امروزه، اکثر بچهها قبل از رفتن به مدرسه اصلاً صبحانه نمیخورند، در عوض در زنگهای تفریح از انواع شکلات، کاکائو، چیپس و بیسکویت استفاده میکنند. در هنگام برگشت به خانه هم با آلوچه و لواشک، اشتهای خود را کور میکنند و جایی برای ناهار باقی نمیگذارند. به جای یک عصرانهی مغذی به خوردن شیرینیجات میپردازند و کمتر از میوه، شیر و لبنیات و انواع سبزیهای خام استفاده میکنند.
بعضی از بچهها به دلیل بوی شیر، آن را دوست ندارند و اصلاً از این نوشیدنی استفاده نمیکنند در حالی که میتوان به جای شیر، شیر موز، شیر کاکائو ( با کاکائوی کم ) و شیر هویج را به کودک داد. با این کار یک عادت بد به یک عادت خوب تبدیل میشود همچنین میتوان با استفاده از ذرت بو داده ( پاپ کورن ) و انواع کیکهای خانگی در کنار شیر یک عصرانهی کامل برای بچهها تهیه کرد.
مصرف فرآوردههای لبنی نظیر شیر و ماست در دوران کودکی به دلیل پروتئین و کلسیم فراوانی که دارند، نه تنها مانع از بروز پوکی استخوان در سنین سالمندی میشود بلکه میزان قد را نیز افزایش میدهد، زیرا در صورتی که فرد استعداد بلندی قد را از نظر ژنتیکی نیز داشته باشد، عواملی چون عدم تأمین ریز مغذیها و سیری زودرس ناشی از مصرف تنقلات مصنوعی در کوتاه قدی بسیار موثر است. با وجودی که روز به روز از شیوع بیماریهای عفونی کم میشود ولی بر شمار مبتلایان به بیماریهایی افزوده میشود که با نحوهی زندگی خصوصاً عادات روزانهی ما ارتباط دارند.
مصرف موز با شیر کم چرب، چاق نمیکند
یک متخصص متابولیسم انرژی و پروتئین تاکید کرد: برخی از افراد گمان میکنند مصرف موز با شیر موجب بروز چاقی میشود اما باید گفت موز میوهای است که چربی بسیار ناچیزی داشته و ضمن انرژی زایی خوبی که دارد موجب بروز چاقی در فرد نمیشود چون که کالری تولیدی ناشی از مصرف این میوه، در اثر فعالیت بدنی در مدت زمان کوتاهی سوخته و تبدیل به انرژی مصرفی میشود.
دکتر عزیز الله کمال زاده گفت: مصرف شیر با آب میوه های طبیعی و یا بعضی از انواع میوهها مثل موز و یا همراه با عسل و خرما تأثیری در کاهش جذب کلسیم شیر ندارد اما افراد باید توجه داشته باشند، شیرموزهایی که تنها با افزودن شکر و اسانس تهیه شده باشند نه تنها مفید نیستند بلکه مضر بوده و موجب بروز عوارضی مثل چاقی و دیابت میشوند.
نباید عسل همراه موم را به شیر داغ یا چای اضافه کرد زیرا موم عسل به دلیل این که جذب نمیشود، میتواند جذب ریزمغذیهای شیر به خصوص کلسیم را کاهش دهد
برخی از افراد گمان میکنند مصرف موز با شیر موجب بروز چاقی میشود اما باید گفت موز میوهای است که چربی بسیار ناچیزی داشته و یک موز با اندازه متوسط، حدود 100 کالری انرژی دارد و کربوهیدرات آن در حدود 22 تا 25 گرم است که از نوع مناسبی است و کالری تولیدی ناشی از مصرف این میوه، در اثر فعالیت بدنی و تحرک معمول، در مدت زمان کوتاهی سوخته و تبدیل به انرژی مصرفی میشود و باید گفت موز میوهای است که ضمن انرژیزایی خوبی که دارد موجب بروز چاقی در فرد نمیشود.
این متخصص متابولیسم انرژی و پروتئین خاطر نشان کرد: از طرفی یک موز با اندازه متوسط، حدود 2 گرم پروتئین همراه با ترکیب مناسب اسید آمینه و حدود 3 گرم فیبر دارد و تقریباً عاری از چربی، سدیم و بدون کلسترول است. به علاوه موز منبع خوبی از ویتامینهای C، A، ویتامینهای گروه B، پتاسیم، کلسیم و منیزیم است، پتاسیم موجب تسهیل رشد ماهیچهای و هم چنین سوخت و مصرف انرژی میشود.
کمالزاده یادآور شد: شیر کم چرب و موز هر دو دارای اندیس شاخص گلیسمیک نسبتاً پایینی هستند و موجب افزایش قند خون نمیشوند و لذا اگر موز با شیر کم چرب مصرف شود با توجه به ترکیب مناسب آنها، از نظر سلامتی برای افراد مفید است.
برای آنهایی که بو و طعم شیر را دوست ندارند
توصیه میکنیم شیر را با آبمیوههای مختلف یا پوره میوههای فصل، مثلاً به صورت شیر با سیب، شیر موز و یا شیر هویج میل کنند که این، هم عدم توانایی لاکتوز را تعدیل میکند؛ هم خوردن آن را راحتتر میکند.
اگر کسی از بوی شیر بدش میآید، میتواند از میوههای تازه و آبگیری آنها، آب میوه سالمی تهیه کند و با تلفیق آنها با شیر جوشیده و خنک، نوشیدنی ارزشمندی را فراهم کند؛ چرا که میوهها هم ارزش تغذیهای بسیاری دارند اما افزودن یک قاشق مرباخوری کاکائو تحمل بعضی از افراد را به لاکتوز شیر افزایش میدهد.
در ضمن، گاهی با تبدیل شیر به شیربرنج، میتوان عدم تحمل شیر ناشتا را تعدیل کرد.
آیا اضافه کردن مواد فوق به شیر در خواص آن خللی وارد نمیکند؟
خیر، به هیچ وجه! برای این که رژیم غذایی شما تنوع و تعادل داشته باشد و بدنتان نیازهای خودش را برطرف کند، باید از تمام گروههای غذایی استفاده کنید.
پروتئین مورد نیاز شما به دو صورت تأمین میشود: منابع حیوانی و گیاهی و البته ارزش بیولوژیکی اینها با مقایسهی نسبت اسیدهای آمینه که پروتئین را تشکیل میدهند، مشخص میشود. اگر بخواهیم ارزش پروتئینی بالاتر برود، بهتر است نوع حیوانی را با گیاهی تلفیق کنیم؛ مثالی از این موضوع، مصرف شیر با غلات و شیر با حبوبات و انواع مغزها مثل شیر پسته و شیر بادام است که همدیگر را تکمیل کرده و ارزش بیولوژیکی آنها را میافزاید.
مخلوطهای شیر یا بورانی با ماست، نه تنها ارزش پروتئینی آن را کم نمیکند، بلکه عاملی برای افزایش ارزش بیولوژیکی است.
شیر داغ را با عسل بخوریم؟
دکتر خدیجه رحمانی، متخصص تغذیه و رژیم درمانی و عضو هیأت علمی انستیتو تحقیقات تغذیه کشور و دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی درباره این سؤال که آیا مصرف شیر داغ و عسل به صورت همزمان باعث آزاد شدن ترکیبات سمی و سرطان زا میشود چنین پاسخ میدهند:
باید گفت تاکنون هیچ اثر سویی در زمینه مصرف عسل همراه شیر داغ دیده نشده و به اثبات نرسیده است بلکه کاملاً برعکس، مصرف این دو با هم آثار مثبتی بر سلامت ما دارند. به طور مثال، مصرف شیر با یک قاشق عسل میتواند باعث خواب بهتر شود.
مصرف شیر با آب میوههای طبیعی و یا بعضی از انواع میوهها مثل موز و یا همراه با عسل و خرما تأثیری در کاهش جذب کلسیم شیر ندارد اما افراد باید توجه داشته باشند، شیرموزهایی که تنها با افزودن شکر و اسانس تهیه شده باشند نه تنها مفید نیستند بلکه مضر بوده و موجب بروز عوارضی مثل چاقی و دیابت میشوند
جالب است بدانید که خواص ضد میکروبی شیر و عسل نیز بر اثر ترکیب آنها با هم افزایش مییابد و مصرف این ترکیب برای کسانی که در معرض عفونت قرار دارند، مفید است. ارزش تغذیهای شیر نیز با افزودن عسل به آن افزایش مییابد و برای کسانی که سوءتغذیه دارند، مصرف این نوشیدنی بسیار موثر خواهد بود.
البته با وجود خواص فراوان و نکات مثبتی که این شیرینکننده در مقایسه با قند و شکر دارد، توصیه میشود که در مصرفش زیادهروی نشود زیرا در این صورت نیز میتواند زمینههای چاقی و اضافه وزن را به بار آورد یعنی اگر عادت به خوردن مخلوط شیر و عسل در پایان روز دارید آن را حساب شده و در جهت تکمیل انرژی مورد نیاز روزانهتان مصرف کنید.
تنها مشکلی که وجود دارد این است که نباید عسل همراه موم را به شیر داغ یا چای اضافه کرد زیرا موم عسل به دلیل این که جذب نمیشود، میتواند جذب ریزمغذیهای شیر به خصوص کلسیم را کاهش دهد و این موضوع برخلاف هدف شما از خوردن شیر است.
در ضمن، نکته دیگر این که بهتر است قبل از یک سالگی به کودکان عسل ندهید زیرا احتمال بروز حساسیت در کودکان را افزایش میدهد.
شیر با خرما
مصرف یک تا دو لیوان شیر با یک تا دو عدد خرما در روز به شرطی که رژیم متعادلی داشته باشید نه تنها چاق کننده نیست بلکه مفید هم هست. شیر، کلسیم بدن شما را تأمین میکند و خرما حاوی آهن- پتاسیم- منیزیم ( برای عمل ماهیچههای ارادی لازم است )- گوگرد- مس- کلسیم و فسفر ( برای ساخت عضله و بافتهای عصبی لازم است ) را تأمین میکند.
ویتامینهای موجود در خرما شامل: ویتامین های B1 ،B2 ، A، بیوتین، اسید فولیک و ویتامینC است.
اما باید بدانید که مصرف زیاد هر ماده غذایی حتی شیر میتواند چاق کننده باشد برای لاغر شدن باید کالری کمتری از غذاها دریافت کنید.
بر خود نهیب میزنم: تو چه چیزی در هزار توی قلبت پنهان کردهاى؟
تو که به شیوه ابراهیم تمسک میجویی، امروز قربانىات بر آستان ربوبیت چیست؛ مال، مقام، فرزند؟
بنگر و با خودت محاسبه کن چه چیز دستان تو را به این دنیا بند زده است و تو را اینگونه لنگان و پای بسته واگذارده!
عید قربان، پیام آور ایثار و فداکاری، جشن رهایی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان، عید عبادت و بندگی و اطاعت شایسته از پروردگار توانا، عید پیروزی وظیفه و اوج تجلی روح ایثار عید نزدیک شدن دلهایی که به قرب الهی رسیده اند و روز ثبوت و اثبات عشق و تسلیم بر همگان مبارک باد.
ما گاهی اوقات علیرغم حس و نیت خود، با رفتارمان همسرمان را دلسرد میکنیم. چهار روش دلسرد کردن وجود دارد:/span>
1- سلطهگری زیرکانه
گاهی اوقات احساس میکنیم روش ما، بهترین روش و تنها راه موفقیت و تنها راه رسیدن به هدف است، در نتیجه برای آنکه کارها درست انجام شود، تصدی کارها را به عهده گرفته و پیشرفت همسرمان را نادیده میگیریم. در این حالت ، علیرغم این که حسن نیت داریم، عملاً زیرکانه سلطهگری میکنیم. این سلطهگری، همسر ما را دلسرد کرده و در او احساس طرد شدن ایجاد می کند.
2- ترساندن
وقتی انتظارات شما از همسرتان انتها ندارد، او نتیجه میگیرد که هر چقدر موفق شود هم نمیتواند به ملاکهای شما برسد. ترساندن مثل سلطه گری زیرکانه، احساس طرد شدن و دلسردی را در همسرتان دامن میزند. این روش گاهی اوقات موجب افسردگی و حتی طلاق میشود.
3- تصدیق نکردن پیشرفت
تصدیق نکردن پیشرفت یکدیگر، صورت دیگری از دلسردی زیرکانه است. سکوت باعث میشود همسرتان بازخورد لازم برای ادامه دادن تلاشهایش را نگیرد. این عمل نیز، در طرف مقابل احساس طرد شدگی ایجاد میکند.
4- حساسیت بیش از حد
اگر پیرو این فرض غلط باشید که «من وقتی کسی میشوم که از دیگران بیشتر باشم» هرگاه برتری خیالی شما به خطر بیفتد، دست به حمله میزنید. برای مثال، اگر همسرتان از سر و وضع و لباس مرد یا زن دیگری تعریف کند، از دستپخت او تعریف کند یا محبت و راحتی زن یا مرد دیگری را بستاید، اظهارات او را حمل بر تحقیر خودتان خواهید کرد و عصبانی میشوید. و بالاخره این حساسیت بیش از حد بر مشارکت و خطر پذیری در زندگی زناشویی تأثیر میگذارد. چنین زن و شوهرهایی، حرف یکدیگر را طور دیگری میشنوند و محتاط میشوند.
خیلی از این راهکارها فقط به طور موقتی اعتمادبهنفس شما را بالا میبرند اما باز هم باعث میشوند کارهایی انجام دهید که قبلاً حتی فکرش را هم نمیکردید و با انجام آنها اعتمادی عمیقتر نسبت به خودتان در وجودتان ایجاد میکنید.
چه چیزی درمورد خودتان هست که دوست دارید بهتر شود؟
بااینکه ممکن است علاقه نداشته باشیم در ملاء عام این مسئله را بپذیریم اما خیلی از ما دوست داریم اعتماد به نفسمان پیشرفت کند.
خوشبختانه نکات و راهکارهای عملی زیادی برای آن وجود دارد که اینجا به 24 مورد آن اشاره میکنیم.
سعی نکنید همه این 24 نکته را به طور همزمان به کار ببندید. هر بار چند مورد را انجام دهید تا ببینید کدامیک برای شما موثرتر است.
بعضی از آنها نیاز به تمرین بیشتر دارند. و به خاطر داشته باشید که همیشه انتخاب با خودتان است.
این خودتان هستید که تصمیم میگیرید اعتمادبهنفستان رشد کند یا پایین بیاید.
خیلی از این راهکارها فقط به طور موقتی اعتمادبهنفس شما را بالا میبرند اما باز هم باعث میشوند کارهایی انجام دهید که قبلاً حتی فکرش را هم نمیکردید و با انجام آنها اعتمادی عمیقتر نسبت به خودتان در وجودتان ایجاد میکنید.
1. از خودتان بپرسید: بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟
ترسیدن از اتفاقاتی که ممکن است بیفتد خیلی راحت است. وقتی واقعاً از خودتان بپرسید بدترین چیزی که ممکن است رخ دهد چیست، تصویری روشن از موقعیت پیدا میکنید، کمی از ترستان از بین میرود و میفهمید که نتایج احتمالی آن به آن اندازه که اول تصور میکردید ترسناک نیستند. با اینکار عواقب احتمالی را برای خودتان تعریف میکنید و همچنین متوجه میشوید که هر اتفاقی که بیفتد میتوانید آن را مدیریت کرده و از آن سربلند بیرون بیایید.
2. موسیقی نشاط بخش گوش دهید.
قبل از اینکه شب در مهمانی شرکت کنید، یا قبل از یک امتحان یا جلسه مهم، قبل از هر چیزی که ممکن است اعتمادبهنفستان را کمی سست کند، میتوانید از موسیقی بعنوان انگیزه برای تقویت روحیه استفاده کنید.
3. یک چیز جدید امتحان کنید.
وقتی پا را از منطقه آرامشتان بیرون میگذارید و چیزی را امتحان میکنید که قبلاً نکرده بودید، نه تنها خودتان را وارد یک چالش میکنید بلکه محدودههای خود و اعتمادتان به تواناییهای خود را گسترش میدهید. با امتحان کردن یک چیز تازه میتوانید از ترسهایتان کم کنید و زندگی با موانع و محدودیتهای کمتر داشته باشید.
4. برای انجام یک کار جدید نقشه بکشید و بعد آن را دنبال کنید.
این یکی از مهمترین و موثرترین راههای ایجاد اعتمادبهنفس دائم است. وقتی تصمیم میگیرید کاری انجام دهید و از آن عقب نمیکشید و آن را پیش میبرید، خودتان به خودتان ثابت میکنید و اینجاست که اعتمادبهنفستان بالا میرود.
5. از مدیتیشن استفاده کنید.
مدیتیشن راهی عالی برای از بین بردن افکار منفی و دست یافتن به افکار مثبت است.
6. ورزش کنید.
این مورد اثری عمیق بر اعتمادبهنفس دارد. ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما را بالا میبرد و موادشیمیایی مختلفی تولید میکند—مثل تستوسترون و اندورفین—که حالت مثبتتری به شما میدهد.
به نظر میرسد ورزش به طور اتوماتیکوار اعتمادبهنفس افراد را بالا میبرد و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر میدهد. علاوه بر آن فرم و شکل بهتری به اندام شما میدهد که راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبهنفس است.
7. با یک ترس روبهرو شوید.
این مورد اصلاً آسان نیست. اما پاداش خیلی خوبی به همراه دارد. اگر با یک ترس روبهرو شوید، اعتمادبهنفستان 10 قدم بالاتر میرود. و هربار که با یک ترس روبهرو میشوید آرام آرام متوجه میشوید که ضرب المثل قدیمی "از هیچ چیز به اندازه ترس نباید ترسید" فقط یک کلیشه توخالی است.
8. چیزی نو خلق کنید.
همه انسانها خلاق هستند. اما پس کودکی و نوجوانی این مسئله گاهی فراموش میشود. کشف دوباره خلاقیتهایتان راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبهنفستان است. خلق یک چیز جدید راهی عالی است اما همیشه هم آسان نیست. اما وقتی کارتان تمام شد نه تنها احساسی عالی نسبت به خودتان پیدا میکنید، بلکه بعضی اوقات قسمتهای جدیدی از خودتان که قبلاً میشناختید را دوباره کشف میکنید.
خلاق بودن راهی عالی برای شناختن خودتان و تواناییهای پنهانتان است.
9. تا زمانیکه اعتمادبهنفس پیدا نکردهاید وانمود کنید که دارید.
یک راه برای بیرون آمدن از محدودیتهایی که برای خودتان درست کردید این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ میگویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملاً عملی است. اگر احساس اعتماد نمیکنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و تواناییهایتان کاملاً مطمئنید و بنابر آن رفتار کنید. خیلی زود میبینید که احساس اعتمادبهنفس میکنید، اعتمادبهنفس واقعی.
10. از محیطتان استفاده کنید.
یک راه موثر برای تغییر خودتان این است که محیطتان را برحسب آن کسی که دوست دارید باشید تغییر دهید. اگر میخواهید اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشید، زندگینامههای افراد بااعتمادبهنفس را مطالعه کنید، موسیقی که گوش میدهید را از موسیقی های افسردهکننده به انرژیبخش تغییر دهید و سعی کنید با کسانی رفتوآمد کنید که اعتمادبهنفس بالایی دارند.
11. از قوه تخیلتان استفاده کنید.
ذهن شما ابزاری بسیار قدرتمند است. وقتی یاد بگیرید چطور از تخیلتان به طریقی مثبت استفاده کنید، میتوانید با کمک آن اعتمادبهنفستان را بالا ببرید. یک راه برای آن تجسمسازی است.
تصور کنید که جلسهای مهم پیش رو دارید. پیش خود تجسم کنید که چقدر همه چیز خوب پیش میرود—همه چیز را بشنوید و ببینید—و چقدر حس خوبی در آن جلسه دارید. خودتان را در حال لبخند زدن تجسم کنید که اوقات خوشی را میگذرانید. نتیجه مثبت و عالی جلسه را در ذهنتان مجسم کنید. بعد تجسم کنید که جلسه با نتیجه دلخواه شما به پایان رسیده است. این روش واقعاً موثر است و قبل از پا نهادن به جلسه روحیهای عالی به شما میدهد.
اگر برای اینکه خودتان را بااعتمادبهنفس تجسم کنید مشکل دارید، میتوانید کس دیگری را تقلید کنید. یک فرد بااعتمادبهنفس کنار خودتان پیدا کنید—مثلاً یک ورزشکار، هنرپیشه یا حتی یک از آشنایان—و از او تقلید کنید. ببینید چطور راه میرود، حرف میزند و حرکت میکند. بعد رفتارهای او را در تجسمسازیتان تقلید کنید.
12. از بدنتان استفاده کنید.
اگر پایتان را مدام عصبی تکان دهید، کمکم احساس اضطراب و نگرانی خواهید کرد. اگر ارامتر راه بروید، کمکم ریلکستر خواهید شد. برای اینکه اعتمادبهنفس بیشتری احساس کنید، از بدنتان استفاده کنید. به طریقی مطمئنتر راه بروید، بنشینید و بلند شوید. اگر نمیدانید چه باید بکنید از نکته بالا کمک بگیرید. از افراد دوروبرتان که اعتمادبهنفس خوبی دارند تقلید کنید.
13. ذهنتان را از خاطرات مثبت پُر کنید.
این یک عادت شایع است که قبل از اینکه بخواهید کار مهمی انجام دهید، شکستهای قبلی و تجربیات بد سابق همه ذهنتان را پر میکنند. این عادت را از بین ببرید و سعی کنید برای یک تا دو دقیقه هم که شده همیشه ذهنتان را از خاطرات مثبت، دستاوردهای مهم و تجربیات خوبتان پر کنید. ما معمولاً این کارهای مثبت را فراموش میکنیم و روی خاطرات بد و منفی تمرکز میکنیم. اما همه چیز به خودتان بستگی دارد.
و محصول انتخابتان عاملی است که سطح اعتمادبهنفستان را تعیین میکند.
14. به آینده فکر کنید.
یک راه عالی برای پیش رو قرار دادن همه چیز و تعیین اینکه اتفاقات روز چطور بر اعتمادبهنفس شما تاثیر بگذارد این است که نگاهی به آینده بیندازید. از خودتان بپرسید: آیا این مسئله در 5 سال آینده مسئله مهمی خواهد بود و یاد من خواهد ماند؟ این باعث میشود فقط درگیر اتفاقی که افتاده است نشوید. و معمولاً هم پاسخ به این سوال منفی است. با استفاده از این سوال، کنار آمدن با مشکلات روزمره آسانتر خواهد شد و میفهمید که بیشتر اتفاقات اتفاقاتی آنقدر کوچک هستند که نجای نگرانی ندارند.
15. درک کنید که گذشته مساوی حال نیست.
هر اتفاقی که سال پیش، ماه پیش یا حتی دیروز افتاده به معنی فردا، ماه آینده یا سال آینده نیست. شما آیندهتان را در زمان حال میسازید و میتوانید با خودتان تصمیم بگیرید که چقدر اجازه دهید اتفاقات گذشته بر آینده شما تاثیر بگذارند.
حتی اگر طی 10 سال گذشته اعتمادبهنفس خیلی پایینی داشتهاید، به این معنی نیست که قرار است همانطور بمانید. میتوانید تصمیم بگیرید که زندگی و آیندهتن را تغییر دهید. میتوانید افکار و خاطرات مربوط به گذشته را دور بریزید و به چیزهای جدیدی فکر کنید.
16. با خودتان مهربان باشید.
ممکن است با خودتان بدرفتاری کنید. درک کنید که هیچ نیازی به این کار نیست. حتی اگر تا امروز هم اینطور رفتار میکردهاید دیگر وقتش رسیده است که دست از آن بردارید. درعوض با خودتان مهربان باشید. هیچ اشکالی ندارد. بدرفتاری با خودتان هیچ دلیلی ندارد مگراینکه بخواهید خودتان را ناراحت کنید و دشمنانتان را شاد.
یک بخش مهم است مهربان بودن با خودتان این است که نقاط قوتتان را میفهمید و آنها را رشد میدهید.
این کار نه تنها به بهتر شدن مهارتهایتان کمک میکند بلکه اعتمادبهنفستان را هم بالا میبرد. یک بخش کوچکتر اما مهم دیگر این است که تحسینهای دیگران را بپذیرید. تشکر کردن برای تحسین و تمجید دیگران هیچ اشکالی ندارد. و بعد از هر تحسین حس خوبی به خودتان پیدا کنید.
17. یاد بگیرید که ذهنتان چطور کار میکند.
آدمها با هم فرق دارند اما مسئله مهمتر این است که نحوه کارکرد ذهن آنها شباهتهای زیادی با هم دارد.
چیزی که برای بقیه خوب عمل کرده ممکن است برای شما هم موثر باشد. وقتی با عملکرد ذهنتان بیشتر آشنا شوید میفهمید که در موقعیتهای مختلف چه واکنشی خواهد داشت. وقتی خودتان را بهتر بشناسید اعتمادبهنفستان بالاتر خواهد رفت.
18. مهارتهای اجتماعیتان را تقویت کنید.
روابط یکی از مهمترین قسمتهای زندگی ماست و تقویت مهارتهای اجتماعی یکی از مهمترین چیزهایی است که هر فردی باید یاد بگیرد. بهتر کردن نتایجی که در این زمینه میگیرید و به دست آوردن اطمینان بیشتر به مهارتهای اجتماعیتان اعتمادبهنفستان را به طور کلی بالا خواهد برد.
19. به جای اینکه به درون توجه کنید، به بیرون توجه کنید.
وقتی با دیگران رابطه برقرار میکنید و گاهیاوقات وقتی تنها هستید، بد نیست که توجه ذهنتان را به بیرون دهید تا به درون. مشکل توجه به درون این است که در بسیاری از موقعیتها باعث میشود به ظاهرتان، اینکه چه گفتهاید و دیگران چه گفتهاند فکر کنید. تمرکز به بیرون درکنار اینکه به بالا بردن اعتمادبهنفستان کمک میکند، راهی عالی برای تقویت مهارتهای مردمی و اجتماعیتان هم هست.
20. اطرافیانتان را از افراد مثبتاندیش انتخاب کنید.
افرادیکه با آنها نشست و برخاست میکنید میتوانند موجب شادی یا ناراحتی شما شوند. ازآنجا که ما زمان زیادی را با مردم سپری میکنیم، خیلی مهم است که کنار افراد مثبت—یا حداقل به طرزی منطقی خنثی-- باشیم. بودن یک یا دو نفر منفیباف میتواند تاثیر شگرفی بر شما بگذارد و روز به روز روحیهتان را خرابتر کند.
21. اطلاعات، تاثیرات و احساسات مثبت جذب کنید.
بیشتر اخبار و حوادث جامعه تصویری منفی از دنیا و خودتان به شما میدهد. اطلاعاتی که دوروبرتان است هم درست مثل افراد دوروبرتان میتوانند تاثیر شگرفی بر شما داشته باشند. خودتان انتخاب کنید که دوست داری چه ببینید، بشنوید و بخوانید. فقط چیزهایی را انتخاب کنید که برایتان فایدهبخش باشند.
22. مثبت بیندیشید.
اینکه سعی کنید دنیا و زندگیتان را از دریچهای مثبت نگاه کنید کمی سخت است و زمان میبرد. مخصوصاً اگر سالهای زیادی را با تفکر منفی زندگی کرده باشید.
23. خودتان را با خودتان مقایسه کنید، نه با دیگران.
این درد نالازم زیادی را از زندگیتان بیرون میکند. مسئله اینحاست که اگر از یک نفر بگذرید، کس دیگری را میبینید که از شما موفقتر باشد. و حس برنده بودن موقتیتان دوباره به احساس ترس و اضطراب تبدیل خواهد شد. پس سعی کنید فقط روی خودتان تمرکز کنید، نه آدمهای دور و برتان و مهم نباشد که دیگران تا چه اندازه موفق هستند. خودتان را با خودتان مقایسه کنید. پیشرفت کنید و رشد خودتان را بررسی کنید و خواهید دید که شادتر، موفقتر و بااعتمادبهنفستر زندگی خواهید کرد.
24. شکست را دوباره تعریف کنید.
اینکه چطور به شکست نگاه کنید تعیین میکند که قبل یا بعد از هر شکست چه اندازه اعتمادبهنفستان پایین بیاید. تعریفی از شکست که با آن بزرگ شدهایم ممکن است بهترین معنای آن نباشد. اگر به موفقترین آدمها نگاهی بیندازید خیلی زود متوجه میشوید که واکنش متفاوتی به شکست دارند که با واکنش آدمهای عادی فرق میکند.
آنها شکست یا طردشدگی را آنقدرها جدی نمیگیرند. آنها میدانند که اگر شکست بخورند آخر زندگی نیست. برعکس سعی میکنند وقتی به هر شکست نگاه میکنند قسمتهای خوب آن را ببینند: اینکه طور میتوانند از آن درس بگیرند تا برای دفعه بعدی بهتر شوند.
آنها میدانند که اگر اولین تلاش کاریشان با شکست مواجه شود برای مدتی احساس خیلی بدی دارد اما در طولانیمدت هیچ اشکالی متوجه آنها نیست. آنها از آن درس میگیرند و دوباره امتحان میکنند. اگر کسی آنها را طرد کند آیا دست برمیدارند؟ مطمئناً نه. آنها میدانند که هفته بعد یا هفته بعد از آن ممکن است کس دیگری را پیدا کنند که باز برای آنها جذاب باشد.
آنها میدانند که آدمهای خوب زیادی هستند. فرصتهای شغلی خوب زیادی وجود دارد. اما این را هم یاد گرفتهاند که برای موفق شدن در هر چیزی باید حداقل 5، 10 یا 20 مرتبه شکست بخورید.
شما روی مهارتهایتان کار کردهاید تا آنها را تقویت کنید. به شکست یا طردشدن بعنوان چیزی منفی که اگر اتفاق بیفتد زندگیتان تمام خواهد شد نگاه نکنید. شکست را دوباره در ذهنتان تعریف کنید و تاثیر احساسی منفی آن را کمتر کنید. به شکست بعنوان بازخورد روی نقطهای از شما که نیاز به تقویت شدن دارد نگاه کنید. به توصیهای که شکست برایتان دارد گوش دهید و مطمئن باشید که پیشرفت میکنید. و با تعریف کرن دوباره شکست برای خودتان دیگر سطح اعتمادبهنفستان هربار که شکست میخورید افت نمیکند.
۱- برای او پیام های محبت آمیز بفرستید. به تلفن همراه او پیامی صمیمانه بفرستید. مطمئن باشید که این کار هم شیرین و هم جالب است.
۲- یکی از کارهای مشکل او را انجام دهید. یکی از کارهای روزمره که او رغبتی به انجام آن ندارد، مانند چیدن علف های هرز، را انتخاب و برای او انجام دهید و لحظه ای را که او از انجام گرفتن آن توسط شما احساس راحتی می کند، نظاره گر باشید.
۳- با هم یک کار سرگرم کننده انجام دهید. یک سرگرمی مانند حل جدول، تکمیل پروژه ای برای بهتر کردن محیط خانه، یا فروش اجناس غیرقابل مصرف منزل که می تواند شما را به هم نزدیک کند را انتخاب و در انجام آن با یکدیگر مشارکت کنید.
۴- با هم بازی کنید. با انجام بازی هایی نظیر شطرنج، لحظات خوبی را ایجاد کنید. فقط به یاد داشته باشید که اگر شما را شکست داد، با او درگیر نشده و تنها لبخند بزنید.
۵- حس قدردانی خود را ابراز کنید. وقتی همسرتان سخت کار می کند یا برایتان کاری انجام می دهد، بگذارید بداند که شما قدردان زحمات او هستید.
۶- خانه را تبدیل به پناهگاهی برای او کنید. خانه را محل امنی برای همسرتان کنید تا بتواند از استرس های زندگی رهایی یابد. تمام تلاش خود را برای ساختن محیطی مطلوب در خانه، بنمایید.
۷- به کارهای عجیب و غریب او بخندید. اجازه ندهید کارهای کوچکی که همسرتان انجام می دهد، اعصاب شما را درهم بریزد. اگر درباره آن بیندیشید، ممکن است برخی از آنها شما را بیشتر به همسرتان جذب کند. اگر او این کارها را انجام داده فقط می خواسته که تکراری عمل نکند.
۸- برای او دعا کنید. از خداوند بخواهید که در درست انجام دادن همه کارها، او را یاری کند. همچنین گاهی اجازه دهید همسرتان این دعا را بشنود. این کار سبب می شود تا او دریابد که وقتی او قادر به انجام کاری نیست، شما از شخصی توانا برایش درخواست کمک می کنید.
۹- قبل از دور انداختن چیزی هماهنگ کنید. اگر همسرتان وسایلی دارد که به نظر شما غیرقابل استفاده است، پیش از آن که مطمئن نشده اید که به آن احتیاجی ندارد، آن را دور نیندازید.
۱۰- قبل از نظافت هماهنگ کنید. پیش از جابه جایی یا مرتب کردن وسایل روی میز کار همسرتان، از او اجازه بگیرید. شاید او وسایلی را طوری قرار داده که دسترسی به آنها برایش راحت تر است و ممکن است در صورت جابه جا کردن آنها، برای او بی نظمی به وجود آید.
۱۱- با هم به پیاده روی یا گردش بروید. بگذارید طبیعت خلق و خوی شما را برای دوست داشتن تنظیم کند. صحبت کنید، گوش دهید.
۱۲- انتظار نداشته باشید آنچه را در ذهنتان می گذرد را بخواند. اگر موضوعی هست که می خواهید همسرتان بداند، به او بگویید، از او انتظار نداشته باشید که از افکار و احتیاجاتتان باخبر باشد.
۱۳- با هم بخندید. دوران بزرگسالی خود را برای لحظاتی فراموش کنید و با هم کارهای بچه گانه و شادی آور انجام دهید. همچنین، اگر کار اشتباهی انجام شد، سعی کنید با شوخی و خنده از آن بگذرید. این کار سبب کاهش استرس در آن شرایط خواهد شد.
۱۴- از جاسوسی کردن بپرهیزید. از مخفیانه زیر نظر گرفتن و بررسی همسرتان دوری کنید. اگر می خواهید چیزی را بدانید، بدون رودربایستی از او سؤال کنید.
۱۵- کارت پستال های عاشقانه به او بدهید. منتظر یک مناسبت خاص نباشید تا به او هدیه ای بدهید. عاشقانه ترین کارتی که می توانید را پیدا کنید و در ماشین او بگذارید. فراموش نکنید که پیام عاشقانه خود را هم در آن بنویسید.
۱۶- خوراکی های مورد علاقه او را تهیه کنید. شکلات یا هر خوراکی دیگری که او دوست دارد را بخرید و در کنار ظرف غذای او با یک جمله زیبا بسته بندی کنید.
۱۷- درباره آینده گفت وگو کنید. آینده خیلی هم از آنچه که به نظر می رسد دور نیست. درباره جاهایی که دوست دارید وقتی ۵۰ سال از ازدواجتان گذشت بروید، با هم حرف بزنید و سعی کنید تا آن رویاها به واقعیت تبدیل شوند.
۱۸- شک و تردیدها را روشن کنید. اگر همسرتان گفتار یا رفتاری مشکوک داشت، زود نتیجه گیری نکنید. به او فرصت دهید تا پیش از آن که شما قضاوت کنید، آن را توضیح دهد.
۱۹- بگذارید او مرد خانه باشد. اگر چه این مسئله هر روز کمتر در نظر گرفته می شود، اما هنوز هم مفید است. اما این بدان معنا نیست که چون فقط همسرتان خانه را اداره می کند و چرخ زندگی را می چرخاند، شما نباید حق انتخاب داشته باشید. این یعنی او رئیس تیم است.
۲۰- بگویید “معذرت می خواهم “. اگر چه شرایطی وجود دارد که ممکن است شما نخواهید بپذیرید که اشتباه می کنید. شاید حرف آزاردهنده ای گفته باشید یا کار بی اهمیتی انجام داده باشید. هیچ گاه برای اظهار تأسف و عذرخواهی از همسرتان غرور نداشته باشید.
۲۱- به قول های خود عمل کنید. اگر به همسرتان قول انجام کاری را داده اید، باید تا پایان آن را دنبال کنید.
۲۲- گذشته ها، گذشته! چنانچه همسرتان با رفتار یا گفتارش باعث آزردگی شما شده است، او را ببخشید. هرگاه اختلافی به وجود آمد، گذشته ها را به رخ او نکشید، به خصوص اگر اظهار پشیمانی کرده بود.
۲۳- صادق باشید. چیزی را از همسرتان مخفی نکنید. روراست و شفاف باشید. این مورد به درستکاری بیشتر شما کمک خواهد کرد.
۲۴- در برابر دوستانش به او افتخار کنید. مردها به طور ذاتی روی بالا بردن خود حساب می کنند. گاهی اوقات به منظور دلگرمی دادن به او بگذارید تعریف های شما را در مورد رفتارها و کردارهای خوبش بشنود.
۲۵- ماشینش را به کارواش ببرید. او را با شستن و تمیز کردن ماشینش غافلگیر کنید. اگر نمی توانید خودتان کار را برعهده بگیرید، آن را به یک متخصص بسپارید.
۲۶- عکس او را در صفحه کامپیوتر قرار دهید. با قرار دادن عکس او بر پس زمینه کامپیوتر خود، اجازه دهید او بداند که هنوز هم مردی خوش تیپ است.
۲۷- با هم عبادت کنید. زوجی که با هم نماز می خوانند، با یکدیگر می مانند. اینها لحظاتی لطیف و خاص هستند که بین هر دو شما به یک میزان تقسیم شده و به یک اندازه اهمیت دارد.
۲۸- غذایتان را زیر نور شمع بخورید. غذای مورد علاقه او را بپزید و شمعها را روشن کنید. زمانی را به تمرکز و توجه به یکدیگر و نگاه کردن در چشمان هم اختصاص دهید.
۲۹- در مقابل دیگران با او مخالفت نکنید. این کار سبب شرمنده شدن او خواهد شد و باعث می شود تا احترام دیگران نسبت به او از بین برود. درنظر داشتن این نکته به خصوص اگر دارای فرزند هستید، بسیار اهمیت دارد.
۳۰- در برابر دیگران او را مورد انتقاد قرار ندهید. اگر حس می کنید همسرتان نیاز به کمی انتقاد سازنده دارد، به هیچ وجه آن را مطرح نکنید مگر خصوصی و با لحنی دوستانه مورد انتقاد قرار گرفتن در جمع، سبب پایین آمدن عزت نفس و جریحه دار شدن احساسات می گردد.
۳۱- از او حمایت کنید. به دیگران اجازه ندهید به همسرتان بی احترامی کنند. حتی نظریه ای کنایه آمیز می تواند آزار دهنده باشد. از او دفاع کنید. نگذارید شخصی، مهم ترین و با ارزش ترین فرد زندگیتان را به زمین بزند.
۳۲- خودتان را دوست بدارید. خیلی وقتها ما به عنوان یک زن، به خاطر سستی خودمان، جلوی شوهرانمان را می گیریم. یاد بگیرید که آنها را آزاد بگذارید. موضوعاتی که شما را نگران می کنند، اغلب حتی آنها را آزار هم نمی دهند. آنچه آنها را اذیت می کند، زمانی است که ما مانع آنها می شویم. به یاد داشته باشید، گرچه ممکن است عجیب به نظر برسد، اما وقتی خودتان را دوست نداشته باشید نمی توانید واقعا شخص دیگری را دوست بدارید.
۳۳- هنگام بیماری مراقبش باشید. مردها نازپروردگی را دوست دارند، بخصوص هنگامی که بیمارند. همه چیز را برای او فراهم کنید و سوپ مخصوصی هم برایش بپزید.
۳۴- در چشمان او بنگرید. زمانی که همسرتان با شما صحبت می کند، مستقیم به چشمان او نگاه کنید. نه تنها این کار نشانگر این است که شما به آنچه او می گوید علاقه مندید، بلکه چیزی در نگاه کردن در چشمان او وجود دارد که به شما والایی خواهد داد.
۳۵- عکسهای عروسی تان را قاب کنید. پس از این که مدتی از ازدواجتان گذشت، عکسهای عروسی تان را مخفی نکنید. بلکه آنها را در قاب عکس بگذارید. این کار یادآوری خواهد کرد که چگونه در ابتدا عاشق هم شدید و چقدر این عشق افزایش یافته است.
روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند.
جواب داد:
اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =1000
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند
و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.
خودتان قضاوت کنید ...
سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند.
یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.
یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد.
وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:
«من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد:
«بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.»
سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:
« در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.»
نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:
« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.»
نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:«نه، چیزی لازم ندارم.»
هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد.
حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.
کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:
«مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟»
در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست.
وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است.
کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.
نجار گفت:«دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم.»
تا به حال واسه چند نفر پل ساختیم؟!!!
خانمها: برای همسر خود جاذبه داشته باشیدزمانی که رابطه شما با همسرتان قدری پایدارتر میشود، و زندگی مشترکتان را در کنار یکدیگر شروع میکنید با مشاهده ی کارهای رمانتیک از جانب شوهرتان واقعاً هیجان زده میشوید، آیا اینطور نیست؟ ممکن است همسرتان در قبال شما کارهای رمانتیک بسیار زیادی را انجام دهد؛ به عنوان مثال برایتان گل هدیه بیاورد، یک جعبه شکلات برایتان بخرد و در یک شام رویایی برایتان شمع روشن کند. همه ی این عوامل دست به دست هم میدهند تا شما را بیش از پیش دوست داشته باشید. خوب درست است؛ اما چه اتفاقی میافتد زمانیکه همه این سورپرایزها بعد از مدت زمانی نزدیک به یک سال فروکش میکند؟ آقا خسته از سر کار به خانه باز میگردد و فوراً به خواب میرود. اصلاً متوجه نیست که شما هم وجود دارید! اما این مطلب میتواند یک پیام هشدار به شما باشد که بیش از پیش در کارهای شخصی خودتان غوطه ور نشوید. این زمان موقعی است که شما باید با کارهایی که انجام میدهید، جذابیت خود را بیش از پیش افزایش دهید.
1- قدردان خود باشید
صبح وقتی که از خواب بلند میشوید، از اضافه وزن در بدنتان شکایت نکنید. پیش از اینکه فعالیتهای روزانه خود را شروع کنید، روبروی آینه بروید، به خودتان نگاهی بیندازید، و بگویید: "چقدر زیبا و جذابی!"
آنقدر این کلمه را تکرار کنید تا به آرامش و راحتی دست پیدا کنید.
2- از او بخواهید تا برایتان برقصد
خوب شاید نوبت به آن رسیده باشد که شما او را سورپرایز کنید. اتاق نشیمن خود را تبدیل به صحنه رقص کنید، نور را کاهش دهید و یک آهنگ ملایم بگذارید. از همسرتان بخواهید تا با شما برقصد، امکان ندارد او درخواست شما را نپذیرد به خصوص اگر لباس زیبایی بر تن کرده باشید.
3- دکوراسیون اتاق خواب را تغییر دهید
شما میتوانید با تغییراتی کوچکی در اتاق خواب فضای آن را تغییر دهید. به عنوان مثال میتوانید شمعهای معطر روشن کنید و یا از روتختیهای قرمز رنگ استفاده کنید.
4- لباس جذاب بپوشید
یکی از زیباترین لباسهایی را که دارید انتخاب کنید و یک دقیقه قبل از اینکه همسرتان عازم رفتن به محل کارش شود، در مورد رنگ لباس و اینکه در بدنتان چگونه ایستاده، توضیح دهید. من به شما قول میدهم که او به محض تمام شدن کارهایش به سرعت به خانه باز خواهد گشت.
5- بدن خود را معطر نگه دارید
بوی بدن یکی از پر کشش ترین جاذبهها است که میتواند همسرتان را به سوی شما جذب کند. شما باید در تمام مواقع خودتان را تمیز و کاملاً سرحال نگه دارید. فراموش نکنید به طور مرتب دوش بگیرید و از خوشبو کنندهها استفاده کنید. میتوانید از خوشبو کنندههای تند استفاده کنید. این امر بیش از پیش همسرتان را هیجان زده خواهد کرد.
6- او را صمیمانه نوازش کنید و پیامهای خاص برایش بفرستید
باید بپذیریم که آقایان عاشق توجه هستند. این به آن خاطر است که احساس میکنند که یک نوازش صمیمانه که نشات گرفته از احساست باشد به آن معناست که شما دوستشان میدارید. به همین دلیل زمانیکه همسرتان در حال استراحت کردن روی مبل راحتی است، به او نزدیک شوید و دستتان را در موهایش بکشید. همچنین میتوانید او را ماساژ دهید تا بیش از پیش به آرامش برسد.
7- همچنان خود را جذاب نگه دارید
موهایتان را همیشه مرتب نگه دارید و بوی بد دهانتان را نیز از بین برید؛ چراکه این موارد موجب میشوند تا او از شما دور شود. شما باید به خوبی از بدن خود مراقبت کنید و ظاهر خود را در تمام موارد آراسته نگه دارید. اگر همیشه بدون آرایش هستید، بد نیست که هراز چند گاهی با یک آرایش ملایم اما در عین حال جذاب او را غافلگیر کنید.
8- او را به خیال و رویا ببرید
هیچ چیز بدی در مورد اوهام و رویا وجود ندارد. میتوانید خیال پردازی کنید و از او بخواهید تا رویاهای شما را تبدیل به واقعیت کند. اگر او با درخواست شما موافق است، پس دیگر منتظر چه هستید؟
نکته:
تناسب اندام سبب افزایش جاذبه است
این یک حقیقت است که یک بدن متناسب و سالم، جاذبه بسیار بالایی دارد. البته منظور ما این نیست که باید ماهیچههای بزرگی در بدن خود پرورش دهید و خودتان را تبدیل به یک بدنساز کنید. زمانی که تناسب اندام داشته باشید، اعتماد به نفستان افزایش پیدا کرده، بدنتان راست میایستد و زیباتر راه میروید. زمانی که احساس کنید قوی، سالم و جذاب هستید، بهتر راه میروید و مردم هم متوجه این جذابیت و زیبایی شما خواهند شد.
اگر میخواهید که از اندامی جذاب و متناسب برخوردار شوید، باید در برنامه روزانه خود قدری حرکات بدنسازی و نرمشهای ایروبیک را بگنجانید. همچنین باید نگرش خود را نسبت به غذاهایی که میخورید نیز تغییر دهید. غذا مانند سوخت بدن است و همه افراد باید غذا بخورند؛ اما هدف اصلی این است که افراد یاد بگیرند چگونه میتوانند بدون حذف وعدههای غذایی به درستی غذا بخورند.
به طور معمول خوب است که افراد هفته ای 5 مرتبه و هر بار به مدت 30 دقیقهفعالیتهای ایروبیک و هوازی را انجام دهند. در کنار حرکات ایروبیک بد نیست به مدت 20 دقیقه نیز از نرمشهای قدرتی بهره بگیرید و استقامت بدن خود را افزایش دهید.
به هر حال اگر در برنامه زندگی خود آداب صحیح غذا خوردن را یاد بگیرید، میتوانید همواره بدن خود را در حالت تعادل نگه دارید. اگر از شکلات و سیب زمنی سرخ کرده پرهیز کنید، بدن شما به این شیوه زندگی عادت کرده و دیگر نیاز به خوردن آنها را در خود احساس نخواهید کرد. گهگاه میتوانید تغییرات کوچکی را نیز در رژیم غذایی خود ایجاد نمایید. با اضافه کردن میوه به رژیم غذایی خود میتوانید میان وعدههای شیرین را حذف کنید. بعد سبزیجات را نیز به آن اضافه کنید و میزان وعدههای غذایی را تا حد امکان کاهش دهید. باید حد معینی را برای هر وعده غذایی در نظر بگیرید. ممکن است به خوردن عادت کرده باشیم و به همین دلیل ممکن است که نتوانیم تشخیص دهیم یک وعده معمولی چه میزانی است.
به خاطر داشته باشید که یک بدن متناسب و سالم، خیلی جذاب تر است و برای اینکه بتوانید از نظر فیزیکی به تناسب برسید، باید چربیهای بدن خود را از بین برده، جریان خون را در بدن خود به گردش بیندازید و حرکات استقامتی، و هوازی (ایروبیک) انجام داده و از رژیم غذایی سالمی استفاده کنید.
انگور خشک شده که همه به نام کشمش می شناسند، قرن ها پیش به وجود آمده است. کشمش در ایران و مصر در 2000 سال قبل از میلاد، تولید شده بود.
آنچه می خوانید قسمتی از خواص کشمش میباشد:
1. کشمش، میوه خشک مغذی است و مانند دیگر خشکبارها در تمام سال یافت می شود. یک غذای پر انرژی، کم چرب و کم سدیم می باشد. بنابراین برای افرادی که رژیم های کم سدیم را باید رعایت کنند، خوردن کشمش بسیار مفید می باشد.
2. کشمش دارای خاصیت آنتی اکسیدانی می باشد و از تخریب سلولی جلوگیری می کند.
3. کشمش برای سلامت استخوان ها و جلوگیری از پوکی استخوان نقش مهمی را بر عهده دارد، به همین دلیل مصرف آن برای زنان قبل از یائسگی بسیار مفید است..
4. منبع خوب ویتامین D و هورمون استروژن می باشد.
5. کشمش با وجودی که شیرین و چسبناک می باشد، بر دندان اثر مخربی ندارد و باعث خرابی دندان نمی شود، حتی می توان گفت این میوه خشک از فساد دندان جلوگیری می کند. کشمش برای سلامت دندان و لثه بسیار مفید می باشد.
6. کشمش منبع خوب ویتامین ها و عناصر مغذی بدن می باشد. عناصر و ویتامین هایی همچون آهن، پتاسیم، کلسیم و ویتامین B در کشمش موجود است.
7. کشمش محتوی مقدار زیادی آهن می باشد. 600 گرم کشمش، 90 درصد آهن مورد نیاز روزانه بدن را تأمین می کند. 100 گرم کشمش در حدود 88/1میلی گرم آهن دارد، در حالیکه 100 گرم گوشت گاو بین 4-2 میلی گرم آهن دارد.
8. کشمش، منبع خوب فیبر، آنتی اکسیدان و همچنین منبع خوب انرژی می باشد.
9. فیبر باعث جلوگیری از سرطان کولون، کمک در جلوگیری از رشد غیر معمول سلول ها، بیماری ها و همچنین کنترل قند خون را می شود.
10. کشمش را به گوشت اضافه کنید تا مقدار چربی غذا را کم کند و مقدار فیبر و آهن را افزایش و مقدار سدیم را کاهش دهد.
11. آنتی اکسیدان از پیری و بیماری های حاصله از آن می کاهد.
12. کشمش از سرطان جلوگیری می کند.
13. کشمش میزان LDL یا کلسترول بد را در خون کم می کند و باعث کاهش بیماری قلبی می گردد.
14. اگر به مدت 4 هفته هر روز کشمش مصرف کنید، آنتی اکسیدان در خون افزایش و کلسترول بد( LDL) کاهش می یابد.
15. کشمش موجب کاهش استرس می گردد.
16. این میوه خشک باعث عملکرد صحیح رگ های بدن می شود.
17. کشمش برای درمان بی نظمی معده و یبوست مصرف می شود. برای جلوگیری از این ناخوشی ها می توانید، 6-5 عدد کشمش را خیس کنید و بعد از چند ساعت، آب آن را بنوشید.
18. تحقیقات نشان داده است که ورزشکارانی که قبل و در حین ورزش، حدود یک فنجان کشمش مصرف می کنند، بهتر از بقیه سلول های بدن را از آسیب حفظ می کنند.
19. کشمش به علت داشتن قند فروکتوز، دارای خاصیت مصرف سریع انرژی و کاهش وزن نیز می باشد.
20. کشمش مانند هویج، برای سلامتی چشم نیز خوب است..
21. کشمش باعث تقویت اعصاب می شود.
22. کشمش، سستی و رخوت را از بدن دور می کند.
23. با خوردن کشمش، غضب را از خود دور کنید.
24. کشمش موجب از بین رفتن آب اضافی بدن می گردد.
25. کشمش، دهان را خوشبو می کند.
26. کشمش، اسپاسم یا گرفتگی عضلانی را کم می کند.
نوشیدن آب سیب داروی موثری برای درمان سرماخوردگی و گرفتگی صدا و سرفه است.
این روزها سیب در بازار فراوان است ، بد نیست تا فرصت هست از خوردن آن غافل نشویم.
سیب یک میوه قلیایی و تمیزکننده بدن است و به علت دارا بودن پکتین زیاد آب اضافی بدن را خارج میکند. اگر روده تنبلی دارید سیب را روی آتش ملایمی بپزید و آن را میل کنید البته حتما از ظرف لعابی یا تفلون استفاده کنید زیرا به این طریق پکتین و ویتامینهای آن حفظ میشود.
شربت سیب بهترین دارو برای درمان سرفه و گرفتگی صداست. برای تهیه شربت سیب یک کیلو سیب را شسته و با پوست قطعه قطعه کنید و در یک لیتر آب بپزید سپس آن را با پارچه نازکی صاف کنید و چند حبه قند به آن اضافه کنید و دوباره روی آتش ملایم قرار دهید تا قوام بیاید و آن را از روی آتش بردارید. روزی سه تا چهار فنجان از این شربت بنوشید.
سیب میوهای کلسیمدار است که به جذب کلسیم نیز کمک میکند.
این میوه خستگی مفرط بدن را از بین میبرد و دمکرده برگ آن ادرارآور و درمانکننده التهاب کلیه و مثانه است.
نوشیدن آب سیب داروی موثری برای درمان سرماخوردگی و گرفتگی صدا و سرفه است.
این میوه مقوی کبد و اشتهاآور است و برای درمان تنگی نفس بسیار مفید است. خوردن سیب حتی برای آنهایی که بیماری قند دارند مفید است چون قند خون را بالا نمیبرد.
پوست سیب را مانند چایی دم کنید و بیاشامید. این چایی بهترین دوست کلیه است.
آب سیب را با آبمیوهگیری در منزل تهیه کنید و فورا آن را بنوشید زیرا در اثر ماندن آنزیمهای خود را از دست میدهد.
مراقب باشید دانههای سیب را نخورید زیرا دارای سیانید بوده و مصرف زیاد آن ایجاد مسمومیت میکند.
1. غیبت و دخالت در امور خصوصی دیگران
یکی از سوژه های اصلی محاورات که به شدت بین مردم مرسوم شده است عمل زشت غیبت می باشد.
این روزها زمانی که افراد همدیگر را ملاقات می کنند و یا در میهمانی ها حاضر میشوند عملاً حرفی جز غیبت کردن در مورد دیگران ندارند و با هیجان کامل به این کار مبادرت می کنند. برخی هم به خود اجازه میدهند در حریم خصوصی ترین مسائل دیگران وارد شوند و به امر و نهی و دخالتهای بی مورد بپردازند.
2. عدم رعایت حق عابرین پیاده
در اکثر نقاط دنیا دیدن یک عابر پیاده در خیابان به معنای فرمان ایست و احتیاط برای راننده مقابل است در صورتیکه در ایران برخی رانندگان به محض دیدن عابر پیاده سرعت خود را بیشتر نموده و بدون لحاظ کردن مسائل ایمنی و حق تقدم با بی رحمی تمام و با ایجاد رعب و وحشت برای عابرین پیاده به مسیر خود ادامه میدهند.
3. حفظ نشانه های نو بودن کالا
همسایه تان اتومبیلی نو خریداری کرده اما بعد از سپری شدن یک هفته هنوز برچسب شماره اولیه که بصورت تکه کاغذی روی شیشه جلو چسبیده است را جدا نکرده و حتی فومهایی که بصورت ضربه گیر در اطراف دربهای ماشین نصب شده است کماکان وجود دارند. دوستتان نیز بعد از گذشت یک هفته هنوز برچسب روی نمایشگر گوشی موبایل جدیدش را جدا نکرده!
4. تنبلی و از زیر کار در رفتن
متوسط ساعت مفید کار در ایران کمتر از یک ساعت و سی دقیقه میباشد که دلیل آن نبودن فرهنگ کار، فقدان انگیزه، تنبلی و بی مسئولیتی افراد است. این امر باعث نارضایتی ارباب رجوع، پایین آمدن کارایی و بهره وری و در کل کاهش پیشرفت ملی خواهد شد. در اغلب شرکتها، ادارات و سازمانها اینگونه باب شده که کسی زرنگ و باذکاوت است که تا حد امکان از انجام مسئولیتهایش شانه خالی کند و کم کاری را استراتژی اصلیش بداند و در عین حال حقوق و مزایایش را بصورت تمام و کمال دریافت نماید. کارمندان هیچ تلاشی در راستای بالابردن کیفیت و راندمان شرکت انجام نداده و در عین حال انتظار بالا رفتن درآمد خود را دارند. به ارباب رجوع کمتر احترام گذارده میشود و طلبکارانه با وی برخورد میشود.
5. تجمل گرایی و مصرفی شدن
امروزه شاهد آن هستیم که جامعه با سرعتی باور نکردنی به سوی مصرفی شدن در حال حرکت است.
افراد بجای سرمایه گذاری پول خود در مکان مناسب و برای تولید بیشتر و اشتغال زایی ملی، ترجیح میدهند با خرید اتومبیلهای گران و کالاهای لوکس مصرفی ظاهری معقول کسب نموده و اعتبار خود را در بین اطرافیانشان بالا ببرند. چشم و هم چشمی های فراوان، گرفتار وامها و قرضهای سنگین شدن و استرس از جمله پیامدهای این مسئله است. اکثر مردم خوشبختی را در تجملات و برتری مالی می دانند و بین نیازها و خواسته هایشان تمایزی قائل نمی شوند. مسابقات و رالی خرید امری ناپسند ولی متداول در جامعه ایرانی است.
6. فقدان فرهنگ تشکر و احترام
از کوچه و خیابان گرفته تا دانشگاه و محل کار و اماکن عمومی، کمتر شاهد شنیده شدن جملاتی مانند "از لطف شما ممنونم"، "خواهش میکنم"، "اختیار دارید"، "تمنا می کنم"، "بفرمایید"، "بزرگوارید"، … هستیم.
بجای آن فضای زیرآب زنی، استفاده از الفاظ ناشایست، بی حرمتی به افراد مسن، به سخره گرفتن افراد، بالا بردن تن صدا،… امری متداول شده است. مردم باید بیاموزند احترام به دیگران، احترام به هویت ملی یک کشور محسوب میشود. اگر افراد یک مملکت به یکدیگر احترام نگذارند چگونه میتوانند انتظار کسب احترام از ملتهای دیگر را داشته باشند؟!
7. عدم رعایت نظافت شخصی و شهری
احتیاج به توضیح ندارد که متاسفانه نظافت شخصی و اجتماعی از طرف برخی افراد جامعه رعایت نمیگردد.
از طرز لباس پوشیدن تا بوی بدن و دهان و آرایش موها گرفته تا ریختن زباله در محیطهای شهری و تفریحی اهم موارد عدم رعایت نظافت است.
8. درگیری در صف و نوبت
صف ها هرکجا و به هر علتی که تشکیل شوند معمولاً تبدیل به جولانگاه بی نظمی، درگیری، فحاشی و هتاکی عده ای از افراد به اصطلاح "زرنگ" خواهند شد. حفظ نظم و ترتیب در صف نشان دهنده بالا بودن رتبه اجتماعی و فرهنگ کسانی است که در صف حضور دارند. متاسفانه شاهد آن هستیم که در برخی امور مذهبی و خیریه مانند سرو غذای نذری نیز چنین بی نظمی ها و زد و خوردهایی بوجود می آیند.
احتمالاً باید برخورد کرده باشید در مجالس عروسی گاهی زمان سرو شام جمعیت با چه سرعتی به سمت میز سلف سرویس هجوم می آورند!
9. پرورش اندام برای رعب و ترس
شاید دیده باشید پسرانی که با اندامهای پرورش یافته و عضلانی درحالی که بازو و سینه های خود را در معرض نمایش گذاشته اند با چهره ای مهاجم و آماده درگیری در همه جا پرسه می زنند! آنها با نگاه خود اطرافیانشان را به مبارزه می طلبند! چه نکوهیده است زمانی که برخی افراد انگیزه های اصلی ورزش و تناسب را فراموش کرده و صرفاً برای عرض اندام، قلدری و جلب توجه در سطح جامعه اقدام به حجیم کردن
عضلات خود می کنند.
اسراف یعنی زیاده روی در مصرف، بیهوده مصرف کردن، بیش از نیاز مصرف کردن، مصرف کنترل نشده، دور ریختن چیزی که میتوان از آن استفاده کرد. کافیست با محاسباتی ابتدایی متوجه شوید که میزان اسرافی که در کشور به عناوین مختلف همه روز در حال انجام است اگر جلوگیری می شد، چه میزان در صرفه جویی خانوادگی و ملی اثر می گذاشت و مشکلات چه تعداد از مردم حل می شد.
مردی، اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بینندهای را به خود جلب میکرد همه آرزوی تملک آن را داشتند./span>
بادیهنشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.
حتی حاضر نبود اسب خود را با تمام شترهای مرد بادیهنشین تعویض کند.
بادیهنشین با خود فکر کرد: حالا که او حاضر نیست اسب خود را با تمام دارایی من معاوضه کند، با ید به فکر حیلهای باشم.
روزی خود را به شکل یک گدا درآورد و در حالی که تظاهر به بیماری میکرد، در حاشیهی جادهای دراز کشید.
او میدانست که مرد با اسب خود از آنجا عبور میکند. همین اتفاق هم افتاد...
مرد با دیدن آن گدای رنجور، سرشار از همدردی، از اسب خود پیاده شد به طرف مرد بیمار و فقیر رفت و پیشنهاد کرد که او را نزدیک پزشک ببرد.
مرد گدا نالهکنان جواب داد: من فقیرتر از آن هستم که بتوانم راه بروم.
روزهاست که چیزی نخوردهام نمیتوانم از جا بلند شوم دیگر قدرت ندارم.
مرد به او کمک کرد که سوار اسب شود به محض اینکه مرد گدا روی زین نشست، پاهای خود را به پهلوهای اسب زد و به سرعت دور شد.
مرد متوجه شد که گول بادیهنشین را خورده است. فریاد زد: صبر کن! میخواهم چیزی به تو بگویم.
بادیهنشین که کنجکاو شده بود، کمی دورتر ایستاد.
مرد گفت: تو اسب مرا دزدیدی. دیگر کاری از دست من برنمیآید، اما فقط کمی وجدان داشته باش و یک خواهش مرا برآورده کن.
برای هیچکس تعریف نکن که چگونه مرا گول زدی...
بادیهنشین تمسخرکنان فریاد زد: چرا باید این کار را انجام دهم؟
مرد گفت: چون ممکن است، زمانی بیمار درماندهای کنار جادهای افتاده باشد. اگر همه این جریان را بشنوند، دیگر کسی به او کمک نخواهد کرد.
بادیهنشین شرمنده شد. بازگشت و بدون اینکه حرفی بزند ، اسب اصیل را به صاحب واقعی آن پس داد ...
برگرفته از کتاب بالهایی برای پرواز
نوربرت لش لایتنر
دنیای عجیبی است...!
در گذشته شنیده بودم که در قران نوشته شده بعد از هر سختی آسانی هست ولی به آن توجه نکرده بودم
و معتقد بودم که اینها تمامی حرف است و در دنیای امروز جایی ندارند
اما حال که واقعیت را با چشمان خود دیدم ...
به راستی چه خوش گفت خدای عزوجل
فان مع العسر یسرا
ان مع العسر یسرا
پیروزی شرافتمندانه مردم لیبی در پی مبارزات سخت و جهاد در راه حق را به تک تک مردم لیبی و دوستان خودم تبریک میگم.
شاد باشید.
بند سوم
بار خدایا ، از تو آمرزش می طلبم از هر گناهی که موجب غضبت می شود ، یا مرا به سمت خشمت نزدیک می کند ، یا مرا بسوی آنچه نهی کرده ای می کشاند ، یا از آنچه که مرا به آن دعوت کرده ای دور می نماید
پس بر محمد و آلش درود بفرست و آن را بیامرز ،
ای بهترین آمرزندگان
«بابا جون، من چطوری توی شکم مامانم جا شدم؟»، «مامان، یعنی چی که عمو رفته پیش خدا، یعنی الان داره تو خونه خدا زندگی میکنه؟»، «بابایی، خدا چه شکلیه، چرا مثل تو و مامان من رو بغل نمیکنه؟ چرا من صداشو نمیشنوم؟...» اغلب پدر و مادرها بارها و بارها با مطرح شدن این قبیل پرسشها از طرف بچهها غافلگیر شدهاند، سوالهای به ظاهر سادهای که جواب دادن به آنها اصلا ساده نیست. در این شرایط پیدا کردن جوابی که هم برای بچهها قابل درک باشد هم قانع کننده، معمولا ذهن پدر و مادرها را آنقدر درگیر میکند که گاهی از صرافت پاسخ دادن میافتند یا حتی تسلیم پاسخهایی میشوند که هیچ منطقی پشت آنها نیست. اگر شما هم جزء آن دسته پدر و مادرهایی هستید که همیشه نگران غافلگیر شدن با سوالهای عجیب و غریب کودکشان هستند، در این گفتوگو با ما همراه باشید. حکیمه قادری، کارشناس ارشد روانشناسی و مشاور کودکان به شما میگوید چطور در این شرایط بهترین جواب را برای بچهها پیدا کنید.
جوابهای ساختگی ندهید
در برابر پرسشهای ساده اما متفاوتی که معمولا ذهن بچهها را درگیر میکند، مثل پرسیدن از تولد، مرگ و .... آنچه بسیار مهم است، پرهیز از دادن پاسخهای ساختگی است. بچهها در هر گروه سنی که این سوالها را میپرسند باید از ما جوابی بشنوند که مناسب سن و سطح ادراکشان باشد. ما به عنوان پدر و مادر نباید با دادن جوابهای ساختگی از این دست که بچه را خریدیم یا لکلک او را آورده ذهن آنها را به بیراهه ببریم. در این شرایط جوابهایی که ما برای پاسخ دادن به گرههای ذهنی بچهها پیدا میکنیم باید به دنیای واقعی نزدیک باشند و در عین حال مناسب با سن و قدرت درک کودک. مثلا در مورد تولد میتوان گفت من و پدر خواستیم که تو باشی و خداوند تو را به ما داد.
حقیقت را لقمه لقمه کنید
باید یادمان باشد پاسخی که برای هر یک از سوالهای بچهها پیدا میکنیم نباید با واقعیت در تضاد باشد، اما در عین حال طبیعی است که این پاسخ نمیتواند همه حقیقت را هم در بر بگیرد. درست مثل وقتی که میگوییم: «ما خواستیم که یک کوچولوی دوستداشتنی دیگه مثل تو داشته باشیم و خدا به ما کمک کرد تا برادرت به دنیا آمد» این پاسخ در تضاد با حقیقت نیست اما همه آن هم نیست. درست مثل یک لقمه غذا، که به جای آنکه یکباره آن را به خورد کودک بدهیم ریز ریزش میکنیم تا هضمش برای او راحتتر باشد. نکته مهم این است که در برابر این قبیل پرسشها تحت هیچ شرایطی قرار نیست داستان دیگری برای کودک تعریف کنیم. مثلا در مورد تولد، طبیعی است که ما نمیتوانیم همه چیز را جزبهجز برای بچهها بگوییم اما میتوانیم بخش تعدیل شدهای از مسیر تولد را برای او تعریف کنیم.
احساس امنیت را از کودک نگیرید
پرسش درمورد مرگ هم یکی دیگر از سوالهای همیشگی بچههاست که جواب دادن به آن چندان راحت نیست. اما آنچه مهم است این است که پاسخهای ما باید به گونهای باشد که در عین حال که به کودک دروغ نمیگوییم احساس امنیت او را هم بر هم نریزیم. مثلا گفتن جملاتی مثل اینکه «بابا و مامان هیچ وقت نمیمیرند» یا اینکه «ما همیشه در کنار تو هستیم» راه حل مناسبی نیست، چون نباید تاکید بر واقعیت را فراموش کنیم. به جای چنین پاسخهایی میتوانیم به بچهها بگوییم «مهم این است که ما الان کنار همدیگر هستیم و به چیزی که اتفاق نیفتاده فکر نمیکنیم؛ اما خب این را هم میدانیم که چیزی مثل مرگ وجود دارد.» البته مرز بین گفتن حقیقت و حفظ احساس امنیت در کودک بسیار باریک است و دقیقا به همین دلیل است که حرفه پدر و مادری را با باغبانی مقایسه میکنیم نه صنعتگری، چون قرار نیست چیزی را به وجود آوریم و کنارش بگذاریم بلکه درست مثل حساسیتهای حرفه باغبانی هر روز باید مراقب گلهای زندگیمان باشیم و یکی از این مراقبتها هم بر آمدن از عهده چالشهای هیجانی و شناختی بچههاست.
نتیجه یک درک متقابل
ادارک و تعریف والدین از مرگ در پاسخ به سوالهای کودکان در رابطه با این موضوع بسیار تاثیرگذار است. مثلا نوع واکنشی که ما در برابر مرگ نزدیکان از خودمان نشان میدهیم، نقش زیادی در درک بچهها از این موضوع دارد. به طور کلی در مواجهه با چنین پرسشهایی میتوان به بچهها اینطور توضیح داد: «گاهی ممکن است انتخاب خدا این باشد که ما در این دنیا نباشیم و در دنیای دیگر زندگی کنیم، درست مثل وقتی که دایی، ناچار شد از این شهر برود و در یک شهر دیگر زندگی کند....» .
بچهها نباید در سوگ ناتمام بمانند
قرار دادن کودکان در سوگناتمام نادرستترین شیوهای است که ما برای روبهرو کردن بچهها با مرگ انتخاب میکنیم. اینکه ما معمولا اجازه نمیدهیم بچهها در جریان مرگ نزدیکانمان، قرار بگیرند و کاملا ناگهانی آنها را در موقعیت نبودن قرار میدهیم آن هم بدون اینکه از قبل تعریفی به آنها داده باشیم و حتی اجازه بدهیم مراحل سوگواری را تجربه کنند، بدترین شیوه روبهرو کردن آنها با مرگ است، چون به این ترتیب ما در حقیقت زمینه ایجاد اضطراب شدید جدایی در بچهها را فراهم میکنیم. به همین دلیل است که معمولا بچههایی که تجربه سوگناتمام دارند همیشه در اضطراب از دست دادن پدر و مادرشان هستند و این ذهنیت با آنهاست که نکند یک روز ببینند مادر یا پدرشان دیگر با آنها نیست. ذهن این بچهها معمولا پر است از یک دنیا سوال عجیب و غریب در مورد مرگ و باور آن. سوالهایی که جواب دادن به آنها اصلا ساده نیست.
به بچهها پاسخهای عینی بدهید
سوال درباره خداوند، اینکه اصلا کجاست و چطور باید احساسش کنیم هم از آن دست پرسشهایی است که بچهها با مطرح کردن آن مارا غافلگیر میکنند. در پاسخ به این پرسشها باید یک چیز را خیلی خوب بدانیم و آن اینکه در ذهن بچهها همه چیز عینی است. بنابراین آنها از ما پاسخهای شناختی و هیجانی میخواهند، مثلا اینکه خدا دقیقا کجاست، چطور زندگی میکند و حتی خانهاش چه شکلی است. بنابراین اگر قرار است به سوال بچهها در مورد خدا پاسخ بدهیم میتوانیم بگوییم:« همه ما دوست داریم کسی که خیلی قوی است و همه چیز را بلد است در کنارمان باشد، این یک نفر که همه چیز را میداند و خیلی هم قوی است مامان نیست، حتی بابا هم نیست. او خداست...». البته خوشبختانه در این زمینه کتابهای زیادی است که به پدر و مادرها یاد میدهد چطور بچهها را برای درک حضور همیشگی خدا آماده کنند.
بچهها را به خاطر دانستههایشان توبیخ نکنید
گاهی بچهها با یک دنیا سوال سراغ پدر و مادر میآیند اما از قبل پاسخ این سوالها را کم یا زیاد از محیط گرفتهاند و حتی پاسخهایی دارند که برای دانستن آنها آماده نیستند. در این شرایط اولین برخورد ما به عنوان پدر و مادر باید این باشد که آنها را به خاطر دانستههایشان توبیخ نکنیم. وقتی کودک چیزی را بازگو میکند که مناسب سنش نیست، پدر و مادر نباید عکسالعمل هیجانی نشان دهند. به هر حال او قسمتی از واقعیت را فهمیده و پاک کردن آن هم از ذهنش ممکن نیست. جبهه گرفتن ما در برابر دانستهها و توبیخ کردن، حس گناه را در کودک زنده میکند و در عین حال کنجکاویاش را بیش از پیش تحریک میکند. اتفاق ناخوشایندتر هم اینکه کودک اعتمادش را نسبت به پدر و مادر از دست میدهد. در این شرایط پاسخ مناسب میتواند این باشد:« عزیزم حرفهای تو کاملا درست است و این موضوع یک موضوع بسیار مهم است. ولی بهتر است آن را یک گوشه از ذهنت نگهداری و اجازه بدهی تا کمی که بزرگتر شدی راجع به آن با هم صحبت کنیم...» مثال زدن در این شرایط کمک زیادی به شما میکند. مثالی مانند اینکه «تو الان آمادگی پوشیدن فلان لباس را نداری چون هنوز اندازهات نیست یا حتی اینکه برای یاد گرفتن جدول ضرب یا فلان مبحث ریاضی باید صبر کنی تا کمی بزرگتر شوی.»
با آرامش به سوالها جواب بدهید
معمولا جواب دادن به سوالهای غیر معمول کودکان 3 یا 4 ساله بسیار راحتتر از بزرگترهاست، چون در این سن و سال مفاهیم کلی برای آنها قانع کننده است و خیلی سریع راضی میشوند. اما همین بچهها وقتی بزرگتر میشوند به پاسخهای دقیقتری نیاز دارند چون هم قدرت درکشان بیشتر شده هم ذهنشان کنجکاوتر. در حقیقت مرحله به مرحله درک آنها به واقعیت نزدیکتر میشود. در این شرایط بهترین واکنش در برابر پرسشهای آنها، حفظ آرامش و دوری از اضطراب است. هرچقدر ما با امنیت خاطر و بدون انتقال حس ترس و اضطراب به بچهها پاسخ بدهیم، زمینه دریافت پاسخ مناسبتر در آنها را بیشتر فراهم کردهایم، چون وقتی با اضطراب پاسخ میدهیم یا خودمان را به گیجی میزنیم بچهها کاملا متوجه احساس ما میشوند. بنابراین هرچه با آرامش بیشتر و بدون مقاومت به سوالهای آنها پاسخ بدهیم بچهها بیشتر به ما اعتماد میکنند.
غذاهای مادرانه
عدسپلو یکی از بهترین غذاهایی است که میتوانید برای کودکتان درست کنید. عدس سرشار از آهن و پروتئین است و برنج هم کالری خوبی دارد. میتوانید توی آن کمی گوشت چرخکرده هم بریزید تا پروتئین حیوانی هم داشته باشد. با این غذا ماست نخورید تا آهن عدس خوب جذب شود. به جایش کمی سالاد گوجه و خیار درست کنید و با آبلیمو همراهش بخورید تا ویتامینهای بدن کودک هم کامل شود.
اگر میخواهید یک وعده آبدوغخیار هم بخورید، آن را برای کودکتان مقوی کنید. برای همه یا فقط در ظرف غذای کودکتان خامه بزنید، کمی شیر قاطیاش کنید، کشمش و گردوی آسیاب شده فراوان بریزید و نان سفید در آن خرد کنید.
بازیهای مادرانه
بازی پیشنهادی من، برچسببازی است. برچسب یا عکسبرگردان را میتوانید آماده از مغازههای لوازمالتحریری بخرید. بعضی از مارکهای خاص وسایل نقاشی برای کودکان (مثل کرایولا) برچسبهای رنگی با رنگها و شکلهای ساده برای بچهها دارند که از عکسبرگردانهایی که تصویر شخصیتهای کارتونی هستند، خیلی بهترند. اگر هم حوصله داشته باشید، میتوانید خودتان از کاغذهای رنگی مثلث و دایره و مربع و مستطیل دربیاورید و با یک چسب ماتیکی آنها را هرجا بچسبانید. (مواظب باشید کودکتان چسب را به لبهایش نمالد!) برچسبهای معمولی روی هر سطحی که چسبانده شوند، کنده میشوند، اما کاغذهای رنگی را روی یک مقوای بزرگ سفید بچسبانید تا بعد برای پاک کردن چسب از دیوار و فرش دچار مشکل نشوید. به کودکتان یاد بدهید شکلها را با هم ترکیب کند و شکلهای جدید تولید کند. جوجه و گربه و خانه و آدم بسازید و با مداد برایشان چشم بگذارید. کاری به تصویر عکسبرگردانها نداشته باشید و فقط به عنوان یک شکل از آن استفاده کنید. سعی نکنید به او یاد بدهید چی را کنار چی بگذارد تا چه شکلی درست شود. این طوری مانع خلاقیتش میشوید. به جایش برای هر دو تا شکلی که کنار هم گذاشت و هر تصوری که داشت، تشویقش کنید.
کلکهای مادرانه
کارشناسان کودکان خیلی راحت توصیه میکنند که برای کودک 2 سالهتان هر شب مسواک بزنید یا پیش از بیرون رفتن از خانه حتما صورت و دستهایش را با ضدآفتاب بپوشانید، اما هر مادری وقتی این توصیهها را میخواند، توی دلش میگوید «شما خودت یه بار برای یه بچه 2 ساله مسواک زدی؟!» انجام دادن بعضی کارها برای بچهها واقعا سخت است. بچهها مثل اسب آبی نیستند که حاضر باشند دهانشان را چند ساعت باز نگه دارند تا گنجشکهای کوچک (یعنی مامان!) توی دهانشان را تمیز کند. آنها حتی دوست ندارند کسی سرشان را شامپو بزند، برایشان کرم بمالد یا دماغشان را پاک کند. برای اغلب مادرها و بچهها چنین لحظاتی یا تبدیل به نبرد و تعقیب و گریزی هیجانانگیز میشود یا کلا از خیر آن میگذرند و اعصاب خودشان و بچهشان را به دندان خراب و صورت آفتابسوخته ترجیح میدهند. حالا ما یک پیشنهاد خوب برای شما داریم تا بتوانید این اوقات را به خیر و خوشی از سر بگذرانید. بچهها دوست ندارند شما روی صورت و توی دهانشان کاری انجام دهید، اما عاشق این هستند که خودشان برایتان کرم بمالند یا دندانهایتان را مسواک بزنند. بهتر است اول یک ذره کرم روی صورتتان بگذارید و بعد در حالی که از او خواستهاید کرم را روی صورتتان بمالد، با بیشترین سرعت ممکن کرم را روی صورت او پخش کنید. برای مسواک هم، مسواک خودتان را دست او بدهید و مسواک او را خودتان بگیرید و قرار بگذارید که با هم بگویید آااااااا و دهان هم را مسواک کنید. مواظب چشم و چالتان باشید که کودکتان مسواکش نکند!
اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است. دستشو گرفتم و گفتم: باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم، انگار دهنم باز نمی شد. هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود، باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم. بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم، از من پرسید چرا؟! اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم خشمگین شد و در حالی که از اتاق غذاخوری خارج می شد فریاد می زد: تو مرد نیستی.
اون شب دیگه هیچ صحبتی نکردیم و اون دایم گریه می کرد و مثل باران اشک می ریخت. می دونستم که می خواست بدونه که چه بلایی بر سر عشق مون اومده و چرا؟ اما به سختی می تونستم جواب قانع کننده ای براش پیدا کنم. چرا که من دلباخته یک دختر جوان به اسم"دوی" شده بودم و دیگه نسبت به همسرم احساسی نداشتم. من و اون مدت ها بود که با هم غریبه شده بودیم من فقط نسبت به اون احساس ترحم داشتم. بالاخره با احساس گناه فراوان موافقت نامه طلاق رو گرفتم. خونه، 30درصد شرکت و ماشین رو به اون دادم. اما اون یک نگاه به برگه ها کرد و بعد همه رو پاره کرد.
زنی که بیش از 10 سال باهاش زندگی کرده بودم تبدیل به یک غریبه شده بود و من واقعا متاسف بودم و می دونستم که اون 10 سال از عمرش رو برای من تلف کرده و تمام انرژی و جوانی اش رو صرف من و زندگی با من کرده، اما دیگه خیلی دیر شده بود و من عاشق شده بودم. بالاخره اون با صدای بلند شروع به گریه کرد، چیزی که انتظارش رو داشتم. به نظر من این گریه یک تخلیه هیجانی بود. بالاخره مسئله طلاق کم کم داشت براش جا می افتاد.
فردای اون روز خیلی دیر به خونه اومدم و دیدم که یک نامه روی میز گذاشته! به اون توجهی نکردم و رفتم توی رختخواب و به خواب عمیقی فرو رفتم. وقتی بیدار شدم دیدم اون نامه هنوز هم همون جاست. وقتی اون رو خوندم دیدم شرایط طلاق رو نوشته. اون هیچ چیز از من نمی خواست به جز اینکه در این مدت یک ماه که از طلاق ما باقی مونده بهش توجه کنم. اون درخواست کرده بود که در این مدت یک ماه تا جایی که ممکنه هر دومون به صورت عادی کنار هم زندگی کنیم. دلیلش هم ساده و قابل قبول بود: پسرمون در ماه آینده امتحان مهمی داشت و همسرم نمی خواست که جدایی ما پسرمون رو دچار مشکل بکنه! این مسئله برای من قابل قبول بود. اما اون یک درخواست دیگه هم داشت: از من خواسته بود که بیاد بیارم که روز عروسی مون من اون رو روی دست هام گرفته بودم و به خانه آوردم و درخواست کرده بود که در یک ماه باقی مونده از زندگی مشترکمون هر روز صبح اون رو از اتاق خواب تا دم در به همون صورت روی دست هام بگیرم و راه ببرم!
خیلی درخواست عجیبی بود. با خودم فکر کردم حتما داره دیوانه می شه. اما برای این که آخرین درخواستش رو رد نکرده باشم موافقت کردم. وقتی این درخواست عجیب و غریب رو برای "دوی"تعریف کردم اون با صدای بلند خندید گفت: به هر حال باید با مسئله طلاق روبرو می شد، مهم نیست داره چه حقه ای به کار می بره.
مدت ها بود که من و همسرم هیچ تماسی با هم نداشتیم تا روزی که طبق شرایط طلاق که همسرم تعین کرده بود من اون رو بلند کردم و در میان دست هام گرفتم. هر دومون مثل آدم های دست و پاچلفتی رفتار می کردیم و معذب بودیم. پسرمون پشت ما راه می رفت و دست می زد و می گفت: بابا مامان رو تو بغل گرفته راه می بره.جملات پسرم دردی رو در وجودم زنده می کرد، از اتاق خواب تا اتاق نشیمن و از اون جا تا در ورودی حدود 10متر مسافت رو طی کردیم. اون چشم هاشو بست و به آرومی گفت: راجع به طلاق تا روز آخر به پسرمون هیچی نگو! نمی دونم یک دفعه چرا این قدر دلم گرفت و احساس غم کردم. بالاخره دم در اون رو زمین گذاشتم. رفت و سوار اتوبوس شد و به طرف محل کارش رفت. من هم تنها سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. روز دوم هر دومون کمی راحت تر شده بودیم، می تونستم بوی عطرشو استشمام کنم. عطری که مدتها بود از یادم رفته بود.
با خودم فکر کردم من مدتهاست که به همسرم به حد کافی توجه نکرده بودم. انگار سال هاست که ندیدمش، من از اون مراقبت نکرده بودم. متوجه شدم که آثار گذر زمان بر چهره اش نشسته، چند تا چروک کوچک گوشه چشماش نشسته بود. لابلای موهاش چند تا تار خاکستری ظاهر شده بود! برای لحظه ای با خودم فکر کردم: خدایا من با او چه کار کردم؟! روز چهارم وقتی اون رو روی دست هام گرفتم حس نزدیکی و صمیمیت رو دوباره احساس کردم. این زن، زنی بود که 10 سال از عمر و زندگی اش رو با من سهیم شده بود. روز پنجم و ششم احساس کردم، صیمیت داره بیشتر و بیشتر می شه، انگار دوباره این حس زنده شده و دوباره داره شاخ و برگ می گیره. من راجع به این موضوع به "دوی" هیچی نگفتم. هر روز که می گذشت برام آسون تر و راحت تر می شد که همسرم رو روی دست هام حمل کنم و راه ببرم. با خودم گفتم حتما عضله هام قوی تر شده. همسرم هر روز با دقت لباسش رو انتخاب می کرد.
یک روز در حالی که چند دست لباس رو در دست گرفته بود احساس کرد که هیچ کدوم مناسب و اندازه نیستند. با صدای آروم گفت: لباس هام همگی گشاد شدند. و من ناگهان متوجه شدم که اون توی این مدت چه قدر لاغر و نحیف شده و به همین خاطر بود که من اون رو راحت حمل می کرد. انگار وجودش داشت ذره ذره آب می شد. گویی ضربه ای به من وارد شد، ضربه ای که تا عمق وجودم رو لرزوند. توی این مدت کوتاه اون چقدر درد و رنج رو تحمل کرده بود. انگار جسم و قلبش ذره ذره آب می شد. ناخوداگاه بلند شدم و سرش رو نوازش کردم. پسرم این منظره که پدرش، مادرش رو در آغوش بگیره و راه ببره تبدیل به یک جزء شیرین زندگی اش شده بود. همسرم به پسرم اشاره کرد که بیاد جلو و به نرمی و با تمام احساس اون رو در آغوش فشرد. من روم رو برگردوندم، ترسیدم نکنه که در روزهای آخر تصمیمم رو عوض کنم. بعد اون رو در آغوش گرفتم و حرکت کردم.
همون مسیر هر روز، از اتاق خواب تا اتاق نشیمن و در ورودی. دست های اون دور گردن من حلقه شده بود و من به نرمی اون رو حمل می کردم، درست مثل اولین روز ازدواج مون. روز آخر وقتی اون رو در آغوش گرفتم به سختی می تونستم قدم های آخر رو بردارم. انگار ته دلم یک چیزی می گفت: ای کاش این مسیر هیچ وقت تموم نمی شد. پسرمون رفته بود مدرسه، من در حالی که همسرم در آغوشم بود با خودم گفتم: من در تمام این سالها هیچ وقت به فقدان صمیمیت و نزدیکی در زندگی مون توجه نکرده بودم.
اون روز به سرعت به طرف محل کارم رانندگی کردم، وقتی رسیدم بدون این که در ماشین رو قفل کنم ماشین رو رها کردم. نمی خواستم حتی یک لحظه در تصمیمی که گرفتم، تردید کنم. "دوی" در رو باز کرد و من بهش گفتم که متاسفم، من نمی خوام از همسرم جدا بشم! اون حیرت زده به من نگاه می کرد، به پیشانیم دست زد و گفت: ببینم فکر نمی کنی تب داشته باشی؟ من دستشو کنار زدم و گفتم: نه! متاسفم، من جدایی رو نمی خوام. این منم که نمی خوام از همسرم جدا بشم. به هیچ وجه نمی خوام اون رو از دست بدم. زندگی مشترک من خسته کننده شده بود، چون نه من و نه اون تا یک ماه گذشته هیچ کدوم ارزش جزییات و نکات ظریف رو در زندگی مشترکمون نمی دونستیم. زندگی مشترکمون خسته کننده شده بود نه به خاطر این که عاشق هم نبودیم بلکه به این خاطر که اون رو از یاد برده بودیم. من حالا متوجه شدم که از همون روز اول ازدواج مون که همسرم رو در آغوش گرفتم و پا به خانه گذاشتم موظفم که تا لحظه مرگ همون طور اون رو در آغوش حمایت خودم داشته باشم. "دوی" انگار تازه از خواب بیدار شده باشه در حالی که فریاد می زد در رو محکم کوبید و رفت.
من از پله ها پایین اومدم سوار ماشین شدم و به گل فروشی رفتم. یک سبد گل زیبا و معطر برای همسرم سفارش دادم.دختر گل فروش پرسید: چه متنی روی سبد گل تون می نویسید؟ و من در حالی که لبخند می زدم نوشتم: از امروز صبح، تو رو در آغوش مهرم می گیرم و حمل می کنم، تو رو با پاهای عشق راه می برم، تا زمانی که مرگ، ما دو نفر رو از هم جدا کنه و امیدوارم که فقط مرگ ما رو از هم جدا کنه ...
۱. پرتقال
پرتقال یکی از قدیمیترین میوههائی است که بشر از آن استفاده میکرده است و در حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح کنفوسیوس از آن نام برده است. در حال حاضر بیشتر از ۲۰۰ نوع پرتقال در آمریکا کشت میشود و آمریکا نصف کل محصول پرتقال دنیا را تولید میکند. پرتقال اولیه، کوچک، تلخ و پر از هسته بوده است که در اثر تربیت مهندسی ژنتیکی و همچنین انتخاب نوع بهتر و کود کافی درشت تر و شیرین تر شده است. پرتقال یک میوه اسیدی است و بنابراین سم زداست. کلسیم پرتقال بسیار بهتر از کلسیم شیر جذب می شود. یک لیوان شیر 291 میلی گرم کلسیم دارد که 93 میلی گرم یعنی 31 درصد آن جذب می شود در حالیکه یک لیوان آب پرتقال 350 میلی گرم کلسیم دارد که 130 میلی گرم یعنی 37 در صد آن جذب می شود. پرتقال در حدود دو سوم نیاز روزانه ما، یعنی 50 میلی گرم ویتامین C دارد.
2. سیب
یک ضرب المثل قدیمی می گوید: "با خوردن روزانه 1 عدد سیب هرگز نیازی به پزشک ندارید." سیب سرشار از پکتین است که کلسترول خون (LDL) را پایین می آورد. خوردن روزانه 2 عدد سیب، کلسترول خون را بیش از 16 درصد کاهش می دهد. سیب با داشتن فیبر زیاد به افراد دیابتی کمک می کند تا قند خون خود را تنظیم کنند همچنین سیب از افزایش یا افت ناگهانی قند خون جلوگیری می کند. ویتامین C موجود در سیب به نوع سیب بستگی دارد. اکثر آنها مقادیر فراوانی ویتامین C دارند.
سیب سرشار از ویتامین ها و مواد معدنی است. یک سیب متوسط با هسته و پوست 80 کالری انرژی دارد. بهتر است سیب را با پوست بخورید اما سعی کنید دانه های سیب را نخورید. زیرا هر کدام، حاوی مقادیر کمی سیانید است. این ماده از درخت وارد سیب می شود تا با آن دانه هایش را پراکنده کند. بدن انسان و حیواناتی که این دانه ها را بخورند، آنها را دفع می کند. اما باید مراقب دانه های سیب له شده بود و آنها را نخورد. خوردن سیب حدود 20 تا 30 گرم فیبر را برای بدن شما تامین می کند و این درحالیست که رژیم غذایی با فیبر بالا می تواند خطر بیماری قلبی را پایین بیاورد.
3. موز
موز معروفترین میوه گرمسیری است که معمولاً نرسیده چیده می شود و تا رسیدن به مقصد می رسد. برای تسریع رسیدگی آن از گاز اتیلن استفاده می شود. تنها میوه ای است که برای بعضی افراد، چاق کننده است زیرا مقادیر فراوانی نشاسته دارد. روزی یک عدد موز مصرف کنید. زیرا حاوی مواد مغذی مورد نیاز بدن است. موز محتوی 8 آمینو اسید ضروری برای بدن است که بدن نمی تواند آنها را بسازد. موز منبع غنی فیبر، پتاسیم و ویتامین C است که نقش کلیدی در سلامت قلب و عملکرد عضلات دارد. موز رسیده حرکت روده را تنظیم می کند و برخلاف تصور عموم یبوست ایجاد نمی کند. شاید افرادی که موز نرسیده مصرف می کنند، دچار یبوست بشوند.
4. تمشک
تمشک میوه ای شبیه شاه توت و توت فرنگی است و به رنگ زرد یا سرخ مایل به سیاه یافت می شود. میوه تمشک ترش مزه بوده و به صورت خام یا پخته، شربت، کمپوت و ... خورده می شود. بوته تمشک در مناطق گرم و مرطوب، در جنگل ها و صحراها می روید و گاهی آن را می کارند. گل های تمشک به رنگ های سفید، صورتی یا به صورت خوشه در ماه های مرداد پدیدار می شود و تا مهر دوام می آورد. قسمت های مورد استفاده بوته تمشک عبارت از میوه ، برگ، تخم، دانه و گل می باشد.
تمشک سرشار از ویتامین های C وK است و برای اوره و فشار خون مفید است. تمشک خون را تصفیه می کند و برای کسانی که به روماتیسم مبتلا هستند، بسیار مفید است. تمشک برای تسکین درد سودمند است، زیرا تمشک دارای اسید سالسیلیک می باشد. تمشک خون را قلیائی می کند و قند آن برای مبتلایان به مرض قند مفید است. تمشک دارای خاصیت ضد عفونی کننده است. این میوه دارای تقریبا حاوی 10 گرم فیبر در یک فنجان واحد است. خوردن جوشانده برگ تمشک به مقدار 3 تا 4 فنجان در روز و بین غذاهای اصلی، بند آوردن ادرار را معالجه می کند و بهترین دارو بر ضد درد کیسه مثانه است.
5. گیلاس
این میوه نه فقط به خاطر طعم مطبوع بلکه به خاطر ظاهر زیبایش مورد توجه همگان است. شکفتن شکوفه های گیلاس یکی از زیباترین مناظر طبیعت است. مطالعات نشان می دهد که رنگدانه موجود در گیلاس به رفع مشکلات و دردهای عروقی کمک می کند. این رنگدانه ها محتوی آنتوسیانین هستند. آزمایشات نشان داده است که آنتوسیانین موجود در گیلاسهای ترش 10 برابر خاصیت ضد التهاب آسپرین عمل می کنند. البته این ماده مثل آسپرین، معده را تحریک نمی کند. گیلاس خاصیت سم زدایی نیز دارد.
از آنجا که میوه گیلاس دارای چربی و نشاسته کم و فیبر زیاد است مصرف آن در حد مناسب به مبتلایان دیابت و ورم مفاصل توصیه می شود و از آنجا که قند گیلاس برای افراد دیابتی زیان بار نیست بنابراین دیابتی ها می توانند به میزان توصیه شده از این میوه مصرف کنند. میوه گیلاس همچنین مسکن اعصاب افراد است. چربی اشباع شده در گیلاس بسیار کم است و همچنین مانند سایر گیاهان کلسترول و سدیم ندارد و از طرف دیگر ضمن دارابودن فیبر خوراکی بالا، از ویتامین C بالایی نیز برخوردار است.
6. زغال اخته
زغال اخته بیشتر از آنکه میوهای مرسوم باشد، میوه نوبرانه و هوسانه است که در اواخر تابستان در مغازهها دیده میشود. زغال اخته اغلب به فرم تودهای در جنگلها و مردابها و نقاط مرتفع تا کم ارتفاع رشد میکند. محل عمده پرورش زغال اخته در ایران، استان قزوین و در مناطق شمالی این استان در بخشهای رودبار و رودبار الموت است. درخت زغال اخته از نیمههای اسفند شکوفه میدهد و قریب 2 ماه دارای شکوفه است. این میوه دارای رنگی قرمز و بسیار ترش است. هنگامی که کاملا میرسد به رنگ سیاه و شیرین تبدیل میشود و کاربرد آن در صنایع غذایی و شکلات سازی، لواشک و... است.
زغال اخته دارای ویتامین C و B است و مقدار زیادی آهن، کلسیم و منیزیم دارد. زغال اخته حاوی بیش از 10 درصد تانن، قند، پکتین، اسیدهای آلی و رنگدانه است. این میوه خوشمزه کم کالری است و باعث اضافه وزن نمیشود. قند فروکتوز و گلوگز زغال اخته کم است. مصرف آن برای افراد چاق و بیماران دیابتی مشکلی ایجاد نمیکند. همچنین این میوه منبع خوبی برای فیبر است. مصرف زغال اخته به کاهش بیماریهای قلبی کمک میکند. زغال اخته به کاهش سطح کلسترول نیز کمک می کند. زغال اخته جزو میوههایی است که از بروز عفونت جلوگیری میکند. ابوعلیسینا، دانشمند و پزشک مشهور ایرانی آب زغال اخته را برای شستشوی زخمهای جلدی و گرد ریشه آن را برای التیام زخمها به کار میبرد. با تمام خواص مفیدی که زغال اخته دارد مصرف بیش از اندازه آن باعث تهوع، اسهال، دل به هم خوردگی و سردرد میشود.
7. انبه
انبه محتوی مواد مغذی و تقویت کننده روده است. هضم آن، بسیار آسان است. اگر مشکل معده یا سوء هاضمه دارید، انبه مصرف کنید که محتوی مقادیر زیادی ویتامین C و کلسیم است. در هند برای جلوگیری از خونریزی، تقویت قلب و مغز مصرف می شود. به علت فراوانی آهن، نقش سازندگی خون دارد. توصیه می شود افرادی که از کم خونی رنج می برند، انبه مصرف کنند. برای خانمها در طول دوران بارداری مفید است. انبه حاوی ویتامین های مختلفی است. ویتامین A یا بتاکاروتن محافظ پوست و مخاط بویایی است، چشم را تقویت و سوخت و ساز را تنظیم می کند. انبه یکی از غنی ترین منابع بتاکاروتن است. بتاکاروتن، آنتی اکسیدان بسیار قوی است که ضد رادیکال های آزاد عمل می کند.
یک انبه بیش از نیاز روزانه شما بتاکاروتن دارد. خانواده ویتامین B تقویت کننده سیستم عصبی است و به بدن کمک می کند تا با استرس مقابله کند. در ساخته شدن رنگدانه مو و پوست مؤثر است. انبه به علت داشتن منیزیم و پتاسیم برای کاهش فشار عصبی و داشتن آرامش روحی مؤثر است. زیرا اسید آمینه و تریپتوفان دارد و پیش ساز در تولید سروتونین یا هورمون شادی است. اسید آمینه موجود در انبه قابل توجه است. گلوتامین اسید، ماده مغذی مورد مصرف مغز است، که به تمرکز و بهتر شدن حافظه کمک می کنند.
8. توت فرنگی
طبق آخرین تجزیه علمى که از توت فرنگى کرده اند معلوم شده است که توت فرنگى دارای مقدار قابل توجهی پروتئین، چربى، سلولز و مواد روغنى، آهک و آهن و املاح حل شدنى می باشد. بین املاح معدنى موجود در توت فرنگی باید از کلسیم، فسفر، سدیم ، منیزیم ، سیلیس ، آهن ، گوگرد، بروم و ید نام ببریم. توت فرنگى داراى ویتامین هاى B و C و K مى باشد. حتی مقدار ویتامین C توت فرنگى زیادتر از مقدار ویتامین C لیموى ترش است. آنچه توت فرنگى دارد به این میوه خاصیت تقویت کننده و مغذى و تصفیه کننده خون و ادرارآور و ترمیم کننده املاح معدنى بدن و قلیا کننده خون داده است.
براى دفاع بدن، در مقابل میکروبها و سموم، میوه اى مفید است، براى منظم کردن اعمال کبد موثر است و فشار خون را به حد معتدل نگه مى دارد و براى اشخاصى که مرض قند دارند مصرف آن مفید است. توت فرنگى را وقتى کاملا رسیده است انتخاب کنید و با آب جارى بشویید ولى آن را در آب نیندازید که مدتى بماند زیرا عطر و خواص مفید آن از دست مى رود. خانمهایى که مى خواهند از توت فرنگى به عنوان معالجه زیبایى استفاده کنند باید پنج یا شش عدد توت فرنگى را در یک پارچه نازک بریزند و فشار دهند تا آب آن در ظرفى خارج و جمع شود و بعد آن را به صورت خود بمالند تا پوست آنها شفاف و با طراوت شود.
9. انگور بنفش
انواع و اقسام انگور در فصل تابستان و پاییز در دسترس عموم مردم قرار دارد. این میوه یکی از منحصر به فردترین میوههایی است که در رنگهای گوناگون و سایزهای مختلف در بازار وجود دارد. انگور یک میوه بهشتی است و خواص فراوانی دارد. دانههای سبز یا قرمز یا حتی بنفش انگور خاصیتهای جادویی دارند و در درمان بسیاری از بیماریها تاثیرگذارند. به گفته پزشکان، انگور سربازی است که به جنگ بیماری های قلبی میرود و ضمن افزایش انعطاف و سلامت ماهیچههای قلب، به کاهش کلسترول و فشار خون کمک میکند. این میوه در مورد حفظ سلامتی قلب زنان بهتر از مردان عمل می کند و به همین دلیل مصرف آن به طور ویژه برای خانم ها توصیه میشود.
انگور از آن دسته میوههایی است که مقادیر قابل توجهی آنتیاکسیدانت در خود گنجانده و یک ضد سرطان قوی به شمار میآید. گفتنی است دانشمندان اخیرا به این نتیجه رسیدهاند که انگور از ابتلا به آلزایمر جلوگیری میکند. علاوه بر این یک خبر خوش دیگر هم برای طرفداران انگور وجود دارد و آن خاصیت ضد پیری این میوه است که پس از تحقیقات متعدد به اثبات رسیده است. انگور از پیر شدن سلولها جلوگیری میکند. توجه داشته باشید که آب انگور هم به اندازه خود آن و حتی بیشتر از آن برای سلامتی بدن مفید است و پزشکان علاوه بر نوشیدن آب انگور، خوردن میوه آن را هم تاکید میکنند. خاصیت دیگری که این میوه دارد این است که اجازه نمیدهد پلاکتها در خون به هم بچسبند و از گرفتگی عروق پیشگیری میکند. ضدسرطان بوده و خاصیت ضدپیری هم دارد و سلولها را از گزند رادیکالهای آزاد که عامل پیر شدن سلولها هستند، محافظت میکند.
در کل مصرف انگورهای رنگینتر میتواند برای بدن مفیدتر باشد و به عبارت سادهتر تمام میوهها و سبزیجاتی که به رنگ نارنجی، قرمز یا بنفش هستند، خاصیت آنتیاکسیدانی و ضدپیری بیشتری داشته و مفیدند و هر چه رنگ انگور پررنگتر باشد خصوصا انگور بنفش که حافظ سیستم قلب و عروق بوده و از لخته شدن خون در عروق قلب پیشگیری می کند.
10. لیمو ترش
لیمو ترش محصولی معجزه گر در نابودی سلولهای سرطانی است و 10000 بار قویتر از شیمی درمانی عمل میکند. بسیاری از مردم در اثر سرطان میمیرند در حالیکه این راز همچنان حفظ میشود تا منافع شرکتهای داروسازی به خطر نیفتد. لیمو ترش را میتوان به صورتهای متفاوت مصرف نمود، قسمت گوشتی آن را خورد یا آب آن را مصرف نمود. به صورت شربت و یا صور دیگر، جالب ترین خاصیت آن اثرش بر روی کیست ها و تومورهاست. در مورد این گیاه ثابت شده است که درمان همه انواع سرطان است. همچنین بعنوان یک ضد قارچ و عفونت و کرمها محسوب میشود. فشار خون بالا را تنظیم میکند و و ضد افسردگی است و با استرس و اختلالات عصبی مبارزه میکند. لیمو ترش سلول های سرطانی را در 12 نوع سرطان از جمله سرطان روده، سینه، پروستات، ریه و پانکراس نابود میکند. و جالب تر از همه اینکه این نوع درمان با عصاره لیمو نه تنها سلولهای سرطانی را نابود میکند بلکه سلولهای سالم را نیز آلوده نمی نماید.
این میوه، بهترین سم زدای طبیعی است. اگر می خواهید بدن خود را پاکسازی کنید، صبحها لیمو بخورید. نصف یک لیمو ترش بزرگ را در آبمیوه خود بچکانید. به این ترتیب نوشیدنیها طعم فوق العاده ای پیدا می کنند. لیمو مثل بقیه مرکبات منبع مناسب ویتامین C است. لیمو برای پاکسازی دستگاه گوارش مفید است. لیمو را در آب گرم بچکانید و مصرف کنید. با این کار یک نوشیدنی گرم و ملایم و مدٌر بوجود می آید که سم بدن را دفع می کند مخصوصاً زمانی که بخواهید در برنامه غذایی خود پاکسازی سموم را داشته باشید. عطر لیمو برای تقویت روحی مناسب است. رایحه درمانها معتقدند این رایحه به تقویت سیستم عصبی کمک می کند.
از لیمو برای تقویت مو نیز استفاده می شود برای افرادی که موی چرب دارند، مؤثر است. زیرا غدد چربی را تحریک می کند و با تولید چربی موها درخشانتر به نظر می رسند. آب لیمو به خاطر طعم بسیار خوب و قند بسیار کمی که دارد، در طبخ غذاهای مختلف و در نوشیدنیها استفاده می شود. بویژه برای محافظت از سیستم ایمنی بدن در زمستان و جلوگیری از سرماخوردگی سودمند است. لیمو در غذاهای فصل تابستان بویژه در سالادهای سرد مخصوص تابستان نیز استفاده می شود. لیمو معمولاً به همراه غذاهایی که با ماهی تهیه می شوند نیز مصرف می شود.
در حدیثی نقل است: فضیل از امام باقر ـ علیه السلام ـ پرسید: آیا برای ظهور, وقتی معین شده است؟ آن حضرت فرمودند: تعیین کنندگان وقت ظهور دروغ می گویند! تعیین کنندگان وقت ظهور دروغ می گویند! تعیین کنندگان وقت ظهور دروغ می گویند.[1]
مطلب دیگر این که امام رضا ـ علیه السلام ـ می فرماید: قائم شما وقتی ظهور کند چند نشانه دارد: با آن که بسیار عمر کرده است اما گویی چهل سال یا کمتر دارد, دیگر این که با گذشت روزها و شب ها پیر نمی شود تا آن که أجلش فرا رسد.[2]
نشانه های ظهور
نشانه های ظهور حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ را که در کتاب های حدیثی نقل شده است را می توانیم به سه نوع تقسیم کنیم:
نخست: نشانه های عمومی که از انحرافات کشورهای اسلامی و غیر آن بر می خیزد و جوامع بشری را آلوده می کند این نشانه ها ممکن است ده ها سال پیش از ظهور پدید بیابد. مانند رواج ربا خواری و فساد و فحشا.
دوم: نشانه هایی که سالیان اندکی پیش از ظهور وجود می یابند و از جمله پیشگویی هایی از حوادث آینده به شمار می آیند مانند خروج سفیانی, قاتل سید حسنی و ...
سوم: نشانه هایی که در همان سال ظهور یا یک سال پیش از آن تحقق می یابند. این نوع علائم بر دو قسمند:
الف) نشانه های غیر حتمی یعنی آن هایی که وقوعشان حتمی نیست مانند جنگ جهانی سوم, بارش باران فراوان.
ب) نشانه های حتمی که بی شک تحقق می یابند و آن ها پنج تا هستند که برخی چند روز پیش از ظهور موجود می شوند بعضی چند ماه پس از ظهور و برخی در آغاز قیام حضرت مهدی به وقوع می پیوندند.[3]
حضرت صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: نوای آسمانی از نشانه های حتمی است, سفیانی حتمی است فرو برده شدن آب در بیدا حتمی است (خروج) یمانی قطعی است. کشته شدن نفس زکیه نیز قطعی است.[4]
یاران
هر چند هر کسی که شایستگی یاری کردن حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ را داشته باشد به نحو عموم از یاوران او به شمار می آید اما آن حضرت سیصد و سیزده نفر یار خاص دارد که به فرموده حضرت علی و امام صادق ـ علیه السلام ـ آنان از پرچمداران آن حضرت به شمار می آیند.[5]
آن گاه که ظهور کند
پس از خروج آن حضرت خداوند گروهی را که در چالاکی بسان ابرنده گرد هم می آورد و دل های آنان را نسبت به یکدیگر پیوند می دهد. آنان کسانی اند که از هیچ کس نمی ترسند هرگز فرار نخواند کرد.
علاوه بر این فرشتگان خدای سبحان نیز به یاری حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ می آیند, حضرت عیسی ـ علیه السلام ـنیز از آسمان فرود می آید و پست سر امام زمان ـ علیه السلام ـ نماز می خواند. اسلام در سراسر جهان را فرا می گیرد و عدالت در تمام گیتی برقرار می شود و تمام مردم در زیر پرچم حکومت جهانی اسلامی زندگی می کنند.
از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نقل است: اگر از دنیا بیشتر از یک روز باقی نماند خداوند مردی از فرزندان مرا مبعوث می کند که نام او نام من و خلق او خلق من است. خدای بزرگ دین را توسط او بر می گرداند, و پیروزی هایی نصیب او می کند در آن روز غیر از افرادی که می گویند: «لا اله الا الله» بر روی زمین باقی نمی ماند.
آری! در آن روز امنیت فراگیر است به گونه ای که گوسفند و گرگ, گاو و شیر, و انسان و مار با هم زندگی می کنند و مزاحم یکدیگر نمی شوند. و نیز از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نقل است: خدای توانا در زمان دولت مهدی ـ علیه السلام ـ به قدری خیر و برکت به اهل زمین می دهد که مردم آرزو می کنند ای کاش مردگانشان زنده شوند.[6]
رجعت
هنگام ظهور حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ پیامبر اکرم و امامان معصوم و گروهی از مردمان نیکوکار و برخی بدکاران و کافران که مرده اند به دنیا بر می گردند تا نیکوکاران دولت کریمه اهل بیت ـ علیه السلام ـ را ببینند و به پاداش برخی کارهای شایسته ایشان برسند و بدکاران و کافران نیز سزای بدکاری هایشان را بکشند گفتنی است موضوع رجعت یکی از اعتقادات اختصاصی و افتخار آمیز شیعی است که همگی آن را قبول دارند چنان که علمای بزرگی مانند: شیخ مفید, ابن بابویه, سید مرتضی, سید بن طاووس, علامه مجلسی و ... فرموده اند: رجعت آل محمد و شیعیان ایشان (و نیز برخی کافران) بین مذهب اجماعی است و مخالف ندارد.[7]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. شیخ طوسی, الغیبه, ص 262, کافی, ج1, ص 368.
[2]. کمال الدین, ج2م ص 652.
[3]. امام مهدی از ولادت تا ظهور, سید محمد کاظم قزوینی, ترجمه, دکتر حسین فریدون, ص 41 به بعد.
[4]. نعمانی, الغیبه, ص 252 و 257.
[5]. امام مهدی ـ علیه السلام ـ از ولادت تا ظهور , ص 506 ـ 507.
[6]. عقد الدور, به نقل از نجفی محمد جواد, مصلح جهان, ص 122 ـ 134.
[7]. همان, ص 206 ـ 307 و السید محمد کاظم القزوینی , الامام المهدی ـ علیه السلام ـ من المهد الی الظهور, ص 643 به بعد.