در این مطلب خصوصیات و دانستنی های جالب و خواندنی از زنان را آورده ایم که می توانید در ادامه مطلب مطالعه نمایید .
- یک زن هرگز از ابراز عشقهای مرد زندگیش خسته نخواهد شد . به زبان آوردن دوستت دارم موجب می شود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی ببرد و آن را احساس کند .
- یک زن به دریافت عاشقانه چند شاخه گل ، هدایای کوچک و ابراز عشقهای بی اختیار ، عشق می ورزد .
- زمانی که مردی به زنی چند شاخه گل تقدیم می کند و یا یادداشت های عاشقانه اش را نثارش می دارد ، به آن زن اجازه می دهد تا بداند تا چه اندازه منحصر به فرد است .
-وقتی زنی عاشق می شود ، احساس زیبایی و زنانگی در او به چندین برابر می رسد .
- نوازش یک زن به او قدرت و انگیزه برای زندگی کردن می بخشاید .
- یک زن همیشه دوست دارد از عشق همسرش نسبت به خودش مطمئن شود .
- پیش از اینکه زنی قادر به احساس عمیق برقراری رابطه جسمانی باشد ، به احساس عشق ، نوازش و ملاطفت نیاز دارد .
- زنان ابتدا کیمیای روح و عاطفه را احساس می کنند و بعد به کیمیای جسم پی می برند .
- لحظاتی که مرد ، دستهای زنی را در دست می گیرد و او را لمس می کند ، لحظاتی هستند که زن به آنها عشق می ورزد .
- هدف یک زن در برقراری رابطه جسمانی ، شور شهوانی نیست. بلکه مقصود او لذت بردن از صمیمیت ، عشق و ملاطفت در کنار شور جسمانی است .
- هنگامی که زنی بداند فقط اوست که راه به قلب شریک زندگیش دارد ، در عرش سیر خواهد کرد .
- یک زن هرگز مشکلاتش را دسته بندی نمی کند ، در صورتی که زمانی که غمگین و ناراحت باشد ، تمامی مشکلاتش از کوچک و بزرگ به دلش هجوم می آورند .
- یک زن هنگامی سکوت می کند که دردهای نهفته در دلش بسیار عمیق است و یا اینکه به مرد مقابلش آنقدر اعتماد ندارد که سخن دل با او بگوید .
- وقتی مردی با دلسوزی و توجه به مشکلات زن گوش می سپارد و از ارائه راه حل می پرهیزد ، احساس عشق و بلوغ را در او دو چندان می کند .
- مردان و زنان در برابر فشارهای عصبی واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهند . دراینگونه مواقع زن نیازمند نزدیکی و درک طرف مقابلش می باشد ، در صورتی که مرد به تنهایی احتیاج دارد .
- هنگامی که اظهارات و اعمال زنی بیهوده تلقی می گردد ، او برای مطرح شدن شروع به ابراز نظریات مخالف و عدم توافق می کند .
-به جرات می توان گفت به جز در موارد انگشت شماری ، هیچ چیز بیش از سخن گفتن بر علیه یک زن به او آسیب نمی رساند .
- زن درست مثل یک موج است ، به هنگامی که عشق در قلبش به ظهور می نشیند ، اعتماد به نفسش در حرکتی مواج به اوج می رسد .
- هنگامی که موج احساسات یک زن به اوج می رسد ، به هیچ عنوان محدودیتی در ارائه عشق نمی بیند .
- مردها همواره باید بدانند که هر گاه زنی رنج و عصبانیت خود را بیرون بریزد و آشکار نماید ، احساس آسایش و آرامش بیشتری می کند .
- این نکته را به خاطر بسپارید که هر گاه زنی در اوج فوران خشم و غم قرار گرفته باشد ، به هیچ عنوان تقصیری را به گردن نمی گیرد .
- وقتی زنی از موضوعی می رنجد ، مرد باید ضمن همدردی با او نشان دهد که برای غم او نگران است ، سپس سکوت اختیار کند تا آن زن بتواند احساس همدردی اش را حس کند .
- دردناک ترین مسائل برای بعضی از زنان ، عدم پذیرش ، قضاوت نادرست و ترک شدن است ، چراکه امکان دارد این باورها در عمق ضمیر ناخودآگاهشان آنان را به سوی این تصور نادرست سوق دهد که لیاقتشان
بیش از این نیست .
- ماهیت یک زن ، درخواست تایید امور است .
-در صورتی که مردی در مقابل پیشنهادات یک زن از خود مقاومت نشان دهد ، زن با این حال که مفهوم این مقاومت را درک می کند ، اما هیچ گونه توجهی به آن نشان نمی دهد . ولی در این زمان احساس می کند
که مرد به او احترام نمی گذارد .
- بسیاری از زنان به این علت که نمی خواهند کسی ایشان را نیازمند بداند ، نیازهایشان را انکار می کنند .
- حتی در صورتی که زنی بپندارد نیازها و خواسته هایش برآورده نخواهند شد ، اجتناب از بیان آنها و قصد انجام دادن تمام کارها به تنهایی ، اشتباه بزرگی است .
- یک زن باید بیاموزد که چطور نیازها و تمایلات خود را بدون نکوهش و یا تزلزل ابراز دارد و این نکته از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است .
- امروزه بسیاری از زنان از اینکه عشق می ورزند ، اما در عوض چیزی دریافت نمی کنند ، رنج می کشند ، آنان به دنبال وقفه ای می گردند تا در این زمان تنها به خود بیندیشند و توجه کنند و در خلال آن وجودشان را
بهتر کنکاش و کشف کنند .
- یک زن جوان در اوج جوانی مایل است برای برآوردن تمایلات شریک زندگیش خودش را فدا کند .
- یک زن بطور ذاتی از توانایی نامحدودی در شاداب ساختن دیگران برخوردار است .اما وقتی آن زن لبخند میزند ، لبخندش به این معنا نیست که در اوج شادابی و خوشحالی قرار دارد .
-همیشه زنان به همان اندازه ای که در توان دارند . بخشش می کنند و در این زمان به خاطر می آورند هنگامی که آنان به بخشش نیاز داشتند ، تا حدودی کمتر از این اندازه ، به ایشان بخشیده شده است.
-اغلب زنان با آنچه همسرشان می خواهد به راحتی موافقت می کنند ، اما این کار به این معنا نیست که خواسته همسرشان دقیقا همان باشد که آنان می خواهند .
- یک زن ، هرگز به کارهای خودش و همسرش امتیاز نمی دهد ، بلکه شوهرش را آزاد می گذارد و تصور میکند او نیز به همین ترتبیب آزادش گذاشته است .
- وقتی زنی به ثبت امتیازات می پردازد ، ممکن است موضوع بسیار کوچکی در نظرش به اندازه امری بسیار بزرگ به شمار آید . پس امکان دارد یک شاخه گل سرخ بتواند برای شما امتیازات فراوانی به همراه
داشته باشد.
- یک احساس پنهان در درون زن به او می گوید نمی خواهم خواسته هایم را برایش بگویم ، اگر عشق او به من واقعی باشد ، خودش از نیازهایم مطلع می گردد .
-مردان و زنان باید به خاطر داشته باشند که همسرشان به هیچ عنوان خود بخود از نیازهایشان ، مطلع نیست .
- زنان نمی پسندند که شوهرانشان ، برآورده ساختن نیازهایشان را به دست فراموشی بسپارند . به همین علت ، دست از نق زدن بر می دارند و به حمایت شوهرانشان می پردازند .
- یک زن باید احساس کند که مورد احترام قرار گرفته و به بهترین وجه در خاطرها می ماند . در این صورت نادیده گرفته شدن برایش همچون امری است که دربخش انتهایی فهرست شخصیتش قرار می گیرد .
زن ها دوست دارند مردها بدانند؟
زن ها صمیمیت را با مردی می خواهند که دوستش دارند، زیرا به آنان این امکان را می دهد که آرامش خاطر داشته باشند و دل و جان خود را به روی او بگشایند.
هنگامی که ما زن ها با مردی که دوستش داریم احساس مرتبط بودن می کنیم، گویی که قلبهایمان از طریق کابل یا کانالی به یکدیگر متصل شده است که عشق، محبت و حمایت میان ما و در هر دو جهت جا به جا می شود و این احساس را به ما می دهد که یک واحد، کانون یا تیم هستیم و به جای موانع و دیوارها، درهایی ساخته ایم که طرف مقابل را به درون خود دعوت می کنیم. به طرز مشابهی احساس می کنیم که به اعماق وجود معشوق خود نیز اجازه ی ورود داریم و این همان تجربه ی نیرومند صمیمیت است.
این نوع از صمیمیت که برخاسته از ارتباط باشد زن را قادر می سازد تا آرامش داشته باشد و با تمام وجود خویش ببخشد و در عین حال احساس امنیت بکند.در واقع ارتباط یکی از مؤثرترین راه های خلق امنیت روحی ای است که در ابتدای این مقاله درباره ی آن صحبت کردیم.
آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر
قبل از جواب دادن فکر کن
هیچکس را تمسخر مکن
نه به راست و نه به دروغ قسم مخور
خود برای خود، زن انتخاب کن
به شرر و دشمنی کسی راضی مشو
تا حدی که میتوانی، از مال خود داد و دهش نما
کسی را فریب مده تا دردمندنشوی
از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی
راستگو باش تا استقامت داشته باشی
متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی
مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی
سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی
روح خود را به خشم و کین آلوده مساز
هرگز ترشرو و بدخو مباش
در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند
به گزارش سلامت نیوز شناخت خواص خوراکیهای طبیعی در دسترس و ارزانقیمت میتواند به شما کمک کند که گاهی زودتر به داد خودتان برسید. البته ناگفته نماند که برای انجام هر یک از این روشها باید نظر پزشک را هم جویا شوید و از درمانهای خودسرانه پرهیز کنید تا گرفتار عوارض ناخواسته این درمانهای طبیعی نشوید.
لیمو و جای جوشدکتر آدری کیونین، متخصص پوست ومو میگوید: شما میتوانید برای از بین بردن جای جوشهای صورتتان، روزی 10 تا 15 دقیقه یک قطعه لیمو ترش تازه را روی پوستتان بگذارید و بعد از 12 هفته از داشتن پوستی صاف و شفاف لذت ببرید. اسید موجود در آب لیمو ترش سبب از بین رفتن جای جوشها می شود. ولی اگر پوست خشکی دارید، بهتر است از این روش استفاده نکنید.
سرکه سیب و ضربدیدگیمحققان میگویند سرکه سیب یکی از موثرترین مواد برای مبارزه با بیماریهای التهابی است. بنابراین اگر قسمتی از بدنتان دچار ضربدیدگی شده و ورم کرده است، روزی چند نوبت یک دستمال پارچهای را به سرکه سیب آغشته کنید و روی قسمت متورم بمالید، یا روزی دو بار خمیری متشکل از سرکه سیب و سفیده تخم مرغ را به مدت یک ساعت روی بخش ضربدیده بگذارید.
زنجبیل و دل درداین گیاه معجزهگر بهترین درمان برای دل دردهای ساده و حتی دل دردهای دوران بارداری و قاعدگی است. مطمئن باشید که اگر دلدرد به سراغتان بیاید، با نوشیدن روزی دو لیوان دم کرده زنجبیل میتوانید از دست آن خلاص شوید. برای درست کردن دم کرده زنجبیل هم کافی است یک قاشق غذاخوری زنجبیل تازه را در یک قوری آب داغ بریزید و 10 دقیقه منتظر شوید تا خوب دم بکشد و آماده نوشیدن شود.
عسل و خراش پوستیاین خوراکی شیرین و خوشمزه، حاوی دو ماده موثر و مفید برای درمان زخمهای ناشی از بریدگی یا خراش است؛ شکر برای از بین بردن رطوبت و در نتیجه از بین رفتن باکتریها و پراکسید هیدروژن برای ضدعفونی کردن. پس شما میتوانید برای درمان بریدگی های سطحیتان به سادگی از این ماده شفابخش استفاده کنید.
روزی روزگاری شاهزاده جوانی بود که پادشاه سرزمین همسایه اش او را دستگیر و زندانی کرد. پادشاه می توانست شاهزاده جوان را بکشد اما تحت تاثیر جوانی او و افکار و عقایدش قرار گرفت.
از این رو، پادشاه برای آزادی وی شرطی گذاشت که می بایست به سؤال بسیار مشکلی پاسخ دهد. شاهزاده جوان یک سال زمان داشت تا جواب آن سوال را بیابد، و اگر پس از یکسال موفق به یافتن پاسخ نمی شد، کشته می شد. سؤال این بود: زنان واقعاً چه چیزی میخواهند؟!!
این سؤالی حتی اکثر مردم اندیشمند و باهوش را نیز سرگشته و حیران می نمود و به نظر می آمد برای شاهزاده جوان یک پرسش غیرقابل حل باشد. اما از آنجایی که پذیرش این شرط بهتر از مردن بود، وی پیشنهاد پادشاه را برای یافتن جواب سؤال در مدت یک سال پذیرفت.
شاهزاده جوان به سرزمین پادشاهی اش بازگشت و از همه شروع به نظرخواهی کرد: از شاهزاده ها گرفته تا کشیش ها، از مردان خردمند، و حتی از دلقک های دربار...
او با همه صحبت کرد، اما هیچ کسی نتوانست پاسخ رضایت بخشی برای این سؤال پیدا کند. بسیاری از مردم از وی خواستند تا با جادوگر پیری که به نظر می آمد تنها کسی باشد که جواب این سؤال را بداند، مشورت کند. البته احتمال می رفت دستمزد وی بسیار بالا باشد چرا که وی به اخذ حق الزحمه های هنگفت در سراسر آن سرزمین معروف بود.
وقتی که آخرین روز سال فرا رسید، شاهزاده جوان فکر کرد که چاره ای به جز مشورت با جادوگر پیر ندارد. جادوگر موافقت کرد تا جواب سؤال را بدهد، اما قبل از آن از شاهزاده جوان خواست تا با دستمزدش موافقت کند.
جادوگر پیر می خواست که با نزدیکترین دوست شاهزاده جوان و نجیب زاده ترین دلاور و سلحشور آن سرزمین ازدواج کند!
شاهزاده جوان از شنیدن این درخواست بسیار وحشت زده شد. جادوگر پیر؛ گوژپشت، وحشتناک و زشت بود و فقط یک دندان داشت، بوی گنداب میداد، صدایش ترسناک و زشت و خیلی چیزهای وحشتناک و غیرقابل تحمل دیگر در او یافت میشد.
شاهزاده هرگز در سراسر زندگی اش با چنین موجود نفرت انگیزی روبرو نشده بود، از اینرو نپذیرفت تا دوستش را برای ازدواج با جادوگر تحت فشار گذاشته و اورا مجبور کند چنین هزینه وحشتناکی را تقبل کند. اما دوستش ، از این پیشنهاد باخبر شد و با او صحبت کرد. او گفت که هیچ از خودگذشتگی ای قابل مقایسه با جان دوستش نیست. از این رو مراسم ازدواج آنان اعلان شد و جادوگر پاسخ سوال را داد.
پاسخ جادوگر این بود: زنها می خواهند تا خود مسئول زندگی خودشان باشند !
همه مردم آن سرزمین فهمیدند که پاسخ جادوگر یک حقیقت واقعی را فاش کرده است و جان شاهزاده جوان به وی بخشیده خواهد شد، و همینطور هم شد.
پادشاه همسایه، آزادی شاهزاده جوان را به وی هدیه کرد و دوست شاهزاده و جادوگر پیر یک جشن باشکوه ازدواج را برگزار کردند.
ماه عسل نزدیک میشد و دوست شاهزاده خودش را برای یک تجربه وحشتناک آماده می کرد، در روز موعود با دلواپسی فراوان وارد حجله شد. اما، چه چهره ای منتظر او بود؟ زیباترین زنی که به عمر خود دیده بود بر روی تخت منتظرش بود. او شگفت زده شد و پرسید چه اتفاقی افتاده است؟
زن زیبا جواب داد: از آنجایی که تو با من به عنوان جادوگری پیر با مهربانی رفتار کرده بودی، از این به بعد نیمی از شبانه روز می توانم خودم را زیبا کنم و نیمی دیگر همان زن وحشتناک و علیل باشم.
سپس جادوگر از وی پرسید: کدامیک را ترجیح می دهد؟ زیبا در طی روز و زشت در طی شب، یا برعکس آن...؟
مرد جوان در مخمصه ای که گیر افتاده بود تعمقی کرد. اگر زیبایی وی را در طی روز خواستار میشد آنوقت می توانست به دوستانش و دیگران، همسر زیبایش را نشان دهد، اما در خلوت شب در قصرش همان جادوگر پیر را داشته باشد!
یا آنکه در طی روز این جادوگر مخوف و زشت را تحمل کند ولی در شب، زنی زیبا داشته باشد که لحظات فوق العاده و لذت بخشی رابا وی بگذراند...!
اگر شما یک مرد باشید و این مطلب را بخوانید کدامیک را انتخاب می کنید... انتخاب شما کدامیک خواهد بود؟!
اگر شما یک زن باشید که این داستان را می خواند، انتظار دارید مرد شما چه انتخابی داشته باشد؟ انتخاب خودتان را قبل از آنکه بقیه داستان را بخوانید بگویید !
آنچه مرد جوان انتخاب کرد این بود:
او می دانست که جادوگر قبلاً چه پاسخی به سؤال شاهزاده جوان داده بود؛ از این رو جواب داد که این حق انتخاب را به خود او می دهد تا خودش در این مورد تصمیم بگیرد.
با شنیدن این پاسخ، جادوگر اعلام کرد که برای همیشه و در همه اوقات زیبا خواهد ماند، چرا که مرد جوان به این مسئله که آن زن بتواند خود مسئول زندگی خودش باشد احترام گذاشته بود...
سخن روز : آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است که او را پایبند می کند. رابیندرانات تاگور
چای سبز اثرات باکتریسیدالی دارد که تنها در صورتی که بدون شکر مصرف شود برای دندانها مفید خواهد بود.
براساس مطالعات محققان دانشگاه کلمبیا در نیویورک نوشیدن یک فنجان چای سبز در روز میتواند باعث استحکام دندانها شود. به نقل از ساینس دیلی، چای سبز حاوی مولکولهای ضد میکروبی به نام catechins است که سلامت دندان را تقویت میکنند. طی مطالعهای که توسط محققان دانشکده پزشکی دانشگاه توهوکو در ژاپن روی بیش از 25هزار مرد و زن ژاپنی بین سنین40 تا 64 ساله صورت گرفت، آنها متوجه شدند احتمال داشتن دندانهایی کمتر از 20 عدد، در مردانی که دست کم یک فنجان چای سبز در روز مینوشیدند نسبت به آنهایی که چای سبز مصرف نمیکردند، کمتر از 19درصد و در زنان کمتر از 13درصد بود.
چای ختمی برای درمان گلودرد، دفع سنگ کلیه و افزایش شیر مادر و .... موثر است. پر سیاوشان نیز درمان کننده تنگی نفس، سرفه، سر درد و سنگ کلیه می باشد و در برطرف کردن زکام اثر فراوان دارد.
ختمی، گیاه بومی مناطق شرق مدیترانه است و گیاهی است علفی و چند ساله که ارتفاع آن به حدود 2 متر می رسد، ساقه های آن به رنگ خاکستری و پوشیده از کرک است و برگ های آن پهن و دندانه دار است و دارای گل های درشتی به رنگ سفید مایل به قرمز یا ارغوانی است.
تمام قسمت های این گیاه استفاده طبی دارد.
ختمی به علت داشتن گل های زیبا، به صورت گیاه زینتی در باغچه ها کاشته می شود.
خواص درمانی چای ختمی
* چای برگ ختمی برای درمان آرتریت و التهاب موثر است.
* چای برگ ختمی برای دفع سنگ های کلیه موثر است.
* چای ریشه یا برگ ختمی برای درمان گلودرد موثر است.
* چای ریشه یا برگ های آن برای رفع التهابات دهان موثر است و لوله های برونشی را نرم می کند.
* چای ریشه ختمی برای رفع برخی اختلالات هضمی مانند ورم معده، کولیت و زخم های گوارشی موثر است.
* چای ریشه ختمی، به افزاش جریان شیر مادر کمک می کند.
برای تهیه چای برگ ختمی، یک مشت از برگ های ختمی را درون آب جوش ریخته و 7 تا 10 دقیقه آن ها را بجوشانید، سپس بگذارید با حرارت کم، دم بکشد.
برای تهیه چای ریشه ختمی، 25 گرم از ریشه این گیاه را درون آب، جوش آورده، سپس به مدت 7 تا 10 دقیقه بگذارید آرام دم بکشد.
خواص دارویی پرسیاوشان
نام این گیاه به فارسى پرسیاوشان، پرسیاوش و سنبل است. به عربی نام های زیادی دارد از جمله: شعر الجبل، شعر الجبار، شعر الجن، شعر الجنازیر، شعر الکلاب، شعر الغول، کربرالبئر، کنرة القنا، جعدة القنا، ساق الاسود، ایوصیف مى باشد. ترکان نیز به آن "بالدیرى قره " مى گویند.
پرسیاوشان از خانواده سرخس ها است. بیشترین قسمت مورد استفاده آن برگ هاى درازی است که داراى بویى ضعیف و طعمى گس است و داراى صمغ، مواد قندى، تانن، ترشى مازویى و یک ماده تلخ و کمى اسانس مى باشد.
خواص درمانی پرسیاوشان
* پرسیاوشان درمان کننده تنگی نفس و بر طرف کننده سنگ کلیه می باشد.
* دشمن سر درد است و استنشاق جوشانده آن جهت باز شدن بینى و زکام، خنازیر، بواسیر و دنبل سودمند است.
* پرسیاوشان تقویت کننده مو است و زخم هاى چرکین را مداوا مى کند.
* یکى دیگر از خواص آن درمان سرفه و نرم کننده سینه است به همین جهت عده اى به پرسیاوشان دواءالصدر هم گفته اند. سینه را نرم کرده و اخلاط آن را از بین مى برد.
* پرسیاوشان مسهل سودا، بلغم و صفراى موجود در معده و روده ها است.
* ادرار و عادت ماهیانه زنان را باز مى کند و خون نفاس را بند مى آورد.
دم کرده پرسیاوشان
دم کرده دو تا سه درصد برگ پرسیاوشان که با قند یا عسل شیرین شده باشد، به مقدار سه فنجان در روز (براى گریپ) نزله و برونشیت توصیه شده است، معمولا کمى شیر هم به آن اضافه مى نمایند و عده اى توصیه کرده اند که آن را با شربت شقایق با افیون کاهو (شیره خشک شده ساق کاهو) مصرف نمایند.
فروردین
فروردهای پاکان
بودا به دهی سفر کرد ...
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد .
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد .
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانهی او نروید !
بودا به کدخدا گفت : یکی از دستانت را به من بده !!!
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت .
آنگاه بودا گفت : حالا کف بزن !!!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟!!
بودا لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند . بنابراین مردان و پولهایشان است که از این زن، زنی هرزه ساختهاند ...
اگر مرا فراموش کنی
پابلو نرودا
ترجمه از دکترزری اصفهانیمیخواهم یک چیز را بدانی
میدانی که چگونه است
اگر من به ماه بلورین برشاخه سرخ پائیز دیرپا نگاه کنم
اگر برخاکستر نا سودنی درکنار آتش
یا برپیکر چروکیده هیزم
دست بسایم
هرچیزی مرا بسوی تو میکشد
گویا که هرچه هست
عطرها
نور
فلزات
قایق های کوچکی هستند
که مرا بسوی جزایز تو که درانتظارمن اند میکشانند
و اینک اگر ذره به ذره
تو از دوست داشتن من دست برداری
من نیز ذره ذره دوست داشتن ترا ترک خواهم کرد
اگر ناگهان فراموشم کنی
به جستجویم نیا
زیرا که من نیز درآن هنگام
فراموشت کرده ام
اگر تو
وزیدن پرچم هایی را که درزندگی من
میگذرند
دیوانه وار و طولانی بدانی
و تصمیم بگیری که مرا درساحل قلبی که درآن ریشه کرده ام
ترک کنی
بیاد داشته باش که درآنروز
و درآن ساعت
بازوانم را فرا خواهم کشید
و ریشه هایم درجستجوی سرزمینی دیگر حرکت خواهند کرد
*********
اما اگرهرروز
هرساعت
احساس کنی که بسوی من می آیی
با شیرینی بدون جایگزین
اگر هرروز یک گل ,
درجستجوی من از لبان تو بالارود
آه عشق من ، آه عشق من
درمن همه آتشها تکرار میشوند
درمن هیچ چیزی خاموش و فراموش نمیشود
عشق من از عشق تو سیراب میشود محبوب
وتا زمانی که تو زندگی کنی
عشق من در آغوش تو خواهد بود
بی آنکه مرا ترک کند
Time waits for no one. Treasure every moment you have.
You will treasure it even more when you can share it with someone special
زمان برای هیچکس صبر نمیکند.
قدر هر لحظه خود را بدانید.
قدر آن را بیشتر خواهید دانست، اگر بتوانید آن را با دیگران نیز تقسیم کنید
((انسانی که از نفوذ کلام بی خبر است همواره از زمان عقب است))
هر آنچه به گفتار در آید به رفتار می آید.قدما از اقتدار کلام با خبر بودند.می دانستند هر چه که با صدای بلند به سخن آید به وقوع می پیوندد.کافیست روزی ۵دقیقه عبارات تأکیدی را با صدای بلند تکرار کنید تا شاهد معجزات فراوان در زندگی باشید.
مثلا با صدای بلند بگویید:(خدا منشا برکت بی کران من است)
نفوذ کلام در زندگی افراد معجزاتی عمیق به وجود آورده است.با تکرار عبارات تأکیدی خدا را وادار نمی کنید چیزی به شما بدهد.فقط چشم دلتان را به سوی توانگری می گشایید.گاه بر زبان آوردن کلامی ساده برای موفقیت کسی ثمراتی عظیم به بار می آورد..به هنگام تکرار عبارات تأکیدی نیرویی عظیم را به جوهر کائنات می فرستید.
(بر گرفته از کتاب چشم دل بگشا .اثر کاترین پاندر)
[من ترجیح می دهم که نسل انسان به تمامی نابود شود تا اینکه بماند
و با تبدیل شدن زن به یک ابزار عیش و شهوترانی مرد از هر حیوانی پست تر گردد.
ای زنان، اگر آرایش کردن شما به منظور جلب شهوت مرد است
به این خواری تن در ندهید و زیر بار چنین ذلتی نروید.](مهاتما گاندی)
تا هنگامیکه زن تنها وقف لذت بخشیدن به مرد می باشد
همه مردان کره خاک باید از شرم سر به زیر افکنند.
من از جانب همه انسانها و همه نسلها
آمده ام بگویم که همه چیز از دست رفته است
و همه چیز دارد بر باد می شود.
آسمان پاک؛ به آنها بگو چگونه باید بود
آری لب به سخن بگشا
یا آنکه جلوه ای از ایمان خویش را نمایان ساز.
قلب من؛برخیز
بگو چگونه به باغهای سرخ خدا راه یافته ای
به آنها بگو چگونه خویشتن خود را انتخاب کرده ای.
سایه های خداوند هر لحظه با«تو»است
بگو که برخیزند؛با پوششی برای رهایی نه اسارت
با حجابی برای نجات.
[حجابی که مصونیت است نه محدودیت.](استاد شهید مطهری)
چشمان خسته فاطمه(س)تو را یاری خواهد کرد.
بگو که.........تبدیل شدن به یک ابزار برای تحریک شهوت مرد
شایسته آنها نیست.
بگو که آزادی چیست؟
بنده خدا بودن.........
و رها شدن از تمامی ابلیس های درون
که عزت آدمی در گرو بندگی است.
می پندارند که آزادند
حال آنکه من زنچیرهای این بردگی را می بینم
آنها تنها در برابر«خداوند»آزادند
و در برابر ابلیس به زندان هزار ساله
گرفتارند.
آزادی یعنی:
هرکس آنچه را که حق دارد انجام دهد
نه آنچه را که دوست دارد
و این ذلت حق آنها نیست..........

روزگاری مردی فاضل زندگی میکرد و هشت سال تمام مشتاق بود راه خداوند را بیابد؛ او هر روز از دیگران جدا میشد و دعا میکرد تا روزی با یکی از اولیای خدا و یا مرشدی آشنا شود.
یک روز همچنان که دعا میکرد، ندایی به او گفت بهجایی برود
در آن جا مردی را خواهد دید که راه حقیقت و خداوند را نشانش خواهد داد.
مرد وقتی این ندا را شنید، بیاندازه مسرور شد و به جایی که به او گفته شده بود، رفت.
در آن جا با دیدن مردی ساده، متواضع و فقیر با لباسهای مندرس و پاهایی خاک آلود، متعجب شد!
مرد آن اطراف را کاملاً نگاه کرد اما کس دیگری را ندید. بنابراین به مرد فقیر رو کرد و گفت : روز شما به خیر.
مرد فقیر به آرامی پاسخ داد: هیچوقت روز شری نداشتهام !
پس مرد فاضل گفت: خداوند تو را خوشبخت کند !
مرد فقیر پاسخ داد: هیچگاه بدبخت نبودهام !!!
تعجب مرد فاضل بیشتر شد: همیشه خوشحال باشید…
مرد فقیر پاسخ داد: هیچگاه غمگین نبودهام !!!
مرد فاضل گفت: هیچ سر درنمیآورم. خواهش میکنم بیشتر به من توضیح دهید.
مرد فقیر گفت: با خوشحالی اینکار را میکنم.
تو روزی خیر را برایم آرزو کردی درحالیکه من هرگز روز شری نداشتهام زیرا در همهحال،
خدا را ستایش میکنم. اگر باران ببارد یا برف، اگر هوا خوب باشد یا بد، من همچنان خدا را میپرستم.
اگر تحقیر شوم و هیچ انسانی دوستم نباشد،
باز خدا را ستایش میکنم و از او یاری میخواهم بنابراین هیچگاه روز شری نداشتهام…
تو برایم خوشبختی آرزو کردی در حالیکه من هیچوقت بدبخت نبودهام
زیرا همیشه به درگاه خداوند متوسل بودهام و میدانم هرگاه که خدا چیزی بر من نازل کند،
آن بهترین است و با خوشحالی هر آنچه را برایم پیشبیاید، میپذیرم.
سلامت یا بیماری، سعادت یا دشمنی، خوشی یا غم، همه هدیههایی از سوی خداوند هستند…
تو برایم خوشحالی آرزو کردی، در حالیکه من هیچگاه غمگین نبودهام
زیرا عمیقترین آرزوی قلبی من، زندگیکردن بنا بر خواست و ارادهی خداوند است …
پادشاه ایران زمین پاکور (دوم) فرزند بلاش یکم و بیست و سومین پادشاه اشکانی
به تندی با ارتشدار خود برخورد کرد و گفت : چرا به یکی از مخالفین روم
(نرون قیام کننده در امپراتوری روم) اجازه ورود به ایران و تیسفون
( پایتخت ایران زمین ) را دادید ؟
من و رومی ها با هم پیمان بسته ایم که به مخالفین هم پناه ندهیم .
ارتشدار گفت : اما آنها به مخالفین ما کمک می کنند .
پاکور در حالی که برافروخته بود گفت :
آنها پستی خویش را به نمایش می گذارند ،
اما پیمان یک اشک (لقب پادشاهان اشکانی) نباید به ننگ کشیده شود .
شما باید به آن فرد مخالف کشور روم ، در مرز می گفتید به جای دیگری برود .
اما امروز مجبورم به خاطر شرافتمان این مخالف دولت روم را به کشورش برگردانم .
ارتشدار گفت : اما امپراتوری روم به خون ما تشنه است...
پادشاه ایران زمین گفت:
ما ایرانی ها تشنه امنیت ، راستی و درستی هستیم
و بر پیمانهای خویش استوار خواهیم بود .
ما ترسی از امپراتوری روم نداریم و می توانیم همانند همیشه شکستشان دهیم
اما این راهکار کشورداری نیست ما باید امنیت را تقویت کنیم
نه دست اندازی و دشمنی را ...
شاید برای ارتشدار ، سخنان پاکور امپراتور کشورمان چندان هوشیارانه نبود ،
اما پاکور به ارزش پیمان خویش باور داشت .
ارد بزرگ اندیشمند برجسته کشورمان می گوید :
(برای آنکه روانت را بپروری ، ابتدا با خود یکی شو) .
و براستی پاکور نماد چنین فرهمندی بود .
در طی سی سال پادشاهی پاکور دوم بر امپراتوری ایران زمین
جنگی بین ایران و روم رخ نداد
و مردم در شادی و امنیت زیستند ...
این روزها نمی گویم بی رنگی ولی کم رنگ شده ای و کم رنگ ها دیری نمی گذرد که بی رنگ می شوند!
مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست. سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیاید…
هر دو حاضر شدند.
سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود.
وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید سقراط با زیر آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد.
مرد تلاش می کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد محکم نگاه داشت.
سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود.
سقراط از او پرسید، “در آن وضعیت تنها چیزی که می خواستی چه بود؟”
پسر جواب داد: “هوا”
سقراط گفت:” این راز موفقیت است! اگر همانطور که هوا را می خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی بدستش خواهی آورد” رمز دیگری وجود ندارد.