ازدواج مثبت ترین اتفاق زندگی است که گاهی وقتها به خاطر اشتباهات به ظاهر کوچک به تعویق می افتد و شانس ازدواج را کاهش می دهد. اگر فکر می کنید کم کم دارید به جمع دختران مجرد سخت گیر می پیوندید، این مطلب را بخوانید تا متوجه اشتباهات ناخواسته خود شوید.
اشتباه شماره 1 : ملاک های خود را با شرایط دیگران تعیین می کنند
تعجب نکنید هنوز هم بسیارند دخترانی که ملاکها و معیارهای خود را برای ازدواج از روی چشم و هم چشمی و برای تایید دیگران انتخاب می کنند. به عنوان مثال چنین می گویند: “وای ببین دختران فامیل با چه شرایطی و چه سطح سوادی چه ازدواج هایی کرده اند، آن وقت من با یک شخص کم سوادتر از خودم ازدواج کنم؟ این طوری همیشه احساس حقارت می کنم. مگه من چی کم دارم؟”
نه تنها دختران بلکه همه جوانها باید بدانند که هر کس باید به فراخور حال خود معیارهایش را برگزیند. مقایسه خود با دیگران و تعیین ملاکها باعث می شود تا شما را از واقع بینی دور کند و نتوانید در شرایط خود بهترین انتخاب را داشته باشید.
اشتباه شماره 2 : تجارب خود از افراد را تعمیم می دهند
برخی از دخترها سعی می کنند دور کلیه خصوصیات رفتاری یک فرد نابهنجار در زندگیشان خطی بکشند و در مواجهه با هر یک از این ویژگیها در فرد دیگر، نگاهی غیر اصولی به او خود داشته باشند. به عنوان مثال اگر مردی بد اخلاق همراه با اعتقادات دینی را در زندگی اطرافیان خود مشاهده کرده اند و شاهد آسیب های وارده از او به همسرش بوده اند، تلاش میکنند خواستگاری هر شخص با اعتقادات دینی را رد کنند و به او با نگرشی منفی بنگرند. در حالی که نابهنجاری اخلاقی فرد ربطی رفتارهای دینی او ندارد. اگر چه فرد دیندار باید در کلیه منش های خود اصول دینی را رعایت کند و اخلاق یکی از شاخه های اصلی دین است، اما نداشتن اخلاق مناسب در شخصی مذهبی نشان از زیر سئوال بردن اعتقادات دینی نیست.
اشتباه شماره 3: مردان مناسب را نادیده می گیرند
وقتی یک دختر مجرد باور می کند که هیچ مرد مناسبی برای او وجود ندارد، همه چیز پیرامونش روی این موضوع صحه می گذارد. ما به همه کسانی که فکر می کنند همه مردان خوب ازدواج کرده اند پیشنهاد می کنیم که این احساس را کنار بگذارند و به جای آن، به شادی، خوشبختی و تمایلشان توجه کنند. امید همیشه منشأ تلاش و موفقیت است. پس بنا را بر این نگذارید که با ناامیدی آینده خود را بیهوده و یکنواخت تصور کنید.
اشتباه شماره 4: آنها پا به فرار می گذارند
بارها و بارها مشاهده کرده ایم که دختران جوان منتظرند مرد مناسب از آنهاخواستگاری کند. اما زمانی که این اتفاق می افتد، آنها پا به فرار می گذارند و از او دور می شوند. به خودتان اجازه بدهید زمینه را برای آشنایی و شناخت برای ازدواج موفق فراهم کنید. این همان چیزی است که برای رهایی از تنهایی و ناراحتی به دنبال آن بودید.
اشتباه شماره5: اجازه می دهند که کار حسابی مشغولشان کند
دختران زیادی را می بینید که به شدت در کارشان غرق شده اند و موفقیت در کار را در اولویت همه مسایل دیگر زندگی می دانند. با وجود زیبایی، جذابیت و موفقیت های فراوان، همه درها برای برقراری ارتباط با آنها بسته است، چرا که تمام زندگی شان در کار خلاصه می شود. بعضی دختران فکر می کنند اگر مردی به آنها علاقه مند شده اند، حتما مشکلی در آنها وجود دارد. این افکار باعث می شود که مردهای مناسب زیادی را از دست بدهند، قبل از اینکه حتی یک بار به آنها فرصت داده باشند تا به خواستگاری بیاید.
اشتباه شماره 6: تجربه را به بدبینی تبدیل می کنند
برخی دختران تجارب خود را از ازدواج و زندگی دیگران به نوعی بدبینی و احتیاط فوق العاده و غیر ضروری تبدیل می کنند و در انتخاب و ارزیابی طرف مقابل دچار سخت گیری و وسواس می شوند. درست است که کسب تجربه لازم و ضروری است اما قرار نیست به خاطر شنیدن وقایع آزارنده از اطراف دچار استرس در انتخاب باشیم. تیزبینی و زیرکی متعادل برای یک انتخاب مناسب کافی است. لازم نیست از ابتدا با منفی اندیشی مثل یک کارآگاه عمل کنیم.
اشتباه شماره 7: آنها باور کرده اند که زمان مناسب برای آنها تمام شده است
دختران زیادی هستند که به دلیل بالا رفتن سنشان باور دارند که زمان ازدواج و بچه دار شدن از آنها گذشته است. درست است که زمان ازدواج و بچه دار شدن، پیش بینی شده است، اما در قرن بیست و یکم زندگی ما کمتر قابل پیش بینی است، که البته این نکته مثبتی است.
دختران زیادی تا چهل- پنجاه سالگی ازدواج خود را به تأخیر می اندازند، اما واقعیت این است که ما هیچ وقت اسیر اعداد و ارقام نیستیم. ما هر لحظه در مناسب ترین زمان زندگی خود هستیم. بله، درست است که بیولوژی بدن همیشه ما را همراهی نمی کند، اما اگر شما واقعاً می خواهید صاحب خانواده شوید و بدن شما دیگر این اجازه را به شما نمی دهد که بچه های خودتان را داشته باشید، به این معنا نیست که این خواسته شما برآورده شدنی نیست. می توانید با پذیرفتن سرپرستی یک کودک، تشکیل خانواده دهید.
شاید شما هم در رابطه با مردان گیج شده اید و می خواهید بدانید برای ازدواج، به چه مردی می شود اعتماد کرد و روی کدامیک از آنها نمی شود حساب کرد. اگر تا الان نتوانسته اید این معما را در ذهنتان حل کنید، مطمئنم این موارد می تواند به کمکتان بیاید
1 - مردی که آمادگی ازدواج دارد، زندگی اش هدفمند است
مردی که آمادگی ازدواج دارد زندگی اش هدفمند است؛ یعنی اهداف کوتاه مدت و بلندمدت مشخصی برای خودشدارد و مسلما ازدواج و تشکیل خانواده یکی از این اهداف است.اگر با مردی آشنا شده اید که تکلیف زندگی اش مشخص نیست، حتی اگر رسما از شما درخواست ازدواج کرده، به حرفش اعتماد نکنید.
در ایران آمادگی ازدواج به این معنی است که حداقل تکلیف تحصیل، سربازی و شغل مرد مشخص باشد. البته نه اینکه همه این کارها را به انجام رسانده باشد، فقط باید بداند که در این موارد چه تصمیمی داردو آینده اش را به کدام سمت می خواهد ببرد.
مردی که هنوز نمی داند در کدام شهر یا کشور می خواهد زندگی کند یا (وقتی بزرگ شد!) می خواهد چکاره شود؛ آمادگی لازم برای ازدواج را ندارد، هر چند دیوانه شما باشد. شما هم مجبور نیستید سال ها عمرتان را پای کسی بگذارید تا تازه تکلیفش با خودش معلوم شود. مردی که همه چیزش در آینده است، در آینده فلان شغل و سمت را پیدا می کند، در آینده فلان مقدار درآمد دارد و ... فقط به دو شرط می تواند مرد زندگی شما باشد: اول اینکه تلاش و حاصل کارش را از همین حالا ببینید و دوم اینکه از نظر منطقی امکان رسیدن به رویاهایش در یک طول عمر متوسط 70 ساله روی این کره خاکی وجود داشته باشد.
شما می توانید از یک دانشجوی حسابداری انتظار مدیر شرکت شدن را داشته باشید اما انتظار رئیس جمهور شدن را خیر؛ حداقل نه به این زودی ها. ضمنا، اگر مردی تا 35 سالگی نتوانست گام موثری برای رسیدن به رویاهایش بردارد، تا 105 سالگی هم نمی تواند.
2 - مردی که آمادگی ازدواج دارد، حرف هایش بوی ازدواج و تشکیل خانواده می دهد
مردانی که برای شما آسمان و ریسمان می بافند را کنار بگذارید. مردانی که آمادگی ازدواج دارند مرتب در مورد سیاست، باشگاه بدنسازی، سفرهای خارجی، موفقیت های شغلی، موفقیت های تحصیلی در بهترین دانشگاه ها، خاطرات بچگی و اینکه چقدر آدم باهوش و با ذکاوتی بوده و هستند با شما صحبت نمی کنند.
البته اشتباه نکنید، تقریبا همه مردان درباره تمام اینها صحبت می کنند اما ذهن مردان آماده ازدواج در حال حاضر فقط حول یک موضوع می چرخد: ازدواج و تشکیل خانواده.
مردانی که آمادگی ازدواج دارند معمولا درباره معیارهایشان، خانواده شان، اهداف و آرزوهایشان، کار و درآمدشان، فرزند، خانه، گرانی، کرایه، انتظارات، اخلاقیات و هر موضوع دیگری که به ازدواج مربوط می شود حرف می زنند. این مردان دائما در مورد «ما» فکر و صحبت می کنند. همچنین سوالات آنها از شما مشخص است: آنها درباره سبک زندگی شما، رسم و رسومات خانواده تان، دامادهای دیگر، شرایط، عقاید، مهریه، خرج و برج عروسی و (وقتی خیالشان کمی راحت شد) درباره آرزوهایتان از شما می پرسند. تیم فوتبال مورد علاقه تان را هم به این موارد اضافه کنید؛ احتمالا می خواهند بدانند در آینده سر مسابقات فوتبال دعوایتان می شود یا نه!
3 - مردی که آمادگی ازدواج دارد، توانایی تامین زندگی خانواده را دارد
چه از نظر مادی و چه از نظر روانی، مردی که می خواهد خانواده تشکیل بدهد توان و قدتر رسیدگی به یک خانواده را دارد، هر چند به ساده ترین شکل. او از قبل خودش را برای این کار آماده کرده است. ممکن است در ابتدای زندگی از کمک پدرش استفاده کند، وام بگیرد یا خودش را مجبور به کار سخت کند.
این در وجود تمامی مردان جهان است، از غارنشینان گرفته تا مردان قرن 21. مردان می خواهند از شما حمایت کنند. شاید گاهی به کمک شما هم احتیاج پیدا کنند اما خودشان قلبا این را نمی خواهند. لطفا خودتان را اسیر مردان ضعیف و وابسته نکنید. حتی کارهایی مثل عوض کردن لامپ های سوخته و شیرهای خراب، تعمیر ماشین شما یا خرید کردن برای خانه برای مردان بزرگترین لذت است. (اگر وقت کافی داشته باشند.)
ناگفته نماند که هیچ مردی دوست ندارد با کار شبانه روزی، هزینه ولخرجی های شما را بدهد. حداقل چیزی که مرد زندگی تان در قبال این همه فداکاری (!) از شما می خواهد این است که قدر کارهایش را بدانید، شرایطش را درک کنید و در مسیر زندگی کمک حالش باشید.
4 - مردی که آمادگی ازدواج دارد، این را به همه اعلام می کند
به احتمال زیاد و در جوامع مدرن شما اولین کسی هستید که از این راز با خبر می شوید، آن هم نه به طور غیرمستقیم و از راه حل کردن پازل. مردان برای این کار ساده ترین راه را انتخاب می کنند. حتی خجول ترین و محجوب ترین مرخدان دنیا هم می خواهندمطمئن شوندشما از تصمیمشان برای ازدواج خبر دارید. این مردان می دانند چه می خواهند و برای به دست آوردنش تلاش می کنند. اکثر آنها هم در این راه نیازی به کمک شما ندارند. (لطفا این جمله را بالای تخت تان طلاکوب کنید!)
مردی که تصمیم به ازدواج با شما دارد، شما را از کسی پنهان نمی کند. از اینکه به اطرافیان بگوید می خواهد ازدواج کند، ابایی ندارد. به محض اینکه چنین مردی شما را برای ازدواجش در نظر گرفت، درباره شما با خانواده و اطرافیانش صحبت می کند.
او شما را به عنوان همکار یا آشنا یا دوست معرفی نمی کند، بلکه نامزد، همسر آینده یا حداقل فامیل آینده می خواند و این عناوین را با خوشحالی در مورد شما به کار می برد. او می خواهد به همه اعلام کند که شما دیگر «مال او» هستید. همچنین خودش را هم از خانواده شما پنهان نمی کند و به زودی در مورد تصمیمش با آنها صحبت می کند.
اگر بعد از چند ماه آشنایی احساس کردید جعبه اسراری هستید که هیچ کس نباید از وجودتان بویی ببرد، بهتر است کاری کنید تا خود او هم دیگر شما را نبیند!
5 - مردی که آمادگی ازدواج دارد، به دنبال روابط کوتاه مدت نیست
این مورد دیگر گفتن ندارد. مردی که آماده ازدواج است حتما این را می داند که ازدواج یعنی «تعهد» به یک نفر. اگر احساس می کنید مرد زندگی تان آمادگی تعهد را ندارد، بهتر است فکر ازدواج با او را از سرتان بیرون کنید. لطفا منتظر معجزه نباشید. اگر او نخواهد، حتی عشق شما هم نمی تواند ناگهان او را منقلب و سر به راه کند. این را نرفته نیست، چون شما تنها خانم در تاریخ نیستید که چنین خیالاتی در سر داشته است.
از طرف دیگر، گول بعضی مردان را نخورید. اینکه اگر شما واقعا به آنها اعتماددارید بایدتا ته خط با آنها بروید یکی از کلک های مشهور مردانه است. کلک دیگر آنها این است: «ما همین حالا هم مال هم هستیم.» به او بفهمانید که تا زمانی که به شما تعهد رسمی نداده، شمال مال هیچکس نیستید!
وقتی در دوران اولیه آشنایی با همسر خود هستیم و می خواهیم پایه و اساس زندگی جدید را بنا کنیم همه چیز خوب خوش به نظر می رسد، اما پس از گذشت چند سال و یا حتی سالهای اولیه دوران ازدواج می بینیم که دیگر زندگی برایمان آن مفهوم و شیرینی گذشته را ندارد. چه چیز باعث می شود؟ آمدن بچه ها؟ گذر زمان؟
در این مواقع با خود فکر می کنیم که، چه اتفاقی افتاد؟
ازدواج کلمه ای جادویی نیست که بتواند همه نیازهای ما را برآورده سازد.
مورد دیگر این است که باید همسر خود را همراه با محاسن و معایبش بپذیرید. البته پیشنهاد نمی کنیم بی انصافی، بی رحمی، بی نزاکتی و رفتارهای ناشایست او را برای همیشه تحمل کنید، زیرا آدمی قادر است رفتار خود را اصلاح کند؛ اما فراموش نکنید هرگز قادر نیست ماهیت خود را عوض کند.
ما نمی توانیم گذر زمان را متوقف یا حضور بچهها را در زندگی کتمان کنیم، اما می توانیم پایه های زندگی را براساس این واقعیت ها بنیان نهیم و بکوشیم روزهای شاد اول ازدواج را در زندگی تکرار کنیم. اما چگونه؟ آیا همان طور که لوئیز برد در کتاب «چگونه شوهران خود را شیفته خود کنید» می گوید، باید هر روز یک دسته گل تازه تهیه کنید تا شوهرانتان هنگام آمدن به خانه غافلگیر شوند؟ یا با پوشیدن یک لباس نو سعی کنید از خشکی و یکنواختی زندگی بکاهید؟ آیا باید به نصیحت گروهی از زنان گوش فرا دهید و به زندگی و بچه های خود بی توجه باشید و هر روز در پی تغییر لباس و مدل موی خود باشید تا در نتیجه چنین کاری شوهرانتان آمدن به خانه را به رفتن به هر جای دیگر ترجیح دهند؟ یا باید شیوه گروهی دیگر از زنان را پیش بگیرید و به محض این که شوهر به خانه آمد، ناله سر دهید و شکایت کنان سعی کنید مشکلات کوچک زندگی را بزرگ جلوه دهید تا با جلب محبت و ترحم او اندکی زندگی را خوشایندتر جلوه دهید؟ اما هیچ کدام از این ظاهر سازی های فریبنده، به تنهایی نمی تواند مؤثر باشد و از بروز اختلافات و مشکلات زناشویی جلوگیری کند؛ بلکه باید بکوشید تا «شوهران خود را دوستان خود کنید»! برای ایجاد این صفا و صمیمیت لازم است موانع را شناسایی کنید و آنها را یکی پس از دیگری از سر راه بردارید.
یکی از بزرگترین موانع بر سر راه خوشبختی توقعات بیش از حد است.
زیرا گروه بی شماری از جوانان، برداشت غلطی از ازدواج دارند و همواره می پندارند ازدواج معجزه ای است که اگر در زندگی آنان به وقوع پیوندد، تمام مشکلات را حل، و زندگی را شیرین و شاد می کند. آنها با چنین تعبیر نادرستی، اقدام به ازدواج می کنند و پس از مدتی درمی یابند که آنچه در ذهن داشته اند، رؤیایی بیش نبوده است. گروهی دیگر بدون در نظر گرفتن توانایی و سلامت روح و روان همسر خود، سعی می کنند همه کارهای شاق و پر زحمت را به او بسپارند و با این روش هرگونه فرصتی را برای به وجود آمدن روابط دوستانه و صمیمی از بین می برند. از نظر روانی هر انسانی نیازهایی دارد، مانند مطرح شدن، پذیرفته شدن، ایمن بودن و تعلق داشتن که هر یک از این نیازهای درونی تا حدودی در ازدواج برآورده می شود. زن و شوهر می توانند در به وجود آوردن حس خوب زیستن به یکدیگر کمک کنند، اما هیچ کدام قادر به آفرینش شادی و خوشبختی مطلق برای دیگری نیستند. ما انتظار داریم دیگران هر کاری که از دستشان بر می آید، برایمان انجام دهند، در حالی که خود کمترین توجهی به خواسته های آنها نمی کنیم. می خواهیم از اشتباهات ما چشم بپوشند، اما خودمان کوچکترین گذشتی در مورد رفتار بد آنها نداریم. شما می خواهید شوهرتان از هر نظر بی عیب باشد، در حالی که از عیب های خود بی خبرید. همیشه سعی دارید عیوب او را برشمرید و ناله و شکایت کنید که چرا این شوهر آن طور که باید باشد نیست؛ چرا قادر نیست مرا درک کند؟ حتی گروهی از زنان پا را از این هم فراتر نهاده، سعی می کنند شخصیت شوهر را درهم ریخته، دوباره آن را آن طور که می خواهند شکل دهند یا او را مجبور کنند آن طور که می خواهند باشد، نه آن گونه که هست. البته فقط زن ها نیستند که مرتکب چنین اشتباهی می شوند؛ کم نیستند مردانی که همواره از زنان خود خرده می گیرند. به هر حال فراموش نکنید هیچ توهینی بزرگتر از این نوع عدم پذیرش ها نیست.
اولین گام برای به وجود آوردن یک زندگی زناشویی موفق ، پذیرفتن واقعیت هاست.
از جمله واقعیت هایی که باید درک و پذیرفته شوند، معنای ازدواج است؛ باید دانست ازدواج یک نوع شرکت است که نیاز به رعایت اصول و قوانینی دارد. ازدواج کلمه ای جادویی نیست که بتواند همه نیازهای ما را برآورده سازد. مورد دیگر این است که باید همسر خود را همراه با محاسن و معایبش بپذیرید. البته پیشنهاد نمی کنیم بی انصافی، بی رحمی، بی نزاکتی و رفتارهای ناشایست او را برای همیشه تحمل کنید، زیرا آدمی قادر است رفتار خود را اصلاح کند؛ اما فراموش نکنید هرگز قادر نیست ماهیت خود را عوض کند. اجازه دهید این مسئله را با یک مثال بیشتر بررسی کنیم.
برای ایجاد این صفا و صمیمیت لازم است موانع را شناسایی کنید و آنها را یکی پس از دیگری از سر راه بردارید.
فرض کنید شما با مردی که اهل مطالعه یا تفریحات آرام است ازدواج می کنید؛ انتظار نداشته باشید بعد از ازدواج او به مردی شلوغ و پر سروصدا که اهل تفریحات و برنامه های مهیج است تبدیل شود. ممکن است شوهرتان همان فلسفه شما را در زندگی نداشته باشد یا تفریحات مهیج مورد پسند او نباشد. نخواهید که او کاملاً عوض شود. ممکن است همسرتان نتواند تاجری موفق یا ورزشکاری مشهور شود، اما مثلاً می تواند کارمندی خوب و متعهد باشد. باید بدانید همه انسان ها از ذوق و استعداد یکسان برخوردار نیستند. اگر همسر شما در زمینه تجارت، ورزش یا هنر موفق نیست و ذوقی نشان نمی دهد، نباید به خودتان اجازه دهید که درباره اش بد قضاوت کنید و او را مورد ارزیابی نادرست قرار دهید. نباید هر روز یأس و ناامیدی نشان دهید و مثلاً بگویید چرا شوهر من مثل شوهر خواهرم نیست که فلان ماشین آخرین مدل را داشته باشد یا چرا مانند شوهر دوستم سرشناس و معروف نیست. همان طور که شما نمی توانید مثل دوست یا خواهر خود باشید، شوهر شما نیز نمیتواند مثل شوهران آنها باشد! اگر به انجام چنین کارها و تکرار چنین حرف هایی در زندگی ادامه دهید، نه تنها شوهر خود را نسبت به زندگی دلسرد کردهاید و او را به شدت آزرده خاطر ساخته اید، بلکه این رفتار شما مقدمه ای خواهد شد برای از هم پاشیدن زندگی. بنابراین فراموش نکنید که پذیرفتن واقعیت ها زیربنای هر نوع موفقیت و روابط سالم است.
دوران آشناییهای قبل از ازدواج برای بسیاری از زوجها مهم و تعیینکننده است. باید همدیگر را بشناسند و با خصوصیات اخلاقی و رفتاری هم آشنا شوند. باید بدانند طرز فکرشان دربارهی مسائل گوناگون چیست و آیا در مجموع میتوانند زیر یک سقف با هم زندگی کنند؟
به هر حال موضوع ازدواج بسیار پیچیدهتر از این حرفهاست و به قول قدیمیها مانند هندوانه دربسته است. اما با کمی دقت و توجه به رفتارها و رعایت توصیههای کارشناسان میتوانیم بخشی از این هندوانه را قبل از ازدواج باز کنیم تا دربارهی انتخاب درست شریک زندگی به اطمینان برسیم و بعدها پشیمان نشویم.
در مراحل پیش از ازدواج افراد به شیوههای گوناگون باهم آشنا میشوند. برخیها از طریق دوستان یا اقوام به یکدیگر معرفی میشوند. برخی دیگر در محیطهای کاری همدیگر را میبینند و تصمیم به ازدواج میگیرند.
عدهای هم از طریق مراجعه به وب سایتهای ازدواج که با همکاری سازمان ورزش و جوانان راهاندازی شده است نسبت به انتخاب همسرشان اقدام میکنند. این شیوههای آشنایی مهم است اما مهمتر از آن روندی است که زوجها قبل از ازدواج طی میکنند و برای زندگی مشترک آماده میشوند.
رفتوآمد برای شناخت بیشتر
افراد میتوانند به شیوههای مختلفی باهم آشنا شوند و در این زمینه محدودیتی وجود ندارد. اما زمانی که برای ازدواج تصمیم میگیرند، مهم است از نظر اعضای خانواده بهره بگیرند. اگر فکر میکنند ممکن است تصمیم آنها هیجانی باشد، توصیه میشود از مشاور کمک بگیرند. اینطور تصور نکنند خودشان قادر به حل همهی مشکلات هستند. قبل از ازدواج تعهدی وجود ندارد، اما اگر انتخاب صحیح نباشد در آینده مشکلاتی ایجاد میشود.
برای اینکه زوجها قبل از ازدواج با خصوصیات رفتاری و اخلاقی هم آشنا شوند، باید باهم رفتوآمد داشته باشند. در گذشته برخی از خانوادهها برای اینکه بفهمند پسری برای ازدواج مناسب است، تحقیقاتی را انجام میدادند.
تا زمانی که رفتوآمد وجود نداشته باشد، رفتارهای افراد و خانوادهها نامعلوم باقی میماند. از سوی دیگر وسیلهی ارتباطی انسانها زبانشان است، که وجه تمایز انسان با موجودات دیگر هم همین قدرت سخنوری است. زبان برای صحبت کردن است. پس بهتر است دختر و پسر قبل از ازدواج و شروع زندگی مشترک دربارهی مهریه، نحوهی زندگی، برقراری ارتباط با خانوادهها و… باهم صحبت کنند.
متأسفانه در مواردی میبینیم به دلیل باورها یا تعصبات خانوادهها، تا قبل از برگزاری مراسم عقد، رفتوآمدهای کمی انجام میشود. بهطور مثال ممکن است پدر خانواده اجازه ندهد دختر با خواستگارش بیرون برود. در چنین شرایطی خانوادهها و همینطور دختر و پسر میتوانند با همین میزان ارتباط یا ارتباطات تلفنی از هم پرسوجو کنند و سۆالاتشان را بپرسند.
حتی دختر و پسر میتوانند در حضور خانواده در گوشهای صحبت کنند. والدین دختر باید بدانند غرض ازدواج است و هیچ پسری برای آزار و اذیت برای خواستگاری به خانهی کسی نمیرود. مادرها میتوانند در این زمان تلفنی باهم حرف بزنند، دختر و پسر در محل کار همدیگر را ببنند و… به هر حال راههای مختلفی برای حرف زدن هست. اما در برخی خانوادهها به دلیل وجود تعصبات، بعضی از دختران ازدواج نمیکنند یا پس از ازدواج به دلیل نداشتن شناخت کافی، با مشکلات مختلفی روبهرو میشوند.
اشتغال مردها اهمیت زیادی دارد. مهم است مرد قبل از ازدواج توانایی مالی لازم را داشته و مستقل باشد.
خانوادهها میتوانند تا حدودی کمک کنند، اما نه خیلی زیاد. وقتی کمکهای مالی خانواده بیشتر میشود فرد از خانوادهاش تأثیر میگیرد و شاید دخالتهایی پیش بیاید که زوجها را با مشکلاتی روبهرو کند
پرسیدن عیب نیست
یکی از مهمترین نکات در زمینهی آشناییهای قبل از ازدواج که به شناخت رفتارهای فردی کمک میکند «سۆال پرسیدن» است. درواقع رفتارها تا زمانی که دربارهی آنها صحبت نشود، ناشناخته میمانند.
بنابراین بهتر است افراد در آشناییهای قبل از ازدواج باهم صحبت کنند و ارتباط بیشتری داشته باشند. آنها باید دربارهی هر موضوعی که برایشان مهم است از همسر آیندهشان سۆال کنند. شاید قبل از ازدواج فرد خودش را از هر نظر خوب نشان دهد، اما وقتی حرف میزند، رفتارهایش معلوم میشود.
وقتی افراد قبل از ازدواج باهم حرف میزنند بهتر است بدانند خیلی از حرفها و نظرات قبل از ازدواج، در رفتارهای پس از ازدواج ظاهر میشوند. بهطور مثال آقایی که میگوید مخالف کارکردن خانم در محیط مردانه است، پس از ازدواج فکرش عوض نمیشود.
اگر
خانمی در معاشرتهای قبل از ازدواج میبیند آقایی کمحرف است، باید از این رفتار
بفهمد این آقا زیاد اهل صحبت نیست. بنابراین اگر دوست دارد شوهرش بیش از اینها حرف
بزند و ساکت نباشد باید به این نکته توجه کند.
به
هر حال با صحبتهای پیش از ازدواج خیلی از رفتارها معلوم میشوند. ازدواج مهم است و
باید انجام شود اما دربارهی آن نباید خیلی زود تصمیم گرفت. وقتی مورد مناسبی پیدا
شد باید روی آن فکر کنید و با عجله تصمیم نگیرید. اگر ازدواج بدون شناخت کافی و
عجولانه انجام شود، تصمیم درستی نیست. در چنین شرایطی اگر ازدواج به طلاق منجر شود
اثرات بدتری برجای میگذارد و اگر این وسط بچهای هم به دنیا آمده باشد مشکلات بهمراتب
بیشتر میشوند.
شناسایی مرد خسیس
یکی از خصوصیاتی که ممکن است برخی از مردها داشته باشند، خساست است. این ویژگی در رفتارهای قبل از ازدواج هم خودش را نشان میدهد. وقتی خانوادهای به دختر و پسر اجازه میدهند باهم معاشرت داشته باشند و بیرون بروند، خانمها میتوانند با توجه به چند رفتار به ظاهر ساده به این خصوصیت رفتاری پی ببرند.
بهطور مثال به این نکته توجه کنند که پسر آنها را کجا میبرد، تعارف میکند یا نه و … یکی از مراجعهکنندگان من خانمی بود که میگفت برای آشنایی قبل از ازدواج دوبار با آقایی بیرون رفته است و آقا آنقدر او را در ماشین چرخانده که سردرد گرفته است. مدام بهانهجویی میکرده است و از جاهای مختلف ایراد میگرفته، حتی یک آبمیوه هم برای خانم نخریده است و…
علاوه بر این، مراسمی مانند روز تولد یا روز زن وجود دارد که بهتر است مردها بهعنوان خواستگار هدیهای برای خانمها بخرند. به هر ترتیب نوع خرج کردن مهم است و افراد خسیس زود خودشان را لو میدهند. پس از ازدواج هم رفتارهایشان در قالب خرجی ندادن بروز میکند.
خیلی از افرادی که برای مشاوره مراجعه میکنند به دلیل خساست شوهرانشان افسردگی گرفتهاند. مرد به مادر خودش نگاه میکند که در شهر کوچکی زندگی کرده و هر چند سال یکبار فقط یک چادر میخریده است. در نتیجه توقع چنین رفتاری را از همسرش دارد و خیلی از انتظارات دختران امروزی را نادیده میگیرد. به هر حال زندگی با مرد خسیس مشکلات زیادی را ایجاد میکند.
هشدار برای اعتیاد و بیکاری
برخی از افرادی که برای مشاوره مراجعه میکنند دربارهی رفتارهایی حرف میزنند که قبل از ازدواج از همسرشان دیده و چشمپوشی کرده بودند. بهطور مثال از قبل میدانستهاند همسرشان معتاد است یا کار ندارد، اما باز هم با او ازدواج کرده بودند.
گاهی اوقات هم خانوادهها میگویند طرف زن میگیرد و ازدواج میکند، بعد مشکلاتش حل میشود. اگر فردی قبل از ازدواج فردی تنبل و بیکار است، پس از ازدواج هم چنین رفتاری را ادامه میدهد. بنابراین لازم است قبل از ازدواج به وجود چنین رفتارهایی دقت شود.
اشتغال مردها اهمیت زیادی دارد. مهم است مرد قبل از ازدواج توانایی مالی لازم را داشته و مستقل باشد. خانوادهها میتوانند تا حدودی کمک کنند، اما نه خیلی زیاد. وقتی کمکهای مالی خانواده بیشتر میشود فرد از خانوادهاش تأثیر میگیرد و شاید دخالتهایی پیش بیاید که زوجها را با مشکلاتی روبهرو کند.
رفتوآمد با مجردها
گروهی از افراد و بهویژه خانمها نسبت به رفتوآمد شوهرانشان با دوستانشــان حساس هســـتند و چنین رفتاری را مناسب نمیدانند. به همین دلیل تصور میکنند چنین ارتباطاتی باید محدود یا قطع شود. در صورتیکه این خانمها باید بدانند وقتی همسرشان دوستانی دارد که مدتهاست با آنها رفتوآمد میکند، نمیتواند این ارتباط را قطع کند. چنین روابط و رفتارهایی باید مدیریت شود، هر دو طرف شرایط را در نظر بگیرند و قبل و بعد از ازدواج دربارهی این رفتوآمدها درخواستهای نامعمول نداشته باشند.
چه چیزی می تواند یک آشنایی بالقوه بسیار خوب را خراب کند؟ فراموش کردن اصول اخلاقی مهم در قرار ملاقات های ابتدایی همان طور که خانم ها اصولا از مردهایی که مدام از زنان دیگر صحبت می کنند یا زنان زیادی با آنها تماس برقرار می کنند، خوششان نمی آید، مسایلی هم هست که مردها دوست ندارند و به خاطر آنها حاضرند قید ازدواج با شما را بزنند. به طور مثال، پرسیدن سوالات خیلی شخصی وقتی هنوز در اولین جلسات آشنایی هستید.
تشکر نمی کنید
درست است که تنظیم دیدارها و ترتیب دادن مقدمات آن به عهده داماد و خانواده او است اما قرار نیست شما هم نقش یک شاهزاده را ایفا کنید. اگر قبل یا بعد از جلسه خواستگاری، دیداری در خارج از خانه دارید، یادتان باشد از این که وقت و هزینه ای برای این دیدار متقبل شده تشکر کنید. شاید اضطراب و هیجان و شرم مانع از این شود که آداب معاشرت را به درستی به جا بیاورید. اما باید بدانید که تشکر نکردن یکی از بزرگترین اشتباهات ممکن برای از چشم دیگری افتادن است. همسر آینده شما انتظار ندارد صورت حساب را پرداخت کنید، اما انتظار دارد هنگام خداحافظی حداقل یک تشکر ساده بکنید. یا حتی فردای آن روز از طریق پیامک تشکر کنید.
شروع یک مکالمه بحثبرانگیز
در هنگام مکالمات، به تمایل طرف مقابل برای گفتگو توجه کنید. او را با زیاد سخنرانی کردن و تعربف کردن از خود در موضع ضعف قرار ندهید. همیشه موضوع های آرام و دوطرفه برای صحبت های خود انتخاب و از بحث و منفی بافی دوری کنید. بگذارید بحث بین هر دو شما در جریان باشد. متکلم وحده بودن و مسلسل وار از خود و خانواده تان گفتن، فقط داماد آینده را کلافه می کند.
صحبت در مورد نامزد سابق
به هیچ عنوان کار درست و عاقلانه ای نیست که در مورد نامزد سابق خود با مردی صحبت کنید که برای نخستین بار او را ملاقات می کنید و قرار است دوستی طولانی مدتی با هم داشته باشید. این کار ممکن است باعث ناراحتی و انزجار طرف مقابل بشود و دیگر هرگز با شما تماس نگیرد زیرا تصور می کند اگر یک روز از او جدا شوید، در مقابل مرد دیگری خواهید نشست و او را مسخره خواهید کرد. اگر حرفی برای گفتن ندارید، بهتر است اصلا حرفی نزنید.
مدام چک کردن موبایل
اگر فکر می کنید که تلفن همراه شما قرار است مدام زنگ بخورد یا پیامک برسد و شما مجبور به پاسخ هستید، بهتر است آن را خاموش یا سایلنت کنید. مردها اصولا از زن هایی که مدام تلفنی با دوستان خود صحبت می کنند و برای روزهای آینده برنامه ریزی می کنند، خوششان نمی آید. اگر تلفن کاری مهمی دارید که در طول قرار باید پاسخ بدهید، بهتر است از قبل آن را به طرف مقابل بگویید و پیشاپیش از هر گونه وقفه ای عذرخواهی کنید.
بیشتر از حد لازم ماندن
در قرارهای اول و ملاقات های آشنایی معمولا ساعت ها همچون چند دقیقه کوتاه می گذرند. اما باید حواستان به ساعت باشد. اگر مردی مدام به ساعت خود نگاه کرد، خمیازه کشید یا در مورد مشغله ای که فردا صبح دارد صحبت کرد، زمان رفتن فرا رسیده است و باید مودبانه خداحافظی کنید و بروید تا یک قرار مهم به یک کابوس ناراحت کننده تبدیل نشود.
خواندن ذهن خانم ها سخت ترین کار دنیاست و زمانی که موضوع ازدواج در میان باشد واقعا ناممکن به نظر می رسد اما نگران نباشید؛ علائمی هست که به شما نشان می دهد آیا او به ازدواج فکر می کند یا نه:
1 - زنی که آمادگی ازدواج دارد، برای خودش محدودیت و قید و بندهایی خواهد داشت
او می داند که از رابطه چه می خواهد و این آشنایی را باید به کدام سمت ببرد. زنی که آمادگی ازدواج دارد نمی گذارد شما از وقت ارزشمندش استفاده بیهوده کنید. او می داند که این رابطه یا باید به سمت ازدواج برود و یا همه چیز همین جا تمام شود.
او برای ازدواجش برنامه ریزی کرده است، خودش را آماده کرده و درباره آن فکر می کند و حرف می زند. از به میان آمدن حرف ازدواج کهیر نمی زند، بلکه با خوشحالی درباره زندگی مشترک، بچه دار شدن، استقلال و زندگی خانوادگی صحبت می کند.
زنی که قوانین خاصی برای خودش ندارد، در نتیجه هیچ برنامه ای برای ادامه رابطه ندارد، هیچ انتظار خاصی از یک مرد نداشته و هیچ شرط و محدودیتی برای او قائل نیست؛ چرا که به ازدواج فکر نمی کند. او بدون هیچ هدفی وارد رابطه ای شده که برایش پیش آمده و سیاست فعلی اش این است: «هر چه پیش آید خوش آید.» اگر در هر ساعت از شبانه روز که دلتان خواست می توانید با او تماس بگیرید یا بیرون بروید، اگر برای خودش احترام قائل نیست، اگر پوشش و رفتار درستی ندارد، پس نمی تواند زن زندگی شما باشد.
زن باهوش می داند که اگر قرار است اتزدواجی صورت بگیرد، نباید به این سادگی از قوانینش کوتاه بیاید. زن کم هوش هم که به درد زندگی نمی خورد!
2 - زنی که آمادگی ازدواج دارد، به وضعیت مالی شما اهمیت می دهد
شاید فکر کنید زنان موجودات پول پرستی هستند که شما را فقط برای پولتان می خواهند. این از ساده اندیشی شماست. اگر زنی به هیچ وجه به وضع مالی شما اهمیتی نمی دهد به این معنا است که اصلا به ازدواج با شما فکر نمی کند.
روابط بی هدف و کوتاه مدت نیازی به امنیت مالی ندارد؛ وضعیت مالی شما فقط زمانی اهمیت پیدا می کند که مسئله ازدواج در میان باشد نه به این خاطر که زنان دنبال جیب شما هستند بلکه به این خاطر که آنها به دنبال امنیت هستند، آن هم نه فقط برای خوشدان، بلکه برای فرزندانشان و فرزندان شما.
غریزه مادری قویترین غریزه در زنان است، اگر اینطور نبود بچه های شما به هیچ وجه نمی توانستند زنده بمانند. همین غریزه مادری به زنان می گوید که اگر می خواهند فرزندانشان را به خوبی و در امنیت و آسایش تربیت و بزرگ کنند باید برای آنها پدری قدرتمند انتخاب کنند.
در دوران اجداد غارنشین ما، زنان به سمت مردانی جذب می شدند که قدرت بدنی بیشتری داشتند چون تنها در این صورت بود که می توانستند برای خانواده به شکار بروند، با رقبا بجنگند و با دست پر برگردند و از خانواده در برابر دشمنان و حیوانات وحشی و بلایای طبیعی حفاظت کنند و تنها در این صورت بود که زنان می توانستند با خیال راحت در غاذر بنشینند و بچه هایشان را بزرگ کنند!
اما در حال حاضر دیگر نیازی به قدرت جسمی نیست. البته نه اینکه شکار و رقیب و دشمنن دیگر وجود ندارد، بلکه شکل آن عوض شده است. امروزه قدرت مردان تا حد زیادی در توانایی شان در پول درآوردن خلاصه می شود.
البته نیازی نیست از باشگاه بدنسازیتان انصراف بدهید، چرا که حافظه زنان در طول تاریخ هنوز به طور کامل پاک نشده اما در کنارش به فکر قدرت امروزیتان هم باشید.
3 - زنی که آمادگی ازدواج دارد، آشپزی بلد است یا به یادگیری آن علاقه دارد
واقعا شما آقایان چه فکری می کنید؟ مگر می خواهید آشپز استخدام کنید؟ در این صورت بهتر است بروید با رستوران سر کوچه تان قرارداد ببندید.
اما اگر در فکر تشکیل خانواده هستید و می خواهید بدانید «او» به ازدواج فکر می کند یا نه، این یکی از نشانه هایش است. او آشپزی می داند و از خانه داری هم سردر می آورد. به هر حال وقتی خانمی خودش را برای ازدواج آماده می کند، حداقل در کشور ما، در واقع با فداکاری و لطف تمام خودش را برای انجام کارهای خانه و به خصوص آشپزی هم آماده می کند. او می داند مردان می توانند بدون سقف، بدون خواب یا حتی بدون مسابقات فوتبال زنده بمانند اما قطعا بدون غذا می میرند! هیچ زنی هم این را نمی خواهد، حداقل قبل از ازدواج!
4 - زنی که آمادگی ازدواج دارد، با زن بودن خودش کنار آمده است
زن بودن مشکلی ندارد اما از آنجایی که زنان همواره در طول تاریخ مورد ظلم و ستم و بی عدالتی قرار گرفته اند و البته بعد از تعالیم جنبش فمنیستی، بسیاری از آنها حداقل در دوره ای از زندگی شان احساس می کنند جنس دوم هستند و با جنسیت خودشان کمی مشکل پیدا می کنند.
این برای زن امروزی یک امر کاملا طبیعی به شمار می رود اما زن سالم بالاخره این بحران را پشت سر می گذارد و زن بودن خودش را با کمال افتخار می پذیرد و به نقاط قوت خودش پی می برد. او می داند اگرچه تفاوت هایی با جنس مرد داغرد اما این تفاوت نها به هیچ وجه نشانه برتری یکی بر دیگر نیست.
زنی که آمادگی ازدواج دارد دیگر به دنبال بحث های بچگانه «زن ها بهترند یا مردها» یا «چقدر مردان به ما ظلم کرده اند» نیست و این مسائل برایش حل شده است. او به جنس مرد به عنوان رقیب یا دشمن نگاه نمی کند و به دنبال گرفتن انتقام کل زنان تاریخ از شما نیست. او از اینکه زن متولدشده خشمگین نیست و از مادر شدن، همسر بودن و وظایفی که به عنوان یک زن برعهده اش است استقبال می کند.
5 - زنی که آمادگی ازدواج دارد، به بچه ها علاقه خاصی نشان می دهد
آقایان! این رازی است که مطمئنم از اینکه آن را با شما در میان گذاشته ام تشکر خواهید کرد. خیلی جالب است که تقریبا همیشه علاقه خانم ها به بچه ها با علاقه آنها با ازدواج رابطه دارد. این یک نشانه شگفت انگیز است که بر اساس آن خیلی راحت و بدون دردسر می توانید نظر طرف مقابل تان درباره ازدواج را کشف کنید: وقتی به طور اتفاقی با بچه ها یا خانم های بچه دار برخورد می کنید، واکنش او را زیر نظر بگیرید. اگر با بی حوصلگی و بی توجهی و حتی انزجار به بچه ها واکنش نشان داد، فکر ازدواج با او را فعلا از سرتان بیرون کنید اما اگر با شوق و ذوق تمام با بچه ها ارتباط برقرار و شروع به بازی با آنها کرد و با حسرت به نوزدان خیره شد، زودتر دست به کار شوید.تبریکات صمیمانه ما را هم بپذیرید!
شما فکر میکنید که مردها، ساده، بیتوجه و خودخواه هستند اما روانشناسان میگویند که آنها نه تنها از زنها پیچیدهترند، بلکه خیلی دقیق به شما و دیگر اتفاقات اطرافشان توجه میکنند و برخلاف تصور شما، خیلی هم فداکار و از خودگذشته هستند. آنها میگویند دنیای مردان هزار و یک پیچ و خم دارد که کمتر زنی از عهده کشفش برمیآید.
در واقع از نظر آنها هیچ زنی نمیتواند آنطور که باید همسرش را بشناسد و به همین دلیل، دنیای زندگی زناشویی، پر است از سوءتفاهمها و مشکلاتی که تنها بهدلیل همین ناآشنایی رخ میدهد. اما با تمامی این اوصاف، یک زن شاید نتواند همسرش را تمام و کمال بشناسد، اما میتواند از حقایق سادهای که شاید هیچ وقت به آنها توجه نمیکرده، باخبر شود و با آگاهی از آنها زندگیاش را نجات دهد. اگر شما میخواهید از این دسته از زنها باشید، این ریزهکاریها را جدیتر بگیرید و بیشتر با مرد زندگیتان آشنا شوید.
ازدواج را جدی میگیرند
شاید مردها با تردید بسیار، موقعیتهایشان را برای ازدواج بررسی کنند و شاید راحت تن به تشکیل زندگی ندهند، اما شواهد میگوید که مردها سرسری از کنار ازدواج نمیگذرند و آن را جدی میگیرند. درست است که آنها سالها برای پیدا کردن یک مورد مناسب برای ازدواج وقت میگذارند، اما وقتی تن به تشکیل زندگی میدهند، با جدیت برای موفق شدنش تلاش میکنند. شاید به همین دلیل است که وقتی از آنها میپرسید « اگر به گذشته برگردند، چه گزینهای را برای ازدواج انتخاب میکنند »، ۹۰ درصدشان میگویند دوباره از همسر فعلیشان خواستگاری میکنند. مردها عاشق عادت هستند. آنها نهتنها به محله و شهرشان وابسته میشوند، بلکه به زن زندگیشان هم به شکل خارقالعادهای وابسته میشوند و حتی اگر روزی او را از دست دهند، هرگز نمیتوانند به اندازه او به فرد دیگری وابسته شوند.
احساسشان را در عملشان جا میدهند
شما انتظار دارید که همسرتان در هر مورد کوچکی که در زندگیاش پیش میآید، با شما درد دل کند و احساسش را با شما در میان بگذارد؟ یا شاید دوست دارید وقتی با او خرید میروید، نظرش را به وضوح بگوید و وقتی غذا میخورید، دستپختتان را با حرفهایش قضاوت کند، اما مردها اساسا از این جنس نیستند. شما کمتر مردی را پیدا میکنید که احساسش را با حرفهایش بیان کند. مردها دوست دارند با عملشان این حس را نشان دهند و وقتی عشقشان را میخواهند ابراز کنند، از شما برای انجام کارهایشان همکاری میطلبند. آنها دوست دارند در عمل همراه شما باشند نه در کلام. البته گمان نکنید یک مرد هرگز به حرف نمیآید. شما میتوانید با ابراز احساساتتان –البته نه به شکلی اغراق شده- و فرصت دادن به او، زبانش را باز کنید. اما تا زمانی که او هم با کلام عشقش را به شما نشان ندهد، هرگز با قهر و بحث نارضایتیتان از این اتفاق را به او نشان ندهید. یادتان نرود که مردها خیلی دیرتر از زنها اعتماد و تکیه میکنند، پس این زمان را به او بدهید.
با دل و جان گوش میدهند
اگر گمان میکنید همسرتان به حرفهای شما بیتوجه است و در تمام مدتی که با او حرف میزنید، منتظر تمام شدن حرفهای شماست، کاملا در اشتباه هستید. راه و رسم شنیدن مردانه، با راهی که شما برای شنیدن انتخاب میکنید کاملا متفاوت است. شما نمیتوانید تنها به این دلیل که همسرتان هنگام گوش کردن کلمهای را به زبان نمیآورد یا آنطور که انتظار دارید با شما همدردی نمیکند، او را به نشنیدن متهم کنید. مردها دوست دارند با سکوت شما را همراهی کنند تا بهدقت حرفهایتان را بشنوند. برخلاف زنها، مردها میل زیادی به همذاتپنداری و ارائه توصیههای عجیب و غریب ندارند. مردها تنها میخواهند شنونده خوبی باشند و بدون دخالت در کار شما، راه را برای آرامشدنتان فراهم کنند.
از رازهایی که کمتر زنی در مورد همسرش میداند باخبر شوید
به تنهایی نیاز دارند
درست است که مردها از همکاری شما استقبال میکنند و آن لحظات را عاشقانهترین لحظات زندگی میدانند، اما معنای این تمایل، این نیست که همه لحظات زندگی آنها را با حضور و همکاریتان پر کنید. مردها به زمانی خالی برای خودشان نیاز دارند. آنها دوست دارند دقایقی از روز را بدون حضور هیچ کس بگذرانند و حتی اگر در آن لحظات هیچکاری نمیکنند، تنها غرق افکارشان باشند. مردها نه تنها در عادیترین روزهای زندگی نیاز به این تنهایی دارند، بلکه در لحظات سخت و پرتنش هم دوست دارند کمی با خودشان خلوت کرده و تکلیف ذهنشان را با خیلی چیزها روشن کنند، پس اگر میخواهید حضورتان مشکلساز نشود، این زمان را به آنها هدیه دهید. باور کنید که یک مرد قدر این فرصت را خوب میداند و اگر هم آن را از او دریغ کنید، نمیتواند رضایتی را که باید از شما داشته باشد.
مثل پدرشان هستند
اگر میخواهید بدانید که یک مرد در زندگی زناشوییاش چه شخصیتی را بروز میدهد، نگاهی به پدرش بیندازید. روانشناسان میگویند حتی مردانی که دل خوشی از رفتارهای پدرشان ندارند، در بزرگسالی و بهویژه بعد از ازدواج، شبیه پدرشان میشوند. البته شاید خیلی از این مردها، هرگز این موضوع را قبول نکنند، اما واقعیت این است که با محبت و همدل بودن یا نبودن آنها، کاملا بستگی به رفتارهایی دارد که از پدرشان دیدهاند. روانشناسان معتقدند رابطه یک پدر با یک مادر، میتواند گویای رابطه فرزند آنها با همسرش باشد، پس قبل از انتخاب، حسابی به این موضوع توجه کنید.
آنها زودتر فراموش میکنند
شاید برای یک زن، دعوا، بحث و قهر موضوعی باشد که ماهها ذهن را بهخود مشغول میکند و بین او و همسرش فاصله میاندازد، اما واقعیت این است که مردها چنین خصلتی ندارند. اگر با همسرتان شدیدترین بحث عمرتان را کردهاید، انتظار نداشته باشید که او به اندازه شما از این موضوع رنج ببرد و به دلیل این اتفاق از شما فاصله بگیرد. یادتان نرود که مردها در لحظه زندگی میکنند. برای آنها دعوا درست در لحظه تمام شدنش به سمت فراموشی میرود و قهر اصلا در دنیای آنها جایی ندارد. یک مرد درنهایت چند ساعت به چنین موضوعاتی فکر میکند و حتی اگر این اتفاقها روی قضاوتش در مورد شما و زندگیتان تاثیر گذاشته باشد، نمیتوانید گلایههایی که یک زن از این اتفاقات میکند را از زبان یک مرد بشنوید. از طرف دیگر، مردها نمیتوانند با این خصلت زنها که فراموش کردن برایشان سخت است، کنار بیایند. آنها دوست دارند پرونده یکبحث، همانجا بسته شود و نمیتوانند بپذیرند که همسرشان هر روز و هر لحظه آن موضوع را یادآوری کند.
بعد از ازدواج هم یاد خانوادهشان میافتند
حتی اگر یک مرد در دوران مجردیاش رابطه نزدیکی با خانوادهاش نداشته باشد، این رابطه بعد از ازدواج تقویت میشود. مردها با قبول مسئولیت یک زندگی، سختیهایی که خانوادهشان در این سالها کشیده بود را میبینند و حتی اگر پیش از این چندان قدر آنها را نمیدانستهاند، بعد از ازدواج بیشتر از همیشه قدرشناسیشان را ابراز میکنند. آنها میخواهند با محبت کردنهای بعد از ازدواج، دینشان را به خانوادهشان ادا کرده و قدرشناسیشان را اثبات کنند. یک مرد حتی اگر چیزی به زبان نیاورد، طاقت دیدن بیتفاوتی همسرش نسبت به خانواده خودش را ندارد. مردها دوست دارند بعد از ازدواج از خواهر و برادرهای کوچکترشان حمایت کنند و کارهایی که قبل از آن برای مادرشان انجام نمیدادند را انجام دهند، پس اگر میخواهید همسرتان مرد زندگی شما باقی بماند، به این میل او بیشتر توجه کنید.
ازدواج برای خیلی از ما بخشی عادی از زندگی است. ما بزرگ میشویم، یا دیپلممان را میگیریم، یا کار پیدا میکنیم یا وارد دانشگاه میشویم و بعد یک روز آن کسی که میخواهیم را برای زندگیمان پیدا میکنیم اما مواقعی هست که باید برای ازدواج دست نگاه داشت.
درست همانطور که نشانههایی برای آمادگی شما برای ازدواج وجود دارد، نشانههایی هم هست که میگوید آمادگی ازدواج ندارید. تعداد قابلتوجهی از افراد هستند که وقتی به عقب و ازدواجشان نگاه میکنند، میفهمند که آماده نبودن آنها برای ازدواج در آن زمان علت طلاق و جداییشان بوده است.
برای اینکه مرتکب این اشتباهات نشوید، قبل از ازدواج حتماً به انگیزههایتان خوب فکر کنید. اگر خود را جزء یکی از دستههای زیر میبینید، خودداری از ازدواج در این شرایط به نفعتان است. درعوض، به توصیههایی که بعنوان جایگزین معرفی شدهاند عمل کنید.
اگر برای دلایل غیرمنطقی زیر ازدواج را انتخاب میکنید، باید متوجه ریسکی که میخواهید بکنید باشید:
برای فرار از وضعیت ناراحتکننده خانه :
به جای آن میتوانید به جای آن میتوانید به دانشگاهی خارج از شهر خود بروید. روی این تمرکز کنید که فردی مستقل و سالم بار بیایید تا بتوانید شاد و سالم زندگی کنید. هرچقدر محیط خانهتان بدتر باشد، باید بیشتر برای جلوگیری از اشتباهی که والدینتان کردند تلاش کنید.
وقتی خیلی جوان یا نابالغ هستید :
سعی کنید از جوانیتان لذت ببرید و ازدواج را تا زمانیکه به بلوغ فکری کامل رسیدهاید به تعویق بیندازید.
وقتی به اندازه کافی تجربه ارتباط با جنس مخالف ندارید :
سعی کنید با جنس مخالف خود ارتباط سالم بگیرید تا تجربه لازم را به دست آورید. ببینید از یک رابطه چه میخواهید و فرق یک شریک زندگی سازگار و هماهنگ با خودتان و افراد ناسالم یا کسانی که سازگاری با شخصیت شما ندارند را بشناسید.
وقتی تجربه زندگی مستقل را ندارید :
وقتی تازه فارغالتحصیل شدهاید و هیچوقت بعنوان یک مجرد زندگی مستقلی را تجربه نکردهاید، هیچ کار یا طریق امرارمعاشی ندارید، از تنها بودن میترسید یا طرفتان قرار است مدتی طولانی شما را ترک کند. درستان را تمام کنید و تجربه کاری مرتبط با رشتهتان را آغاز کنید. کاری پیدا کنید که قدرت حمایت از خودتان و خانوادهتان را تامین کند. زندگی مستقلی را آغاز کنید و سعی کنید هزینههای مربوط به خودتان را تقبل کنید، پول پسانداز کنید و مستقل شوید. یاد بگیرید چطور تنها زندگی کنید و یک مجرد شاد باشید.
برای برانگیختن حس حسادت فردی دیگر :
برای اینکه بلوغ احساسی بیشتری پیدا کنید کتابهای بیشتری بخوانید یا نزد مشاور بروید. تا زمانیکه به این بلوغ فکری و احساسی نرسیدهاید با هیچکس ازدواج نکنید. باید رفتارها و مهارتهای سازگاری افراد بزرگسال را کسب کنید تا وقتی آسیب دیدید، بتوانید به آنها تکیه کنید.
برای بالا بردن اعتمادبهنفستان :
برای این منظور بهتر است نزد مشاور متخصص بروید. اعتمادبهنفس پایینتان را با افکار مثبت و باارزش جایگزین کنید. تازمانیکه اعتمادبهنفس لازم را پیدا نکردید و با خودتان راحت نبودید، ازدواج نکنید. دقت کنید که کسی را انتخاب کنید که با شما سازگاری شخصیتی داشته باشد.
چون بقیه ازدواج میکنند :
برای اینکه بلوغ احساسی بیشتری پیدا کنید، نزد روانشناس بروید و مطالعه کنید. هرازگاهی با افراد مختلفی ایجاد ارتباط کنید اما تازمانیکه بلوغ کافی پیدا نکردهاید با کسی ازدواج نکنید.
وقتی نمیدانید برای چه ازدواج میکنید :
وقتی رابطهتان چیزی که میخواهید نیست یا فقط تفریحی است اما سنتان روزبهروز بالاتر میرود و میترسید کس دیگری را پیدا نکنید. درمورد سابقه رابطهتان با یک روانشناس صحبت کنید و ببینید سازگاری شخصیتی شما و طرفتان در چه حدی است. تازمانیکه مطمئن نشدهاید که با هم سازگاری دارید و میتوانید زندگی شادی کنار هم داشته باشید، دست به ازدواج نزنید. اگر کسی که الان در زندگیتان است تطابق چندانی با شما ندارد، سعی کنید با افراد دیگری آشنا شوید که با شما سازگارتر هستند.
وقتی به اندازه کافی با هم وقت نگذراندهاید تا بفهمید سازگاری دارید یا خیر :
اگر طرفتان آنقدر مشغله دارد که نمیتواند شما را به اولویت زندگی خود تبدیل کند، درمورد فکرتان با او صحبت کنید ببینید میتوانید با هم به نتیجهای برسید که برای هر دو شما رضایتبخش باشد یا خیر. اگر اخیراً با فردی آشنا شدهاید، آرام باشید و برای شناخت همدیگر وقت بگذارید: اگر طرفتان از شما دور است و اکثر ارتباط شما از طریق دنیای مجازی و دیدارهای گاهگاه بوده است، تازمانیکه از نزدیک با هم بیشتر وقت نگذراندهاید و همدیگر را نشناختهاید تصمیم به ازدواج نگیرید.
اگر از پایان یافتن رابطه قبلی یکی از شما مدت کوتاهی گذشته است :
سعی کنید از شروع این رابطه جدید لذت ببرید اما درک کنید که ممکن است روزی این رابطه تمام شود. ممکن است طرفتان با فرد قبلی که در زندگیاش بوده است آشتی کند یا متوجه شوید با هم سازگاری ندارید، پس عجله نکنید.
وقتی یکی از شما مدیریت ارتباطی نمیداند :
افرادی که خانواده آزار دهنده دارند و نمیتوانند در مقابل آزار آنها از همسرشان حمایت کنند، باید تا اصلاح این رفتار خود از ازدواج اجتناب کنند. کسانی که رفتار آزار دهنده خانواده خود را نسبت به همسرشان تحمل میکنند، کودکانی هستند که هنوز بالغ نشدهاند و به علت وابستگی زیاد به خانوادهشان برای ازدواج مناسب نیستند.
وقتی یکی از شما کنترل کننده است :
این افراد دوست دارند همه چیز در اختیار آنها باشد و همه تصمیمها را خودشان بگیرند. همواره برای دیگران تعیین تکلیف میکنند. آنها حسودند و اگر چیزی مطابق میلشان نباشد یا تحت کنترل آنها قرار نگیرد عصبانی میشوند. اصلا خوش ندارند کسی به آنها بگوید که چه بکنند. سلطه جو و انتقادگر خواهند بود چرا که نمیتوانند کنترل لازم را بر دیگران اعمال کنند. این افراد معمولا بر همسر و فرزندان بیشترین کنترل را اعمال میکنند و خشم زیاد و جبهه گیری زیادی ایجاد میکنند.
وقتی یکی از شما بشدت خشمگین میشود :
اگر با کوچکترین چیزی که مطابق میلتان نباشد از کوره در میروید و خشم خود را روی اطرافیانشان خالی میکنید، اگر پاسخ افرادی را که با نظر شما موافق نیستند با فریاد و بددهنی یا تهدید میدهید، اگر خشمتان را با کوبیدن در، قطع تلفن، پرتاب کردن اشیا، هل دادن، زدن، ترک اتاق و … بروز میدهید، خلاصه آنکه اگر به طور ناگهانی و با شدت زیاد، نامتناسب و غیر معمولی خشمگین میشوید، تا درمان این حالت خود برای ازدواج اقدامی نکنید. ازدواج کردن شما ارمغانی جز ترس و اضطراب و محدودیت برای دیگری ندارد.
وقتی یکی از شما دارای اختلالات جنسی است :
اختلال جنسی انواع مختلفی دارد.
_ اعتیاد جنسی و فقدان عزت نفس جنسی
_ اختلالات کنشی جنسی: این اختلال فعالیت جنسی را با مشکل مواجه میکند. مانند افرادی که میل به فعالیت جنسی ندارند و یا نفرت دارند، افرادی که تحریک و ارضا نمیشوند، افرادی که خیلی زود ارضا میشوند و انحرافات جنسی.
اگر یکی از شما معتاد به مواد و الکل است :
هرگز به امیدهای واهی ریسک ازدواج را نپذیرید! افراد زیادی بودهاند که دانسته یا ندانسته با فردی معتاد ازدواج کردهاند به این امید که ترک خواهد کرد و بعد با بحران مواجه شدهاند. یک فرد معتاد لازم است تا به خودش بپردازد و در ابتدا بیماری خود را درمان کند. هیچ کس با ازدواج نمیتواند اعتیاد خود و یا دیگری را درمان کند.
وقتی یکی از شما یا هر دوتان مرتکب آزار جسمی، جنسی یا کودکآزاری شده است :
این رابطه قدرت بسیار کمی دارد. اگر فرد آزاررسان خودتان بودهاید، نیاز به درمان فوری توسط متخصص دارید. فوراً اقدام کنید و اجازه بدهید که مشاور متخصص با شما صحبت کند. اگر فرد آزاردیده شما بودهاید، شما هم نیاز دارید که پیش روانشناس بروید. تازمانیکه بتوانید از رابطه آزاردهنده خود به طور کامل بیرون بیایید و آن را فراموش کنید، درمانهایتان را ادامه دهید.
معنای اصطلاحی نکاح:
نکاح رابطهای است حقوقی، عاطفی که به وسیله عقد بین زن و مرد حاصل میگردد و به آن ها حق میدهد که با یکدیگر زندگی کنند و مظهر بارز این رابطه حق تمتع جنسی است.
اهمیت ازدواج در اسلام:
ازدواج از مستحبات مؤکد است و به حالت تجرد زندگی کردن کراهت شدید دارد حتی فقر و نداری نباید مانع ازدواج شود. خداوند در قرآن کریم میفرماید: و البته باید مردان بی زن و زنان بی شوهر و کنیزان و بندگان خود را به نکاح یکدیگر درآورید، اگر مرد و زنی فقیرند خداوند به لطف خویش آنان را بی نیاز و مستغنی خواهد فرمود که خدا به احوال بندگان آگاه و رحمتش وسیع است. (النور/۳۲).
اهداف عالیه ازدواج:
- پاسخ به ندای فطرت: ازدواج در حقیقت پاسخ درست و شرعی به ندای فطرت و غریزه است. خداوند انسان را آفرید و برای رسیدن به آرامش و تداوم و بقای نسل نوع بشر، غریزه جنسی را در اندرون وجودش قرار داد.
- پاسخ به دعوت سنت: ازدواج در اسلام از جهتی وظیفهای مقدس بوده، آن چنان که خود را موظف به انجام آن میدانند زیرا ازدواج از جمله سنتهای رسول خداست که اعراض از آن مساوی با خروج از جرگه طرفداران آن حضرت است.
-
صیانت
از خطر: ازدواج میتواند عاملی برای پرهیز از خطر و سپس برای حفظ سلامتی تن و روان
باشد.
- حفظ عفت: میل جنسی و شهوت دستاویزی مهم برای شیطان است که
به وسیله آن بندگان خدا را از راه خدا و تقوا باز دارد. به همین دلیل در شریعت
اسلامی تأکید شده است که نباید مرد مسلمان با زن نامحرم خلوت کند چرا که در این
صورت مناسب ترین زمینه برای وسوسه های شیطانی فراهم خواهد شد. بنا بر مطلب فوق
مشخص میشود که ازدواج به عنوان سدی در برابر وسوسه های شیطانی چقدر مفید است.
- تحصیل آرامش و سکون: انسان در اثر تنهایی دچار ملامت و افسردگی میشود و برای رفع آن لازم است همنشین و مصاحبی داشته باشد.
معیارهای ازدواج:
سزاوار است انسان به صفات کسی که میخواهد با او ازدواج کند توجه داشته باشد و تنها به زیبایی و مال اکتفا نکند. برخی از صفات همسر شایسته از نظر پیامبر اکرم(ص) بدین قرار است:
۱ـ بامحبت باشد. ۲ـ عفیف و پاکدامن باشد. ۳ـ در میان خانواده خود عزیز باشد. ۴ـ نسبت به شوهر متواضع باشد ۵ـ تنها برای شوهر خود زینت و آرایش کند. ۶ـ از شوهر خود اطاعت کند.
موانع ازدواج:
- مشکل مالی و اقتصادی: عمده ترین مشکلی که در امر ازدواج توجه اکثر جوانان را به خود جلب نموده، مسأله مالی و اقتصادی است. پیامبر(ص) میفرمایند:به ازدواج درآورید (پسران و دختران را) چون خداوند با ازدواج اخلاق آنها را نیکو و روزی را برای آنها توسعه میدهد.
- مشکل ادامه تحصیل و سربازی: برای این مشکل میتوان راه حلهای زیر را پیشنهاد کرد:
- نامزدی شرعی و قانونی، کمک والدین به دختر و پسر، قناعت، انجام کارها و امور زندگی به طور مشترک.
- مشکل در انتخاب همسر: امروزه در جامعه یافتن همسر مناسب واقعاً مشکل شده است و به همین علت باید در انتخاب همسر بسیار دقت شود.
- مسکن: تفاهم، توافق، صفا، صمیمیت و علاقه مندی مهم است. اگر علاقه باشد نداشتن مسکن نمیتواند مانع ازدواج و شروع یک زندگی مشترک شود.
آثار و فواید ازدواج:
- برآورده شدن نیازهای غریزی و رهایی انسان از وسوسهها.
- فزونی پاداش معنوی: رسول خدا همسر داران خفته را از بی همسران شب بیدار و روزه دار برتر میشمرد.
- تولید نسل و حفظ نوع: خداوند در قرآن میفرماید: «خدا برای شما از جنس خودتان همسرانی آفریده و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوادگان خلق فرمود». (نحل/۷۲).
- کمال بخشی عبادات: پیامبر(ص) میفرمایند «هر کس ازدواج کند نصف عبادت به او داده میشود».
ازدواج در عرف و شرع پیمان زناشویی است که بر اساس آن برای مرد و زن در برابر هم تعهدات اخلاقی و حقوقی پدید میآید که سرپیچی از آنها عقوبت و کیفر در پی خواهد داشت.
باید دانست که ازدواج یک نیاز فطری و سنت الهی است که اهدافی را دنبال میکند. در بحث انتخاب همسر برای جوانان لازم است والدین و خویشاوندان مشورت و تحقیقات اساسی انجام دهند تا به تعالیم ارزشمند اسلام، انتخاب احسنی داشته باشند و زندگی موفقی را شروع کنند.
انتخاب همسر از مهمترین تصمیمات فرد در زندگی است، زیرا می تواند آینده فرد را رقم بزند. تشکیل خانواده سالم، متعادل و پایدار مانند هر امر مهم دیگری به تفکر منطقی و تلاش و کوشش نیازمند است. جوان باید بر اساس معیارهای اصولی، منطقی همسر آینده خود را شناسایی و انتخاب نماید و آنگاه به انجام پیوند زناشویی اقدام کند. بصورت کلی اصالت خانوادگی به عنوان اساسیترین معیار انتخاب همسر شناخته میشود. ایمان، اخلاق نیکو و روان سالم، و تناسب زوجین در ویژگیهای ظاهری، سنی، تحصیلی، فرهنگی، تربیتی و اعتقادی از موارد اساسی در انتخاب همسر است هر یک از زوجین باید با دید باز اقدام به تشکیل خانواده نمایند. ازدواج نباید به عنوان راهحلی برای دوری از مشکلات خانوادگی جوان در خانواده در نظر گرفته شود، بلکه ازدواج زمانی موفق خواهد بود که با هدف تشکیل خانواده و تعالی روحی زوجین در نظر گرفته شود.
با وجودی که والدین در راهنمایی جوانان در انتخاب همسر نقش تعیین کنندهای دارند، این نقش باید به صورت مشاورهای باشد و نباید بصورت تحمیلی و سلب اختیار جوان در تعیین شریک زندگی آیندهاش باشد. در اینجا به چند عامل برای یک ازدواج موفق اشاره میشود.
تناسب فرهنگی – اجتماعی
قدم اول در انتخاب همسر مناسب، تناسب فرهنگی بین خانوادههاست. بایدها و نبایدهای فرهنگی و همچنین سلسلهمراتب ارزشهای یک فرهنگ رفتارهای ما را هدایت میکنند.
باید توجه داشت دو فردی که قرار است با هم زندگی کنند، از نظر طبقه اجتماعی فاصله زیادی با یکدیگر نداشته باشند؛ زیرا فاصله غیرقابل قبول باعث بروز مشکلات میشود. طبقه اجتماعی هر فرد، منش، شخصیت و نگاه خاص او را در زندگی شکل میدهد. گاه در خانوادهای نظام مردسالاری و در خانواده دیگری نظام زنسالاری حاکم است و وصلت این دو گروه با هم مشکلآفرین خواهد بود.
توجه
به موقعیت اجتماعی از این لحاظ اهمیت دارد که گاه دیده میشود شخصی به دلایلی به
موقعیتهایی رسیده که به تازگی در طبقهای خاص قرار گرفته است. مردم این تغییر را
به خوبی احساس میکنند و اصطلاحا به او «تازه به دوران رسیده» میگویند. آنها با
مشاهده، رفتار، منش و نوع نگاه وی به زندگی به خوبی متوجه میشوند که او مربوط به
طبقهای که در آن قرار گرفته نیست. پس طبقه اجتماعی در رفتار افراد تاثیرگذار است.
در
جامعه فعلی ما، متاسفانه کم نیستند افرادی که منزل مسکونی خود را اجاره میدهند و
خانهای در شمال شهر اجاره میکنند، به تصور اینکه موقعیت مناسبی برای ازدواج
فرزندشان ایجاد کنند؛ غافل از اینکه این کار باعث ایجاد همان اختلاف طبقاتی است که
مشکلات بعدی را در پی خواهد داشت.
گاه دیده میشود که مردها به دنبال ازدواج با دختر خانوادهای هستند که از امکانات مالی بالایی برخوردار باشد؛ به تصور اینکه از این ازدواج به عنوان سکوی پرتاب استفاده کنند. در واقع، افراد با این اقدامات خود را در پشت نقابی قرار میدهند تا به موقعیت ایدهآل برسند؛ در حالی که راهی نامناسب را انتخاب کردهاند. پس باید توجه داشت به دست خودمان بنای یک ازدواج اشتباه و نامناسب را نگذاریم.
توجه به سطح اجتماعی و اقتصادی تقریبا یکسان اولین گام برای یک ازدواج سالم و موفق است. گاه افراد به حاشیه شخصیتی طرف مقابل توجه میکنند و از ذات وجودی شخصیت او غافل میمانند؛ به عنوان مثال وقتی از شخصی میپرسیم علت انتخاب شما چه بوده، میگوید به دلیل اینکه فلان مدرک و فلان مقام را دارد یا خانوادهاش دارای موقعیت اجتماعی خاصی هستند؛ در حالی که باید به خصوصیات شخصیتی و واقعی فرد توجه کرد و نوع رفتار و نگرش او را به زندگی سنجید. موقعیت اجتماعی مناسب هرگز شرط ازدواج موفق نخواهد بود. چه بسا افرادی با موقعیتهای بالای اجتماعی، در برخورد با خانواده و در روابط شخصی خود دچار اختلال هستند.
تناسب اعتقادی
تناسب اعتقادی و مذهبی بین دو خانوادهای که با هم وصلت میکنند بسیار مهم است؛ به عنوان مثال دختری از خانوادهای که حجاب معمولی دارد با خانوادهای که از نظر حجاب بسیار سختگیر است ازدواج میکند. آقا در شروع به خانم میگوید فقط منزل مادرم که میرویم حجابت را کاملا رعایت کن و دختر هم بنا به دلایلی حفظ ظاهر کرده و این شرط را میپذیرد؛ اما بعدها متوجه میشود پذیرش این شرط مسائلی به دنبال دارد که از عهده وی خارج است و این خود زمینهای برای شروع اختلاف میشود.
در ابتدا ممکن است یکی از طرفین فشارهای روحی را تحمل کند؛ ولی این امر بهتدریج باعث فاصله گرفتن وی از همسرش میشود. پس با کسی ازدواج کنید که از نظر اعتقادی صادقانه شبیه او هستید.
فاصله سنی مناسب
بهترین فاصله سنی بین زوجین ۲-۶ سال است. فاصله سنی زیاد (بالای ۱۰ سال) موجب عدم تناسب بین آنها میشود و مشکلات زیادی به وجود میآورد. در این حالت از دست روانشناس هم کاری ساخته نیست. بحث تناسب سن، به خلقت و جنسیت افراد بستگی دارد. افراد در سنین مختلف از نظر جسمی، روانی، اجتماعی و عاطفی حالات متفاوتی دارند. با توجه به اینکه دختران از نظر عقلی، سریعتر از پسران به سن کمال عقل میرسند، رعایت فاصله مناسب کاملا ضروری و مهم است. به عنوان مثال، پسر و دختر هر دو ۲۰ ساله در دانشگاه با هم آشنا میشوند و تصمیم به ازدواج میگیرند، خانواده پسر نیز متعهد میشود که وی را از نظر مالی و… حمایت کند. در حالی که همسن بودن پسر و دختر، خود مسالهساز است و خانوادهها هم در این بین کاری نمیتوانند انجام دهند. یکی از مهمترین نکاتی که باید به آن توجه داشت این است که اولین نیاز مرد، تمکین عاطفی، روانی زن از وی میباشد که اگر فاصله سنی مناسب رعایت نشود و یا در مواردی دختر از پسر بزرگتر باشد، دختر نمیتواند نیاز مرد را که تمکین همهجانبه است، پاسخ دهد.
یکی دیگر از موارد، ضرورت رعایت فاصله سنی، قانون خلقت است. از لحاظ فیزیکی و تغییرات هورمونی، خانمها سریعتر شکسته میشوند. در ازدواجهای همسن، خانم در حول و حوش سن پنجاه سالگی ممکن است احساس کند از همسرش شکستهتر شده که در ابتدا دچار افسردگی و بعد از آن دچار سوءظن نسبت به همسرش میشود و گاه تصور میکند همسرش جذب افراد دیگر میشود و این خود منجر به بروز مشکلاتی در سنین میانسالی خواهد شد. بر اساس آمارها، ۹ درصد طلاقها مربوط به تفاوتهای سنیزیاد است. البته علت انتخاب این تفاوت سنی، ریشه در مسائل روانی دارد. گاه مردی به دلیل احساس عدم ارضای نیازهای عاطفی با خانمی بزرگتر از خود ازدواج میکند و یا برعکس دختری که از عواطف پدری محروم بوده، با مردی با سن بالا ازدواج میکند. آموزش رعایت فاصله سنی به فرزندان بایستی از جانب خانوادهها انجام گیرد و باید دانست فاصله سنی نامعقول از هر طرف، مشکلات جدی به وجود خواهد آورد.
–من و همسرم ۷ سال است که ازدواج کردهایم، بعد از ۳ سال زندگی جنجالی، ۴ سالی است که با کمی افتوخیز زندگی میکنیم، اما همسرم کوچکترین اشتباهاتم را تا مدتها فراموش نمیکند و تا مدتها پاسخهای متعددی به اشتباهات گذشتهام میدهد، در ضمن گاهی هم اشتباهاتم به جنجال و ضرب و شتم منجر میشود، هر یک از ما چه باید بکنیم؟
-بهتر است توجه داشته باشید که رابطه مانند یک گیاه است. روز اول سرحال و سبز است ولی اگر از آن مراقبت نکنید، آسیب میبیند، قیافه گیاه تغییر میکند و هرگز قیافه مثل روز اول را ندارد. باید دقت کنید، سر مسائل کوچک با هم نزاع نکنید تا حریمها شکسته و پردهها دریده نشود زیرا در صورت بهوجود آمدن این مشکل، دیگر احساسات مثل روز اول نیست. باید مراقب باشد و توجه داشته باشد، درست مانند اولین ملاقاتتان، تمامی سعی و تلاش خود را به بهترین وضعیت ممکن در جهت برقراری روابط صحیح و مناسب به کار برید. اما وقتی روابط بد شد، باید به طرف مقابلمان فرصت بدهیم، در غیر این صورت وی فرصت اصلاح کردن را پیدا نمیکند، در صورتی که رفتار گذشته وی را مانند تابلویی مقابل وی قرار دهیم، در واقع انگیزه تغییر رفتار را از وی گرفتهایم. پس توصیه میکنم، کیلومترشمار را صفر کنیم و صراحتا به همسرمان بگوییم، به تو فرصت جدیدی میدهم و منتظرم تا تو را به بهترین شکل ممکن ببینم.
–همسر مغرور و خودخواهی دارم، دهنبین است و به حرف مادرش توجه میکند، با او چگونه برخورد کنم؟
-این مشکل مستلزم یک پروسه زمانی است. افرادی که مغرور و خودخواه هستند و مایلند در زندگی فقط نظرات خودشان پیاده شود، بهتر است بدانند که هر فردی یک آستانه تحملی دارد، در صورتی که آستانه تحمل وی به حداکثر برسد، دیگر تحمل شرایط نامناسب نیز از توان وی خارج است. توصیه من در این مورد این است که وی باید به مشاور مراجعه کند.
–آیا پرسیدن از شوهر، در مورد اینکه کجایی (اگر چند بار در روز باشد) اشکالی دارد؟
-مگر شما چقدر فرصت دارید که چند بار در روز وقتتان را فقط صرف این کار کنید. این رفتار به نوعی یک وسواس فکری تلقی میشود. اگر شما با هم ازدواج کردهاید، پس باید به هم اطمینان داشته باشید. احوالپرسی از همسر اشکالی ندارد، ولی پرسیدن این مورد که کجایی؟ اصلا جایز نیست. در صورتی که عادت به انجام این کار دارید، بهتر است بدانید این کار رفتار اشتباهی است و بهتر است خود را اصلاح کنید. اگر هم دچار وسواس فکری هستید، با مراجعه به روانشناس و مشاور، وسواس فکری خود را حل و فصل کنید.
باید توجه داشت دو فردی که قرار است با هم زندگی کنند، از نظر طبقه اجتماعی فاصله زیادی با یکدیگر نداشته باشند؛ زیرا فاصله غیرقابل قبول باعث بروز مشکلات میشود. طبقه اجتماعی هر فرد، منش، شخصیت و نگاه خاص او را در زندگی شکل میدهد. گاه در خانوادهای نظام مردسالاری و در خانواده دیگری نظام زنسالاری حاکم است و وصلت این دو گروه با هم مشکلآفرین خواهد بود.
دکتر بدرالسادات بهرامی روانشناس
زیبـاشـو دات کام
بسیاری از ما رابطه با همسرمان را در یک شرایط بسیار عاشقانه و رمانتیک آغاز کرده ایم و امیدها و آرزوهای بسیاری به ادامه رابطه مان در آینده داشته ایم. اما به مرور زمان از آن حال و هوای عاشقانه خبری نبود و اگر هم بود بسیار کمرنگ تر از گذشته بود. ما در این مقاله سعی داریم راهکارهایی را به شما پیشنهاد دهیم که به کمک آنها عشقتان را ابدی کنید.
یک رابطه سالم و عاشقانه می تواند باعث بهترشدن بسیاری از جنبه های زندگی شما، از سلامت روانی و هیجانی تا سلامت جسمانی و شادمانی کلی ، شود.یک رابطه سالم چیست؟
یک رابطه سالم زمانی است که ۲ نفر یک ارتباط را بر اساس موارد زیر شکل بدهند:
توجه متقابل
اعتماد
صداقت
حمایت
انصاف/عدالت
هویت
های جداگانه
ارتباط خوب
احساس شادمانی / علاقه
1) برای داشتن سرگرمی برنامه ریزی کنید.
با همسرتان گفتگو کنید و علائق مشترکتان را پیدا کنید . سپس بر اساس این علائق و اوقات فراغتتان برای پرداختن به این علائق برنامه ریزی کنید. می توانید ارتباط با دوستان مشترکتان را گسترش دهید یا در انجمن ها و گروه های خیریه شرکت کنید. هم چنین می توانید در فضای خانه فعالیت های مشترکی را ترتیب دهید و از انجام آنها لذت ببرید مثلا بازی های فکری یا ورزش های ساده با موسیقی و یا شعر یا آواز خواندن می تواند به شما کمک کند نشاط و شادمانی را در فضای خانه تان پراکنده کنید.
۲) بیاموزید که طرد ها و اختلافات را به خوبی هدایت کنید.
اگر از سمت طرف مقابل طرد می شوید به هیچ عنوان شخصی سازی نکنید. یعنی خودتان را به طور صد در صد مقصر ندانید. رابطه یک مسئله دوطرفه است که هر دو طرف در آن به یک اندازه مسئولند. در زمان اختلافات به جای فاجعه پنداری و غصه خوردن و اظهار ناامیدی کردن، به آن به عنوان یک تجربه نگاه کنید، تجربه ای که قدرت و توان تاب آوری شما را افزایش می دهد. در این شرایط احساسات خود را تایید کنید. معمولا در زمان طرد از سمت دیگری، طبیعی است که احساس آسیب دیدن و ناامیدی و غمگینی کنیم. اما مهم این است که به جای سرکوب کردن این احساسات آنها را بپذیریم. با این رویکرد خواهید دید که قادر هستید به سرعت از تجربه منفی خارج شوید.
۳) برای ارتباط خود خط قرمزهایی تعیین کنید.
این خط قرمزها به سلیقه شما و همسرتان و توافق دونفرتان تعیین می شود. بهتر است در مورد نحوه ارتباط (مثلا ارتباط غیرکلامی و ایما و اشاره ممنوع)، ارتباط انفرادی با دوستان و میزان رفت و آمد با آنها، هزینه ها و برنامه های اقتصادی و …خط قرمزهایی داشته باشید تا اختلافات کمتر شود.
۴) مهارت های ارتباطی خود را گسترش دهید.
بسیاری از زوجین تنها به دلیل نداشتن مهارت های ارتباطی از یکدیگر جدا می شوند وگرنه در زمینه مسائل پایه ای از نقاط مشترک خوبی برخوردارند. بنابراین برای هر زوجی الزامی است که این مهارت ها را به خوبی بیاموزد و در خودش نهادینه کند. بهتر است شما و همسرتان به صورت یک پروژه مشترک به فراگیری این مهارت ها بپردازید و در موقعیت های مختلف آنها را تمرین کنید. مهارت هایی مثل گوش دادن فعال، بیان شفاف احساسات و خواسته و پرهیز از این نگرش که همسرم باید یداند من چه می خواهم، درک کردن طرف مقابل و داشتن مهارت همدلی و پرهیز از برچسب زدن به یکدیگر و خواندن با القاب و کلمات زشت برای داشتن یک رابطه رضایت بخش از ضروریات است.
۵) خلاق باشید.
تنوع یکی از نیازهای همه انسان ها در همه سنین است. بهتر است هر چند وقت یکبار با خلاقیت خود تغییری در شیوه زندگیتان به وجود بیاورید و شکل جدیدی از ارتباط با همسرتان را به وجود بیاورید. به جاهای جدید بروید، با جشن کوچکی همسرتان را غافلگیر کنید، گاهی هدیه کوچکی به او بدهید و بالاخره به هر شکلی که می توانید تنوع را وارد رابطه تان کنید. چون زیباترین چیزها به مرور زمان عادی می شوند.
۶) تغییر را بپذیرید.
بپذیرید که هر رابطه ای بالا و پایین دارد. گاهی بهتر و گاهی بدتر. در طول چرخه زندگی و رشد انسان ها ممکن است نوع عشق ورزیدن همسران به یکدیگر تغییر کند. البته با همه این نوسانات، یک رابطه خوب در زن و شوهر احساس دائمی رضایت ایجاد می کند.
نویسنده:جین سگال/روانشناس
مترجم:فاطمه پوران
زیبــاشــو دات کام
زندگی مشترک افقی روشن و جلوه گاهی زیبا برای تولدی دوباره است؛ مشروط بر آنکه وجوه ضروری این اشتراک، یعنی تواناییها و مهارتهای خاص و سازنده در تفکر، بینش و عملکرد انسان وجود داشته باشد تا هنگام لزوم، به یاری او بیاید و مشکلات، اختلافات و نقاط ضعف و کاستیهای زندگی مشترک را برطرف نماید. اگر زندگی مشترکی که براساس پیوندی مقدس بین زن و مرد صورت پذیرفته، با عدم تواناییها و مهارتهای هر دو نفر یا حتی یکی از آنها روبه رو شود، به طور مسلم، ادامه آن با تلخکامی، ناراحتی، تنش و …. خواهد بود. فراموش نکنید تداوم و شیرینی یک زندگی مشترک، همیشه در گرو تواناییها و مهارتهای خاصی است که در حقیقت تضمینکننده خوشبختی زوجین به شمار میآیند. از اینرو در نوشتاری که پیشرو دارید به اجمال به راهکارهای مهم و اساسی برای برخورداری از تواناییها و مهارتهای لازم و در نتیجه داشتن یک زندگی مشترک ایدهآل پرداخته میشود.
مهارت در خودآگاهی
آگاهی از خود و خصوصیات گوناگون خویش، به انسان کمک میکند در صورت برخورد با همسر و مسائل زندگی مشترک، بهتر و عمیقتر با مسائل روبه رو شود. این خودآگاهی به شخص نشان میدهد که چگونه میتواند احساسات خود را بشناسد، از وجود آنها آگاه شود و هنگام لزوم، کنترل کند تا منجر به هیچگونه ناراحتی نشوند. خویشتنشناسی به شناخت نیازهای درونی و یافتن راه مناسب برای رویارویی با آنها کمک میکند. همچنین، اهداف زندگی را مشخص تر و واقعبینانه تر نشان میدهد و ارزش واقعی افراد و مسائل آنها را نمایان میسازد. در واقع، فرآیند سالم هویت یابی است که در زندگی آرامش و احساس رضایتمندی را افزایش میدهد. «خودآگاهی» ضامن ثبات و استحکام شخصیت فرد در بزرگسالی است و باعث پختگی روابط زن و شوهر در رویارویی با مشکلات و حل مناسب آنها میشود. شناخت و تنظیم احساسات، اهداف و برنامه زندگی، تفریحات و سرگرمیها، تواناییها، ضعفها، ارزشها، مسؤولیتها، شناخت فرهنگ، مذهب، علایق، آرزوها و استعدادها از دیگر پیامدهای مثبت این مهارت است. با درک و شناخت مهارتها و تواناییهای خویش، فرد قبل از ازدواجش میداند چه هدفی دارد و براساس هدف اصلی زندگیاش، برنامه ریزی خواهد کرد. مثلاً فردی که هدفش رسیدن به درجات عالیه کمال و معنویات است، اگر با کسی ازدواج کند که هدفی جز یک زندگی تجملی و سراسر مادیات ندارد، به طور قطع دچار مشکلات فراوانی در زندگی مشترک خواهد شد. امتیاز دیگر خودآگاهی، شناخت و تشخیص تفاوتهای بین خود و دیگران است که در این میان تفاوتهای میان زن و مرد، یکی از مهمترین بخشهای مربوط به این مهارت میباشد.
شناخت تفاوتهای میان زن و مرد
در یک بعد کلی میتوان گفت انسانها، به دلایل گوناگون تفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند؛ اما تفاوتهای بین زن و مرد، تفاوت عمدهای است که برخی از آنها ریشه در عوامل فیزیولوژیکی و زیستی دارند و بعضی، نشأت گرفته از عوامل فرهنگی و اجتماعی هستند. این تفاوتها به قرار زیر میباشند:
اصول مهارت حل اختلاف
بدون پرخاش، توهین و تندی صحبت کنید. حل اختلاف، در زمان عصبانیت، نتیجهای جز تخریب بیشتر نخواهد داشت؛ پس بهتر است همیشه بعد از آرام شدن محیط و افراد، اقدام شود.
منفی سخن نگویید. اگر برای وصل کردن قدم جلو میگذارید دقت کنید از به کار بردن سخنان نومید کننده و تحریک کننده و در مجموع، منفی بپرهیزید.
در اولین قدم اختلاف، آن را حل کنید. به محض احساس اختلاف یا سوءتفاهم، در صدد حل آن برآیید، چون اگر شامل مروز زمان شود، تبدیل به کینه و رنجش میشود. به خاطر داشته باشید صحبت و بازگو کردن ناراحتیها و سوءتفاهمها کمک مؤثری برای رهایی از غم و اندوه است و حل اختلافات را نیز آسانتر میکند. از طرف مقابل خود یا طرفین اختلاف درخواست کنید خیلی زود وقت مناسبی را با هماهنگی یکدیگر، برای حل اختلاف، اختصاص دهند.
احساس شرم و گناه برای طرف مقابل به وجود نیاورید. چنانچه با طرف مقابل خود دچار مشکلی شدهاید یا برای حل اختلاف دیگران، میخواهید اقدام نمایید، هرگز نباید به گونهای صحبت کنید که دیگری یا دیگران دچار احساس خجالت یا گناه شوند. طعنه و کنایه را نیز از لحن و کلامتان حذف کنید.
نظر و عقیده خود را بیان کنید. ناراحتی خود را عنوان کنید و دربارهاش حرف بزنید؛ بدون آنکه قضاوت یا سرزنش کرده و حکمی صادر نمایید.
دیگری یا دیگران نیز حق دارند. به طرف مقابل خود یا دیگرانی که با یکدیگر دچار اختلاف شدهاند، اجازه کافی دهید از ناراحتیها و مشکلاتشان صحبت کنند. تخلیه روانی، فرد را برای طرح یا پذیرش مسائل متفاوت و سپس حل مشکلات، آمادهتر میکند.
عذرخواهی مشکل نیست. در زمان حل اختلاف، اگر فرد متوجه اشتباه خود شد، بهتر است فوری با یک جمله که حاکی از ندامت و عذرخواهی اوست، مسأله را ختم به خیر کند. «عذرخواهی» نه تنها فرد را کوچک نمیکند، بلکه دیگران را متوجه انعطاف و دقت نظر او نیز میسازد. اگر لزومی به عذرخواهی هیچکدام از طرفین نبود، توافق و به قول معروف، کنار آمدن با هم، مسیری تازه برای رفع سوءتفاهمها و برقراری ارتباطات جدید خواهد بود.
هر بار، فقط یک موضوع را مطرح کنید.
برای حل هر مشکل، یک جلسه مشخص را اختصاص دهید؛ چرا که با طرح همه ناراحتیها و مشکلات در یک جلسه، نه تنها راهحلی پیدا نخواهد شد، بلکه به لحاظ یادآوری و تداعی یا درهم پیچیدگی ناراحتیها، دامنه اختلافات وسعت بیشتری خواهد گرفت. لازم به یادآوری است که مهارت حل اختلاف، در روابط خانوادگی، خاصه ارتباط میان زن و شوهرها، اهمیت بسیاری دارد. ضمناً باید در نظر داشت که در این روابط، حفظ احترام، ادب، همکاری و تعادل برای همگان امری واجب است.
مهارت تصمیم گیری. تصمیم گیری نیاز به مهارت دارد. انسانها به صورتهای مختلفی تصمیمگیری میکنند، خواه این تصمیم درباره معاملهای باشد یا اشتغال به کاری یا انجام عملی و یا ازدواج.
۱- دیدگاه زنان و مردان نسبت به ارتباط و مسائل زناشویی کاملاً متفاوت است. این تفاوت که در واقع مهمترین تفاوت دیدگاهی بین زن و مرد میباشد، ریشه زیستی دارد این رابطه در زنان با عواطف مثبت و احساسات گره خورده است؛ در حالی که برای مردها، بیشتر جنبههای فیزیولوژیک دارد. دیگر آنکه، جنبههای عاطفی در مردها، بسیار کمتر از زنهاست. این تفاوتها و عدم آگاهی از آنها، گاهی موجب سوء تفاهم و بر هم خوردن روابط میان زن و شوهر میشود.
۲- استقلال برای مردان اهمیت بسیاری دارد. استقلال مردها از موارد قابل توجه در زندگی مشترک است. آنها مایلند و میخواهند در مورد مسائل مالی، معاملات و سایر موارد مشابه، مستقل عمل کنند و مخالفت همسر یا عدم توجه وی به این نکته، مشکلات و موانعی در زندگی مشترک ایجاد خواهد کرد؛ زیرا مرد تصور میکند به احساس استقلالش لطمه خورده است.
۳- زنان میخواهند مورد حمایت باشند و به این حمایت اهمیت میدهند. چانچه زن حس کند از طرف همسرش مورد بیتوجهی و بیمسؤولیتی قرار گرفته، به شدت آزرده میشود و واکنشهای عاطفی شدید نشان میدهد؛ زیرا برای زنها اهمیت بسیاری دارد. که همسرشان به آنان احترام بگذارد و به سلامت و عقیده آنان اهمیت دهد.
۴- مدیریت خانه برای مردها بسیار مهم است. با مراجعه به فرهنگهای مختلف در جوامع گوناگون، خواهیم دید که «مرد» به عنوان قدرت اول خانواده شناخته شده است که البته این مسأله را باید جدای از تبعیضهای میان زن و مرد به حساب آورد. در خانوادههایی که زن بدون نظرخواهی و مشورت همسرش درباره مسائل خانوادگی تصمیمی میگیرد، یا این که قدرت اول خانواده است، معمولاً مشکلات گوناگونی مشاهده میشود که یکی از آنها آسیب دیدن احساس مرد از خود میباشد.
البته این که مرد، قدرت اول خانواده باشد، بدان معنا نیست که در یک نقش دیکتاتور ظاهر شود؛ بلکه منظور مدیریتی است که باید بر عهده او قرار گیرد.
۵- صحبت کردن و ارتباطات اجتماعی برای زنان مهم است. زنها با دور هم جمع شدن و صحبت کردن، بسیاری از نگرانیها، استرسها و ناراحتیهای خود را تعدیل و تخلیه میکنند. تمایل به ارتباطات اجتماعی و حرف زدن در زنان بیشتر از مردان است و اگر درک و آگاهی زن و مرد نسبت به این خصوصیت ضعیف باشد، مطمئناً آنان را دچار سوء تفاهمهای جدی در زندگی مشترک خواهد نمود.
۶- نگاه مردان به مسائل، کلیتر است. مردها
معمولاً وارد جزئیات و نکات ظریف نمیشوند، در حالی که زنها به عمق مسائل و اجزای
ریز در ارتباطات و دیگر موارد، توجه زیادی دارند. این خصوصیات متفاوت معمولاً موجب
میشود زن تصور کند مرد نسبت به بسیاری از مسائل بیدقت و بیتوجه است و مرد نیز
همسرش را فردی حساس و ریزبین بداند که همیشه ذهن خود را درگیر موارد و مسائل پیشپا
افتاده و کماهمیت، میکند.
۷- جذابیتهای فیزیکی و
آراستگی برای مردها بسیار اهمیت دارد. مردها بیش از زنها تحت تأثیر جذابیتهای
فیزیکی و آراستگی زن قرار میگیرند که این نیز یکی دیگر از تفاوتهای مهم آنهاست.
۸- زنها عاطفیتر از مردها هستند. یکی دیگر از
تفاوتهای عمده زن و مرد، عاطفیتر بودن زنان است و این انتظاری است که زنها از
مردها نیز دارند! مثلاً زنی که همواره تاریخ دقیق روز ازدواج، تاریخ تولد همسر،
مکان آشنایی و … را به یاد دارد و چه بسا به مناسبت آنها برای همسر خود هدیههایی
هم تهیه میکند، وقتی با شوهری روبهرو میشود که نسبت به این مسائل بیاعتنا یا
فراموشکار است. احساس میکند همسرش نسبت به او بیعلاقه و بیاهمیت است. متأسفانه
ادامه چنین تفکرات منفی و برخوردهای احساسی در اندک مدتی موجب بروز سوءتفاهم و
دلسردی از زندگی مشترک میشود. لذا آگاهی از این نکات ضمن آنکه از ناراحتیهای
بسیاری جلوگیری میکند، مهارت
در زندگی مشترک
را رشد میدهد و فرد را به موفقیت میرساند.
۹- مهارت در همدلی با
افراد. همدلی با افراد مهارت خاصی میخواهد و موجب برقراری ارتباط عمیق و صمیمی با
دیگران میشود. گاهی اوقات افراد تصور میکنند، تفاهم به این معناست که ما با طرف
مقابل، کاملاً همفکر و همعقیده باشیم؛ در حالی که چنین تصوری از پایه و اساس اشتباه
است، زیرا هیچگاه نمیتوان دو انسان را یافت که به طور کامل شبیه یکدیگر باشند.
تفاوت در دیدگاهها، سلیقهها، آرزوها، عقاید و علایق، همه و همه، امری طبیعی و
کاملاً عادی است. اما آنچه این تفاوت را قابل درک و فهم میسازد، همان «همدلی» است
که به واسطه آن، میتوان بسیاری از مشکلات ارتباطی خود با دیگران، خاصه شریک
زندگی، را برطرف کرد.
سپاس از ناصر مهرانفرد روانشناس بالینی
زیبــا شــو دات کام
آدمی در طول زندگی خود، آنقدر فرصت ندارد که در هر کاری تجربه کسب کند و از اشتباهاتش درس بگیرد. با اینحال با هوش ترین و عاقلترین افراد، کسانی هستند که در تجربه های دیگران (بویژه تجارب علمی) سهیم می شوند. امروزه از طریق تجربه های علمی و تحقیقات پیشین، نتایجی بدست آمده است که بر اساس آن می توان یک ازدواج موفق را پیش بینی نمود. با توجه به این یافته ها نکاتی به جوانان پیشنهاد می گردد که در نظر گرفتن آن، احتمال ازدواج غلط را به کمترین حد ممکن می رساند:
۱- ازدواج امر مهمی است. تصمیمی است که برای یک عمر می تواند مسیر زندگی شما را تغییر دهد. پس هرگز چشمان خود را نبندید و این امر مهم را صرفا به اطرافیان نسپارید. در این راستا سهم شما باید به مراتب بیشتر از آنها باشد. در یک کلام…… « سنتی ازدواج نکنید»
۲- برای یک ازدواج خوب، لازم است چشم انداز واضح و روشنی از آینده داشته باشید. باید دقیقا بدانید که هدف شما از ازدواج چیست؟ چه خواسته های عینی و واقعی دارید؟ و در واقع معیارهای مشخص شما برای انتخاب همسر کدامست؟ لذا قبل ازآن باید شرایط زندگی خود را مرور کنید و خودتان را بیشتر بشناسید. در این خصوص، مطالعه، مرور قصه زندگی، مشاوره، اجرای تست های خود شناسی، شرکت در کارگاه های خودشناسی و …. می تواند مفید واقع شود.
۳- به یاد داشته باشید که نمی توانید خودتان را جدا از خانواده و اجتماعتان در نظر بگیرید. نمی توانید اصول و هنجارهای خانوادگی، اعتقادی و فرهنگی را نادیده بگیرید چرا که به هر حال این ویژگی ها بخشی از وجود شما را تشکیل داده است. لذا، قبل از تصمیم گیری برای ازدواج، با اعضای مهم خانواده مشورت کرده و موارد مهم از دید آنها را بررسی کنید.
۴- در شروع یک رابطه، خانواده را از تصمیم خود مطلع کنید. شاید در آغاز، این کار سخت به نظر برسد و نگران دخالت یا ممانعت از سوی خانواده باشید، اما بدانید که این کار بسیار آسانتر است از اینکه بعدا آنها را در برابر کار انجام شده قرار دهید و شاهد شوک و نگرانی شدید آنها باشید. ضمنا بدانید که والدین شما به هیچ وجه دوست ندارند، آنها را دور بزنید. قطعا بعدا مخالفت آنها شدید تر خواهد بود.
۵- اگر خانواده شما یا طرف مقابل، اصرار بر رسمی کردن رابطه دارند، آنها را توجیه کنید که لازم است برای شناخت بیشتر یکدیگر، وقت بیشتری بگذارید. خوشبختانه امروزه حتی خانواده های خیلی سنتی ضرورت کسب این شناخت را احساس می کنند و تا آنجایی که تجربه کاری مشاوران ازدواج نشان می دهد، شرایط را برای دیدار های لازم فراهم می کنند. البته هر خانواده، اصول و خط قرمزهای خود را دارد که بایستی محترم شمرده شوند.
۶- هرچند، شاید شما هم مانند بیشتر دختران و پسران امروزی ترجیح میدهید، دو نفری و در فضاهای رومانتیک؛ مانند پارک، کوه و کنار رودخانه با همدیگر ملاقات کنید؛ اما به یاد داشته باشید که در این فضای احساسی و البته گرم، نه شما و نه طرف مقابل، واقعا خودتان نیستید. در حالی که، بویژه در حضور خانواده، عملکرد طبیعی دارید. بنا بر این، برای شناخت بهتر و بیشتر، حتی الامکان سعی کنید ملاقات هایی را در بطن و با حضور خانواده دو طرف فراهم کنید. سفرها و دیدارهای خانوادگی طولانی می تواند فرصت فوق العاده ای برای شناخت فراهم کند. البته امید است، دیدگاه سنتی خانواده مانع این ملاقات ها نشود.
۷- برای شناخت بیشتر یکدیگر، وجود میزانی از ارتباط قبل از ازدواج مفید است اما لازم نیست این رابطه حتما طولانی یا خیلی نزدیک باشد. اگر مدت زمانی را صرف شناخت همدیگر کرده اید، برای تصمیم نهایی لازم است یک بررسی همه جانبه انجام دهید. در این خصوص شرکت در جلسات مشاوره قبل از ازدواج (به اتفاق همدیگر) می تواند مفید باشد.
۸- قبل از رسیدن به تصمیم قطعی، رابطه عاطفی عمیق بر قرار نکنید. هر چند وجود علاقه و زمینه ارتباط عاطفی برای انتخاب درست لازم است، اما دختر و پسری که در یک رابطه عاطفی عمیق درگیر می شوند، قدرت تصمیم گیری منطقی را از دست خواهند داد.
۹- تا زمانی که اشتیاق عاطفی و جسمانی نسبت به طرف مقابل، در خود احساس نکرده اید، ازدواج نکنید. امروزه دارا بودن حداقلی از علاقه و اشتیاق عاطفی و جسمی، لازمه یک ازدواج صحیح است. چرا که همسران امروزی، انتظارات عاطفی و جنسی بالایی از یکدیگر دارند و وجود کاستی هایی در این زمینه، همیشه قابل جبران نیست. پس اگر اطرافیان شما صرفا به خاطر اینکه فلان دختر یا پسر شرایط خوبی دارد و ……… شما را به ازدواج با او ترغیب می کنند و می گویند: « عشق بعدا ایجاد خواهد شد»، باور نکنید. ممکن است، این اشتیاق، هرگز ایجاد نشود و شما بمانید و ……. یک ازدواج سرد و بدون اشتیاق…..
۱۰- در گفتگو های هنگام خواستگاری، به علاقه، مزاج جنسی، انتظارات و دیدگاه های عاطفی و جنسی، حتما اشاره کنید. سعی کنید، چشم انداز واضحی از رابطه جنسی آینده بدست بیاورید (که با کمک مشاور ازدواج هم می توانید این اطلاعات را کسب کنید). هر فرد به لحاظ فیزیولوژیکی و هورمونی دارای سیستم انرژی منحصر به فرد بوده و تمایل جنسی منحصر به فردی دارد که در اکثر موارد این میزان قابل تغییر نیست. البته نگرش و مهارت های فرد برای رابطه جنسی قابل تغییر و اصلاح است ولی وضعیت مزاجی تغییر پذیری خیلی کمی دارد. پس اگر نمی خواهید، بعد از ازدواج با همسری روبرو شوید که از لحاظ تمایل جنسی خیلی با شما متفاوت است (و متأسفانه قابل تغییر هم نیست)، قبل از ازدواج، خجالت را کنار بگذارید و در این زمینه با طرف مقابل گفتگو کنید. البته قبول دارم که این کار بویژه در جامعه ما کمی دشوار است، لذا، در این مورد می توانید از مشاور ازدواج کمک بگیرید.
۱۱- برای کسب اطلاعات جنسی، لازم نیست قبل از ازدواج، وارد چنین رابطه ای شوید. حتی توصیه می شود که رابطه جنسی را حتی الامکان به بعد از رسمی شدن رابطه موکول کنید. به هر حال، تجربه نشان می دهد که وجود رابطه جنسی قبل از ازدواج، بویژه رابطه مکرر، می تواند موجب کاهش انگیزه طرفین برای ازدواج بشود.
۱۲- اگر درست یا غلط، وارد یک رابطه نزدیک و طولانی مدت شده اید و در حال حاضر می خواهید با این فرد ازدواج کنید، نحوه تعامل شما در این مدت، اطلاعات مفیدی در اختیارتان می گذارد که می توانید بر اساس آن تصمیم درستی بگیرید. پس به اتفاق یکدیگر، محاسن و مشکلاتی را که در این مدت با هم داشته اید، مرور کنید. در واقع ترازویی در مقابل خود بگذارید و لحظه های خوب و دشوار رابطه را تفکیک کنید. از خود و از یکدیگر بپرسید: «کدامیک سنگین تر بوده است؟ لحظه های خوب یا نه چندان خوب؟». برای ارزیابی بهتر وجود فرد سومی مانند یک دوست با تجربه ، عضو عاقل خانواده و یا مشاور مجرب می تواند مفید واقع شود. البته برخی از مشکلات قابل حل و اصلاح هستند اما برخی دیگر به خصوصیات شخصیتی شما و طرف مقابل مربوط بوده و متأسفانه در طول زندگی مشترک با آَن دست و پنجه نرم خواهید کرد. لذا، اگر رابطه دشواری با هم داشته اید، شاید صلاح اینست که این رابطه را ادامه ندهید.
۱۳- فراموش نکنید که عشق، شرط لازم برای یک ازدواج موفق است اما «هرگز کافی نیست». پس هیچگاه صرفا به خاطر عشق و بدون در نظر گرفتن شباهت شخصیتی، خانوادگی و …. ازدواج نکنید. بسیارند دختران و پسران عاشقی که به خاطر خصوصیات شخصیتی خاص خود نمی توانند با هم سازگار شوند و رابطه پر فراز و نشیبی با هم برقرار می کنند. بعلاوه، در ازدواج های بدون شباهت خانوادگی و فرهنگی، عشق و علاقه دوامی نخواهد داشت.
۱۴- یک عامل مهم، که رضایت زناشویی بعد از ازدواج را تضمین می کند، سلامت روانی و شخصیتی همسر است. بویژه بین بعضی از اختلالات روانی و شخصیتی با مشکلات زناشویی رابطه زیادی وجود دارد که البته از حوصله این بحث خارج است. پس قبل از تصمیم گیری نهایی، از سلامت روانی خود و همسر آینده مطمئن شوید. بدین منظور می توانید در جلسات مشاوره قبل از ازدواج شرکت کنید. اگر مشاور شما صلاح ببیند، اجرای تست روانشناختی را به شما پیشنهاد خواهد داد.
۱۵- خصوصیات شخصیتی همسران می تواند روی موفقیت ازدواج آنها تأثیر بگذارد. مثلا مطابق با تحقیقات پیشین، افراد انعطاف پذیر همسران راضی تری دارند و برعکس، همسران افراد خود شیفته، از ازدواجشان ناراضی تر هستند. از سوی دیگر، هماهنگی یا شباهت شما و همسرتان از لحاظ ویژگی های شخصیتی، در آینده ازدواجتان تعیین کننده خواهد بود. حال با پذیرش این نکته که این خصوصیات، در طول زندگی افراد تغییر زیادی نخواهد کرد، این موضوع مهمتر خواهد شد. پس، قبل از ازدواج، حتما از خصوصیات شخصیتی خود و طرف مقابل، اطلاعات دقیقی بدست بیاورید. در این زمینه، شرکت در مشاوره قبل از ازدواج و اجرای آزمون (مثلا MMPI2) پیشنهاد می شود، با یک بررسی درست کارشناسانه اطلاعاتی برایتان روشن می شود که حتی بعد از سالها رابطه قبل از ازدواج هم نخواهید توانست به آن برسید.
با سپاس فراوان از دکتر اعظم صالحی – متخصص مشاوره خانواده
زیبـــاشـــو دات کام
نکته ی کلیدی در انتخاب همسر مناسب این است که بدنبال شخصی با «شخصیت» و «منش» خوب باشید نه فردی که تنها از محبوبیت برخوردار است. اکثر ما در ابتدا جذب کسانی می شویم که یک ویژگی شاخص شخصیتی دارند: توانائی آنها در خنداندن ما، نرمی و لطافت آنها، علاقه به دوچرخه سواری و… . در حالیکه هر یک از این ویژگی ها می توانند لذت بخش نیز باشند . اما در خوشبختی شما تعیین کننده نیستند.
این منش و رفتار یک شخص است که تعیین می کند آن فرد چگونه با خود، شما و در نهایت روزی با بچه های شما رفتار خواهد کرد.
منش و رفتار، زیر بنا و اساس هر رابطه ی سالم است. چنانچه رابطه را یک «کیک» فرض کنیم، ویژگی های شخصی مانند خامه و افزودنیهای روی کیک و «منش» و شخصیت فرد به مثابه خمیر مایه ی کیک می باشد.
در این مجموعه مقالات شش ویژگی بنیادی را که می بایست در شخصیت همسر خود بدنبالش باشید، به شما معرفی می کنیم. این ویژگی ها واحدهای ساختمانی یک شخصیت و منش خوب محسوب می شوند. به جای پرسیدن این سؤال که: «آیا همسرم مرا دوست دارد؟»می بایست از خودتان بپرسید که: «آمادگی و قابلیت او در عشق ورزیدن چه میزان است؟» همین و بس. نکته ی مهم: به خاطر داشته باشید که هر آنچه را که می خوانید در ارزیابی خود و خصوصیات شخصی خودتان نیز به کار بندید!
تعهد به رشد شخصی
چنانچه بتوانید کسی را بیابید که به رشد شخصیتی خود و دیگری متعهد و پایبند باشد، از همان ابتدا بسیاری از مشکلاتی را که عده ی کثیری از زوج ها با آن روبرو هستند ، نخواهید داشت.
تعهد به رشد شخصی به این معناست که: همسرتان متعهد می شود که تا سرحد امکان برای اینکه همسر بهتری باشد، بیاموزد. هنگامی کسی را دوست دارد که برای رشد، شکوفائی و تحول شخصی او ارزش و بهای زیادی قائل است. در نتیجه به سهولت و آسانی رابطه تان از همان ابتدا تضمین شده است.
صرف نظر از اینکه بگو مگوی کوچکی است یا یک بحران بزرگ، می بایست که همسرتان مایل باشد که با استفاده از تمامی منابع موجود به منظور این مهم که چگونه همسر مهربان تر و دلسوزتری باشد، بیاموزد و یاد بگیرد.
همسر متعهد به رشد شخصی مایل است که به اشکال مختلف از قبیل: کتاب، نوار، سخنرانی، سمینار و در صورت لزوم مشاوره و روانکاوری، کمک و راهنمایی دریافت کند. بسیاری از روابط هنگامی که یکی از طرفین نیاز به اصلاحات را تشخیص داده ولی دیگری از همکاری سرباز می زند، دچار بحران می شوند. این چیزی است که می بایست در ابتدای رابطه به آن توجه داشته باشید. زیرا روزی چشم باز کرده و می بینید در یک بحران خانوادگی همسرتان عقیده ای به مشاوره ندارد و یا لجبازتر از آن است که یک کتاب بدست بگیرد و راجع به اینکه چگونه می توان یک رابطه را نجات داد، چیزهائی بیاموزد.
این برنامه ریزی احساسی و یا کوله بار احساسات حل و فصل نشده ی ما نیست که باعث شکست روابط می شود، بلکه انکار و نادیده گرفتن آنهاست که منجر به تخریب روابط می شود. در اینجا منظوراین است که همسرتان می بایست این موضوع را که او نیز با معلولیت ها و نقائصی به رابطه آمده است، بپذیرد. خواهید دید که این خضوع رابطه ی شما را از اینکه به یک میدان نبرد تبدیل شود، بازخواهد داشت. مهم است، کسی را پیدا کنید که نه تنها به بزرگ شدن و رشد شخصی علاقمند است، بلکه در این راستا کاری نیز صورت می دهد.
سؤالاتی که می توانید در رابطه با «تعهد به رشد شخصی» از همسرتان بپرسید:
۱- ظرف ده سال گذشته در رابطه با عواطف و احساسات خود چه چیزی آموخته اید؟ این آموخته هایتان چه تغییراتی را در شما ایجاد کرده اند؟
۲- از روابط گذشته ی خود چه آموخته اید؟ در روابط فعلی خود تا چه حد متفاوت عمل می کنید؟
۳- بزرگترین نقاط ضعف شما کدامند و فکر می کنید منشاء و خاستگاه آنها چیست؟
۴- چنانچه از همسر قبلی شما پرسیده شود که بزرگترین شکایت های خود را از شما بیان کند، چه خواهد گفت؟ آیا با نظر او موافقید یا خیر؟
۵- هنگامی که در گذشته، شما و یا روابطتان دچار بحران می شدند، از چه منابعی کمک می گرفتید؟ (کتاب، مشاوره، روانکاوی و..) آیا مفید واقع می شدند؟
۶- ظرف پنج سال آینده، می خواهید چه تغییراتی کرده باشید؟ مایلید از چه بخشها و یا چه ویژگیهائی از خود رهائی یابید؟ خصوصیاتی که مایلید واجد آنها باشید کدامند؟
ابراز روحی و احساسی
داشتن یک رابطه ی صمیمی به معنای در یک خانه زندگی کردن، نیست، بلکه به معنای سهیم شدن احساسات با یکدیگر می باشد. از این روست که دومین ویژگی که می بایست در همسر آینده خود بدنبال آن باشید، باز بودن روحی و احساسی است. به این معنی که همسرشما: احساس دارد، می داند که چه احساسی دارد، مایل است که آن احساسات را با شما در میان بگذارد، می داند که «چگونه» آن احساسات را به شما بیان کند.
عذر و بهانه ی بیشماری از طرف مردان و زنانی شنیده ام که در روابطی ناشاد بوده اند و این شکایت را داشته اند که همسرشان نمی تواند احساسات خود را بیان کند. «پدرش هیچوقت به او نگفته است که دوستش دارد. بنابراین او هم نمی تواند به من بگوید که مرا دوست دارد». «شوهر قبلیش خیلی او را رنجاند. بنابراین او از اینکه بمن بگوید که دوستم دارد مشکل دارد. »
تمامی ارزیابی های فوق دقیق بودند، اما نشان می داد که از توجه به یک نکته غافل مانده اند: چنانچه همسرتان نتواند احساسات خود را به کلمه کشیده و آنها را با شما در میان بگذارد، آمادگی یک رابطه ی صمیمی را ندارد.
رابطه با کسی که از لحاظ احساسی بسته می باشد، چه فایده ای دارد؟ ماندن در رابطه با کسی که نمی تواند احساسات خود را با شما سهیم شود، شکلی از «خود تنبیهی» است.
یک تعریف دیگر «باز بودن روحی و احساسی» ، «سخاوت» احساسی است. از کلمه ی سخاوت معمولاً این معنی استنباط می شود که به عنوان مثال، شخصی از لحاظ مالی سخاوتمند است و یا از وقتش براحتی برای دیگران مایه می گذارد و …… اما در اینجا منظورم این است که همسری را پیدا کنید که در رابطه با عشق خود با شما سخاوتمند باشد و این سخاوت احساسی بدین معناست که «آزادانه» و «به وفور» و بی هیچ «محدودیتی» از عشق خود، به شما ببخشد. به عبارت دیگر همسری که از لحاظ روحی سخاوتمند است کسی است، که به شما بگوید چقدر شما را دوست دارد و به شما نیز نشان دهد که تا چه میزان قدر و ارزش شما را می داند و در اینجا منظورم سالی یکبار، آنهم فقط در سالگرد ازدواجتان، یا فقط وقتی که شما او را تهدید می کنید که ترکش خواهید کرد، نیست. شما استحقاق آن را دارید که همسرتان، عشق و قدردانی خود را به شکلی ثابت و همیشگی به شما نشان دهد.
چنانچه همسرتان نتواند احساسات خود را به کلمه کشیده و آنها را با شما در میان بگذارد، آمادگی یک رابطه ی صمیمی را ندارد.
نقطه مقابل سخاوت روحی، «خساست روحی» می باشد. بدین معنی که همسرتان عشق و احساسات خود را از شما دریغ کند. گوئی که «موجودی» او چنان محدود است که تنها مقادیر ناچیزی از آن را به شما ارائه می دهد. کسانی که از لحاظ احساسی خسیس هستند، عملاً شما را وادار می کنند که از آنها «گدائی عشق» کنید. بطوری که مجبور باشید احساسات آنها را بزور از آنها بیرون بکشید. در غیر اینصورت چیزی به شما نشان نمی دهند و متعاقب آن نیز از شما انتظار دارند که خرده نانی را که به شما داده اند، همه جا جار بزنید و آن را بزرگ جلوه دهید. چنین کسانی به احتمال زیاد هرگز نیاموخته اند که چگونه «دوست بدارند»، اما این مشکل خود آنان است، نه مشکل شما. چنانچه بدنبال یک شغل «تمام وقت» معلمی نیستید، از رابطه با کسانی که از لحاظ احساسی خسیس می باشند، برحذر باشید.
باز بودن احساسی همسرتان، به شما امکان می دهد که به درونیات او دسترسی داشته باشید.
باز بودن عاطفی یک شخص، کلید قلب او را به شما می دهد
تحقق قولی که در ابتدای ازدواجتان به یکدیگر دادید نیز چیزی جز این نیست. هرگز به چیزی کمتر از آن قناعت نکنید.
سؤالاتی که در رابطه با باز بودن احساسی همسرتان، می توانید از او بپرسید:
۱- آیا در هنگام بیان احساسات خود با کسانی که دوستشان دارید، احساس راحتی می کنید؟ در حال حاضر در زندگی خود به چه کسی می گوئی که: «دوستت دارم؟»
۲- صحبت راجع به چه احساساتی بیش از بقیه برایتان مشکل است؟ صحبت راجع به کدامین احساسات برایتان ساده است؟ آیا این موضوع با گذشت زمان تغییری نیز کرده است؟
۳- آیا بخش هائی از وجود شما هستند که صحبت راجع به آنها با دیگران برایتان راحت نیست؟ فکر می کنید که چرا اینطور است؟
۴- معمولاً چه وقت دلتان را می گشائید و از احساسات خود با دیگران صحبت می کنید؟ بعد از اینکه این کار را کردید، چه احساسی دارید؟
۵- آیا فکر می کنید که عدم توانائیتان در بیان
احساسات، در روابط شما مشکلاتی سبب شده باشد؟
۶- چنانچه از نزدیکان
شما بپرسم که آیا از لحاظ روحی و احساسی باز هستید یا خیر، چه خواهد گفت؟
عشق های آینه وار
زن شکایت می کرد که هیچگاه نمی تواند به شوهر خود اعتماد کند. هنگامی که از شوهر او پرسیدم که آیا این اتهام همسر خود را قبول دارد یا نه، در دفاع از خود گفت: «من فقط وقتی دروغ می گویم که راحت نتوانم راستش را بگویم.» قسمت وحشتناک داستان این است که مرد واقعاً باور داشت که بی صداقتی او اصلاً اشکالی ندارد.
صداقت، درستی و قابل اعتماد بودن از ضروری ترین اجزاء یک رابطه ی سالم می باشند. دانستن این موضوع که می توانید روی همسر خود حساب کنید، حس امنیت فوق العاده ای به شما خواهد داد، چرا که او در همه حال با شما صادق می باشد. از طرف دیگر چنانچه در ترس دائمی از اینکه همسرتان به دلائلی به شما دروغ بگوید، زندگی کنید، هرگز نخواهید توانست که در رابطه تان بیاسائید و همواره در تنش، تردید و انزجار بسر خواهید برد. اثرات دراز مدت عشق ورزیدن به کسی که به او اعتماد ندارید، برای اعتماد بنفس شما و نیز رابطه تان مخرب خواهد بود. یکی از مخرب ترین راه هائی که زوجین می توانند عشق، شور و حرارت رابطه ی خود را بکشند و صمیمیت را از بین ببرند، بازگو نکردن حقیقت است.
این امکان وجود دارد که کسانی که به کرات حقیقت را «دستکاری» می کنند، نسبت به دنیا این نگرش را داشته باشند که: «زندگی آنقدرها هم منصف نیست.» اینگونه افراد، به بی صداقتی خود تنها به عنوان یک استراتژی به منظور رسیدن به منافعشان می نگرند. به عبارت دیگر، یقیناً اشکالی در سیستم ارزشی آنان به طور ذاتی وجود دارد. وقتی شما با یک دروغگو زندگی می کنید، در نهایت خواهید دید که دروغ های او را می پوشانید و خود نیز به مانند او به یک دروغگو مبدل می شوید.
پیدا کردن همسری که درست و صادق باشد به معنای جستجوی:
کسی است که با خود صادق باشد: انسانهای زیادی وجود دارند که به شما دروغ نمی گویند، اما به خودشان دروغ می گویند. صداقت از خود شخص شروع می شود. بدین معنی که می بایست از کسانی که استاد خود فریبی هستند، برحذر باشید. ممکن است به خود بقبولانید که همسرتان انسان صادقی است، اما بیاد بیاورید که او از رویاروئی و پذیرفتن خیلی از مشکلات خود اجتناب می ورزد. در اینجا موضوع این نیست که او دروغگو است، می توان گفت که او چندان با خودش صادق نیست.
آیا همسرتان تحت عنوان معامله و تجارت به مشتریان و یا همکاران خود دروغ می گوید؟ آیا همسرتان حقیقت را راجع به زندگی خود از خانواده اش پنهان می کند؟ آیا همسرتان اغلب کارهائی را که شما فکر می کنید از روی بی صداقتی است، توجیه می کند؟ چنانچه در صداقت همسرتان مردد هستید، حس احترام خود را نسبت به او از دست خواهید داد و مشکل خواهید توانست که به رفتار او در قبال خود اعتماد کنید.
چه احساس فوق العاده ای است ، کسی را دوست داشته باشیم که بارها و بارها به من ثابت کرده است که می توانم همواره به صداقت و راستگوئی او اعتماد کنم.
یک همسر صادق:
۱- هیچ قسمتی از شخصیت خود را از شما پنهان نخواهد کرد.
۲- اینطور نیست که به خاطر دفاع از خود، فقط آنچه را که شما دوست دارید بشنوید، به شما بگوید.
۳- بدون اینکه مجبور باشید با سیاست و یا با زور حقیقت را از او بیرون بکشید، خودش تمامی حقیقت را با شما در میان خواهد گذاشت.
۴- به دنبال همسری باشید که در رابطه با احساسات خود رک و صادق باشد و اعمال و گفتارش با یکدیگر همخوانی داشته باشد.
هنگامی که همسرتان به طور دائم و همیشگی با شما صادق است، طبیعتاً به او اعتماد خواهید کرد.
سؤالاتی که در رابطه با صداقت می توانید از همسر خود بپرسید:
(پرواضح است که چنانچه همسرتان یک دروغگوی درمان ناپذیر باشد، به سؤالات زیر صادقانه پاسخ نخواهد داد.
به احساسات خود اعتماد کنید و مراقب حرکات و رفتارهایش باشید تا که دریابید پاسخ هایش منعکس کننده ی صداقت او هستند، و اینکه آیا می توان به او اعتماد کرد یا خیر.)
۱- آیا فکر می کنید که زن و شوهر می بایست در رابطه با همه چیز با یکدیگر صادق باشند، یا اینکه می توانند، چیزهائی را برای خود خصوصی نگه دارند؟ به عنوان مثال…؟
۲- آیا در روابط خانوادگی کسی به شما دروغ گفته یا خیانت کرده ؟ چه اتفاقی افتاد؟ چه احساسی در شما بوجود آمد؟
۳- آیا هرگز در روابط خانوادگی دروغ گفته یا
خیانت کرده اید؟ چه اتفاقی افتاد؟ آیا دوباره این کار را انجام خواهید داد؟
۴- چنانچه بخواهید دروغ بگوئید،
در مورد چه چیزهائی در رابطه تان دروغ خواهید گفت؟ وضعیت شغلی، روابط با دوستان یا… .
۵- اگر از اطرافیانتان بپرسیم که آیا صادق و قابل اعتماد بودید یا خیر، چه جواب خواهد داد؟ چرا؟
۶- فکر می کنید اساساً چه کارهائی «درست» و چه کارهائی «غلط» هستند و انجام دادن چه کارهائی برای شما مسئله ای نیست (تقلب در پرداخت مالیات بردرآمد، لوازم اداره یا محل کار را به خانه آوردن، ریختن زباله و آشغال در خیابان، برداشتن پولی که پیدا کرده اید و…)؟
۷- آیا همین حالا نیز با من صادق هستید؟ (مراقب عکس العمل چشمهای او باشید!)
دوست داشتنی اما بی تعهد
بسیاری از افراد آمادگی داشتن رابطه ای جدی را ندارند. ممکن است این افراد حتی بسیار نیز دوست داشتنی باشند، ممکن است حتی شما را نیز خیلی دوست داشته باشند؛ اما چنانچه به سطح مورد قبولی از پختگی و مسئولیت پذیری نرسیده باشند، احساس خواهید کرد که بیشتر یک بچه را به فرزند خواندگی گرفته اید تا اینکه «معشوقی» برای خود یافته باشید. می بایست آن دسته از ما که از «ناجی بودن» لذت می بریم، به هنگام انتخاب همسر مصرانه به ویژگی فوق تاکید داشته باشیم؛ وگرنه در نهایت خواهید گفت: «همسرم را بی نهایت دوست دارم، اما ای کاش کمی بزرگ می شد!»
در زیر برخی از نشانه هائی که دال بر پختگی همسرتان، در نتیجه آمادگی او برای داشتن یک رابطه می باشند، آورده شده است:
همسرتان می تواند، از خود خوب مراقبت کند. و قادر خواهد بود که:
برای تامین اقتصادی خود نتیجه تلاش کرده و نتیجه مناسب می گیرد.
مکان زندگی خود را تمیز نگه دارد.
خوب تغذیه کند.
ممکن است اینطور فکر کنید که شوخی می کنیم، اما بسیار جدی هستم! داستان های بیشماری از مردها و زنهائی شنیده ایم که عاشق کسانی بودند که نمی توانستند از خود مراقبت کنند ، بزرگسالانی بودند که همیشه یا بیکار بودند یا از خانواده و دوستان خود پول قرض می گرفتند و یا در سردرگمی زندگی می کردند.
دنیای خارجی ما انعکاسی از دنیای درونمان است
آیا همسرتان مسئولیت پذیر است؟ مسئولیت پذیری به این معنی است که به آنچه وعده داده ای، عمل کنی. به این معنی است که فراموش نمی کنید صورتحساب ها را پرداخت کنید، سر قول خود می ایستید، به موقع قرار ملاقاتهایتان می رسید و دیگران را به اصطلاح «نمی کارید». مسئولیت پذیری این نیست که «بگوئید» مسئولیت پذیرید. مسئولیت پذیری، «مسئولانه» عمل کردن است. مسئولیت پذیری یک «مفهوم نیست، یک «عمل» است.
بخشی از پختگی و مسئولیت پذیری این است که «مسئول» و یا «پاسخگو» باشیم. ما مسئولیت زیادی به بچه ها واگذار نمی کنیم، زیرا می دانیم که به قدر کافی پخته نیستند تا از عهده آن برآیند. وقتی همسری «غیرمسئول» پیدا می کنید، در واقع بچه ای را برای خود یافته اید که فقط بدن و اندامی بزرگسالانه دارد.
چنین همسری ممکن است دوست داشتنی باشد. حتی ممکن است شنونده و غمخوار خوبی نیز باشد، اما یقیناً آمادگی رابطه ای بزرگسالانه و تمام عیار را ندارد. چنانچه از اینکه همیشه مایوس و سرخورده تان بکنند، ناراحت نمی شوید، می توانید با چنین کسی ازدواج کنید.هر کس استحقاق آن را دارد که دوست داشته شود. اما هر کس آمادگی پذیرش مسئولیت یک رابطه ی «بالغانه» را ندارد. چنانچه اگر همسرتان «کودک» نباشد («بالغ» او شکل گرفته باشد)، می توانید با او رابطه ی موفقی داشته باشید.
مسئولیت پذیری، «مسئولانه» عمل کردن است. مسئولیت پذیری یک «مفهوم نیست، یک «عمل» است.
آیا همسرتان واجد حس احترام است؟ یکی از نشانه های پختگی بچه ها، حس احترام آنها نسبت به جهان پیرامون آنها و مردم می باشد. به عنوان مثال «کودکی» که حریم هیچ چیز را محترم نمی شمارد و اسباب بازی های برادر خود را بر می دارد، باید بیاموزد که به چیزی که مال او نیست، دست نزند، یا مثلاً بعد از خوردن کلوچه و شیر برای عصرانه، به جای رها کردنشان روی میز می آموزد که به وقت مادر خود احترام بگذارد و آنها را توی یخچال برگرداند یا به جای داد زدن و کوبیدن روی میز رستوران، می آموزد که به محیطی که در آن است، احترام گذاشته و رفتار خود را تعدیل کند.
چنین همسری ممکن است دوست داشتنی باشد. حتی ممکن است شنونده و غمخوار خوبی نیز باشد، اما یقیناً آمادگی رابطه ای بزرگسالانه و تمام عیار را ندارد.
به منظور درک اینکه آیا همسرتان مسئولیت پذیر است یا خیر، دقت کنید که برای موارد زیر چقدر احترام قائل است:
احساسات شما، حریم شما، وقت شما، متملکات شما، متملکات خودش، محیط زندگیمان، کارکنانش، رئیسش، همکارانش و احساسات دیگران.
سؤالاتی که می توانید در رابطه با پختگی و مسئولیت پذیری از همسر آینده خود بپرسید:
۱- آیا معمولاً به موقع به قرار ملاقاتهایتان می رسید؟ یا اینکه معمولاً با تأخیر می رسید؟
۲- در چه زمینه هائی بیش از بقیه «غیرمسئول» هستید (پول، سلامتی، برگرداندن تلفن ها و…)؟
۳- آیا تا به حال از شغلتان اخراج شده و یا استعفا داده اید؟ در صورتی که اخراج شده اید، دلائل آن چه بوده اند؟
۴- آیا در روابط خود بیشتر در نقش «حمایتگر» و یا حمایت شونده» ظاهر می شوید؟
۵- چنانچه از اطرافیانتانان، بپرسند که آیا مسئولیت پذیر بوده اید یا خیر، چه خواهند گفت؟ فکر می کنید که مبنای این قضاوت آنان بر چه اساسی است؟
۶- آیا فکر می کنید که برای احساسات دیگران، احترام لازم را قائل هستید؟
۷- آیا معمولاً وقتی که از دیگران چیزی قرض می
گیرید، آن را پس می دهید؟ آیا این کار را به موقع انجام می دهید؟
۸- چه احساسی نسبت به
زباله ریختن در خیابان دارید؟
توجه: گذشته از پرسیدن سؤالات فوق، به طرز زندگی او نیز دقت کنید، سبک زندگی عملی او هر آنچه را که می بایستی در رابطه با این ویژگی بدانید، به شما خواهد گفت.
کتاب آیا تو آن گمشده ام هستی؟- نوشته باربارا آنجلیس، با تلخیص
زیبـــاشــو دات کام