشکلات زندگی را کاهش داد.
*باید در تمام مراحل زندگی و در ارتباط با زندگی خانوادگی خداوند را درنظر داشت و در رفار و گفتار و برخورد با اعضای خانواده نیت خود را خالص کرد.
*فهرستی از قابلیت ها و صفات مثبت همسر خود را در نظر گرفته و از صفات برجسته و مثبت او تعریف کنید.
*هرگز خود را بالاتر از همسرتان احساس نکنید و او را شریک زندگی خود بدانید.
*در مدیریت خود از زن سالاری و مردسالاری پرهیز کنید و جای آن را به یکدلی، یکرنگی، صمیمیت و رفاقت بدهید. همسر را همان گونه که هست بپذیرید نه آن گونه که خود می خواهید.
*برای بقای تداوم و تعالی خانواده و دستیابی به کاخ سعادت، باید مصلحت زندگی را بر منفع شخصی ترجیح داد.
*خواسته ها ونیازهای زوجین باید منطقی و معقول باشد به عبارت دیگر وضع موجود با وضع مطلوب همخوانی داشته باشد.
*برای رسیدن به تفاهم و مناسبات زیبا، باید از صداقت و راستی سود برد. چون رمز خوشبختی، صادق بودن و بهره گیری از این صفت برجسته انسانی است.
*زوجین باید همدیگر را با ارزش و برخوردار از کرامت انسانی بدانند که تشعشعات عاطفی خود را در محیط خانواده می پراکنند و حیات عاطفی را رونق می بخشند.
شاید هزاران عامل دیگر وجود داشته باشد که در خوشبختی خانواده ها موثر است که این خود به شرایط اجتماعی، محیطی، جغرافیایی، آداب و رسوم و... بستگی دارد ولی این مساله در تمام خانواده ها صادق است که در پرتو دارابودن نکات اخلاقی می توان به یک زندگی مطلوب دست یافت. به خصوص پایبندی به آن اصول که عدالت، امانت، صداقت، انعطاف پذیری، حیا، قناعت و... از ارکان واجب و اساسی خانواده هستند و این واقعیت را بپذیریم که کاخ شکوهمند حیات به خانواده بستگی دارد، پس بگذاریم نیروهای مثبت در زندگی زمام امور را به دست گیرند و آغوشمان را به روی راز و رمز زندگی بگشاییم.
احساس رضایت از رابطه، اینکه همسران احساس کنند نیازهای آنها دیده میشود، به آن پاسخ داده میشود و نقش مهمی در خانه به آنها محول شده است، میتواند آنها را به ادامه زندگی دلگرم کند. شما هم میتوانید با توجه به این نکات این دلگرمی را در همسرتان ایجاد کنید.
برخی مهارتهای ساده اثر زیادی روی کیفیت رابطه ما دارند، مثلا گوش دادن فعال یکی از این مهارتهاست. سعی کنید از این مهارت در رابطهتان استفاده کنید. به حرفهای همسرتان با دقت گوش دهید، تمام توجه خود را در زمان صحبت او متوجهاش سازید، پیش داوری نکنید و از بازخوردهای مناسب برای نشان دادن توجهتان استفاده کنید. نکته های دیگر را هم در ادامه بخوانید...
به همسرتان احترام بگذارید
یکی از سادهترین راهها صدازدن همسر به شکلی محترمانه است. یادتان باشد خیلی از اوقات رفتارهای بیادبانه تند از رفتارهای سادهتری شروع میشود. وقتی به خودمان اجازه میدهیم همسرمان را به شکلی غیرمودبانه صدا بزنیم، عجیب نخواهد بود اگر بعد از مدتی از عبارات بدتر استفاده کنیم!
بچهها را مقابلش قرار ندهید
به بچههایتان یاد دهید، به پدرشان باید احترام بگذارند؛ البته منظور از این یاد دادن سخنرانی برای بچهها نیست. از قدیم گفتهاند، «احترام امامزاده را متولی نگه میدارد»؛ با احترام برخورد کردن شما مهمترین نکته در آموزش این احترام است. البته در مواردی که بچهها برخوردی اشتباه دارند، نوع برخورد شما و نشان دادن ناراحتی به اندازه و به شکلی صحیح میتواند از تکرار آن جلوگیری کند.
با هم مشورت کنید
سعی کنید تصمیمگیریهای خانه را به صورت مشورتی پیشببرید و نه به صورت تحکم کردن. بعضی مواقع اموری که معمولا خودتان به تنهایی در مورد آنها تصمیم میگیرید را با همسرتان مطرح کنید و طبق نظر او رفتار کنید.
مثل عابر بانک به او نگاه نکنید
متاسفانه گاهی دیده میشود که وظیفه مرد خانه، پول درآوردن است و بس. البته در ایجاد چنین وضعیتی معمولا خود فرد نیز تاحدی مقصر است اما شما سعی کنید تا حد امکان از به وجود آمدن چنین وضعیتی جلوگیری کنید یا حداقل آن را کمرنگ کنید. در برخی مواقع بد نیست خواستههای او را در نظر بگیرید، مطابق نظرات او عمل کنید و تصمیم گرفتن در اموری را به بعد از مشورت با او موکول کنید. با انجام این کارها نیز میتوان تا حدی احساس ارزشمندی را در همسر ایجاد کرد.
قولهایش را عملی کنید
اگر همسرتان به بچهها قولی داده، سعی کنید برای عملیشدن قول، تلاش خودتان را بکنید، هر چند چندان هم موافق آن نباشید. اگر قرار باشد همسرتان به بچهها چیزی بگوید و شما چیزی دیگر، در طولانیمدت جدا از عوارض بدی که این برخورد روی بچهها دارد، در رابطه بچهها و شما و همسرتان هم اثر میگذارد. به این موضوع مشکلاتی که برای رابطه 2 نفری شما هم ایجاد میکند را اضافه کنید.
جلوی دیگران او را سرزنش نکنید
همه ما ایراداتی داریم، تذکر در مورد ایراد نیز اتفاق عجیبی نیست که پیش نیاید. اصلا وقتی ما همسرمان را دوست داشته باشیم، درست این است که به او این موارد را به شکلی زیبا متذکر شویم اما هیچوقت این کار را جلوی دیگران انجام ندهیم بیان ایرادات جلوی دیگران در بیشتر موارد جز تحقیر معنای دیگری برای همسر ما ندارد. کاری که البته تاثیر مثبت چندانی نیز به دنبال نخواهد داشت.
مشکلتان را با او درمیان بگذارید
اگر شاغل هستید، اگر درس میخوانید، اگر در بخشهای دیگر زندگیتان با مشکلی روبهرو میشوید، بد نیست بعضی مواقع با همسرتان مشکلاتتان را در میان بگذارید. شاید بگویید این کار را انجام میدهید اما این بار متفاوت از سایر موارد این کار را انجام دهید. با او در مورد مشکلاتتان صحبت کنید، بگذارید پیشنهاد دهد و از پیشنهادهای او استقبال کنید.
خطاهایش را بزرگ نبینید
بزرگ نکردن خطاهای همسرتان از جمله مواردی است که بهتر است به آن توجه داشته باشید. اگر همسرتان مرتکب خطایی شده که چندان هم وحشتناک نیست، زمانی که خودش نیز پشیمان شده و سعی در جبران آن دارد، در عوض منت گذاشتن، او را سریع ببخشید. یادتان باشد طول دادن فرآیند بخشیدن و منت گذاشتن و خلاصه نازکردن شما، در بسیاری از مواقع میتواند تنها باعث آسیب به عزت نفس او و احساس کوچک شدنش شود.
جلوی بچهها دعوا نکنید
اگر فرزند دارید، هیچوقت جلوی چشم آنها با هم دعوا نکنید. به هر صورت از قدیم گفتهاند که در دعوا حلوا خیرات نمیکنند. احتمال بروز رفتارهایی که احترام شما و همسرتان را نزد بچهها کم کند در رفتار کم نیست! کمشدن احترام در خانه معمولا در طولانی مدت باعث میشود خانه از محلی برای آرامش به محلی که احساسات ناخوشایند ایجاد میکند، تبدیل شود.
به خانوادهاش احترام بگذارید
حتی اگر با خانواده همسرتان اختلافنظرهای زیادی دارید و سابقه خوبی نیز در رابطه شما با آنها وجود ندارد، باز سعی کنید به آنها احترام گذاشته و همسرتان را برای قطع رابطه با آنها تحت فشار نگذارید. احترام به خانواده همسر، در واقع احترام به خود او نیز هست. اگر خاطرات تلخ زیادی دارید، فقط همین نکته را در ذهن داشته باشید که لازم نیست عاشق آنها باشید اما میتوانید برخوردی انسانی و محترمانه با آنها داشته باشید؛ رابطهای که در نهایت به نفع شما نیز خواهد بود.
مدام گله نکنید
سعیکنید زمان حضور همسرتان را تنها به بیان مسائلی که داشتید، مشکلاتی که باید او در اسرع وقت حل کند، بیان انتقادات و نارضایتیها و مواردی از این دست پر نکنید. این کار باعث میشود برای خود شما نیز حضور همسر به معنی مسائل تنشزا و ناخوشایند شود، علاوه بر اینکه برای همسرتان نیز حضور در خانه و همنشینی با شما به معنی تنش و ناراحتی میشود. سعی کنید توازنی بین بیان مسائل خوشایند و ناخوشایند برقرار کرده و به ویژه در ابتدای حضور همسرتان در خانه، محیطی آرام برقرار کنید.
خشمتان را کنترل کنید
بسیاری از ما زمانی که عصبانی میشویم دیگر فراموش میکنیم چه کاری خوب است، چه کاری بد. معمولا برخوردهای ما تند بوده و چندان کنترلی نیز روی آنها نداریم. این نقطهضعف البته قابل برطرف کردن است؛ کافی است در کلاسهایی که به منظور مدیریت خشم در مراکز مشاوره یا فرهنگسراها برگزار میشود شرکت کنید تا به این ترتیب بتوانید عصبانیت خود را به شیوهای درست بیان کنید؛ شیوهای که نه به شما آسیب برساند، نه به همسرتان و نه به رابطه بین شما!
حستان را روتوش کنید
چه در زمان خوشحالی و چه در زمان دلخوری از روشهای مناسب برای ابراز احساسات استفاده کنید؛ البته حتما همانطور که خودتان هم به تجربه دریافتهاید حساسیت موضوع زمانی که دلخورید بیشتر است. استفاده از جملاتی که اول آنها با من شروع میشود، اشاره به رفتار مشخصی که باعث دلخوری شده و نه توهین به شخصیت فرد، از جمله مواردی هستند که بهتر است به آنها توجه داشته باشید.
به زبان بیزبانی حرف نزنید
یکی از اشتباهاتی که همسران زیادی درگیر آن هستند، باورهای اشتباه شناختی است. یکی از این باورهای اشتباه این است که همسر ما باید از نیازهای ما بدون اینکه ما آنها را بیان کنیم، خبر داشته باشد. چنین باوری معمولا باعث ایجاد نارضایتی در خود ما و بعد از مدتی هم ایجاد عصبانیت در همسرمان میشود، زیرا در هر صورت او توانایی ذهنخوانی ندارد. برای پیشگیری از این دردسرها بد نیست با این باورهای اشتباه آشنا شوید و فکری به حال آنها بکنید. با این کار آینده زندگی مشترکتان را نیز تضمین کردهاید. برخی رفتارهای ساده میتوانند رابطه عاطفی بین ما و همسرمان را تقویت کنند. فراموش نکنید که نیازهای عاطفی بخش مهمی از نیازهای هر فرد است که ارضای آنها میتواند رضایت از رابطه را افزایش دهد.
ایراد نگیرید
شاید با خود فکر کنید اگر قرار به تعریف کردن باشد که اوضاع درست نمیشود؛ با ایرادات همسرتان که البته گاهی اوقات بدجوری هم اعصاب خرد کن میشود، چه میشود کرد؟ به روی او نیاورم؟ آن وقت هیچ وقت درست میشود؟ اصلا این همه خودخوری درست است؟ توجه داشته باشید لازم نیست که خیلی خودتان را سانسور کنید، دندان روی جگر بگذارید و وقتی ایرادی وجود دارد، به روی همسرتان نیاورید. میتوان ایرادات را بیان کرد اما با زبانی زیبا، بدون توهین، بدون مسخره کردن و تحقیر میشود در مورد آنها گفتوگو کرد اما اگر قرار باشد «تنها» در مورد آنها با همسرتان حرف بزنید و صحبت دیگری نداشته باشید، آن وقت مشکل ایجاد میشود. از تاکید زیاد روی نقاط ضعف خودداری کنید.
او را ستایش کنید
هر چند وقت یک بار سعی کنید به همسرتان نشان دهید که نقاط مثبت او را میبینید. تعریف کردن از همسر متاسفانه کاری است که بسیاری از افراد از یاد بردهاند. از همسرتان تعریف کنید طوری که انگار این ویژگی خوب را تنها و تنها او در جهان دارد، مطمئن باشید این کار نه تنها همسرتان را طلبکار نمیکند و باعث کوچکی شما نمیشود که در طولانی مدت، هم باعث خوشحالی همسرتان و هم باعث افزایش رضایت در خود شما میشود.
منفیبافی نکنید
در مورد آینده زندگی مشترکتان با امید صحبت کنید. برنامههایی برای آن داشته باشید و با همسرتان در مورد آن صحبت کنید. فقط یادتان باشد لازم نیست زیادی جدی وارد بحث در مورد آینده شوید؛ این قدر که در مورد 20 سال بعد دعوایتان شود که اسم نوهتان چه باشد بهتر است! هدف از این کار در درجه اول ساخت آینده زندگی در ذهن است، کاری که به هر دوی شما امید بیشتری برای بهترکردن زندگیتان میدهد.
از او تعریف کنید
جدای از تعریف از زندگی مشترکتان، سعی کنید از همسرتان و ویژگیهای خوبی که دارد، جلوی دیگران نکاتی را بیان کنید. البته میدانم که متاسفانه در فرهنگ ما خیلی رسم نیست که همسران از همدیگر تعریف کنند اما اگر میدانستید این کار چقدر میتواند رابطه بین شما را تقویت کرده و شما را به او نزدیکتر کند و البته احساس رضایت را به شکلی غیرمستقیم در شما افزایش دهد، قطعا خودتان یک تنه دست به کار میشدید!
گاهی تنها باشید
بد نیست هراز گاهی برنامهای مشترک بدون حضور بچهها داشته باشید. البته لازم نیست دفعات آن خیلی زیاد یا زمان آن طولانی باشد. این فعالیت مشترک میتواند رفتن به سینما و تئاتر باشد یا حتی قدم زدن در پارک. اگر امکانش را دارید که بچهها را به کسی بسپارید، به شکلی که دائم نگران آنها نباشید مسافرتی یکی، دو روزه نیز پیشنهاد خوبی است.
راه حلی منطقی پیدا کنید
یکی از مهارتهایی که میتواند در زمان تصمیمگیری سخت به کمک ما بیاید و از اختلافات رایج کم کند، مهارت حل مسئله است. آشنایی با این مهارت به شما این اجازه را میدهد تا در عوض برخوردی صرفا احساساتی، به دنبال راهحلی بهتر و منطقیتر باشید. در این وضعیت اختلافنظرها نیز راحتتر حل میشوند.
لطیف باشید
استفاده از عبارات محبتآمیز به اندازه و درستی میتواند ارتباط عاطفی شما را تقویت کند. توجه داشته باشید که نوازش میتواند به صورت کلامی هم باشد؛ زمانی که با عباراتی زیبا و لطیف با او صحبت میکنید. اگر برای شما ابراز احساسات چندان راحت نیست، برای شروع شاید بد نباشد که از فرستادن پیامکهایی زیبا استفاده کنید.
بعضی از حرکات درصورت، دستها، پاها و دیگر اعضای بدن میتواند به فاششدن افکار و روحیات مخاطب کمک کند. آیا میدانستید حتی زمانی که یک شخص با شما صحبت نمیکند، نشانههایی درصورت، بدن، پاها و دستهای او وجود دارد که میتواند بدون آنکه خود او متوجه شود به شما در خواندن فکر او کمک کند. در حقیقت همه انسانها بهطور ناخودآگاه حرکاتی از بدن خود نشان میدهند که از آن بهعنوان زبان بدن یاد میشود. آشنایی با این حرکات و نشانهها میتواند به شما کمک کند، در ملاقات با دیگران بهتر بتوانید به آنچه در ذهن آنها میگذرد پی ببرید و به این ترتیب تصمیمات منطقیتری بگیرید. برای مثال در بسیاری از موارد، زمانی که یک فرد هنگام صحبت با شما سرش را پایین نگه میدارد، با موهایش بازی میکند یا وزن بدن خود را روی یکی از پاهایش می اندازد بهطور ناخودآگاه در حال انتقال پیامی به شماست.
او تحت تاثیر شما ست
کنار زدن موها از روی صورت
این حرکت نشانهای از عصبی بودن و در عین حال جلب شدن نظر شخص است. شخص سعی میکند با این کار حالت واقعی چهره خود را مخفی کند و نشان ندهد که تحت تاثیر قرار گرفته است.
لبخند فقط 5 ثانیه است
لبخند زدن
حتما شما هم هنگام صحبتکردن با دیگران به فردی برخورد کردید که مرتب لبخند میزند و با این تصور که مخاطبتان نسبت به موضوع مورد بحث علاقهمند است به گفتوگو ادامه دادهاید اما آنیتا باربی از دانشگاه لوئیسوایل در این زمینه نظر متفاوتی دارد.او میگوید یک لبخند درصورتی واقعی است که در آن عضلات چشمها هم درگیر شوند و خیلی هم طول نکشد. در حقیقت افرادی که لبخند آنها بیش از 5 ثانیه طول میکشد و این لبخند فقط در لبهای آنها مشاهده میشود در حال تظاهرکردن هستند. برای مدیران هم لبخند زدنهای مداوم در محیط کار توصیه نمی شود، زیرا این کار باعث میشود آنها در نگاه کارمندان چندان جدی بهنظر نیایند.
استرس دارد
پلک زدن بیش از حد
هر فرد در حالت طبیعی بین 6 تا 8 مرتبه در یک دقیقه پلک میزند اما هنگام استرس تعداد این پلکزدنها بیشتر میشود و به همین دلیل توجه مخاطب را بیشتر بهخود جلب میکند. اگر شما هم هنگام سخنرانی یک فرد در میان جمع به چشمان او توجه کنید، بهطور حتم متوجه پلک زدنهای مداوم او میشوید. این یک نشانه است که به شما اعلام میکند، فردی که در حال گفتوگو با شماست از لحاظ روانی چندان در آرامش قرار ندارد.
یا اشتباه کرده یا میترسد!
گزیدن لبها
«کارول کینسی» که یکی از روانشناسان معروف و متخصص در زبان بدن است، گزیدن لبها را یکی از مهمترین نشانهها از قرار داشتن فرد در وضعیت استرسزا میداند. در بسیاری از مواقع زمانی که انسانها اشتباهی را مرتکب میشوند بیاختیار لبهای خود را میگزند. در این مواقع انسان سعی میکند، بهطور ناخودآگاه با گزیدن لبها، فرو بردن آنها به داخل دهان و تماس زبان با آنها خود را از زیر بار روانی خارج کند.
بینی پینوکیو
خاراندن بینی
سعی کنید هنگام دروغ گفتن هرگز بینی خود را لمس نکنید، زیرا میتواند شما را در مقابل مخاطبانتان لو بدهد. «مایکل کانینگهام»، استاد ارتباطات از دانشگاه «لوئیسوایل» در این باره میگوید: «زمانی که فردی دروغ میگوید، ترشح هورمون آدرنالین در بدنش افزایش پیدا میکند. این عامل باعث انبساط رگهای خونی بسیار ریز در داخل بینی میشوند و در این هنگام شما در این نقطه از صورتتان احساس خارش میکنید.» نگاه ممتد ولی کوتاه مدت بهصورت فرد طرف مقابل یکی دیگر از نشانههایی است که فرد دروغگو را رسوا میکند. هنگام دروغ گفتن فرد خطاکار سعی میکند با نگاهکردن بهصورت طرف مقابل متوجه شود که آیا حرف او مورد قبول واقع شده یا خیر. به همین علت است که هنگام دروغ گفتن یا بعد از آن نگاههای فرد دروغگو طولانیتر و دقیقتر از حالات عادی میشود.
سانسور خطرناکها
بستن چشمها
با مالیدن چشمها، پوشاندن آنها با دست یا بستن آنها در زمانی طولانیتر از پلک زدن، مغز میخواهد از دیدن بعضی از عواملی که در مقابل چشمان ما قرار دارد جلوگیری کند. حتی در بسیاری موارد زمانی که صدایی ما را آزار میدهد، ما بهطور ناخودآگاه برای لحظهای دستانمان را روی چشمان خود میگذاریم. این یک مکانیسم دفاعی برای مغز است تا بتواند خود را از پردازش رویدادهای ناخوشایند یا تهدیدکننده رهایی ببخشد.
کمک میخواهد
نگاه کردن به سمت پایین بهمدت طولانی
با این حرکت فرد از دیگران حمایت را درخواست میکند. این تاکتیکی است که بسیاری از کودکان کم سن و سال هنگام مواجه شدن با دیگران در انجام یک کار اشتباه از خود بروز میدهند تا به این ترتیب بتوانند حمایت والدین یا اطرافیان را به سمت خود بکشانند. اگر شخصی این حالت را از خود نشان میدهد احتمالا انتظار همدردی دارد، پس سعی کنید در این مواقع او را درک کنید.
گذشته را به یاد بیاورید
نگاه کردن به بالا یا اطراف
آیا میخواهید بفهمید چه زمانی فردی در حال تلاش است تا خاطرات گذشته را به یاد بیاورد، پس به جهت نگاه کردن او توجه کنید. زمانی که فردی سعی میکند چیزی را به یاد بیاورد چشمان خود را به سمت آسمان میگیرد، زیرا در تلاش است تا آن را در ذهن خود تصویر کند. زمانی هم که تلاش میکند یک حرف را به یاد بیاورد به سمت یکی از گوشهای خود نگاه می کند، به این شکل که گویا تلاش میکند دوباره آن را بشنود.
خطر در کمین شماست
لمسکردن پیشانی یا لاله گوش
این کار نشاندهنده آن است که شما احساس تهدید میکنید یا خونسرد نیستید. برای مثال زمانی که شما در ردیف اول کلاس نشستهاید و امیدوارید که معلم نام شما را صدا نزند. بسیاری از مواقع اگر انسانها در حالت نشسته باشند در این حالت دست خود را به آرامی روی پاهای خود میزنند. ضربه زدن به عصبهایی که در قسمتهای انتهایی بدن مانند پاها یا گوشها قرار دارند به بدن کمک میکند ضربان قلب یا فشار خون خود را پایین بیاورد.
خواندن زبان بدن
مخالفت ایستادن در حالتی که پاها کنار هم هستند
این وضعیت نشاندهنده آن است که فرد حالت دفاعی بهخود گرفته و شاید بیانکننده آن باشد که چندان با گفتهها یا کارهای شما موافق نیست.
خوشآمدگویی چرخیدن به یک سمت
تقریبا بسیاری از مردم در حالت ایستاده یا نشسته بدن خود را اندکی به سمت کسی که توجه آنها را بهخود جلب کرده است میچرخانند. در این بین، شاید توجه به یک نکته بتواند به بهتر شدن رابطه شما با دیگران کمک کند. زمانی که در حال صحبت کردن با فردی هستید و یک شخص سوم تصمیم دارد به جمع شما نزدیک شود، سعی کنید زاویه خود را تا 45 درجه به سمت او بچرخانید. این یک علامت است که نشان میدهد به طرف مقابل خوشآمد میگویید و او را به جمع خود دعوت میکنید.
فرق راه رفتن زنانه و مردانه
راه رفتن
شیوه راه رفتن شما هم اطلاعات خاصی را به دیگران منتقل میکند. افرادی که سریع راه میروند در نگاه دیگران خلاق و شایسته بهنظر میآیند. اینطور بهنظر میرسد، آنها باید به جای مهمی بروند و در زندگی خود هدف دارند. برای آنکه راه رفتنتان در نگاه دیگران تاثیرگذار بهنظر بیاید سعی کنید ابتدا پاشنه پا را روی زمین بگذارید و سپس به سمت نوک انگشتان بروید. جالب است که بسیاری از مردان ابتدا پاشنه پای خود را روی زمین گذاشته اما اکثر زنان میانه کف پا را روی زمین میگذارند.
باورتان نمیکنند
تکاندادن دستها
تحقیقات نشان داده است، افرادی که مرتب دستهای خود را حین صحبت کردن تکان میدهند شخصیت باانرژی، منطقی و گرمی دارند اما در عوض افرادی که حرکات دست کمتری دارند منطقیتر و تحلیلگرتر بهنظر میرسند. به یاد داشته باشید که حفظ تعادل کلید موفقیت در تاثیرگذاشتن روی دیگران است. افرادی که بیش از اندازه دستهای خود را تکان میدهند در نگاه دیگران باورپذیری کمتری دارند و ضعیفتر نشان داده میشوند. اگر فکر میکنید در موقعیتهایی مانند مصاحبه شغلی ممکن است دستان خود را بیش از حد تکان بدهید، بهتر است چیزی مانند یک کتاب یا پوشه در دستان خود بگیرید.
احساس برتری
ایستادن با پاهای باز
ایستادن در حالتی که پاهای شما به اندازه عرض شانهها باز است، نشان از اقتدار، تسلط و نفوذ دارد. هنگام بحث کردن با دیگران یا اختلاف نظر، این شکل از ایستادن به طرف مقابل القا میکند که شما در این بین احساس برتری دارید. قرار دادن دستها روی رانها هم یکی از نشانههای سنتی قدرت و اقتدار است.
عوض کردن پاها
شکلی که شما بدن خود را حرکت میدهید نشاندهنده علاقه، نگرش و گرایش شماست. اگر بهطور مرتب وزن خود را روی یکی از پاهای خود قرار میدهید یکی از نشانههای آن است که شما ناراحت و عصبی هستید و به این شکل میخواهید بهخود آرامش بدهید. در این وضعیت فرد مرتب در حال فکر کردن در مورد موضوعات متعدد در ذهن خود است و این تغییر فکر خود را به شکل عوض کردن پایی نشان میدهد که بیشتر وزن بدن را تحمل میکند.
منعطف نیست
بازکردن دستها
اگر شخصی دستانش را در مقابل شما باز کند به شکلی که گویا یک سینی برای تعارف کردن در مقابل شما گرفته است، نشان میدهد که از نظرات شما استقبال میکند و منتظر شنیدن آن است. قرار دادن کف دستها به سمت پایین یا گره کردن آنها به شکل مشت نشان میدهد، فرد مقابل شما در آن لحظه شخصیت انعطافپذیری ندارد.
متقلب
پنهانکردن دستها
اگر فردی در حال صحبتکردن با شما دستانش را در جیبش میگذارد یا در پشت خود پنهان میکند، این احتمال را بدهید که چیزی را از شما پنهان میکند یا قصد تقلب دارد. شاید فردی در حال تعریف کردن ماجرایی برای شماست اما این احتمال وجود دارد که او تمام داستان را نمیگوید و بخشی از آن را مخفی میکند.
فرار سریع
تکان دادن مداوم پاها
آیا دقت کردهاید در حالتی که یکی از پاهای خود را روی پای دیگر انداخته و نشستهاید، مرتب یکی از آنها را مرتب تکان میدهید. تحقیقات نشان میدهد، این نوع حرکات میتواند به آرام شدن تنش در انسان کمک کند و هر چه شدت این حرکات بیشتر باشد به همان اندازه هم میزان این تنشها بیشتر است. همچنین تکاندادن مرتب پاها نشان میدهد که شما هرچه سریعتر میخواهید خود را از وضعیتی که در آن قرار دارید رهایی ببخشید و پاهای شما کاملا برای این موضوع آمادهاند. دقیقا به همین دلیل است که در مطبهای پزشکان، در اکثر مواقع بیماران منتظر پاهای خود را تکان میدهند.
آماده برای فرار از دست شما
قرار دادن نوک پاها به سمت در خروجی
زمانی که با یک فرد در حال گفتوگو هستید، اگر متوجه شدید که آن فرد نوک انگشتان پایش را به سمت در خروجی چرخانده است، بدانید که آن فرد بهطور ناخودآگاه اعلام میکند که آماده است تا گفتوگو را تمام کند و به سمت بیرون حرکت کند.
حتما شما هم بسیاری از مردهایی را که درست چند ماه بعد از ازدواج خسته و ناامید میشوند و مدام از تصمیمشان ابراز پشیمانی میکنند را دیدهاید. شاید با دیدن چنین مردهایی حتی نسبت به تصمیم ازدواج خودتان هم تردید کنید یا از اینکه همسر آینده شما هم به هیولایی که آنها از آن صحبت می کنند تبدیل شود دچار ترس و اضطراب شوید اما بهتر است به جای اینکه نقش مردهای ضعیف را بازی کنید و با ترسهای بیهوده زندگیتان را به بازی بگیرید، با دنیای زنانه بیشتر آشنا شوید. اگر شما دنیای زنان را خوب بشناسید، دیگر نه او شما را آزار خواهد داد و نه شما به هیولای زندگی همسرتان تبدیل خواهید شد.
دایرهالمعارف باشید
اگر میخواهید ازدواج موفقی داشته باشید، باید تحقیقاتتان را از سالها قبل آغاز کنید. زن زندگی شما تنها همسرتان نیست. مادر، خواهران، خالهها و عمهها هم میتوانند منابع خوبی برای تکمیل شناخت شما باشند و با ریزبینی رفتار آنها را مورد بررسی قرار دهید. ببینید چه چیزهایی اکثر آنها را آزار میدهد و چه رفتارهایی خوشحالشان میکند. خجالت نکشید! اگر ابهام یا سوالی دارید از آنها بپرسید و اطلاعاتتان را تکمیل کنید. شاید باور نکنید اما زمانی که ازدواج میکنید، این اطلاعات میتوانند زندگیتان را نجات دهند. شاید آدمها در برخی ریزه کاریهای رفتاری و شخصیتی با هم تفاوت داشته باشند اما واقعیت این است که ویژگیهای شبیه به هم بسیاری دارند و اگر یکی را بشناسید موفقیت بیشتری در شناختن دیگری خواهید داشت.
گوش کنید و توجه کنید
شاید ندانید که چطور میتوانید یک زن را عاشق خود کنید و همیشه او را عاشق نگه دارید اما این اتفاق یک کلید دارد؛ «توجه» تازمانی که همسرتان توجه شما نسبت به خودش را میبیند عاشق شما میماند و در این زندگی احساس امنیت میکند. یکی از مهمترین و البته آسانترین راههای نشان دادن این توجه گوش کردن است. قبلا هم گفتیم که زنان دوست دارند شنیده شوند اما راههای دیگری هم وجود دارد. از نظر خیلی از زنها، توجه به ریزهکاریهای زندگی و مشکلات مالی یکی از نشانههای توجه و البته قدرت مردانه است. اگر دوست دارید این 2 حس را در او هم بیدار کنید، باید مراقب اتفاقاتی که در زندگیتان میافتد باشید و با پیشبینی کردن اغلب آنها به همسرتان این اطمینان را بدهید که تحت حمایت و البته توجه شما قرار دارد.
در چشم او نگاه کنید
یکی از مهمترین کارهایی که زنان را آرام میکند این است که همسرشان موقعیت و شرایطشان را درک کند. وقتی میخواهید در مورد او قضاوت کنید، اول تلاش کنید که دنیا را از چشم یک زن ببینید. برای انجام این کار باید به مرحله اول برگردید و ازشناختی که پیش از این در مورد زنان به دست آوردهاید استفاده کنید. اگر شما با بعضی اتفاقات ناخوشایندی که زنان به لحاظ جسمی و اجتماعی با آن روبهرو هستند و مشکلاتی که به همین دلایل پشت سر میگذارند آشنا باشید، بهتر میتوانید به همسرتان کمک کنید و در شرایط سخت در تصمیمگیریها کمکش کنید.
زندگیاش را خاکستری نکنید
زنها به شادیهایشان اهمیت زیادی میدهند. اگر ازدواج آنها را از تمام لحظات لذت بخش و شادیآورشان دور کند، خیلی زود دلسرد خواهند شد و میلشان را به آن زندگی از دست خواهند داد. اشکالی ندارد که گاهی با هم بازی کنید، تفریحات یا ورزشهای مشترکی را انجام دهید یا شرایطی را فراهم کنید که از ته دل بخندید. وقتی شما مهمترین آدم زندگی او هستید و بیشتر از هر کسی با او وقت میگذارید، پس مسئولیت بیشتری برای تزریق شادی به زندگیاش دارید. اگر زندگی مشترک را به یک کار اداری با وظایف مشخص و زمان و مکان مشخص تبدیل کنید خیلی زود او را از دست میدهید. پس تلاش کنید که طراوت زندگیتان را حفظ کنید.
تهدید نکنید
قدم بعدی حرف زدن است. شما یا باید در مورد مشکلاتتان مشاجره و دعوا کنید یا اینکه با گفتوگو کردن آنها را حل کنید. اگر برای شناخت هم وقت بگذارید میتوانید به راه دوم نزدیکتر شوید. هیچ وقت او را با سکوتتان تهدید نکنید و اگر نظر مخالفی در مورد موضوعی دارید، با استدلال و گفتوگو همسرتان را قانع کنید. اگر او ناراحتی شما را متوجه شده و دلیل آن را میپرسد، با تلخی نگویید «هیچی!» بلکه سعی کنید با حرفهایتان خودتان را بیشتر به او بشناسانید و به سمتی بروید که دیگر دلیلی برای این ناراحتیها وجود نداشته باشد.
قاضی باشید
اگر از نظر شما همسرتان زنی حسود و حساس است، باید علتش را در خودتان جستوجو کنید. درست است که برخی آدمها ممکن است به خاطر مشکلات روانی چنین علائمی را مرتب از خود بروز دهند اما اغلب آدمهایی که دچار چنین حسی میشوند، دلیلی برای داشتن آن دارند. دلیلی که اگر مرتبا تکرار شود، میتواند آرامش و سلامت روانشان را به خطر بیندازد. اگر این نشانهها را در همسرتان میبینید نگاهی به رفتارهای خود بیندازید. هیچچیزی را بیاهمیت تصور نکنید. یک دروغ کوچک میتواند آغاز یک بیاعتمادی بزرگ باشد. پس اول خودتان را قضاوت کنید و بعد او را. برای تبرئهکردن خودتان هرگز به او حمله نکنید و سعی کنید بدون توجیههای همیشگی و با رفتارهایتان به او اطمینان بدهید.
خانهایامن بسازید
برای آرامش همسرتان لازم است که یک خانه امن بسازید. اگر او به دلیلی منطقی از حضور بعضی آدمها آزرده میشود دلیلی ندارد که پایه اصلی معاشرتهایتان را بر حضور آن آدمها بسازید. خانه یکی از مهمترین مکانهایی است که زنان به آن تکیه میکنند، پس او را هم در مدیریت این مکان و آدمهایی که به آن میآیند سهیم کنید و با حضور مداوم افرادی که آزارش میدهند او را مشوش نکنید. از طرف دیگر به بهانه کار یا خستگی خودتان را در یک جزیره متروکه حبس نکنید. زمانهایی را برای حضور کسانی که هر دوی شما دوستشان دارید مشخص کنید و از این راه چندساعت آرام را برای خودتان و البته همسرتان تدارک ببینید.
زیادی عاقل نباشید
بعضی وقتها لازم است اینکه درست و غلط چیست و چه کسی راست میگوید را فراموش کنید. وقتی او از موضوعی یا کسی ناراحت است مدام جملههایش را تصحیح نکنید. بگذارید احساساتش را بیان کند و نصیحتهایتان را برای وقتی که آرامتر است بگذارید یا اگر او خواستهای دارد که از نظر شما با برخی قوانین زندگیتان مغایر است، به جای چسبیدن سفت و سخت به این قوانین به آرامش زندگیتان فکر کنید. اگر واقعا انجام این خواسته زندگی شما را زیباتر میکند پس چه دلیلی دارد که با او مخالفت کنید و با نصیحتهای مداوم ذهنش را خسته کنید؟ قرار نیست همیشه حق با شما باشد و نتوانید مخالفت او با نظراتتان را تحمل کنید. چه درست و چه غلط مطمئن باشید که تلفیق 2 نظر خیلی بهتر از انجام یکی از آنهاست. از طرف دیگر همسر شما ممکن است ضعفهای زیادی داشته باشد یا اشتباهات بسیاری را مرتکب شود. قرار نیست شما این اشتباهات را یک روزه تصحیح کنید. با غلطگیریهای مداوم اعتماد بهنفس او را از بین نبرید و همه عاقل بودنتان را یکجا به زندگیتان تزریق نکنید.
حتی اگر همسر شما یک مریخی تمام عیار باشد، با چند تکنیک ساده میتوانید او را بیشتر بشناسید و رفتارهایش را رمزگشایی کنید. قطعا شما هم دوست دارید بدانید که همسر عجیب و غریبتان واقعا حرفها و حرکاتش چه معنایی دارد؛ پس بهتر است کمی بیشتر به دنیای مردانه وارد شوید و بدانید که چه رفتارهایی از شما میتواند چه تاثیراتی روی همسرتان و رفتارهایش بگذارد. قبل از هر چیز باید تمام تصورات عامیانهتان را در مورد مردها و رفتارهایشان فراموش کنید و برای کسب یک شناخت واقعی و منطقی از شوهرتان قدم بردارید.
پیشداوری ممنوع!
پیشفرضهای بیمعنا را کنار بگذارید. هیچوقت نگویید «مردها خودخواهند»؛ «مردها هیچچیز نمیفهمند» و... شما نمیتوانید بهخاطر تفاوتهایی که در نشان دادن احساسات، رفتارهایتان و حتی شیوه تصمیمگیریتان دارید او را متهم کنید. به جای اینکه چنین تصورات عامیانهای را مطرح کنید، سعی کنید همسرتان را بشناسید. اگر به او یک شاخه گل میدهید و بازخوردی نمیگیرید به جای تکرار این حرفها سعی کنید ببینید که از چه راه دیگری او عشقش را به شما ابراز میکند. آیا حمایتکردن راه اوست یا اینکه شیوه دیگری که با راه شما متفاوت است را انتخاب میکند؟
تفاوتها را بپذیرید
مردها و زنها متفاوتند و یک راه برای رمزگشایی رفتارهای مردها، پذیرش واقعی این تفاوت است.
برای مثال مردها زیاد در مورد احساساتشان حرف نمیزنند و حتی اغلباوقات وقتی با آنها در این مورد صحبت هم بکنید واکنش دلخواهتان را نمیگیرید یا اینکه مردها ترجیح میدهند بعد از برگشتن از سر کار چند دقیقهای به حال خودشان رها شوند، پس در این شرایط اگر برای صحبت کردن اصرار کنید قطعا واکنشی که انتظار دارید را دریافت نخواهید کرد. این تفاوتها را بپذیرید و روی همسرتان براساس همین تفاوتها قضاوت کنید.
جرقهها را بزنید
ارتباطتان را با پرسیدن سوال آغاز کنید. مردان زیاد اهل شروع کردن مکالمات و روشنکردن چراغ ارتباط نیستند. این به این معنا نیست که آنها منزوی یا خودخواهند و بلد نیستند با آدمها ارتباط برقرار کنند بلکه این تنها یکی از همان تفاوتهایی است که باید مورد توجه قرارشان دهید. اگر دوست دارید مردتان در ارتباط با شما فعال عمل کند خودتان جرقهاش را بزنید و بعد ببینید که او چطور روی مسیری که شما انتخاب کردید پیش میرود. کلید شما تنها یک سؤال است، پس هر زمانی که دیدید حرفی برای گفتن میان شما نیست از این کلید استفاده کنید.
او همین چیزی است که هست
آسانترین راه برای شناخت مردها واژههایشان است. درحالیکه زنانگاهی یک واژه ساده را به کار میبرند و انتظار دارند همسرشان یک تهدید یا معنای پیچیده را از آن استنباط کند. مردها هرگز این راه را نمیروند؛ آنها چیزی را میگویند که واقعا میخواهند بگویند. اگر میگوید خسته است پس خسته است. اگر میگوید دوستتان دارد پس دوستتان دارد. کمتر مردی است که برای حرف زدنش یک کدگذاری پیچیده طراحی کند پس اگر او چیزی میگوید که متوجهش نمیشوید به جای تلاش برای رمزگشایی از او بخواهید که در مورد منظورش بیشتر توضیح دهد. مطمئن باشید که او با توضیحات بیشتر همه ابهاماتتان را برطرف خواهد کرد.
پیشبینی کنید
سعی کنید واکنشهای همسرتان به رفتارهایتان و همینطور مسائلی که در زندگی پیش میآید را بشناسید. چه رفتاری او را از کوره در میبرد و چه حرفی میتواند او را کاملا آرام کند. این موضوع کمی زمان میبرد اما اگر با دقت واکنشهای همسرتان را بررسی کنید میتوانید در مدت کوتاهی خشمش را کم کنید و زندگیتان را جوری پیش ببرید که او روزبهروز بیشتر احساس آرامش کند و به همین دلیل بیشتر عاشقتان شود.
به جای او حرف نزنید
بگذارید که خودش را آنطور که میخواهد شرح دهد. اگر در هر لحظه از صحبتکردنش حرفش را قطع کنید یا اینکه برای کاملکردن جملهاش تلاش کنید هرگز او را نخواهید شناخت. این اتفاق فقط در لحظاتی که او مستقیما در مورد خودش و احساساتش حرف میزند نمیافتد بلکه شما میتوانید در تمام لحظاتی که او در مورد اجتماع، کار، دوستان، خانواده و خودش صحبت میکند به دید او نسبت به زندگی پی ببرید و بیشتر با آنچه واقعا هست، آشنا شوید.
رویا بافی نکنید
ممکن است شما به انتظار اینکه همسرتان روزی تغییر میکند با او ازدواج کرده باشید و بعد از ازدواج از او بخواهید که تغییراتی در شغلش، درآمدش، رفتارش یا حتی ظاهرش اعمال کند. اگر همسرتان حاضر باشد برای رضایت شما هر کاری بکند، ممکن است این خواسته شما را هم بپذیرد و برای اعمال این تغییرات به شما وعدههایی هم بدهد اما درست زمانی که همسرتان موفق به عملی کردن هیچ کدام از قولهایش نمیشود، زندگی شما وارد یک سراشیبی خطرساز میشود و از خود میپرسید چرا او با وجود اینکه نمیتواند سر قولش بماند مدام به شما وعده ساختن آیندهای متفاوت را میدهد؟ اگر قرار است ازدواج کنید یا اینکه ازدواج کردهاید، باید همسرتان را همانطور که هست بپذیرید. شاید او در جزئیات به مرور زمان تغییراتی بکند اما هرگز در ویژگیهای اصلی شخصیتی یا شیوه زندگی او نمیتوانید تغییرات بزرگی را ایجاد کنید.
او اعتراف نمیکند
همه مردها اینطور نیستند اما بسیاری از آنها از اعتراف به اشتباهات و شکستشان میترسند. اگر همسرتان اشتباهی کرده اما به سختی حاضر به عذرخواهی میشود، گمان نکنید که او متوجه کار نادرستش نشده او فقط از اینکه قدرتش را از دست بدهد و مثل یک بازنده مقابل شما جلوه کند میترسد. سعی کنید با آرامشی که بعد از صلح شما برقرار میشود به او بگویید که گاهی به همین جمله ببخشید و متاسفم احتیاج دارید و این جملات ساده میتواند اعتماد شما را به منطق او بیشتر کند اما هرگز در لحظه اتفاق روی این موضوع کلنجار نروید و تنشها را بیشتر نکنید.
مردها ریزبین نیستند
به اطلاعاتی که در مورد آدمها به شما میدهد چندان تکیه نکنید. مردها هرگز نمیتوانند به اندازه زنان ریزبین باشند و به همین دلیل ممکن است بخشی از این اطلاعات که برای شما اهمیت حیاتی دارد برایشان بیاهمیت بوده و از گفتنشان خودداری کنند. سعی کنید این توصیف او در مورد آدمها و موقعیتها را تنها بهعنوان یک پیشزمینه باور کنید و تا زمانی که خودتان با آن افراد یا شرایط روبهرو نشدهاید در موردشان قضاوت نکنید. نمیگوییم که آنها همیشه در اشتباه هستند بلکه تنها معتقدیم آنها به خیلی از جزئیاتی که برای شما مهم و ارزشمند است توجه چندانی ندارند و برای آنها ظاهر ماجرا همه ماجراست.
*شایع ترین شکایت زنان از مردان: او اصلاً حرف نمیزند!
به نظر میرسد که خانمها در همه جا از یک چیز مردها شکایت دارند: "او اصلاً احساساتش را ابراز نمیکند! هیچوقت نمیگوید چه حسی دارد! خیلی وقتها هم اتاق را ترک میکند و حسش را بیان نمیکند!"
بگذارید برایتان بگوییم که چرا بیشتر مردها دوست ندارند احساساتشان را مطرح کنند و اینکه چرا این یک نقطه مثبت برای آنهاست.
*ساکت بودن – ناراحتی احساسی درمقابل حل مشکل
مردها میگویند که خیلی بدشان میآید وقتی زنی در یک زمان ساکت از آنها میپرسد، "به چه فکر میکنی؟" برای خانمهای این یک سوال کاملاً طبیعی است زیرا خانمها وقتی ناراحت هستند یا احساس میکنند به آنها دروغ گفته شده ساکت میشوند. وقتی مردی ساکت میشود، زن تصور میکند سکوت او نشانه ناراحتی اوست. از طرف دیگر، مردها وقتی میخواهند مشکلی را حل کنند ساکت میشوند.
وقتی بهتر درک کنید که همسرتان چطور احساسات خود را پردازش میکند، سوءتفاهمات بین شما برطرف شده و بهتر میتوانید روابطتان را تحمل کنید. واقعیت این است که مردها و زنان فقط از نظر ظاهری با هم متفاوت نیستند، از بسیاری جهات با هم تفاوت دارند.
*انگیختگی احساسی برای سلامت مردان خوب نیست
یکی از تفاوتهای اصلی مردان و زنان این است که مردان باید بخاطر سلامتیشان از خودشان دربرابر انگیختگی و تحریک احساسی مراقبت کنند.
ایدآل درمانی در دهه هفتاد، تماس با احساسات را توصیه میکرد درحالیکه تحقیقات جدیدتر نشان میدهد که احساسات قوی —به ویژه برای مردان— میتواند برای سلامت جسم خطرناک باشد. زنان ناعادلانه جنسیت ضعیف خوانده میشوند اما در بسیاری از موارد، مردان آسیبپذیرتر هستند. زنان نه تنها عمر طولانیتری دارند بلکه در هر مرحله از زندگی، احتمال مرگ مردان بیشتر از زنان است. حتی در نوزادی، پسربچههای نارس بیشتر از دختربچهها میمیرند.
*مردان عمل میکنند، زنان حرف میزنند
اول اینکه، مغز مردان در احساسات قوی به دنبال عمل است درحالیکه مغز زنان به دنبال حرف زدن درمورد موضوع است. اگر مردی به طور غریزی بداند که عصبانیت او موجب عمل میشود (و احتمالاً خشونتی پشیمانکننده)، با درپوش گذاشتن روی آن سعی در مهار آن میکنند.
دوم اینکه، از دیدگاه تکاملی، مردان مجبور بودهاند که موقع شکار احساساتشان را نادیده بگیرند، ازاینرو به مرور زمان این برای آنها به مسئلهای طبیعی تبدیل شد.
اما یک دلیل سوم و بهتر هم برای ساکت بودن مردان برای ابراز احساسات وجود دارد.
*مکانیزم بقای مردان
در موقعیتی که موجب برانگیختن احساسات میشود، اولین واکنش غریزی مردان این است که محیط را ترک کرده و آرام شود. این تاحدی بخاطر نحوه تاثیر گذاشتن احساسات بر روی مردان است. آنها به دنبال عمل هستند—چیزی که میتواند عواقب خطرناکی به دنبال داشته باشد. اگر مرد آرامش خود را حفظ نکرده و احساسی شود، فشارخون او به شدت بالا رفته و در خطر حمله قلبی قرار میگیرد. همچنین برگشتن فشارخون و سیستم ایمنی به وضعیت عادی برای مردان بیشتر طول میکشد. درنتیجه، مرد غریزتاً سعی در محافظت از خود و فرار از موقعیت خواهد کرد.
*استرس احساسی پسرهای جوان بسیار بیشتر از دخترهای جوان است
تفاوت در پردازش احساسات در مردن و زنان از سنین جوانی کاملاً مشخص است. زنان نیاز دارند که بیشتر به سمت احساسات بروند زیرا معمولاً این آنها هستند که بچهها را بزرگ میکنند. در یک تحقیق مشخص شد که پسرهای جوان بسیار سریعتر از دخترهای جوان صدای ضبط شده گریه یک کودک را خاموش میکنند. دلیل که محققان ابتدا آوردند بیاحساسی مردان بود. اما مشخص شد که بعد از شنیدن صدای گریه بچه، سطح هورمون استرس در جریانخون پسرها بسیار بیشتر از دخترها بوده است. مردها معمولاً نسبت به احساسات حساستر هستند و سعی میکنند از آن دوری کنند.
این تفاوت جنسیتی در تمام طول عمر باقی میماند و احتمال مردن مردان پیر بعد از مرگ همسرشان معمولاً بسیار بیشتر است.
*اجازه بدهید کمی توضیح دهیم
بهترین راه برای کنار آمدن با یکدیگر این است که مردان درک کنند که خانمها نیاز دارند که گاهی برایشان درمورد احساساتتان حرف بزنید و اینکه خانم بدانند که مردها دوست دارند درمورد چیزهای عملی حرف بزنند تا احساسات.
ازاینرو وقتی مردی می فهمد که زنش از چیزی ناراحت یا نگران است، میتواند از او بخواهد که درمورد آن حرف بزند. اما بعد لازم است که دربرابر وسوسه نصیحت کردن او مقاومت کند. فقط باید گوش دهد و احساسات او را تایید کند.
برخلاف این، وقتی زنی متوجه میشود که اتفاقی افتاده است، قبل از اینکه سوال ترسناک، "چه حسی داری؟" را از همسرش بپرسد، بهتر است کمی فکر کند. یک جایگزین بهتر برای این میتواند این جمله باشد، "فکر خوبی بود که اگر درمورد فلان چیز فلان کار را میکردیم." این به مسئله جنبه عملی میدهد و کمتر برای مرد ترسناک به نظر میرسد. یادتان باشد که احساسات قوی برای مردان خطرناک است و باید سعی کنید به جای بحث کردن وارد عمل شوید.
۱. /span>به مردم بیش از انتظاراتشان ببخشید و اینکار را با روی خوش انجام دهید.
۲. شعر مورد علاقه تان را از بر کنید.
۳. هر آنچه که میشنوید را باور نکنید، همه دارایی تان را خرج نکنید و هر چقدر که می خواهید نخوابید.
۴. وقتی میگویید "دوستت دارم"، واقعاً داشته باشید.
۵. وقتی میگویید "متاسفم"، در چشم طرف مقابل نگاه کنید.
۶. پیش از ازدواج حداقل شش ماه نامزد بمانید.
۷. به عشق در نگاه اول اعتقاد داشته باشید.
۸. هیچگاه به رویاهای دیگران نخندید.
۹. عمیق و مشتاقانه عشق بورزید. ممکن است صدمه ببینید ولی این تنها راه کامل زندگی کردن است.
۱۰. در اختلافات، منصفانه مبارزه کنید. بدون صدا زدن اسامی افراد.
۱۱. مردم را از روی خویشاوندانشان مورد قضاوت قرار ندهید.
۱۲. آرام صحبت کنید، سریع فکر کنید.
۱۳. وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که تمایلی به پاسخ دادن ندارید، لبخند زده، و سوال کنید، "چرا میخواهی بدانی؟"
۱۴. بیاد داشته باشید که عشق بزرگ و کامیابی های بزرگ ریسک بزرگ می طلبند.
۱۵. با مادرتان در تماس باشید.
۱۶.وقتی کسی عطسه میکند به او بگویید "عافیت باشه!"
۱۷. وقتی شکست میخورید، درسی که از آن شکست می آموزید را فراموش نکنید.
۱۸. سه چیز را بیاد داشته باشید: احترام به خود، احترام به دیگران و پذیرفتن مسئولیت همه کارهایتان.
۱۹. اجازه ندهید یک مشاجره کوچک یک دوستی بزرگ را خراب کند.
۲۰. وقتی متوجه اشتباه خود شدید، قدمهای فوری برای جبران آن بردارید.
۲۱. وقتی گوشی تلفن را برمی دارید لبخند بزنید، فرد تماس گیرنده لبخند شما را در صدایتان خواهد شنید.
۲۲. با زن یا مردی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. وقتی سنتان بالاتر میرود، مهارتهای محاوره ای به اندازه مهارتهای دیگر اهمیت پیدا خواهد کرد.
۲۳. مقدار زمانی را در تنهایی سپری کنید.
۲۴. آغوشتان را برای تغییر باز کنید ولی نه به اندازه ای که ارزشهایتان زیر سوال رود.
۲۵. بیاد داشته باشید که گاهی سکوت بهترین پاسخ است.
۲۶. بیشتر کتاب بخوانید و کمتر تلویزیون تماشا کنید.
۲۷. شرافتمندانه و خوب زندگی کنید تا در زمان پیری وقتی به گذشته فکر کردید، فرصتی دوباره برای لذت بردن از آن پیدا کنید.
۲۸. به خدا توکل کنید ولی درب ماشینتان را قفل کنید.
۲۹. وجود فضایی عاشقانه در خانه تان بسیار مهم است. هر آنچه که میتوانید برای ایجاد خانه ای آرام، آسوده و امن انجام دهید.
۳۰. در اختلافات با کسی که دوستش دارید، با موقعیت کنونی دست و پنجه نرم کنید. گذشته را پیش نکشید.
۳۱. مفهوم عمیق و ژرف مطالب را درک کنید.
۳۲. دانش خود را به اشتراک بگذارید. این روشی است برای دستیابی به ابدیت.
۳۳. با محیط زیست مهربان باشید.
۳۴. با خدا راز و نیاز کنید. قدرت بیکرانی در این کار است.
۳۵. وقتی کسی از شما تعریف میکند هیچگاه حرفش را قطع نکنید.
۳۶. حواستان به کار خودتان باشد.
۳۷. به کسی که زمان بوسیدن شما چشمانش را نمی بندد اعتماد نکنید.
۳۸. یکبار در سال به جایی بروید که تابحال نرفته اید.
۳۹. اگر درآمد زیادی دارید، بخش از آنرا در زمان زنده بودنتان برای کمک به دیگران اختصاص دهید. این بزرگترین لذت بردن از ثروت است.
۴۰. بخاطر داشته باشید که دست نیافتن به چیزی که دوست دارید گاهی خوش اقبالی است.
۴۱. قوانین را بیاموزید سپس برخی را بشکنید.
۴۲. بیاد داشته باشید بهترین رابطه آنی است که عشق شما به یکدیگر بزرگتر از نیاز شما به یکدیگر باشد.
۴۳. موفقیت خود را اینگونه محک بزنید که چه چیزی را از دست می دهید تا چه چیزی را بدست آورید.
۴۴. بخاطر داشته باشید که شخصیت شما سرنوشت شما است.
۴۵. متهورانه به عشق خود نزدیک شوید.
به گزارش برترین ها موسسه Coffee and Company بریتانیا در یکی از پژوهش های خود نشان داد که از 3000 شرکت کننده، 20 درصد زنان به خیانت به همسران خود اعتراف کرده اند. اما چرا زنان به شوهران خود خیانت می کنند؟
در اینجا به 10 مورد اشاره می کنیم که شاید بعضی از آنها شما را متعجب کنند.
انتقام جویی
گاهی بی وفایی یک زن از حس انتقام جویی او ناشی می شود. گاهی زنان بر خلاف میل باطنی خود به شوهر خود خیانت می کنند تا به او بفهمانند حس مورد خیانت قرار گرفتن چه قدر دردناک است. و جالب اینکه در خیلی از موارد این حربه زنان جواب می دهد. دکتر بنی وِیل می گوید " مردها به اندازه زنان احساساتی نیستند بنابراین در اکثر مواقع درد و رنج ناشی از خیانت همسر را درک نمی کنند، مگر اینکه خودشان طعم آن را بچشند." زنان با این کار در واقع می خواهند شرایطی برابر با شوهر خود داشته باشند چون احساس می کنند آنچه تا به حال به آن پایبند بوده اند دیگر اعتبارو ارزشی ندارد.
بی تفاوتی همسر
گاهی بی وفایی زنان از احساس نادیده گرفته شدن یا بی تفاوتی همسر نسبت به مسائل و مشکلات ناشی می شود. روث هوستون، کارشناس و موسس سایت معتبر infidelityAdvice.com، می گوید " اکثر زنان ابتدا سعی می کنند به همسرشان بفهمانند که مشکلی وجود دارد و چیزی آنها را ناراحت کرده است. اما اگر شوهر متوجه این اشارات غیرمستقیم نشود، به همسر خود بی اعتنایی کند یا گلایه های او را جدی نگیرد، زن به خیانت روی می آورد چون احساس می کند راه دیگری نمانده است."
احساس ناامنی و خلاء عاطفی
زنان نیاز دارند که دوست داشته شوند و مورد تحسین و قدردانی قرار گیرند. مییرز، کارشناس خانواده، می گوید " خیانت معمولاً زمانی اتفاق می افتد که زنی احساس کند آن طور که باید و شاید مورد علاقه و توجه همسرش قرار نمی گیرد و همسرش قدر او را نمی داند. معمولاً زنان به سمت مردهایی دیگر جذب می شوند چون از زبان آنها تعریف ها و تحسین هایی را می شنوند که از زبان شوهر خود نمی شنوند." زنان دوست دارند همیشه به چشم همسرشان خاص و فوق العاده باشند و تشنگی و عشق او را احساس کنند.
بازگشت به روابط قبلی
میرز می گوید " بازگشت به روابط قبلی راهی آسان برای یافتن کسی است که بتواند کمبودهای زندگی زنان را برای مدتی کوتاه جبران کند. البته این راه حل بسیار مقطعی است و نمی تواند تاثیر ماندگاری داشته باشد. البته آنچه زنان می خواهند شخص قبلی نیست بلکه یا احساساتی است که در رابطه قبلی تجربه کرده اند و یا دیدی است که در آن زمان نسبت به خود داشته اند." به عقیده ویل " بازگشت به روابط گذشته باعث می شود زنان احساس جوانی، سرزندگی و جذابیت کنند. "
رابطه طولانی و یکنواخت
اکثر زوج هایی که برای مدت طولانی با هم زندگی کرده اند، کم کم احساس می کنند آن حرارت و عشق روزهای اول را ندارند. بومن، کارشناس خانواده، می گوید " روزهای اول یک رابطه زمانی هستند که احساس می کنید انتخاب شده اید و مورد توجه و علاقه هستید. اما در مورد روابط طولانی قضیه کاملاً متفاوت است چون دیگر هورمون هایی که در اوایل رابطه با دیدن طرف مقابل در بدنتان ترشح می شد کمتر شده اند." البته این مشکل اجتناب ناپذیر نیست و تکنیک هایی برای مبارزه با احساس یکنواختی و تولید دوباره هورمون ها وجود دارد. مثلاً می توانید هر روز همسر خود را به مدت 20 ثانیه در آغوش بگیرید و حرف های عاشقانه بزنید. ویل می گوید " نکته جالب اینکه عدم وجود اختلاف و مشاجره همیشه نشان خوبی نیست. دعوا و جدل گاهی عشق ما را بیشتر می کند. آمار نشان می دهد زوج هایی که همیشه رابطه ای آرام و بدون تنش دارند بیشتر در معرض خطر خیانت و بی وفایی هستند."
ترس از خیانت شوهر
بسیاری از زنان خیانت و بی وفایی را جزئی جدایی ناپذیر از شخصیت مردان می دانند و به همین دلیل همیشه دچار استرس و ترس هستند، حتی اگر شوهرشان واقعاً به آنها خیانت نکند. گاهی بی وفایی و شروع یک رابطه مخفیانه راهی است برای کاهش این اضطراب.
روابط زناشویی سرد و یکنواخت
زوج هایی که برای مدت طولانی در کنار هم زندگی کرده اند معمولاً از یکنواختی و سردی روابط جنسی شکایت می کنند. در پژوهشی که در سال 2010 صورت گرفت، 81 درصد از زنان می گفتند روابط زناشوییشان سرد و قابل پیش بینی شده و دیگر جذابیتی ندارد. مِیِر می گوید " گاهی زنان برای ایجاد تنوع و تجربه های جدید مرتکب خیانت و بی وفایی می شوند."
نبود نقاط مشترک
اگر زنی احساس کند که دیگر دغدغه یا علاقه مشترکی با شوهر خود ندارد، ممکن است به طرف کس دیگری جلب شود که این دغدغه ها و علایق را دارد. اکثر زوج ها در روزهای اول آشنایی احساس می کنند کسی را پیدا کرده اند که مثل آنها فکر می کند و با آنها همدل و همفکر است. اما در بسیاری از موارد بعد از چند سال این احساس از بین می رود. هوستون می گوید " بعضی از زنان برای مبارزه با احساس تنهایی و خلاء به بی وفایی روی می آورند. "
بیماری
زنانی که به بیماری ها خطرناک مانند سرطان سینه مبتلا می شوند، ممکن است ناگهان دیدی متفاوت به زندگی پیدا کنند، همه قسمت های زندگی خود را از اول مرور کنند و به مرگ و نیستی بیشتر فکر کنند. بومن می گوید " بدتر اینکه این زنان ممکن است احساس کنند درست زمانی که بیش از همیشه به شوهرانشان نیاز داشته اند تنها مانده اند و دیگر مورد توجه شوهرانشان نیستند. احساسات این زنان آسیب پذیر می شود و برای جبران این کمبودها و احساسات منفی به خیانت روی می آورند. این احتمال هم وجود دارد که احساس کنند زمان زیادی برایشان باقی نمانده و باید از زمانی که دارند بیشترین استفاده را بکنند. "
جلب توجه و ماجراجویی
ویل عقیده دارد " زنان ممکن است احساس کنند که کسی قدر آنها را نمی داند. آنها همه زمان خود را به کارهای خانه اختصاص می دهند، کارهای خانه را انجام می دهند، از بچه ها مراقبت می کنند...
حتی بسیاری از آنها بیرون از خانه هم کار می کنند. آنها می خواهند مورد احترام قرار بگیرند و ارزش زحمت هایشان شناخته شود." هوستون می گوید " زنان همچنین به دنبال کمی هیجان و سرگرمی در زندگی هستند . بسیاری از این زنان تنها به کمی محبت و توجه نیاز دارند. زنی که در زندگی زناشویی خود از شادی و هیجان و تنوع کافی برخوردار باشد و رابطه ای گرم و صمیمی با شوهر خود داشته باشد هرگز خیانت نمی کند."
روزهای اول ازدواجتان را بهخاطر آورید که چطور عاشق و دلباخته همسرتان بودید. حتی تصور دوری از همسرتان غیرممکن بود اما بعد از گذشت زمان این شیفتگی و علاقه کمرنگ شده است. در این شرایط آیا شما جزو گروهی هستید که از این وضعیت به همسرتان شکایت میکنید؟ مطمئنا به همان میزان که همسرتان نسبت به روزهای اول ازدواج تغییر کرده است شما نیز تغییر کردهاید اما به جای شکایت و ناامیدی بهتر است بهدنبال اصلاح رابطهتان باشید.
اولین مشخصه تغییر
یکی از دلایلی که باعث تکراری شدن رابطه شما با همسرتان میشود تغییر ظاهر شماست. در طول سالهایی که با هم بودهاید، آنچه مسلما تغییر کرده است ظاهر و قیافه شماست. بنابراین برای جلوگیری از خستگی از وضع ظاهر باید به فکر تغییر آن باشید. آنچه را که روزی باعث شد به همسرتان علاقهمند و مجذوب او شوید را بهخاطر آورید و به تحسین آن مشخصهها در افکار خود بپردازید. از کلماتی که همسرتان را به وجد میآورد و شما را به یاد روزهای اول زندگی مشترکتان میاندازد، استفاده کنید. روزهای شیرین دوران نامزدی خود را به یاد آورید که برای دیدن یکدیگر لحظه شماری میکردید.
خستگی زوجین از یکدیگر مشکلی است که درمان آن دوباره زنده کردن رابطه است. مشکلاتی که همسران در طول زندگی مشترکشان مواجه هستند را میتوان به چند دسته تقسیم کرد؛ خیانت، انجامندادن تعهدات تا کشمکش، حسادت و خودخواهی. اما خستگی زوجین از یکدیگر مسئلهای متفاوت است و بهطور واضح ارتباطی با جنگ و دعوا و خودخواهی بین زوجین ندارد.
چگونه بفهمید شوهرتان از شما خسته شده است؟
اگر متوجه شدید شوهرتان کمتر حرف میزند و به جای گذراندن وقت آزاد خود با شما، وقت خود را با دوستانش در بیرون از خانه میگذراند اکنون زمان آن رسیده که دست به کار شوید. اگر اوضاع را به حال خود رها کنید شاید روزی را ببینید که همسرتان وقت خود را با شخص دیگری میگذراند تا لحظهها برایش لذت بخشتر باشد. از خودتان شروع کنید. اگر دیدید شوهرتان علاقهای به گذراندن وقت خود با شما را ندارد از خود سوال کنید چه چیزی باعث چنین عملی شده است، شاید به این علت است که شما غرق در مسئولیتهای خانه شدهاید. روزهای اول آشناییتان را به خاطر آورید زمانی که تازه ازدواج کرده بودید به چه اندازه از هم شناخت داشتید؟ قابل فهم است که تغییر در وضعیت خانواده نیاز به تغییر در اولویتها دارد؛ زمانی را در بیرون از خانه با همسرتان سپری کنید و لحظات لذتبخشی را با یکدیگر داشته باشید تا تاثیرش را ببینید.
به ظاهر خود اهمیت دهید
بسیار دیده میشود خانمها چند سال پس از ازدواج دیگر به ظاهر خود اهمیت نمیدهند و خود را رها میکنند. درحالیکه پس از ازدواج هم باید همیشه آراسته باشید و به ظاهر خود اهمیت دهید. برای رفتن به آرایشگاه برنامه هفتگی داشته باشید. سعی کنید از مدل موها و آرایش جدید استفاده کنید. اگر توان مالی ندارید میتوانید خودتان به آرایش موهای خود بپردازید و لباسی زیبا به تن کنید. مطمئن باشید که همسرتان متوجه تغییر شما خواهد شد و شرایط از آن پس کمی بهتر میشود. ورزش کنید با ورزش نه تنها میتوانید به وزن ایدهآل خود برسید بلکه قلب و پوستی سالم خواهید داشت. وقتی شما احساس خوبی نسبت بهخود داشته باشید مطمئنا شوهرتان همین احساس را نسبت به شما پیدا میکند.
بهدنبال علائق مشترک باشید
تلاش کنید تمامی فعالیتهایی که از انجام آن با همدیگر در گذشته لذت میبردید را به خاطر آورید و آنها را تکرار کنید. اگر امکان پیادهروی در روزهای آخر هفته در کوه را ندارید به پیادهروی در پارک اطراف خانه خود بسنده کنید. بهتر است کاری که هردویتان از آن لذت میبرید، انجام دهید.
صمیمیتها را از نو زنده کنید
اگر همسرتان از اینکه از شما خسته شده است شکایت میکند، شاید منظور او از این شکایت این است که شوهرتان به صمیمیت بیشتری نیاز دارد. وقتی مسئولیتهای کاری و خانواده تمامی وقت شما را پر میکند نخستین چیزی را که تحتالشعاع قرار میگیرد روابط زناشویی شماست. روابط زناشویی در زندگی مشترک بسیار مهم است و یکی از چند راهی است که میتوانید با آن صمیمیت را به زندگی خود بازگردانید.
دلایل همسرتان را جویا شوید
برخلاف تلاشهای شما برای بهبود رابطه، اگر همسرتان مانند گذشته از شما فاصله میگیرد و از بودن با شما خسته است، بهتر است با او مستقیما به گفتوگو بپردازید و از او صریحا سوال کنید چه چیزی موجب چنین تغییری در رفتار او شده است. اگر میتوانید هردویتان با تلاش یکدیگر به تغییر شرایط بپردازید و جرقهای در رابطهتان ایجاد کنید. اگر همسرتان از جواب دادن به سوال شما خودداری کرد احتمالا مشکل جدیتر از آن است که فکر میکنید، در این صورت بهتر است با یک مشاور متخصص مشکل خود را در میان بگذارید. نگران نباشید شاید روزهای سختی در کار خود گذرانیده است. اگر بر خلاف تلاشهایتان نتوانستید علت را جویا شوید اجازه ندهید این شرایط بر شما تاثیر بگذارد و ناامید شوید. فعالیت اجتماعی خود را ادامه دهید. افراد اجتماعی و با اعتماد به نفس همیشه مورد تایید و تحسین همسرانشان هستند، البته تلاش کنید تعادل را میان کار و زندگی مشترک خود رعایت کنید.
آیا شما از رابطهتان خسته شدهاید؟
خستگی از روابط در هر جایی ممکن است اتفاق بیفتد نه تنها در زندگی زوجین بلکه حتی در محیط کار. اگر شما هر روز کار یکسان و ثابتی را انجام دهید نه تنها تا حدی از آن کار خسته میشوید بلکه کارتان کیفیت مطلوب نخواهد داشت. وقتی کار جدیدی را آغاز میکنید یا پیشرفتی در کارتان ایجاد میشود ناگهان نیروی تازه میگیرید. اگر رابطه با همسرتان برای شما خستهکننده شده است به جای اینکه به فکر شخصی دیگر بیفتید و بخواهید دیگری را جایگزین کنید، بهتر است تغییری هر چند کوچک در زندگیتان ایجاد کنید. گاهی تنها با بیان احساسات و آرزوهایتان میتوانید تازگی به روابط ببخشید. روابط بسیاری وجود دارند که هر 2 در دل جمله - ای کاش... - را تکرار میکنند ولی هیچگاه این موضوع را برای همسرشان بازگو نمیکنند درحالیکه با گفتن آرزوها میبینید تا چه اندازه نقاط مشترکی بین شما وجود دارد. اینکه شما بدانید از روابط خود خسته شدهاید اصلا خجالتآور نیست، آنچه باعث ناراحتی میشود و باید برای آن شرمنده شد، نپذیرفتن و آگاهی نداشتن از این خستگی است.
چطور به جای خستگی از روابط، آن را دوباره زنده کنیم؟
در 6 ماه تا یک سال اول زندگی مشترک همه چیز رمانتیک و عالی است اما با گذر زمان زندگی رنگ یکنواختی میگیرد اما این موضوع به این معنا نیست که شما دیگر عاشق هم نیستید و همانند روزهای دوران نامزدی از دیدن یکدیگر قلبتان به تپش نمیافتد و صدای قلبتان را نمیشنوید. برای اینکه روابط خود را زنده و عاشقانه نگه دارید 2 راهکار به شما پیشنهاد میشود:
1-حرف یکدیگر را بشنوید
درست است که شما دوست دارید زمانی را تنها باشید اما باید زمانی را برای شنیدن حرف همسرتان در نظر بگیرید. این زمان میتواند موقع صرف شام یا هنگام شستن ظرفها یا قبل از خوابیدن باشد. یکی از راههایی که نشان میدهد همسرتان نزد شما دارای ارزش است گوش دادن به حرفهای اوست.
2-همسرتان را غافلگیر کنید
آخر هفته بدون برنامهریزی و اطلاع قبلی همسر خود را بیرون ببرید یا هدیهای هر چند کوچک به او دهید. این هدیه میتواند حتی یک شاخه گل باشد. خود را به جای همسرتان قرار دهید و از خود بپرسید اگر جای او بودم چه چیزی من را غافلگیر میکرد؟ این هدیه میتواند خاطرات زیبای گذشته را به یاد شما آورد.
آیا شما بر علائق خود سرمایهگذاری میکنید؟
هر کدام از شما این حق را در زندگی دارید که به فعالیتهای شخصی خود بپردازید. زمانی را صرف پیشرفت شخصی خود، علائق شخصی، سرگرمیها و دوستان خود کنید. به همان اندازه که نیاز به گذراندن وقت بیکاری خود با یکدیگر دارید باید وقتی را برای خود اختصاص دهید. با گذراندن وقت کافی با یکدیگر در پایان روز حرفی مشترک برای گفتن دارید که این خود روابط را بهبود میبخشد.
دفترچه یادداشتی برای ثبت وقایع تهیه کنید
رابطه بین زن و شوهر همانند یک گیاه است. اگر آب و غذا به آن نرسد از بین میرود. اگر هردوی شما بسیار مشغله دارید که این درگیری میتواند کاری، علائق شخصی یا کارهای فرزندانتان باشد در این بین سعی کنید زمانی را به نوشتن خاطرات مشترکتان در یک دفترچه با یکدیگر صرف کنید. حتی میتوانید هر 2 هفته یکبار در یک عصر زیبا که هردویتان باهم هستید این کار را انجام دهید. برای اینکه رابطهتان را تازه نگه دارید هرازگاهی به انجام کارهایی بپردازید که غیرمعمول است.
آداب معاشرت فقط مختص رفتار شما سر میز غذا نیست، آداب معاشرت انعکاسی از چشمانداز کلی شما در روابط اجتماعی و زندگی جمعی است. اینکه در اتوبوس شلوغ جایتان را به پیرزنی که ایستاده است ندهید، چیزی درمورد شما به همه آنهایی که بیننده هستند می فهماند اینکه حاضر نیستید لحظاتی راحتی خود را به خاطر دیگری به خطر بیندازید.
به گزارش ایران ویج ، در اکثر موقعیتها، تصویر و ظاهر شما بخشی از چیزی نیست که توصیفکننده شماست؛
بلکه همه آن چیزی است که شما را توصیف میکند. کسانیکه چیزی درمورد شما نمیدانند با تنها اطلاعاتی که در دست دارند جای خالیها را پر میکنند، و آن چیزی نیست جز آنچه از رفتار و کردار شما میبینند. صرفنظر از فکری که شما درمورد خودتان دارید، یک عادت اجتماعی بد میتواند معیار فکر دیگران نسبت به شما شود: هر کسی که ببیند شما غذایتان را با دهان باز میجوید خیلی قبل از اینکه شغل یا تخصص شما را به خاطر بسپارد، آنرا به یاد خواهد آورد.
معرفی نکردن افراد
چه در یک موقعیت شغلی باشید و چه اجتماعی، اگر فراموش کنید که دو نفر را به هم معرفی کنید، بسیار زشت و ناشیانه به نظر خواهد رسید زیرا شما تنها آشنای مشترک آنها هستید.
قوانین پذیرفته شدهای برای نحوه معرفی کردن حرفهای وجود دارد (مثل اول گفتن نام فردی که از نظر حرفهای مقام بالاتری دارد)، اما هیچکدام از آنها به اندازه اینکه یادتان نرود آنها را به هم معرفی کنید، مهم نیست.
تکان ندادن به خود برای تلفن حرف زدن
تقریباً در همه موقعیتهای اجتماعی، آنهایی که در اتاق شما شریک هستند بیشتر از کسی که به شما زنگ یا پیامک میزند، مستحق توجه شماست. این مسئله وقتی سر میز شام یا موقعیت شخصی مشابهی هستید، قابلتوجهتر خواهد بود اما برای هر موقعیتی که تنها نباشید صدق میکند.
حتی اگر با افرادی کاملاً غریبه در یک صف ایستاده باشید، سعی کنید تا جایی که ممکن است تماس تلفنیتان را برای خودتان نگه دارید.
بحث کردن سر یک صورتحساب
این یک قانون ساده برای موقعیتهای غذاخوری دستهجمعی در بیرون از منزل است: همیشه برای پرداخت کردن یا سهیم شدن در پرداخت آماده باشید. باید پیشبینی کنید که یکی از اعضای گروه به خود اجازه بدهد که غذایی فوقالعاده گران سفارش دهد.
اگر چنین مسائلی بارها موجب اذیتتان بوده است، به جای اینکه در رستوران سر صورتحساب بحث کنید، در موقعیتی دیگر با آن برخورد کنید. علاوهبراین، خیلی راحت میتوانید در چنین موقعیتی نشان دهید که فردی بخشنده و بزرگوار هستید.
دیر رسیدن
آدمها دوست دارند که حس کنند بر آنها ارزش گذاشته میشود و اگر به دنبال راهی مطمئن هستید که به کسی نشان دهید هیچ ارزشی برای او قائل نیستید، دیر سر قرارتان با او برسید. میتوانید ۲۰ دقیقه دیرتر با یک توضیح خوب و منطقی برسید اما بالاخره بهانه شما هر چه که باشد، فرد مقابل به این فکر خواهد کرد که چرا باید بیش از شما برای رابطهتان ارزش و احترام قائل باشد.
بخصوص در یک موقعیت کاری، در برخورد با مشتریان و رئیس، دیر رسیدن راهی بسیار عالی برای جدا کرن کارمندان توانا و ملاحظهکار و کارمندان بهانهگیر و بیتوجه است.
تقدیم نکردن محل نشستن خود
به همان ترتیبی که بسیاری از قوانین آداب معاشرت برای این طراحی شدهاند که فردی خودمحور به نظر نرسد، قانون “تقدیم محل نشستن خود به فردی که نیاز بیشتری به آن دارد” یکی از اصول شخصیتی اساسی انسان بوده و هیچ نیازی به بحث درمورد سیاستهای جنسیتی ندارد.
شاید آن زن باردار یا پیرزن ناتوان آنقدرها نیازی به صندلی شما در اتوبوس نداشته باشند و شاید شما روز بسیار بدی داشتهاید، پاهایتان درد میکند و اتوبوس هم پر از آدمهای بدبخت و بیچاره است اما به هر ترتیبی هست از نیاز خود چشمپوشی کرده و صندلیتان را به فردی نیازمندتر تقدیم کنید.
برخورد ضعیف با پرسنل خدمات
هیچ اشکالی ندارد که با اشاره ابراز کنید که از خدماتی رضایت نداشتهاید اما درست نیست که اگر خیلی وضع مالی خوبی ندارید یا برای هزینههای آن خدمات آمادگی نداشتید، از تذکر دادن خودداری کنید. به همین ترتیب، درست هم نیست که بخاطر اشکالات خیلی کوچک غذای رستوران را پس بفرستید و با کارمندان و پرسنل طوری رفتار کنید که انگار مستخدم شما هستند.
فقط درمورد خودتان حرف بزنید
خودپرستی اصلاً خصوصیت جالبی نیست. درست است که بعضی افراد بخاطر غرور و خودخواهی که دارند افراد را به سمت خود جذب میکنند اما دلیل نمیشود که شما هم از آنها تقلید کنید. اینکه در مکالمات و گفتگوها فقط خودتان حرف بزنید و به هیچکس اجازه حرف زدن ندهید هم اصلاً کار زیبایی نیست چون دقیقاً همان نتیجه را دارد.
اجازه بدهید دیگران هم نظراتشان را بگویند و وقتی از شما سوال میکنند نیازی نیست برای همه سوالات سه ساعت جواب بدهید. سعی کنید از دیگران سوال کنید این باعث میشود احساس کنند به جز خودتان برای دیگران هم ارزش قائل هستید.
رعایت نکردن آداب باشگاههای ورزشی
آداب باشگاه رفتن بسیار ساده است اما با اینحال خیلیها هستند که با رعایت نکردن این آداب باشگاه را به محیطی ناخوشایند تبدیل میکنند. اینها همانهایی هستند که یک دستگاه ورزشی را دقایق متمادی اشغال میکنند بی آنکه به نظر برسد کار مفیدی با آن انجام بدهند. همانهایی که وزنهها و دمبلها را وسط باشگاه رها میکنند و بعد از انجام کار آن را سر جای خود قرار نمیدهند و ممکن است پای کسی به آنها گیر کند و موجب صدمه زدن به دیگران شوند. همانهایی که موقع نشستن روی دستگاهها از حوله شخصی استفاده نمیکنند و جای عرق بدنشان را روی همه دستگاهها بر جای میگذارند.
یک قانون کلی شاید بتواند همه باشگاهها را از شر چنین افرادی خلاص کند: نباید طوری رفتار کنید که انگار مهمترین آدم روی زمین هستید. طوری رفتار کنید که در آن فضا با دیگران شریک هستید.
آرایش کردن در اماکن عمومی
آرایش کردن در محیط عمومی تجاوز به حق اجتماعی ما محسوب میشود؛ چه فکر کنید کسی نگاهتان میکند چه نه، این کار درست نیست. هر کاری که محل آن سرویس بهداشتی است، مثل گرفتن ناخنها، تمیز کردن چشم ها و هر چیز مربوط به بهداشت شخصی، نیز از این جمله است.
یک سنت قدیمی میگوید زمانیکه در محلی عمومی هستید، از دست زدن به صورت خود خودداری کنید.
غذا خوردن با دهان باز
مثل حیوانات غذا خوردن یکی از بدترین اشتباهات اجتماعی است. این عادت زشت نه تنها شما را زیر سوال میبرد بلکه اطرافینتان که میخواهند از غذای خود لذت ببرند را نیز مشمئز میکند.
این مسئله مخصوصاً برای خانمها اهمیت بسیار زیادی دارد و نشانه یک مرد بیکلاس است.
همه ما کسانی رو دوست داریم بعضی ها هم ما رو دوست دارند ولی حالا اگه یکی دوسمون نداشته باشه و یا انقدری که ما می خوایم ازمون خوشش نیاد، باید چه کار کنیم؟ هر کسی دوست داره که دیگران عاشقش باشند.
منبع این نوشته ها: منتخبی از تجارب شخصی برخی افراد یا گروهی از آنان و یا برخی از تحقیقات ، آزمایشات و احتمالات بوده.
نکته: مطالب زیر به ترتیب عمق عاشقیت مرتب شده ، پیشنهاد میشه از اول به سمت پایین خونده بشه چون در صورت مختلت خونده شدن احتمال سر در گم شدن خیلی زیاده.
اگه کسی هنوز حس بدی نسبت به ما نداشته باشه خیلی راحت تر می تونید اون رو عاشق خودتون کنید.1. رعایت اعتدال در رابطه
اول از همه باید این نکته رعایت بشه که نباید بیش از حد به طرفتون نزدیک بشید و همش کنارش باشید.سعی کنید این رابطه رو معمولی جلوه بدید. حتما یه چیزی بوده که گفتن دوری و دوستی.
همیشه بودن، باعث میشه حس قشنگ دلتنگی از بین بره و شما تکراری به نظر بیان البته زیاد دور بودن هم خوب نیست چون ممکنه کم کم از یاد برید و فراموش بشید.
2. صمیمیت به مرور زمان
یکدفعه صمیمی نشید بلکه سعی کنید کم کم و به مرور زمان صمیمیت بیشتری پیدا کنید. صمیمیت بیش از حد باعث زدگی و خستگی طرفتون از شما میشه.
3. داشتن آشنایی که با طرفتون نزدیکه
اگه یکی رو داشته باشید که به طرفتون نزدیک باشه خیلی خوبه. چون می تونید بوسیله اون اولا اطلاعات خوبی رو ازش بدست بیارید مثل : چیزهای مورد علاقه اش ، حس اون نسبت به شما ،
کارهای روزمره اش و ... و همچنین از اون می تونیم به عنوان یک انتقال دهنده اخبار از طرف خودتون استفاده کنید. به صورت زیر :
ازش بخواهید که وقتی با طرفتون هست در مورد شما و قابلیت هاتون و خوبی هاتون صحبت کنه البته همون اندازه که هستید یا دارید نه بیشتر چون دروغ می تونه اولین قدم برای تنفر از شما بشه.
4. حقیقت گو باشید
همیشه سعی کنید آنچه هستید و آنچه می تونید در آینده باشید را بگویید نه بیشتر.
شاید با تعریف بیش از حد از خود در مورد کارهای آینده محبوبیتی کسب کنید اما این کار در آینده در صورت انجام ندادن می تونه از شما یک آدم بی دست و پا رو برای طرفتون تعریف کنه و در صورت انجام دادن سطح توقعات رو بالا ببره.
5. در ابتدا در مورد کارهای روزانش صحبت کنید
کارهای روزانه طرفتون رو بدونید و در ابتدا در مورد اون ها باهاش حرف بزنید و صحبتون رو پراکنده نکنید6.تفاهم ها رو به زبون بیارید
چیزهای مورد علاقه طرفتون رو به صورتی بفهمید ( البته بهتره اون نفهمه که می دونید) و از اونا استفاده کنید و یا در موردشون بپرسید
مثلا اگه فهمیدید طرفتون به آب پرتقال علاقه داره، از اون بپرسید : نظرت با خوردن یه لیوان آب پرتقال چیه؟ و یا می تونید بگید : من آب پرتقال خیلی دوست دارم تو چی؟ مطمئنا اون با شنیدن این حرف سر شوق میاد و میگه : چه تفاهمی.
7.ازش به عنوان یک حلال مشکلات استفاده نکنید
هیچ وقت مشکلات خود رو به صورت آشکار بیان نکنید و بزارید شما برای اون یک تکیه گاه باشید.
سعی کنید طوری باشید که از با شما بودن لذت ببره
8.به بهترین شکل حرف بزنید
درست و به آرامی حرف بزنید، شمرده و کوتاه. هرگز عصبانیت خود رو در صبحت کردنتون بروز ندید.اجازه حرف زدن به طرفتون رو بدید.
سعی کنید شما سوال کننده باشید در حالی خود جواب سوال را می دونید تا شاید وقتی جواب درستی نداشت احساس حقارت نکنه و شما به آرامی اون رو جبران کنید.
9.لبخند بزنید و مهربان باشید
لبخند رو با خود داشته باشید و برای تایید صحبت های طرفتون حتما از بله به همراه لبخند استفاده کنید. به طرفتون بفهمونید از اینکه باهاش هستید لذت می برید.
همچنین اصل مهم مهر و محبت باید تا همیشه پای بر جا باشه و هرگز فراموش نشه.
10.ساده ولی زیبا وشیک باشید
سعی کنید چهرتون رو همیشه شاداب داشته باشید و هیچ وقت آشفته نباشید. لباس هایی که بهتون میاد و طرفتون هم خوشش میاد بپوشید.
زیبایی رو به طوری ذاتی نشون بدید و از آرایش هایی که موجب زیبایی افراطی میشه استفاده نکنید چون ممکنه وقتی طرفتون شما رو در حالت عادی ببینه از شما دل سرد بشه.
11.در مورد مسائلی مانند : عشق حرف بزنید
در مکالمات از خودتون ( شما و طرفتون ) حرف بزنید، البته به اندازه. بعضی وقت ها در مورد عشق ، دوست داشتن ، حس قشنگ عاشق شدن و از این موارد به صورت سوال جوابی حرف بزنید و نظرش رو بدونید.
12.پرسش های منفی تضمینی بپرسید
گاهی اوقات پرسیدن سوالاتی به صورت منفی که خودتون جوابش رو می دونید باعث میشه طرفتون عشقش رو نسبت به شما نشون بده.البته حتما باید خودتون قبل جوابش بدونید در جواب چه خواهد گفت. این تکنیک می تونه برای خیلی ها موثر باشه.
مثلا ازش بپرسید : تو از من بدت میاد، مگه نه؟ ( البته اگه مطمئنید میگه نه خیلیم دوست دارم ، بپرسیدا) طرفتون چند ثانیه به فکر فرو میره و بعدش جواب مورد علاقتون رو بهتون میده و البته این سوال اون رو به این فکر فرو می بره که چرا همچین حرفی رو زد و از اون به بعد سعی میکنه عشقش رو نسبت به شما بیشتر نشون بده./ بیش از حد از این روش استفاده نکنید.
13.هدیه بدهید
به مناسبت های مختلف و یا بی دلیل به طرفتون کادو بدید.
بهتره در ابتدا کادوهای بسیار گران بها خریداری نکنید چون این امر بی دلیل باعث بالا رفتن سطح توقع طرفتون میشه و اگر روزی شما به مناسبتی کادوی مورد علاقه اش رو که ممکن بسیار گران بها هم باشه تهیه نکنید موجب شده علاقه طرفتون بهتون صفر بشه.
این به این معنی نیست که طرفتون به خاطر پول و یا کادوهاتون شما رو دوست داره بلکه خودتون این طوری بهش فهموندین و سطح توقع اون رو بیش از اندازه کردید.
هدیه ای بدید که بسیار مورد استفاده اش باشه تا هر وقت ازش استفاده میکنه به یاد شما بیوفته.
شما هم ازش بپرسید که از اون کادو استفاده می کنه و یا ازش خوشش اومده.
14.احترام بزارید
همیشه برای طرفتون احترام فوق العاده ای قائل شوید. هیچ گاه در مکالتون دیگران رو ازش برتر جلوه ندید، هر چند در ظاهر شایذ عکس العملی نداشته باشه اما در درون با خود هر لحظه به یاد حرفتون می افته و غصه می خوره که امکان کم رنگ شدن عشق و عقده شدن این موضوع هست.
15.بدی هاش را هرگز بهش نگوید
به طرفتون بدی هاش رو به طور آشکار نگید بلکه سعی کنید اون رو حل کنید و یا بهش بفهمونین بدی هاش و مشکلاتش رو دوست دارید حل کنید
16.خوبی هاش رو براش تکرار کنید
هر فردی به طور ذاتی برخی خصوصیات رو داره که موجب برتری اون نسبت به بقیه میشه .
مثلا اگه نقاشیش خوبه می تونید در مورد این موضوع پا فشاری بیشتری کنید و اون برای دارا بودن این خاصیت تحسین کنید.همچنین قابلیت های خودتون رو بهش نشون بدید تا احساس افتخار کنه.
17.خودتون عاشق باشید
برای اینکه کسی عاشقتان باشد بهتر است در ابتدا خود یک عاشق واقعی باشید و این رو بارها به طرفتون ثابت کنید.
18.الگو عشق برای خود داشته باشید
خود را باور داشته باشید . امیدوار به آینده و به خدایتان زیاد فکر کنید چون او خالق عشق است . اگه به یک عشق واقعی فکر می کنید خدا بهترین و بزرگترین عاشق است پس بهترین الگو در نزدیکی شماست.19.از عشقتون سو ء استفاده نکنید
نزارید عشقی که دوست دارید طرفتون بهتون داشته باشه باعث بشه اون چیزی رو از دست بده و یا بعدا پشیمون بشه. باهاش زیاد در مورد این موضوع حرف بزنید.
بیش از خودتون به فکر اون باشید تا به این صورت عشق خودتون رو ثابت کنید.
20.ثابت کنید یک همدم خوب می تونید باشید
به طرفتون این اطمینان رو بدید که می تونه با شما درد و دل کنه و رازهای خودش رو بهتون بگه.باید بهش ثابت کنید بهترین مأمن اسرار و یا همدرد براش هستید.
چون معمولا افراد رازهای دل و درد و دل هاشون رو به نزدیکانی که خیلی دوسشون دارند میگند پس از این طریق شما می تونید فرد مورد علاقه طرفتون باشید.
قدرت عشق رو باور داشته باشید که می تونه آدمی و زندگیش روبه کلی متحول کنه، پس عاشق باشید و دیگران رو عاشق کنید.
** از برقراری ارتباط با فرد دیگری برای جبران خلا فرد مقابل یا تلافی کار او اجتناب کنید. در بسیاری از موارد، پس از مشاوره، با بررسی اوضاع و یا کاهش التهاب و ناراحتی ناشی از این امر و پشیمانی فرد مقابل، ممکن است دو طرف تصمیم بگیرند به ارتباط خود ادامه دهند. در اینجا، حضور فرد سوم (یا به عبارتی، چهارم) که صرفا برای پوشاندن خلا فرد خیانت دیده یا انتقام از او وارد ماجرا شده است، بسیار مشکل ساز خواهد بود.
** بنویسید. یکی از بهترین و کارکشته ترین مشاورانی که می توانید در شرایط سختی به او تکیه کنید صبر و تحمل است. شاید یکی از بهترین راه ها برای به کارگرفتن این مشاور، نوشتن هر چیزی است که در دل دارید. وقتی دفتری برمی دارید و هرچه در دل دارید در آن می نویسید، بیش از هر چیز بین احساس ها و هیجان هایی که در آن لحظه دارید و رفتارهایی که ممکن است از شما سر بزند وقفه ایجاد می کند.
این وقفه می تواند به شما در تحمل کردن این مساله و کنارآمدن با آن کمک های فراوانی کند. پس از نوشتن و مرور آنچه نوشته اید، خودتان به بسیاری از افکار نادرست یا افراطی خود پی می برید و می توانید با آنها منطقی تر برخورد کنید؛ برای مثال، یکی از افکاری که پس از پی بردن به خیانت طرف مقابل ممکن است به ذهن خطور کند این است که «او مرا احمق فرض کرده و به من دروغ گفته. به او نشان می دهم که احمق کیست.»
این فکر می تواند به طیف وسیعی از رفتارهای نابهنجار و غیرمنطقی منجر شود. ولی با نوشتن و مرور آن، پس از مدتی، احساس و هیجان همراه با آن ملایم تر و قابل تحمل تر شود. وقتی التهاب و خشم ناشی از این فکر کاسته شود، می توان آن را با افکار دیگری مانند «احتمالا امیدوار بوده که من این موضوع را نفهمم» یا «حتی اگر چنین فکری داشته، من هوشمندتر از این حرف ها هستم» و یا هر فکر منطقی دیگری جایگزین کرد یا پس از فهمیدن مساله ممکن است به این فکر بیفتید که «حتما اشکالی در کار من بوده که او مرا کافی نمی داند» اما با اندکی مکث و صبر متوجه می شوید که «اگرچه احتمال دارد مشکلی در رابطه باشد، مسلما این مساله صرفا تقصیر من نیست» یا «من می دانم چیزی برایش کم نگذاشته ام، پس مشکل صرفا از سوی من نیست»؛ اینها عبارت های مناسب تر و تسکین بخش تری هستند. نوشتن و مرور هر آنچه ممکن است در آن لحظه ذهن شما را مشغول کند مزیت دیگری نیز دارد؛ درباره خودتان، کاستی ها و حتی مشکلاتتان نکات بسیاری می آموزید. مرورکردن و خواندن دوباره فکرها و یادداشت ها و تلاش برای سر و کله زدن با آنها و یافتن جایگزین منطقی تری برای آنها، هم با مشغول کردن ذهن شما، از التهاب و ناراحتی مربوط به ماجرا می کاهد و هم به شما در حل منطقی تر مساله کمک می کند.
** درددل و مشورت کنید. در مواقعی که چنین مشکلی روی می دهد و از آنجا که این امر با ناراحتی و پریشانی بسیاری همراه است، مشورت و درددل کردن با فردی دیگر می تواند بسیار کمک کننده و تسکین بخش باشد اما باید در انتخاب کسی که با وی مشورت می کنید دقت زیادی داشته باشید زیرا خیلی از افراد ممکن است برای این کار مناسب نباشند؛ برای مثال، دوستی را که خود تجربه مشابهی داشته – اگرچه ممکن است شما را خوب درک کند – برای مشورت انتخاب نکنید.
این دوست شکست خورده ممکن است به خاطر همدلی و برانگیخته شدن احساس های مشابه در خودش و وارد کردن مسائل شخصی اش، شما را به بیراهه بکشاند یا آتش غم و اندوه شما را شعله ور تر کند. همچنین کسانی که ممکن است در آینده با هر دو نفر شما سروکار داشته باشند و دانستن این مساله باعث ازبین رفتن آبروی فرد مقابل نزد آنها شود برای مشاوره مناسب نیستند. این را به خاطر داشته باشید که از بین رفتن آبروی فرد مقابله به ضرر خود شما خواهد بود. از سوی دیگر، در این شرایط حساس و آسیب پذیر، مشاوره با فرد جوان دیگری از جنس مخالف – برای مثال دوستان او – ممکن است شما را در معرض خطر درگیرشدن در رابطه دیگری قرار دهد که به احتمال زیاد منطقی و سنجیده نیست و پایان خوشی نخواهد داشت.
کسانی که در غم اندوه به هم خوردن رابطه یی هستند، گرایش خیلی زیادی دارند که دقیقا برعکس آنچه که باید را انجام دهند. به همین خاطر گاهی صدمه ی جبران ناپذیری را به رابطه شان می زنند. در هر فاجعه یی، اولین قدم متوقف کردن خونریزی و بعد حل مشکل است. رابطه ی عاطفی شما هم از این امر مستثنی نیست. زن ها دنبال مردهای قوی هستند که بتوانند از آنها محافظت کنند و مردها به هیچ وجه به زن هایی که به آن ها اجازه نمی دهند هر کاری که می خواهند بکنند، احترام نمی گذارند پس اگر می خواهید عشق سابقتان را دوباره به رابطه برگردانید چند اشتباه زیر را مرتکب نشوید. با ترک این ده اشتباه به خودتان ثابت خواهید کرد که ارزش یک عشق واقعی را دارید.
1. بیش از حد مهربان نباشید
نباید این قدر راحت هر چه طرف تان می گوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطه تان هم خیلی عالی باشد! اینطور در موردش فکر کنید؛ در همه داستان های خوب یک تضاد یا کشمکش وجود دارد. در فیلم جنگ ستارگان، هم آدم های خوب بودند و هم آدم های بد! پس این تضادهاست که باعث جالب و جذاب شدن مسایل می شود و یک رابطه بدون تضاد و کشمکش واقعاً خسته کننده خواهد شد. خیلی مهربان و خوب بودن یعنی منفعل، بی اعتماد به خود مضطرب و قابل پیش بینی هستید. یادتان باشد که برای روشن کردن شعله ی آتش، اصطحکاک لازم است پس روی حرف خودتان بایستید.
2. او را مجبور نکنید
نمی توانید با یک بحث منطقی رابطه تان را از نو بسازید. شاید بتوانید برای خودتان دلیل و منطق بیاورید. اما برای طرف مقابل تان نمی توانید! شما نمی توانید یک نفر را قانع کنید دوست تان بدارد یا بخواهد که با شما باشد.
احساسات به این طریق عمل نمی کنند. قلب انسان ها واکنشی است. نه منطقی، پس به جای این که با بحث منطقی طرف تان را برگردانید، کارهای دیگری انجام دهید تا قلب او واکنش دهد.
3. التماس نکنید
خیلی ها برای نگه داشتن طرف شان دست به عجز و لابه می زنند؛ "خواهش می کنم نرو، هر کاری که بخواهی برایت می کنم..." به هیچ وجه این کار را نکنید! این هیچ شباهتی به یک رابطه ی عاشقانه ندارد. شاید برای چند وقت طرف مقابل با شما بماند، اما همه احترامتان را پیش او از دست خواهید داد. این یعنی به محض اینکه یک نفر بهتر سر راه او قرار بگیرد، شما را ترک می کند.
4. مرتب هدیه نخرید
تا به حال شنیده اید: "عشق من را نمی توانی بخری!" شاید وقتش شده خوب به این حرف گوش کنید. گل و هدیه برای تشکر یا ابراز عشق هستند، اما برای شما جذابیت نمی خرند. در واقع، حتی می تواند تنفرآور هم باشد. این کار به طرف تان می گوید که شما فکر می کنید به اندازه ی کافی خوب نیستید و نمی توانید روی خوبی های خودتان تکیه کنید. به همین خاطر برای پوشاندن اشکالات خود برای او هدیه می خرید.
5. هر ۵ دقیقه یکبار نگویید "دوستت دارم"
افتادن در دام این اشتباه خیلی ساده است، اینکه بخواهید تند و تند به طرف تان بگویید که چقدر برایتان ارزش دارد و چقدر دوستش دارید. خسته کردن طرف تان با "دوستت دارم" ها چندان کار رمانتیکی نیست. احساسات قوی شما ممکن است تنها چیزی باشد که طرفتان را از شما دور کرده است، چون نشان می دهد که گدای عشق و محبت هستید.
6. تفاوت های جنسی را فراموش نکنید
خیلی وقت ها افراد نمی توانند نظر جنس مخالف شان را به خود جلب کنند، چون کارهایی انجام می دهند و طوری رفتار می کنند که نظر خودشان و هم جنسان شان را جلب می کند. مردها و زن ها به چیزهای مختلفی جذب می شوند. نمی توانید از چیزهایی که برای خودتان جذاب است برای جلب توجه جنس مخالف استفاده کنید. مثلامردها بیشتر جذب ظاهر زن ها می شوند. در حالی که برای زن ها بیشتر شخصیت مردها مهم است. این به آن معنی نیست که مردها نباید به ظاهرشان برسند یا زن ها نباید سعی کنند آدمهای خوبی باشند. معنی آن این است که باید تلاش تان را بکنید که روی چیزهایی که برای طرف مقابل تان جذاب است بیشتر کار کنید.
7. همه قدرت را به او ندهید
طوری رفتار نکنید که اگر طرفتان شما را ترک می کند انگار زندگی تان به پایان رسیده است. این کار همه قدرت را به او می دهد و باعث می شود شما یک بدبخت بیچاره به نظر برسید که هر کس می تواند شما را راحت دور بیندازد.
این چیز جالبی نیست و فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که یک فرد جدید از راه برسد. اگر می خواهید طرفتان را برگردانید باید احترام خودتان را نگه دارید.
8. در دام ظاهر و پول نیفتید
فرهنگ ما طوری است که همه تصور می کنند ظاهر و پول برای همه در درجه اول اهمیت قرار دارد. اما واقعیت این است که مردم ما با این قدر کوته بین نیستند، مخصوصاً وقتی رابطه یی نزدیک با طرف مقابل داشته باشید. ظاهر و پول نمی توانند پایه و اساس یک رابطه ی پایدار را بسازند. اینها فقط مثل پرده ی خانه می مانند که بعد از یک مدت کهنه شده و دل صاحبخانه را می زند. بعضی ها اشتباه کرده و می گویند: "فوقش اینقدر پول از دست می دهم، اما باز او را به دست می آورم. نه! باید وارد عمل شوید و برای برگرداندن عشقتان اقدام کنید.
9. اشتباه نشانه ها را درک نکنید
وقتی طرف مقابل تان می خواهد برای اصلاح اوضاع به شما فرصتی بدهد، یک نشانه وجود دارد. باید این نشانه ها را درست درک کنید تا دچار اشتباه نشده و به موقع به آن نشانه ها واکنش دهید. این مورد کمی سخت می شود، اما می توانید در مورد رفتارهای انسانی مطالعه کنید. مخصوصاً در مورد دینامیک های مرد و زن و روابط عاشقانه، وقتی اطلاعات تان در این زمینه زیاد شد. آن وقت می توانید با نشان دادن علامت های خاص خودتان، شروع به تأثیر گذاری و گرفتن کنترل هر رابطه یی کنید.
10. کمک بگیرید!
خیلی ها با اشتباهات مختلفی که پشت سر هم مرتکب می شوند، رابطه شان به طور دردناکی به هم می خورد.
در این گونه مواقع اکثر افراد نمی دانند چه باید بکنند، اما اگر وقت بگذارید و کمی در مورد روانشناسی و نیازها و امیال پایه ای انسان مطالعه کنید، می توانید کنترل از دست رفته رابطه را برگردانده و دوباره دل طرفتان را به دست آورید. باید تلاش کنید و این یعنی کمک بگیرید.
مجله موفقیت: گاهی اوقات زن و شوهرهایی را می بینیم که هیچ تناسبی با هم ندارند، مشکلات زیادی در زندگی مشترک شان دارند و به نظر می رسد از همان اول، ازدواج شان نادرست بوده است.
در این مواقع با خودمان می گوییم چطور آنها همدیگر را انتخاب کرده اند؟ مگر از همان اول متوجه نبودند که تا این حد با هم اختلاف دارند؟ شاید فکر کنید که آنها در زمان انتخاب، آگاهی و منطق درستی نداشته اند، یا اساسا آدم های عجیب و غریبی هستند که توانسته اند دست به چنین انتخابی بزنند! اما بیشتر مواقع این طور نیست!
مساله این است که در خیلی از موارد، افراد در هنگام انتخاب همسر در شرایطی قرار می گیرند که نمی توانند فکر کنند و درست انتخاب کنند. باورتان نمی شود؟ در اینجا می خواهیم شما را با 10 وضعیت خطرناک برای انتخاب همسر آشنا کنیم که اگر خود شما هم در چنین شرایطی قرار بگیرید ممکن است ندانسته مرتکب همان اشتباهات آشکار شوید.
1 – زیبایی خیره کننده
شما دختر زیبایی هستید و هم خودتان و هم اطرافیانتان انتظار دارید همسری که انتخاب می کنید به اندازه خودتان زیبا باشد؛ شما پسر خوش تیپ و خوش هیکلی هستید و دوست دارید همسری داشته باشید که از این لحاظ هم سطح خودتان باشد؛ شما به تازگی با فردی آشنا شده اید که بسیار زیباست و واقعا شما را مجذوب خودش کرده است؛ همین جا بایستید: شما به شدت در معرض خطر انتخاب نادرست قرار دارید!
شکی نیست که همه ما زیبایی را دوست داریم و به سمت آن جذب می شویم، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب ما بیشتر از حد معقول باشد، دردسرهایمان هم شروع می شود. بهتر است قبل از اینکه کسی را برای خودتان انتخاب کنید، اولویت هایتان را مشخص کنید: با اینکه زیبایی برایتان اهمیت زیادی دارد، اما چه چیزهایی هست که برایتان از زیبایی اهمیت بیشتری دارد؟ چه معیارهایی را حاضرید فدای زیبایی کنید و از چه معیارهایی به هیچ وجه حاضر نیستید بگذرید؟ آیا اگر این فرد این همه زیبا نبود، بازهم او را انسان خوبی می دانستید.
2 – پرستیژ و موقعیت اجتماعی ویژه
می گویند لازم نیست خانم ها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا بشوند خانم دکتر، همین که همسر یک دکتر شوند، همه آنها را «خانم دکتر» صدا می زنند!
موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم – شما در داخل خانه دیگر «خانم دکتر» نخواهید بود!
اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، فرد را بدون شغل و موقعیت خاصش تصور کنید: آیا اگر چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایتان انسان قابل قبولی بود؟ غیر از موقعیت خاص، چه ویژگی های دیگری دارد که شما را به خود جذب می کند؟
3 – شیفتگی و عشق بی اندازه
مسلما عشق یکی از لازمه های ازدواج است، اما قطعا برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج می کنید، منتظر باشید که روزی فقط به خاطر نفرت از هم جدا شوید!
یکی از خطرناک ترین شرایط انتخاب همسر زمانی برای شما پیش می آید که «عاشق» می شوید. در این حالت شما آن قدر تحت تاثیر هیجانات و احساسات هستید که نمی توانید درست ببینید و درست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است. مغز در حالت هیجان زدگی نمی تواند به طور طبیعی فعالیت کند. بنابراین ما به جز خوبی چیزی نمی بینیم.
اگر نخواهیم از اصطلاح «عشق کور» در این مورد استفاده کنیم، می توانیم بگوییم مغز عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق می بیند و از پشت این عینک هم همه چیز بهتر از آنچه که هست دیده می شود مگر بد است؟ نه. فقط مشکل اینجاست که ما نمی توانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش می کند.
اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا این تب در شما فروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آینده تان تصمیم گیری کنید.
4 – احساس تنهایی شدید
تنهایی های دوران مجردی گاهی برایمان تحمل ناپذیر می شود. وقتی دوستان متاهل دور هم جمع می شوند اما ما به دلیل مجرد بودن نمی توانیم در جمع شان باشیم. وقتی با جمعی از بچه های فامیل به مسافرت می رویم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتی همکارانمان آخر وقت در حالی به خانه شان برمی گردند که همسرشان با یک غذای گرم در انتظارشان است اما ما به خانه ای می رویم که در و دیوار منتظرمان است و...، ته دلمان به این فکر می کنیم که چرا من باید این قدر تنها باشم؟ و درست همین جاست که زنگ های خطر به صدا درمی آید.
تنهایی مفرط ساده تر از آنچه فکرش را بکنید می تواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتی در تنهایی به حال خودتان تاسف می خورید، کسی پیدایش می شود که می تواند شما را از دست این غول تنهایی و این همه غم و غصه نجات دهد و ادامه داستان!
افراد تنها به راحتی می توانند تنهایی شان را با دوستان و آشنایان تا حدی برطرف کنند و به فکر حل این مساله از طریق ازدواج نباشند. بعد از اینکه از عمق تنهایی ما کاسته شد، می توانیم تصمیمات بهتری برای خودمان بگیریم.
5 – عجله
«برای من دیگر دارد خیلی دیر می شود.» آیا چنین ندایی را از دوستان می شنوید؟
شما آخرین فرزند خانه هستید که مجرد مانده، تنها پسر مجرد فامیل در طیف سنی خودتان هستید، همه دوستانتان ازدواج کرده اند. چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوه شان را ببینند. شما خواهر بزرگ تر هستید و ازدواج خواهر کوچکترتان در گرو ازدواج شماست و آخرین آرزوی مادر و پدرتان برای خوشبختی شما این است که شما را در لباس دامادی / عروسی ببینند. یا اصلا سن شما بالا رفته و احساس می کنید برای ازدواجتان دیر شده است. هیچ کدام از این موارد مشکل خاصی به شمار نمی رود؛ به شرطی که شما را وادار به انتخاب عجولانه و نسنجیده نکند.
در هر انتخابی، وقتی ما در شرایط اضطرار و عجله قرار می گیریم، امکان اشتباه کردنمان چندین برابر می شود و زمانی که این انتخاب به بزرگی انتخاب شریک زندگی باشد، حساسیت آن هم چندین برابر می شود. پس ارزشش را دارد که با این فکر مبارزه کنید. یک راه حل ساده: به همه کسانی که احساس می کنید از سوی آنها تحت فشار هستید – ازجمله ندای درون خودتان – بگویید که اصلا قصد ازدواج ندارید!
6 – سن پایین
شاید خیلی ها طرفدار ازدواج در سن پایین باشند، اما شما اگر فکر می کنید هنوز به سن مناسب ازدواج نرسیده اید، هرگز تن به ازدواج ندهید.
این که دقیقا چه سنی برای ازدواج مناسب است را نمی شود تعیین کرد، این مساله در فرهنگ ها و در افراد مختلف تفاوت زیادی دارد. اما اکثر روان شناسان امروزی معتقدند به طور کلی در جامعه شهری فعلی سنین زیر 20 سال می تواند برای ازدواج پرخطر باشد. ازدواج سالم نیاز به بلوغ های چندگانه دارد که بسیاری از آنها در سنین پایین حاصل نمی شود. بسیاری از افراد در سنین آغاز جوانی هنوز نمی دانند که از زندگی چه می خواهند و در سال های بعد اولویت هایشان تغییرات زیادی پیدا می کند. ضمن اینکه در این سنین معمولا احساسات ما بر عقلمان چیره است.
درصورتی که سن زیادی ندارید اما در موقعیت ازدواج قرار گرفته اید، مشخص کردن برنامه و خواسته های آینده زندگیتان می تواند کمکتان کند: ایا این ازدواج چیزی است که شما را مطابق اهدافتان پیش ببرد؟ آیا اصلا به جایی رسیده اید که بتوانید هدفی کلی برای خود برگزیده و تصویری از آینده تان ترسیم کنید؟
7 – شناخت ناقص
دو سال است که با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر 20 سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است! وقتی با یک نفر ازدواج می کنیم، درواقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگی اش، خانواده اش، گذشته اش، آینده اش، افکار و اخلاقش و همچنین با جسم او ازدواج کرده ایم؛ در مثال بالا شما فقط بُعد «کافی شاپ» یا به عبارتی بُعد «تفریحی» فرد را شناخته اید، یا با شخصیت مجازی او (که معمولا بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی است) آشنا شده اید و این هرگز شناخت کافی برای یک ازدواج خوب به حساب نمی آید.
احتمال شکست در ازدواجی که براساس شناخت کافی صورت نگیرد بسیار بالاست. ما زمانی می توانیم به شناخت کامل تر برسیم که با همه ابعاد وجودی فرد و در شرایط و موقعیت های مختلف رو به رو شده باشیم.
8 – بحران روحی
در رابطه ای شکست خورده اید، هنوز یک ماه از اتمام رابطه قبلی تان نگذشته، هنوز زخم هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده اید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی تان برنگشته اید:
حال شما و نیاز شما به یک همدم را درک می کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبی برای تصمیم گیری در مورد ازدواج نیست.
بحران روحی به هر علتی ممکن است ایجاد شود: ممکن است به تازگی عزیزی را از دست داده باشید، از کار اخراج شده باشید، بیمار باشید، پدر و مادرتان از هم جدا شده باشند یا هر مساله دیگری که باعث ناراحتی شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن ما فعالیت طبیعی ندارد و امکان اشتباه در این وضعیت بالاست. ممکن است کسی که الان به نظرمان همسر مناسبی می آید، بعد از عبور از بحران، دیگر چندان مناسب به نظر نرسد و خودمان هم ندانیم چه شد که حاضر شدیم با چنین فردی ازدواج کنیم. این نوع ازدواج ها دقیقا مصداق «از چاله به چاه افتادن» است.
9 – سرخوشی و هیجان
در عروسی دخترخاله تان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شده یاد که انگار دقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر می کنید شادی وصف ناپذیری را در خود احساس می کنید. احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطه تان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته اید!
هیجانات مثبت، درست مثل هیجانات منفی، ما را در معرض انتخاب غلط قرار می دهد. اسم این حالت را «جوزدگی» می گذارم. در بعضی شرایط ما کاملا «جو زده» می شویم و کارهایی می کنیم که شاید در حالت عادی به آن فکر هم نکنیم. وقتی در میهمانی به ما خوش می گذرد، عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادی است و در واقع فیلترهایی که ما برای انتخاب شخص مناسب برای خود داریم تا حد زیادی از کار می افتد.
اشتباه بزرگی است که بخواهیم به انتخاب ذهنمان در چنین حالتی اعتماد کنیم.
در این وضعیت بهتر است مدتی صبر کنیم تا مغز به حالت عادی برگردد و مجددا درمورد این شخص فکر کنیم. در اکثر موارد انتخاب های هیجانی بعد از مدتی از چشم مان می افتند.
10 – چشم و هم چشمی
متاسفانه چشم و هم چشمی نیز چشم ما را به روی بسیاری از واقعیات می بندد و امکان درست دیدن را از ما می گیرد. اگر احساس می کنید در شرایطی هستید که میل به کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواجتان دارید، بهتر است دست از هر اقدامی در زمینه ازدواج بردارید.
از کجا می فهمیم که تصمیم گیری ما از روی چشم و هم چشمی است؟ از اینجا که مدام در حال مقایسه کردن مورد خودتان با مورد ازدواج کسی هستید که حسادت شما را برانگیخته و این خیال رهایتان نمی کند که ازدواج شما با این شخص چطور می تواند حال او را بگیرد و دل شما را خنک کند!
چشم و هم چشمی به طور خاص درمورد افرادی دیده می شود که از همسر خود جدا شده اند و همسر آنها مجددا ازدواج کرده است. در چنین شرایطی میل شدید به جبران کردن و کم نیاوردن در ما پدید می آید که ضریب خطا در انتخاب را تا حد زیادی بالا می برد. توصیه می شود برای این جبران و رو کم کنی، راه های دیگری به جز ازدواج را درپیش بگیرید!
خوشبختی را یاد میگیریم؟/span>
تعداد زوجهایی که خوشبخت هستند، به این معنا که از زندگی باهم لذت میبرند، در آغوش هم به آرامش میرسند، از کنارهم بودن راضیاند و آینده را در ذهنشان با هم ترسیم میکنند، واقعا چقدر است؟ هیچ کس نمیتواند آمار بگیرد. نه اما به هرحال، تعدادی از زوجها خوب و خوش و خرم زندگی میکنند و در مجموع خوشبختند.
سوال این است: چه کسی به آنها یاد داده چطور خوشبخت باشند؟ فقط قضا و قدر بوده یا کسی رمز خوشبختی را به آنها آموخته؟ یا خودشان توانستهاند کیمیای سعادت در زندگی مشترک را کشف کنند؟ موفقیت در زندگی مشترک، مثل موفقیت در هر زمینه دیگری، کمی نیاز به شانس دارد اما بسیار بسیار بسیار بیشتر، به آگاهی و اراده آدمها بستگی دارد. موفقیت را هیچ جا به آدمها آموزش نمیدهند اما اصولی که با آن میشود به موفقیت رسید را چرا. در زمینه ازدواج هم اصولی هست که باید مردان و زنان یاد بگیرند تا بتوانند بهخوبی در کنار هم زندگی کنند؛ اصولی که گاهی پدر و مادرهای آگاه، آنها را به فرزندانشان میآموزند، گاهی آدمها با مطالعه و تجربههای خودشان یاد میگیرند و البته در بسیاری از موارد آدمها یاد نمیگیرند و گاهی تا آخر عمر عذاب میکشند؛ اصولی که یکی از مهمترین آنها «کنترل» است.
اصلی که مردان باید رعایت کنند؛ کنترل
کنترل، در وجوه دیگر رابطه زناشویی هم صادق است. مثلا در موضوع مواجهه با جنس مخالف. آیا مرد ایده آل، مردی است که هیچگونه مواجههای با جنس مخالف در محیط کار یا در کوچه و خیابان و... نداشته باشد؟ معلوم است که نه. ایدهآل، مردی است که مواجهه با جنس مخالف دارد اما بهصورت کنترل شده؛ مردی که میتواند احساسات و عواطفش را کنترل و مدیریت کند و مثلا در عین همکاری، ارتباطش با همکاران جنس مخالف، جنبه غیراخلاقی پیدا نکند.روان شناسان میگویند، وقتی یک مرد در عین حال که احساسات جنسی قوی دارد، قدرت کنترل آن را هم داشته باشد، همسرش میتواند از بند موانع و عوامل بازدارندهای که در مسیر احساسات درونیاش قرار دارند خلاص شود و به این ترتیب سطوح بالاتری از رضایت را تجربه کند. آثار کنترل مرد روی احساسات جنسیاش فقط محدود به تختخواب نیست. یک مرد «با کنترل»، باعث افزایش حس اطمینان و اعتماد همسرش میشود و کدام مرد است که نداند چنین اطمینانی تا چه حد میتواند زندگی مشترک را دلپذیر کند؟ همان طور که عدماطمینان، زندگی را به جهنم تبدیل میکند.رضایت بیشتر زن، طبیعتا رضایت بیشتر مرد را بهدنبال میآورد زیرا مردان، ذاتا و ناخودآگاه بهدنبال این هستند که همسرشان را راضی کنند. مردی که احساس میکند میتواند همسرش را به سطح بالایی از رضایت برساند، اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکند و درنتیجه لذت بیشتری را هم تجربه میکند.
اصلی که زنان باید رعایت کنند؛ تحسین
گفتیم که مردان ذاتا بهدنبال رضایت زنانند. همه ما از تحسین خوشمان میآید. درست. ولی اینجا صحبت از یک تمایل ناخودآگاه در مردان است که تاثیر مستقیم روی موفقیت زندگی مشترک دارد. مردان، حتی «منجمد»ترینشان، آنها که سال به سال هم قربان صدقه همسرشان نمیروند، در حالت طبیعی (و نه مثلا در وضعیت جنگی) در همه وجوه زندگی مشترک، میخواهند رضایت همسرشان را جلب کنند. ممکن است این حرف را هیچ وقت به زبان نیاورند؛ ممکن است حتی از روش خودشان که برای زنان روش مطلوبی نیست سعی کنند؛ ممکن است گاهی حتی این تمایل ذاتی را فراموش کنند ولی به هرحال، آنچه خوشحالشان میکند، رضایت همسرشان است. آنها وقتی احساس میکنند به نیازهای همسرشان به بهترین نحو پاسخ دادهاند، اعتماد به نفس و انگیزه بیشتری برای ابراز محبت و تلاش بیشتر برای رضایت همسرشان پیدا میکنند. درست برعکس، وقتی مردان احساس کنند که با وجود همه تلاشها، نمیتوانند همسرشان را خوشحال کنند، وقتی احساس بیکفایتی کنند، وقتی مدام در معرض انتقادات همسرشان باشند بدون آنکه بابت همه تلاشهایی که میکنند تحسین شوند، افسرده میشوند؛ بیانگیزه میشوند و در نتیجه، وضعیت از آنچه هست بدتر و بدتر میشود. مردان بهرغم ظاهر خشنشان، خیلی هم تیتیش مامانی هستند. پس، بدترین اشتباه یک زن میتواند این باشد که همسرش را زیر کوهی از انتقادات خفه کند.مردها پس از چنین موقعیتی، خیلی سخت به وضعیت عادی بر میگردند. شاید ظاهرا اتفاقی نیفتد ولی مردان در ناخودآگاهشان اعتماد به نفسشان را از دست میدهند و این ناامیدی و بیانگیزگی باعث فاصله بیشتر آنها با همسرشان میشود. دقت کنید که هدف خانم محترم دقیقا برعکس بوده، او میخواسته به مرد بگوید که چقدر ناراحت است و چقدر میخواهد از همسرش تلاش بیشتری ببیند! در چنین وضعیت ناامید کنندهای، یکی از مکانیسمهای دفاعی مردان، پناه بردن به فردی دیگر و تسکین دادن و پیدا کردن اعتماد به نفس مجدد در ارتباطی جدید است. چیزی که وضع را باز هم بدتر و بدتر میکند...
در این کتاب مهمترین و سخت ترین کار در زندگی به قورباغه ای تشبیه شده که
شما مجبورید در هر حال آن را بخورید. همان کاری که اگر همین الان فکری
به حالش نکنید به احتمال زیاد برای انجام آن تنبلی خواهید کرد.
به قول قدیمی ها اگر قرار است 2 قورباغه را بخورید اول آنکه زشت تر است
را بخورید. یعنی اول کار سخت تر را انجام دهید. در اینجا مراحل خوردن
این قورباغه زشت! را برای شما به صورت بسیار خلاصه می آوریم:
1- سفره را بچینید
هدف را مشخص کنید. برای این کار می توانید افکار خود را روی کاغذ بیاورید
و برای انجام آنها زمان تعیین کنید و از مهمترین کار شروع کنید.
2- برای هر روز از قبل برنامه ریزی کنید
بدین ترتیب نا خود آگاه ذهن شما تمام مدت روی این لیست کار می کند حتی
زمانی که در خواب هستید.
3- قانون 20/80 را در همه امور به کار بگیرید
همیشه 20 در صد از کارهای ما بسیار مهم هستند و 80 در صد کم اهمیت.
افراد موفق کسانی هستند که ابتدا این 20 درصد را که ظاهرا سخت تر هست را
انجام می دهند. یعنی خود را مجبور می کنند قورباغه را هر چه که هست قورت
دهند.
4- پیامد کارها را در نظر داشته باشید
دید بلند مدت نسبت به کارهای خود داشته باشید. تفکر دراز مدت تصمیم گیری
های کوتاه مدت را بهبود می بخشد. فکر مدامبه نتیجه کارها یکی از بهترین
راههایی هست که به وسیله آن می توانید اولویت های حقیقی خود را در زندگی
تعیین کنید.
5- روشABC… را مدام به کار بگیرید
کارهای خود را اولویت بندی کنید
6- روی اهداف اصلی تمرکز کنید
در این راه با دیگران مشورت کنید
7- به قانون تشخیص ضرورت عمل کنید
هرگز برای انجام تمام کارهای ضروری وقت کافی وجود ندارد. پس قورباغه هایی
را بخورید که مهمترین نقش را در پیشبرد اهداف شما دارند.
8- پیش از شروع مقدمات کار را کاملا فراهم کنید
وسایل اضافی را از اطرافتان جمع کنید فقط آنچه نیازدارید دم دستتان
بگذارید. تمیز و مرتب بودن احساس مثبت بودن و خلاقیت و اعتماد به نفس را
به شما می دهد.
9- همیشه یک شاگرد باقی بمانید
یادگیری مدام شرط لازم موفقییت در هر زمینه ای است. همیشه در حال آموختن
باشید. استعدادهای منحصربه فرد خود را تقویت کنید.
مدام این سوال را از خود بپرسید: در چه کاری واقعا ازدیگران بهتر هستم؟
از چه کارهایی بیشتر لذت می برم؟ تا کنون مهمتریت عامل موفقیت من چه
بوده؟ سپس در زمینه های فوق فعالیت بیشتری انجام دهید.
10- محدودیت های اصلی خود را مشخص کنید
موانع پیشرفت تان را مشخص کنید. روزتان را با هدف از میان برداشتن این
عامل شروع کنید.
11- هر بار یک قدم جلو بروید
یک متر یک متر سخت هست اما یک سانت یک سانت مثل آب خوردن هست. قدم به قدم
پیش روید.
12- خودتان را تحت فشار بگذارید
نیاز نداشته باشید تا کسی به کارهایتان نظارت داشته باشد. نزد خود اعتبار
و احترام داشته باشید.
باید خودتان قورباغه هایتان راانتخاب کنید و بخورید.
13- قدرت های فردی خود را به حداکثر برسانید
مشخص کنید در چه ساعاتی از شبانه روز کارایی بیشتری دارید. مهمترین و
دشوارترین کارهایتان را در همین ساعات انجام دهید.
14- خودتان را به فعالیت ترغیب کنید
مرتب به خودتان بگویید: من خودم را دوست دارم. در پاسخ به احوال پرسی
دیگران بگویید: عالی هستم. خوشبین باشید.
15- روش تنبلی سازنده را تمرین کنید
گاهی لازم است خودتان را از شر قورباغه های کوچکتر خلاص کنید تا بتوانید
روی خوردن قورباغه های زشت تمرکز کنید. کارهای کوچک و کم اهمیت را کنار
بگذارید. انجام ندهید!
16- اول سخت ترین کار را انجام دهید
به این ترتیب روزی خواهید داشت با کارایی و اعتماد به نفس بالا
17- کار را به قسمتهای کوچک تقسیم کنید.
قورباغه را تکه تکه کنید و بعد بخورید. (روش بریدن کالباس)
18- وقت بیشتری ایجاد کنید
زمانهای ثابت و مشخصی را برای انجام بعضی کارها اختصاص دهید. هر دقیقه را
به حساب بیاورید.
19- سرعت انجام کار را افزایش دهید
منتظر زمان مناسب تر نمانید. این جمله را دایم پیش خود تکرار کنید: همین
الان کار را انجام بده.
20- هر بار یک کار مهم انجام دهید
کار را متوقف نکنید. برگشت مجدد سر همان کار زمان شما را هدر می دهد.
خودتان را موظف کنید تا بی وقفه روی یک کار مهم فعالیت کنید
برداشتی از کتاب برایان تریسی
- قورباغه راقورت بده
واقعیت تلخ است. در جامعه ما کمتر زوجی راه خوشبختی را درست یاد گرفته. خیلی عجیب است؟ باور کنید نیست. نه اینکه هیچ زوج خوشبختی وجود ندارد؛چرا اتفاقا کم هم نیستند، اگرچه خیلی زیاد هم نیستند؛ ولی اجازه بدهید در تعریف خوشبختی هم به توافق برسیم. همه زوجهایی که زیر یک سقف زندگی میکنند و صدای دعواهایشان را تا به حال هیچ همسایهای نشنیده، لزوما خوشبخت نیستند. نه تنها خوشبخت نیستند که حتی ممکن است طلاق گرفته باشند. عجیب است؟ باور کنید نیست. طلاق، از نظر مشاوران خانواده، فقط با امضاکردن یک برگه اتفاق نمیافتد. خیلی زوجها سالهاست طلاق گرفتهاند و کنار هم دارند زندگی میکنند. شاید شما هم فقط اگر کمی چشمهایتان را باز کنید و گول لبخندهای زورکی آدمها به یکدیگر را نخورید، متوجه حضور این زوجهای «طلاق عاطفی» گرفته، میشوید.
خوشبختی را یاد میگیریم؟
تعداد زوجهایی که خوشبخت هستند، به این معنا که از زندگی باهم لذت میبرند، در آغوش هم به آرامش میرسند، از کنارهم بودن راضیاند و آینده را در ذهنشان با هم ترسیم میکنند، واقعا چقدر است؟ هیچ کس نمیتواند آمار بگیرد. نه اما به هرحال، تعدادی از زوجها خوب و خوش و خرم زندگی میکنند و در مجموع خوشبختند.
سوال این است: چه کسی به آنها یاد داده چطور خوشبخت باشند؟ فقط قضا و قدر بوده یا کسی رمز خوشبختی را به آنها آموخته؟ یا خودشان توانستهاند کیمیای سعادت در زندگی مشترک را کشف کنند؟ موفقیت در زندگی مشترک، مثل موفقیت در هر زمینه دیگری، کمی نیاز به شانس دارد اما بسیار بسیار بسیار بیشتر، به آگاهی و اراده آدمها بستگی دارد. موفقیت را هیچ جا به آدمها آموزش نمیدهند اما اصولی که با آن میشود به موفقیت رسید را چرا. در زمینه ازدواج هم اصولی هست که باید مردان و زنان یاد بگیرند تا بتوانند بهخوبی در کنار هم زندگی کنند؛ اصولی که گاهی پدر و مادرهای آگاه، آنها را به فرزندانشان میآموزند، گاهی آدمها با مطالعه و تجربههای خودشان یاد میگیرند و البته در بسیاری از موارد آدمها یاد نمیگیرند و گاهی تا آخر عمر عذاب میکشند؛ اصولی که یکی از مهمترین آنها «کنترل» است.
اصلی که مردان باید رعایت کنند؛ کنترل
کنترل، در وجوه دیگر رابطه زناشویی هم صادق است. مثلا در موضوع مواجهه با جنس مخالف. آیا مرد ایده آل، مردی است که هیچگونه مواجههای با جنس مخالف در محیط کار یا در کوچه و خیابان و... نداشته باشد؟ معلوم است که نه. ایدهآل، مردی است که مواجهه با جنس مخالف دارد اما بهصورت کنترل شده؛ مردی که میتواند احساسات و عواطفش را کنترل و مدیریت کند و مثلا در عین همکاری، ارتباطش با همکاران جنس مخالف، جنبه غیراخلاقی پیدا نکند.روان شناسان میگویند، وقتی یک مرد در عین حال که احساسات جنسی قوی دارد، قدرت کنترل آن را هم داشته باشد، همسرش میتواند از بند موانع و عوامل بازدارندهای که در مسیر احساسات درونیاش قرار دارند خلاص شود و به این ترتیب سطوح بالاتری از رضایت را تجربه کند. آثار کنترل مرد روی احساسات جنسیاش فقط محدود به تختخواب نیست. یک مرد «با کنترل»، باعث افزایش حس اطمینان و اعتماد همسرش میشود و کدام مرد است که نداند چنین اطمینانی تا چه حد میتواند زندگی مشترک را دلپذیر کند؟ همان طور که عدماطمینان، زندگی را به جهنم تبدیل میکند.رضایت بیشتر زن، طبیعتا رضایت بیشتر مرد را بهدنبال میآورد زیرا مردان، ذاتا و ناخودآگاه بهدنبال این هستند که همسرشان را راضی کنند. مردی که احساس میکند میتواند همسرش را به سطح بالایی از رضایت برساند، اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکند و درنتیجه لذت بیشتری را هم تجربه میکند.
اصلی که زنان باید رعایت کنند؛ تحسین
گفتیم که مردان ذاتا بهدنبال رضایت زنانند. همه ما از تحسین خوشمان میآید. درست. ولی اینجا صحبت از یک تمایل ناخودآگاه در مردان است که تاثیر مستقیم روی موفقیت زندگی مشترک دارد. مردان، حتی «منجمد»ترینشان، آنها که سال به سال هم قربان صدقه همسرشان نمیروند، در حالت طبیعی (و نه مثلا در وضعیت جنگی) در همه وجوه زندگی مشترک، میخواهند رضایت همسرشان را جلب کنند. ممکن است این حرف را هیچ وقت به زبان نیاورند؛ ممکن است حتی از روش خودشان که برای زنان روش مطلوبی نیست سعی کنند؛ ممکن است گاهی حتی این تمایل ذاتی را فراموش کنند ولی به هرحال، آنچه خوشحالشان میکند، رضایت همسرشان است. آنها وقتی احساس میکنند به نیازهای همسرشان به بهترین نحو پاسخ دادهاند، اعتماد به نفس و انگیزه بیشتری برای ابراز محبت و تلاش بیشتر برای رضایت همسرشان پیدا میکنند. درست برعکس، وقتی مردان احساس کنند که با وجود همه تلاشها، نمیتوانند همسرشان را خوشحال کنند، وقتی احساس بیکفایتی کنند، وقتی مدام در معرض انتقادات همسرشان باشند بدون آنکه بابت همه تلاشهایی که میکنند تحسین شوند، افسرده میشوند؛ بیانگیزه میشوند و در نتیجه، وضعیت از آنچه هست بدتر و بدتر میشود. مردان بهرغم ظاهر خشنشان، خیلی هم تیتیش مامانی هستند. پس، بدترین اشتباه یک زن میتواند این باشد که همسرش را زیر کوهی از انتقادات خفه کند.مردها پس از چنین موقعیتی، خیلی سخت به وضعیت عادی بر میگردند. شاید ظاهرا اتفاقی نیفتد ولی مردان در ناخودآگاهشان اعتماد به نفسشان را از دست میدهند و این ناامیدی و بیانگیزگی باعث فاصله بیشتر آنها با همسرشان میشود. دقت کنید که هدف خانم محترم دقیقا برعکس بوده، او میخواسته به مرد بگوید که چقدر ناراحت است و چقدر میخواهد از همسرش تلاش بیشتری ببیند! در چنین وضعیت ناامید کنندهای، یکی از مکانیسمهای دفاعی مردان، پناه بردن به فردی دیگر و تسکین دادن و پیدا کردن اعتماد به نفس مجدد در ارتباطی جدید است. چیزی که وضع را باز هم بدتر و بدتر میکند...
متاسفانه امروزه به دلایل مختلف و برخی ناهنجاری فرهنگی شنیده می شود که در مواردی جزئی شاهد روابط بین زنان متاهل با پسران و یا مردان متاهل هستیم که این روابط بسیار آسیب زا و مخرب است. خیانتهای زنانه عوامل مختلفی دارد که میتوان به آنها اشاره کرد:
1- عدم یک رابطه گرم و صمیمانه با همسر
یکی از عوامل اصلی خیانت زنانه روابط زن و شوهر است؛ زمانیکه بین زوجین، روابط زناشویی خوبی حاکم نباشد، این احتمال وجود دارد که زن به همسر خود خیانت کند. اختلالات جنسی که به مرور زمان برای برخی مردان به وجود میآید و مشکلات شخصیتی باعث میشود که مرد نتواند به همسر خود محبت کند و فقدان محبت، عاطفه و روابط گرم و صمیمی باعث این خیانتها میشود.
زنانی که محبت خوب و لازم را از همسرخود دریافت کرده و یا روابط زناشویی خوبی بین آنها برقرار باشد،
احتمال خیانت در آنها بسیار کم است.
2- گذشته بیبندوبار زن
یکی دیگر از عوامل خیانت زن، گذشته اوست که در یک خانواده بیبندوبار و خیلی آزاد پرورش یافته و تربیت شده است و تربیت غلط گذشته باعث میشود همچنان حتی بعد از ازدواج هم این روابط را حفظ کند. برخی از زنان که روابط زیادی داشته اند، به دلیل اینکه روابط صمیمانه و یا دوستیهای دوران مجردی خود را نمیتوانند به اتمام برسانند و برایشان بسیار سخت است تا خود را در زمان تاهل کنترل کنند در همان چارچوب به روابط خود ادامه میدهند.
3- احساس تنهایی کردن
مسایل شخصیتی وجود دارد که امکان دارد یک زن تحمل تنهایی و بیکاری را نداشته و به سختی میتواند دقایق و یا ساعتی را تنها و بیکار بگذراند. این زنان زمانیکه میخواهند تنهایی خود را پر کنند وقتی میبینند همسرشان به دلیل مشغله کاری نمیتواند برای آنها وقت بگذارد گرایش پیدا میکنند که وقت خود را با دیگران و یا جنس مخالف خود پر کنند.
4- عوامل فردی و اختلالات شخصیتی زنان
عوامل فردی و اختلالات شخصیت و یا ویژگیهای طرفین میتواند بستری برای خیانت باشد. وقتی در جامعه این روابط ناشایست، رواج پیدا کند امکان دارد وسوسه در زن ایجاد شود که این رابطهها را تجربه کند. مسایلی مانند ماهواره، تهاجم فرهنگی، الگوهای فرهنگی ناهنجار و غلط در خانه، همه این عوامل میتوانند در خیانتهای زنانه دخیل باشد؛ در نتیجه حرمت و حریمهای خانواده شکسته میشود و افراد پایبند چارچوبهای اخلاقی نیستند.
5- دوران مجردی محدود
برخی از زنان به دلیل اینکه گذشته خوبی نداشتهاند و یا زمان مجردی خیلی محدود بودند وقتی شرایطی را میبینند که زنان و مردان، رابطه آزادانهای با هم دارند. این افراد چون میخواهند گذشته خود را جبران کنند،
به خیانت رو می اورند. شرکت درپارتی، ارتباط با دوست ناباب و مسائلی دیگر میتوانند انگیزه خیانت را زیاد کند.
6- مشکلات اقتصادی
مسئله دیگر مشکلات اقتصادی که در جامعه است، البته مسئله اقتصادی به تنهایی عامل خیانت زنانه نیست. فرد ممکن است نیازهای مالی بیشتری را در خود احساس کند؛ ولی اگر پایبند چارچوبهای اخلاقی باشد؛ امکان ندارد با هر تحریک، وضعیت معیشتی کنار بیایند؛ اما فردی که به خاطر پول با جنس مخالف خود ارتباط برقرار میکند، بیشتر به دلیل میل به تجمل گرایی، مصرف بیشتر، مدگرایی و خرید کردن، به جنس مخالفی فراتر از چارچوب خانواده رو می آورد تا مورد حمایت او قرار گیرد.
در این زمینه تعداد زنانی که به دلیل فقر مادی به ارتباط با جنس مخالف رو میآورند بسیار کم است. اما وقتی زن به دلیل اینکه همسرش معتاد بوده و یا بیکار و مریض است خیانت میکند در واقع «فحشا» است؛ یعنی زن خودفروشی میکند تا نیازهای مالی خود را تامین کند.
7- تنوع طلبی
علت دیگر خیانت زنانه، تنوع طلبی است. در برخی اوقات مشخص شده است فرد نتوانسته است با همسرخود زندگی کند و شاید بارها و بارها ازدواج کرده است.
بهترین راهکار این است که باید علت این رابطهها را در سطح فردی مشخص شود و باید فرد به روانشناس مراجعه کند. باید مشخص شود که فرد اختلالات شخصیتی داردو یا خیر. ممکن است درگیر روابط چندگانه شوند و زیاد وفادار نباشد، برخی از افراد شخصیت ناهنجار و ضد اجتماعی داشته و در سطح خانوادگی باید مداخلات اجتماعی و فرهنگی صورت بگیرد.
برای اینکه در جامعه زنان آسیب نبینند و برای حفظ حریم خانواده بیشتر خانوادهها باید آموزش ببینند.
آموزشهایی از طریق رسانههای گروهی، تلویزیون، رادیو و... باید صورت گیرد و این افراد باید متوجه شوند که چنین مسائلی چقدر میتواند هم در آینده خود و هم آینده فرزندان، آسیب جدی وارد کند.
ما گاهی اوقات علیرغم حس و نیت خود، با رفتارمان همسرمان را دلسرد میکنیم. چهار روش دلسرد کردن وجود دارد:/span>
1- سلطهگری زیرکانه
گاهی اوقات احساس میکنیم روش ما، بهترین روش و تنها راه موفقیت و تنها راه رسیدن به هدف است، در نتیجه برای آنکه کارها درست انجام شود، تصدی کارها را به عهده گرفته و پیشرفت همسرمان را نادیده میگیریم. در این حالت ، علیرغم این که حسن نیت داریم، عملاً زیرکانه سلطهگری میکنیم. این سلطهگری، همسر ما را دلسرد کرده و در او احساس طرد شدن ایجاد می کند.
2- ترساندن
وقتی انتظارات شما از همسرتان انتها ندارد، او نتیجه میگیرد که هر چقدر موفق شود هم نمیتواند به ملاکهای شما برسد. ترساندن مثل سلطه گری زیرکانه، احساس طرد شدن و دلسردی را در همسرتان دامن میزند. این روش گاهی اوقات موجب افسردگی و حتی طلاق میشود.
3- تصدیق نکردن پیشرفت
تصدیق نکردن پیشرفت یکدیگر، صورت دیگری از دلسردی زیرکانه است. سکوت باعث میشود همسرتان بازخورد لازم برای ادامه دادن تلاشهایش را نگیرد. این عمل نیز، در طرف مقابل احساس طرد شدگی ایجاد میکند.
4- حساسیت بیش از حد
اگر پیرو این فرض غلط باشید که «من وقتی کسی میشوم که از دیگران بیشتر باشم» هرگاه برتری خیالی شما به خطر بیفتد، دست به حمله میزنید. برای مثال، اگر همسرتان از سر و وضع و لباس مرد یا زن دیگری تعریف کند، از دستپخت او تعریف کند یا محبت و راحتی زن یا مرد دیگری را بستاید، اظهارات او را حمل بر تحقیر خودتان خواهید کرد و عصبانی میشوید. و بالاخره این حساسیت بیش از حد بر مشارکت و خطر پذیری در زندگی زناشویی تأثیر میگذارد. چنین زن و شوهرهایی، حرف یکدیگر را طور دیگری میشنوند و محتاط میشوند.