ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
بند هشتم
بار خدایا از تو آمرزش می طلبم از آن گناهی که توبه خویش را تقدیم به تو کردم ، آنگاه با سوگند بزرگی که یاد کردم با تو روبرو شدم و اولیات را از میان بندگان بر خود شاهد گرفتم که دیگر به سوی معصیت باز نمی گردم ، ولی ...
آنگاه که شیطان به کید و حیله مرا هدف گرفت و خواری و بیچارگیم مرا بسوی آن کشانید و نفسم مرا به سمت آن معصیت خواند ، خود را از بندگانت مخفی کردم که خجالت نکشم ...
و این از گستاخی من نسبت به تو بود ...
در حالی که من می دانم که هیچ پرده و بایی مرا از تو پنهان نمی کند و هیچ حجابی نظر تو را از من نمی پوشاند.
پس تو را مخالفت کرده و به آنچه مرا از آن نهی کرده بودی مبادرت نمودم ...
سپس پرده را کنار زده و خود را با اولیات هم رتبه قرار دادم ، گویا همیشه مطیع تو بوده و به سوی اوامرت شتابان، و از تهدیدهایت هراسان بوده ام ، ظاهرم را آنگونه آراستم که به بندگانت مشتبه شد !
در حالی که غیر از تو کسی از درون من آگاه نبود ، تو نیز مرا بجز آنگونه که آنها مرا می شناختند معرفی نکردی ، بلکه حتی نعمت هائی که به آنها می دادی که به من عطا کردی ، سپس مرا بر آنها برتری دادی ، گویا نزد تو همرتبه آنها هستم ، و اینها همه نیست مگر به واسطه حلم و بردباری تو نعمت فراوان تو به من ...
پس ای مولای من
سپاس تراست ، از تو در خواست می کنم ای خدا من که در دنیا اینها را بر من پوشاندی در روز قیامت نیز مرا رسوا نکنی، ای بهترین رحم کنندگان*